۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

تجلیل از جانباختگانِ راه رهائی ایران، مبنای خونی و خویشاوندی ندارد
بورژواها بر خلاف چپروها و چپنماها، در امر برخورد به رهبران پرولتری بسیار دوراندیشانه و سیاستمدارانه رفتار می کنند. در حالی که چپروها و چپنماها همه دستآوردهای دوران بورژوازی را، از جمله آزادیهای دموکراتیک بورژوائی را، بدور می اندازند و می خواهند تاریخ را از صفر بنا نهند، بورژواها با ژستهای مردم فریب ظاهر می شوند و حتی بر دستآوردهای علمی افکار کمونیستی "صحه" می گذارند، از آنها تجلیل می کنند، آنها را محصول روابط سرمایه داری و "جامعه باز" جا می زنند و بعد، از رهبران پرولتاریا، همانگونه که لنین می گوید تندیسهای بزرگ می سازند، از آنها تجلیل می کنند، نام خیابانها را بر آنها می نهند، در کتب درسی مدارس از آنها یاد می کنند، ولی آموزش آنها را از مضمون انقلابی و طبقاتی تهی کرده و به خورد جوانان می دهند. مجسمه های آنها بر سر هر چهار راهی خودنمائی می کند، ولی از رشد همه جانبه افکار آنها و پی بردن مردم به حقیقت جلوگیری می شود. تندیسها هست، نامها بر تابلوها خودنمائی می کند، ولی جریان مغزشوئی مستمر و سازمانیافته چون نهرهای آب در کنار این تندیسها جاری است. در آلمان در هر گوشه ای، خیابانی بنام کارل مارکس و فریدریش انگلس، برتولد برشت و یا رزالوکزامبورگ، ببل و نظایر آنها وجود دارد. در فرانسه از کمون پاریس و روبسپیر سخن می رود. از آنها در تاریخ نام برده می شود، ولی همه نظریات آنها مورد جعل و تحریف قرار می گیرد. بورژوازی موذیانه عمل می کند. ظاهر را حفظ می کند، باطن را برهم می زند. آنها همه چیز را "بی ضرر" می کنند. آموزشهای انقلابی را از مضمون آن تهی می سازند. این یک روش کارآزموده و موثر بورژوازی است. تاریخ را در ظاهر حفظ و در باطن جعل می کند.
بعد از درگذشت استالین و یورش رویزیونیستها برای گشودن سیل اتهامات بی اساس بر وی، بخاطر نابود کردن سوسیالیسم، نوبت به دختر استالین رسید. وی را به آمریکا فرستادند تا در ذم پدر افسانه بسراید و از "خشونت" و "توحش" و "بی تفاوتی" استالین نسبت به فرزندانش و همسرش داد سخن بدهد. این گونه استدلالات خاله زنکی در میان عوام که دوراندیشی سیاسی نداشته و در محیط بسته زندگی کرده و با سنتهای خانوادگی فئودالی، مردسالارانه و سرمایه داری رشد کرده اند، پژواک مورد انتظار را می یافت. آنها می خواستند از استالین دیوی بسازند که مستبدانه انگیزه تسلط بر جهان را داشت و این هیتلر "بشردوست" و "مسئول" بود که جلوی زیاده طلبیهای وی را گرفت.
روزی نیست که در رسانه های گروهی غرب نوه انگلس و یا خویشاوندان مارکس و یا "دوستان" و "اقوام" لنین و استالین را به پشت دوربینها نیاورند و از آنها در رد تئوری مارکسیسم و یا مارکسیسم لنینیسم فتوا نگیرند. خویشاوندی خونی و اشتراک در کروموزومها به حربه ای در مبارزه ایدئولوژیک بدل می گردد. سلطنت طلبان از خویشاوندی خونی ادعای وارثت را استخراج می کنند و بورژواها با تکیه بر میراث خونی سلاحهای سنگین ایدئولوژیک می سازند.
توبه کردن در زیر شکنجه سابقه طولانی دارد و شاه یکی از بانیان استفاده از شکنجه برای این کار بود. در بعد از کودتای 28 مرداد، جوانان را دسته دسته تیرباران کرده و یا زیر شکنجه می کشتند و یا به اعتراف و تسلیم وامی داشتند. آنها باید مجله "عبرت" منتشر می کردند و توبه کتبی می نمودند تا به جوانان بعد از کودتا درس عبرت دهند که در راه آرمانهای انسانی پدرانشان گام نگذارند.
