یادداشتی پیرامون علل تظاهراتﮬﺎﻯ اعتراضی
علیهﻯ فیلم ضد اسلامی
فیلم ضد اسلامی که توهین به
پیامبر مسلمانﮬﺎ را هدف گرفته است، موجب برانگیختن خشم بسیاری از مردم مسلمان در کشورهای
جهان ازجمله در لیبی، لبنان، فلسطین،
عراق، یمن، ترکیه، سودان، افغانستان، مصر، تونس ... و چند کشور دیگر گشته است. چند
دیپلمات آمریکائی از جمله سفیر این کشور در لیبی کشته وچندین نفر مجروح شدند. روز جمعه
نیز شماری از تظاهر کنندگان در اثر حمله به سفارتخانهﮬﺎﻯ آمریکا و انگلیس و آلمان
در سودان مجروح و تعدادی جان باختند.
بی شک تولید و پخش فیلم ضد
اسلامی که در قالب آزادی بیان صورت می گیرد
به منظور توهین و تحقیر مسلمانﮬﺎ و ادامهﻯ سیاست اسلام هراسی و آتش زدن قرآن توسط
بنیادگران مذهبی مسیحی و یا یهودی می باشد. آنها با این اقدام تحریک آمیز
آهنگ آن دارند تا با اسلام مبارزه کنند. تو گوئی که مذهب اسلام تنها مذهبی است که
عقبگرا و ضد پیشرفت و علم است. استدلال آنها این است که ما از حق آزادی بیان و
حقوق دموکراتیک شهروند آمریکائی و شهروند اروپائی استفاده می کنیم و قرآن را
آتش می زنیم. لازم به توضیح نیست که هیچکدام از مذاهب توحیدی حقوق دموکراتیک
شهروندان را به رسمیت نمی شناسند و مردم را فاقد قدرت تشخیص دانسته و رهبری
پیامبران را برای ممانعت از "انحراف و فساد" آنها ضروری می دانند و
مسیحیت و یهودیت مذاهب مجزائی نیستند. دموکراسی و مذهب مانند آب و آتشﺍند. این که
به یکباره کارگردانی به فکر تولید چنین فیلمی می افتد و یا کشیشی به یاد دموکراسی و حقوق شهروندی می افتد
و برای سرکوب مخالف مذهبی به این اسلحه توسل می جوید بسیار سوء ظن برانگیز
است. بسیاری از سیاستمداران لامذهب نیز چون میدان را برای تبلیغات سیاسی
جانبدرانهﻯ خویش مناسب می دانند و می خواهند تجاوز به عراق و افغانستان
و لبنان و فلسطین و لیبی و... را توجیه کنند در شیپور مبارزه با اسلام می دمند
تا افکار عمومی لازم را برای قتل عام مسلمانﮬﺎ و به زیر سُلطه کشیدن کشورشان فراهم
آورند.
واقعیت مذاهب بیانگر نادانی
عمومی است. هرچه بشریت به آموزش و علم بیشتر دسترسی پیدا می کند از دامنهﻯ
نفوذ مذهب کاسته می شود. مذهب در زمینی رشد می کند که کود آن بی سوادی و
عقب ماندگی است. مذهب دوای درد همهﻯ نادانستنیﮬﺎ است، بذر مذهب در زمین جهل کاشته
می شود و می روید و لذا تنها با این ارزیابی ریشهﺍﻯ است که می توان
راه مبارزه با مذهب به عنوان افیون تودهﮬﺎ را پیدا کرد.
در مبارزه با مذهب نمی توان
به زور اسلحه متوسل شد و با قهر و اجبار مردم را وادار کرد از تعلقات مذهبی و
اعتقادات دینی خویش دست بردارند. این اعتقادات ریشهﻯ چند هزار ساله در میان مردم
دارند و زمینهﮬﺎﻯ مادی برچیدن آن که به درجهﻯ آگاهی عمومی نیاز دارد هنوز به طور
کامل فراهم نشده است. این است که شمشیر کشیدن بر روی مذهب و از جمله مذهب اسلام
دوای درد نیست و نظر کسی را نسبت به اسلام تغییر نمی دهد برعکس منجر به آن می شود
که مسلمانان و نه تنها مسلمانان حتی اتباع لامذهب این ممالک نیز خود را مورد تعرض
و تهاجم حس کنند و در مقابل یورش دشمن مذهبی که در حقیقت انگیزهﻯ سیاسی را به یدک
می کشد، جبهه گیری کرده به یورش متقابل دست زنند. ما از شکست بیسمارک در
آلمان در مبارزه با مذهب با توسل به زور سخن نمی رانیم چون به گذشتهﻯ نزدیک
تعلق ندارد ولی خوب است به گذشته نزدیک و تجربهﻯ چند ده سال اخیر نظری افکنیم.
حقیقت این است که تهیهﻯ این قبیل فیلمﮬﺎ، کاریکاتور
محمد، آتش زدن قرآن و گسترش اسلام هراسی ..... همه در کادر سیاست امپریالیستﮬﺎ، به
ویژه امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکائی و اروپائی که خطوط اساسی آن را می توان در اثر
ساموئل هانتیگتون تحت نام "نزاع تمدنﮬﺎ" یافت حرکت می کنند، قابل
تبیین است. این یک مبارزهﻯ سیاسی است و باید آن را در کادر سیاست نظم نوین
امپریالیست آمریکا و سیاستﮬﺎﻯ راهبردی آن تحلیل کرد. برآمد مردم علیهﻯ این فیلم ضد
اسلامی ریشه در سیاست تجاوزکارانه و کشتار
و توهین و تحقیر مردم کشورهای مسلمان توسط امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکائی و اروپائی و رژیم
صهیونیست اسرائیل دارد که جان مردم را به لب رسانده و از هیچ کشتار و جنایت و
پایمال کردن حقوق ملل و حقوق بشر دریغ نورزیده و نمی ورزند. این وحشیﮬﺎﻯ
"متمدن" مسبب این اعتراضات و
درگیریﮬﺎﻯ خونین هستند و باید پاسخگو باشند. فریب افکار عمومی بس است!
ما بارها گفتهﺍیم مبارزه با
مذهب، مبارزه با نادانی و جهل عمومی است و این امری نیست که در طی دهﮬﺎ سال عملی
باشد. به این جهت کمونیستﮬﺎ همیشه مبارزه با مذهب را در متن مبارزهﻯ طبقاتی دیده و
از دریچهﻯ منافع مبارزهﻯ طبقاتی به آن برخورد کردهﺍند. مبارزه با مذهب مبارزهﺍﻯ طبقاتی،
مبارزهﺍﻯ طولانی است که حتی بعد از استقرارسوسیالیسم در کشور نیز به پایان نمی رسد.
باید ریشهﮬﺎﻯ رشد مذهب را با تنویر افکار و اقناع خشک کرد و نه با توهین و چوبهﻯ
دار.