در بعد از انقلاب از این حربه نکوهیده، رژیم جمهوری اسلامی استفاده می کرد. فرزندان قهرمان مردم ایران را که در راه کسب آزادی و استقلال و برابری، در راه مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم و صهیونیسم جان داده بودند، آماج زشتترین دشنامها قرار داده و پاره ای مادران و پدران آنها را به پشت دوربینها می آوردند تا در انظار عمومی فرزندان خویش را عاق کرده، آنها را شماتت نموده و رفتار و روش شکنجه گران جمهوری اسلامی را مورد تائید قرار دهند. رژیم جمهوری اسلامی در بعد از انقلاب که با رشد مبارزه مردم و مقاومت آنها روبرو بود، با سبعیت به سرکوبگری متوسل شد و بیک جنگ روانی تمام عیار با دست همه جناحهای حاکمیت دست زد. دست اصلاح طلبان و سبزهای امروزی همان مقدار در خون جوانان وطن سرخ بود که دست رفسنجانی، خامنه ای و موسوی و کروبی و جنتی و مصباح یزدی و...
کارخانه تواب سازی با الهام از دوران شاهنشاهی و دستآوردهای ارتجاع امپریالیستی در عرصه جهانی با استفاده از این حربه به کار افتاد و تواب تولید کرد. توابی که ضعف خویش را با عبارت پردازی های چندش آور روشنفکرانه، قهرمانی و واقع بینی جلوه داد و به تقبیح قهرمانانی پرداخت که جان دادند و تسلیم نشدند. سرمشق آنها روشنفکرانی نظیر کورش لاشائی و فیروز فولادی بودند. این توابان بسیاری راهی فرنگ شدند تا زهر خویش را در میان پناهندگان سیاسی در خارج بریزند. خیمه و خرگاه بپا کردند و واقع بینی در خیانت را به بهای گران به حراج گذاردند.
شکست انقلاب روحیه ارتداد را در میان روشنفکران خرده بورژآ که نفهمیده به صف طبقه کارگر پیوسته بودند و منتظر نتایج زودرس برای کسب مقام صدرات و وزرات بودند گسترش داد. موج ارتداد و تواب شدن بدون شکنجه دامن برخی را چنان گرفته است که از "پذیرش کمونیسم" انتقاد کردند و به زیر دامن اشرف پهلوی و فرح دیبا خزیدند. مشتی از آنها بلندگوی انحصارات امپریالیستی شده و تئوری های کهنه شده پوزیتیوسم منطقی کارل پوپر و نظایر آنرا تبلیغ می کنند. دنیای باز آنها همان دنیای بسته اسارت و خفت انسانهاست.
بتدریج ما با موج جدیدی در میان خانوداه های شهدا روبروهستیم. گذشت زمان و سختیهای زندگی و ضعف سیاسی و ایدئولوژیک آنها را به نتایجی رسانده است که برای جامعه ما مضر است. آنها زبان به انتقاد از مبارزه شوهران، همسران، پدران، مادران و فرزندان و... خود گشوده اند. آنها خانه نشینی و غیر سیاسی یودن و شدن را برای آسایش زندگی بی درد و سر تبلیغ می کنند.
برخی با صراحت و برخی در لفافه کلام سختی های و ناملایمات قابل فهم کنونی زندگی خویش را به گردن خویشاوندان درجه یک خود می گذارند و از همین نگاه نیز به مسایل کنونی جهان می نگردند. ارتجاع جهانی و امپریالیستها و صهیونیستا نیز که شاخکهای تیز دارند و توسط "حسگرهای" آموزش دیده خویش از این گرایشات با خبرند برای این عده منبر و محرابی و خیمه و خرگاهی علم می کنند تا در پشت رسانه های گروهی امپریالیستی به نفی آرمانهای جانباختگان بپردازند. غافل ازاینکه فرزندان راه آزادی طبقه کارگر ایران و آزادی و استقلال ایران تنها در راه آرمان های انسانی خویش آگاهانه جان دادند و دیگران را لو نداده خانواده های دیگری را متلاش نکردند و تواب نشدند تا به هر قیمت زنده بمانند و "گرمای خانواده" را افزایش دهند.
این فرزندان قهرمان خلق ایران متعلق به جنبش انقلابی ایران، متعلق به مردم ایران هستند و نه به یک خانواده معین. سوء استفاده از نام شهیدان برای مقاصد و نیات شومی که در نفی آرمانهای انسانی آنها بوده است، تنها زشت و بی شرمانه نیست، حاکی از فقدان وجدان سیاسی است.
سازمان مجاهدین خلق که یک سازمان انقلابی بود، به یک سازمان ضد انقلابی بدل شده است، ولی هنوز از نام رهبران بزرگ ضد امپریالیست و ضد صهیونیست این سازمان نظیر بدیع زادگان، حنیف نژاد و سعید محسن سوء استفاده می کند تا همدستی و همکاریش را با امپریالیستها، صهیونیستها و عربستان سعودی توجیه کند. وی به خیل عظیم شهدای این سازمان تکیه می کند که بحث در این زمینه و نقش رهبری سازمان مجاهدین خلق در این ماجراجوئیها خود بحث دیگری است، ولی این شهدا جانشان را برای تجاوز به ایران و حمایت از تحریمهای امپریالیستی و یا تبدیل ایران به مستعمره آمریکا و اسرائیل از دست ندادند، بلکه بر عکس برای آزادی و سربلندی ایران جان دادند. طبیعتا خانواده های این شهدا محق نیستند از خون فرزندان خود سرمایه ای برای مصالحه با ارتجاع بسازند. این عمل ادامه سیاستهائی نیست که این جوانان جانشان را بر سر آن گذارند، تجلیل از این جوانان نیست، الهام از این شهدا نیست، بلکه مخدوش کردن و لکه دار کردن نام آنهاست. الهام از شهیدان به مفهوم تجلیل از آرمانهای انسانی آنهاست، تجلیل از روحیه فداکاری آنها برای جمع است، تجلیل از جسارت آنهاست، تجلیل از خارشمردن منافع فردی در مقابل مصالح جمعی است. این شهدا متعلق به یک حزب و سازمان نیستند، متعلق به همه خلق ایران هستند و از حیثیت و آبروی آنها همه مردم ایران باید دفاع کنند و مانع شوند که نامشان مورد سوء استفاده قرار گیرد.
اخیرا کارزاری بنام تریبونال علیه منافع مردم ایران تشکیل شده است. این تریبونال در متن سیاست عمومی امپریالیستها و صهیونیستها برای ایجاد افکار عمومی برای تجاوز به ایران و تحریم و تنبیه مردم ایران شکل گرفته است. نظایر این جلسات در چارچوب محدود و یا بزرگتر بنام نامی حمایت از "حقوق بشر" در ایران، حتی تا آفریقای جنوبی هم کشیده شده است. (اتحاد برای ایران)"یونایتد فور ایرانUnited4iran" سازمانی از آسمان نازل شده در جریان جنبش 22 خرداد سال 1388، برای این منظور در آفریقای جنوبی اتوبوس کرایه می کند و به تبلیغ می پردازد و در اروپا مشاور رضا پهلوی است. در این تبلیغات آنچه به چشم می خورد امتناع کردن شرکت کنندگان از انتقاد از امپریالیسم و صهیونیسم است. کسانی حق شرکت در این تریبونال را دارند که از مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم، از محکوم کردن تهدیدات برای حمله به ایران و تحریمهای جنایتکارانه طفره روند. سابق بر این، جلساتی فرهنگی تشکیل می شد و شرط شرکت در این نشستها وارد نشدن به سیاست بود!!؟؟ حال خانواده شهدا می توانند بر ضد آرمانهای شهدا در نشستها حضور یابند و به همان سبک توابان از جانب خویشاوندان خویش که آنها را ملک شخصی خویش تصور می کنند، در آرایش امپریالیستها و جنایتکاران ضد بشر بکوشند و خودشان را پشت سنگر جنایات جمهوری اسلامی پنهان کنند. آنها در مقابل انتقادات نیروهای انقلابی فورا به کشتار وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی در دهه 60 متوسل می شوند و مدعی اند که موضوع این نشست و برنامه آن، رسیدگی به این کشتار است و باید تکیه را بر افشاء رژیم جمهوری اسلامی قرار داد. البته هر فرد عادی سیاسی می فهمد که این تئوری بازگذاردن در عقب برای سجده در مقابل امپریالیستها و دریافت کمک مالی و پوشش تبلیغاتی از وزارت خارجه هلند و یا مصوبات مالی کنگره آمریکا به ایرانیان است. سیاست امپریالیستها و صهیونیستها در خدمت افشاء رژیم جمهوری اسلامی و جهانگیر کردن آن برای نیاتی است که در پیش دارند و نه برای تحقق حقوق بشر در ایران. ولی این، سیاست نیروهای انقلابی نمی تواند باشد. زیرا نیروهای انقلابی ایران نه تنها خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بدست مردم ایران هستند، بلکه خواهان استقرار حکومتی درایران می باشند که اولا جمهوری باشد و ثانیا برای استقلال و آزادی دموکراسی و برابری و... در ایران مبارزه کند و این خواستهائی نیست که امپریالیستها و صهیونیستها با آن موافق باشند. برخی ایرانی های خودفروخته آگاهانه در جهتی کار می کنند که دامنه تبلیغات این کارزار را در خدمت امپریالیستها و صهیونیستها کاهش دهند. برخی از این سخنگویان را با نیت طلب مغفرت از اعمال شهدا، به آنجا آورده اند تا در خدمت منافع آنها گام زنند. مضحک وضع پاره ای از توابان جدید است که وقتی امکان سخنوری پیدا می کنند از پرداختن به امپریالیسم و صهیونیسم و آرمانهای انسانهائی که جان دادند پرهیز می کنند، تا به گوشه قبای اداره کنندگان و مبتکران مستور این کارزار برنخورد. همه آن کسانی که در بساط امپریالیستها و صهیونیستها بساط خود را پهن کرده اند و مزورانه از خط کشی روشن با دشمنان مردم ایران خودداری می کنند، همه کسانی که موافق تحریم و تجاوزند و در این بساط شرکت می کنند تا زمینه توجیه این تجاوز و تحریم به ایران فراهم شود، ایرانیهای خودفروخته ای بیش نیستند، حتی اگر شکنجه شده و صدها سال در زندان بوده باشند. ملاکهای علمی برای تعیین ماهیت انقلابی افراد نه مقدار شکنجه، نه سرکوب و نه زندان و اعدام است. باید بر اساس آرمان این جانباختگان داوری پیشه کرد. هنوز هم دیر نشده است. کسانی که دیر به ماهیت این دسیسه و شگرد امپریالیستی پی برده اند، می توانند هرگونه تجاوز و تحریم امپریالیستها و صهیونیستها را به ایران محکوم کنند و از آرمانهای جانباختگان انقلاب ایران به حمایت برخیزند. در غیر این صورت می دانند که چه می گویند و چه می خواهند. آنوقت آنها در پی افزایش حقوق در نزد امپریالیستها هستند و "شرط موفقیت" این کارزار را در نزد افکار عمومی مبنای تعیین افزایش حقوق خود قرار داده اند.
کسانی که یک ذره صمیمیت مبارزاتی داشته باشند از تریبونهای این کارزار نه تنها برای افشاء رژیم جمهوری اسلامی استفاده می کنند، بلکه امپریالیستها و صهیونیستها را که بر سر مردم ایران بمب شیمیائی افکندند و زیر بغل صدام حسین را گرفتند تا به ایران حمله کند و امروز نیز در پی تجزیه ایران هستند، افشاء می کنند. خواهید دید که اگر چنین کنند دستهای پشت پرده جلوی دهان آنها را خواهد گرفت. و اگر چنین نکنند با آن دستهای پشت پرده همدستی می کنند و می دانند که چکار می کنند.
خوشبختانه مرزهای انقلاب و ضد انقلاب در ایران از هم تفکیک می شود. میدان فعالیت دو دوزه بازی و انقلابی نمائی کاذب با شعارهای دهان پر کن، تنگ می گردد، همه دشمنان با نقاب ایران که همدست امپریالیسم وصهیونیسم جهانی هستند، دستانشان رو می شود. خانواده شهدا باید حتی اگر به احترام آرمانهای جانباختگان خود نیز شده، مانع شوند که آلت دست این عمال بیگانه قرار گیرند. با الهام از مبارزه جان باختگان در راه آزادی و استقلال ایران مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم تلفیق کنیم. این آن راهی است که جانباختگان به ما نشان می دهند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 151 مهرماه 1391، اکتبر سال 2012، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org