۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه

بیش از 400هزار کودک کار در استان تهران







"فاطمه قاسم زاده" عضو هيات موسس شبکه ياري کودکان کار و خيابان در گفت و گو با خبرنگار "ايلنا"، گفت: کودکان کار ايراني به دليل فشارهاي سنگين مالي در تامين هزينه خانوار از کمترين آموزش هاي علمي و اجتماعي بهره مند مي شوند و بيش از 90 درصد آنها حتي سواد خواندن و نوشتن را هم ندارند.او افزود: با وجود فعاليت9 مرکز حمايت از کودکان کار که تا کنون با کمترين حمايت دولت به راه خود ادامه داده است بيش از 400 هزار کودک کار در سطح استان تهران هنوز هيچ گونه آموزشي نديده است.او با اشاره به اينکه شبکه هاي حمايتي به دليل محدوديت تنها سه هزار کودک کار را پوشش داده اند گفت: به دليل عدم امکانات لازم، نبود بنيه مالي و ضعف در اطلاع رساني ،خيلي عظيمي از کودکان از وجود اين مراکز اطلاعي نداشته و از آن فعاليت بي بهره اند. اين روانشناس گفت: کودکان کار از ترس تشکيل پرونده تکدي گري و شناسايي آمار،‌‏ به مراکز دولتي مراجعه نکرده و حاضر نمي شوند خود را معرفي کنند.قاسم زاده بااظهار خشنودي از اجراي طرح جديد پايگاه هاي خدمات اجتماعي در مناطق محروم از سوي بهزيستي و فعاليت دفتر آسيب هاي اجتماعي شهر داري گفت: بهزيستي سالانه 5 تا 10 ميليون تومان به انجمن هاي مذکور کمک مالي مي کند که اين بودجه براي فعاليت و تکاپوي اين مراکز انسان دوستانه به هيچ عنوان قابل قبول نيست.لازم بذکر است هم اکنون 9 مرکز حمايتي از کودکان کار در کرج ، شهر ري، شوش، ناصر خسرو ، بهارستان و اسلامشهر بيش از 3 هزار کودک کار را تحت پوشش اموزشي قرارداده اند که اين تعدادبا توجه به ميزان چند صد هزار نفري کودکان کاررضايت بخش نيست.

سه کشته در حادثه مرگبار زغال‌سنگ زرند




ایسنا: دو حادثه مرگبار در معدن زغال‌سنگ زرند در کمتر از پنج ساعت، سه كشته برجاي گذاشت.


جانشين فرماندهي انتظامي زرند گفت: ساعت 12 ظهر روز گذشته بر اثر نشت ناگهاني گاز از لايه‌هاي زغال در معدن بابنيزو، هفت کارگر دچار گازگرفتگي شدند که دو نفر در دم جان باختند. سرگرد هادي ميرزايي افزود: همچنين حوالي ساعت 16 روز گذشته نيز يک استادکار بر اثر ريزش خاک در کارگاه استخراج معدن جنوب شرقي سراپرده، زير آوار مدفون شد و تلاش گروه امداد و نجات براي زنده ماندن وي بي اثر ماند.

۱۳۸۷ شهریور ۳, یکشنبه

کارگران لوله سازي خوزستان تجمع کردند


1387/06/02-18:18
تهران- خبرگزاري کار ايران

کارگرن کارخانه لوله سازي خوزستان در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات و تعطيلي خط توليد کارخانه, صبح امروز شنبه جلوي دفتر سهامدار اصلي اين واحد واقع در يکي از خيابان هاي شهر اهواز تجمع کردند.

قدير سواعدي, نماينده سابق کارگران اين واحد در گفت و گو با خبرنگار گروه کارگري "ايلنا" گفت: صبح امروز (شنبه 2 شهريور) کارگران پس از پايان 15 روز مرخصي اجباري به محل کارشان برگشتند اما از طرف کارفرما به آنها اعلام شد که تعطيلي خط توليد تا 15 روزديگر ادامه خواهد داشت.وي افزود: کارگران به اين تصميم کارفرما در مورد تمديد مرخصي اجباري و همچنين پرداخت نشدن بيش از 4 ماه حقوق و مطالبات معوقه معترض شدند.سواعدي اضافه کرد: به دنبال بي نتيجه بودن اعتراض کارگران؛ معترضان نيز که تعداد آنها بيش از 500 نفر بود به طرف دفتر سهامدار اصلي کارخانه لوله سازي خوزستان که در يکي از خيايان هاي شهر اهواز است حرکت و در آنجا تجمع آرام برگزار کردند اما اين سهامدار عمده که براي شرکت در يک جلسه به اصفهان رفته بود؛ تلفني به کارگران معترض پيام داد که فردا ساعت 11 صبح براي پيگيري موضوع به کارخانه لوله سازي خواهد آمد.وي افزود: اين تجمع تحت مراقبت مأموران نيروي انتظامي بصورت آرام با متفرق شدن کارگران پايان يافت اما پس از آن عده اي از تجمع کنندگان درنقطه ديگري از شهر اهواز دوباره تجمع کردند که اين تجمع نيز با پادرمياني يکي از نمايندگان بدون تنش پايان يافت.اين فعال کارگري تصريح کرد: کارخانه لوله سازي خوزستان که در زمينه توليد لوله هاي چدني فعال بود؛ تا پيش از بحران کنوني بخش زيادي از لوله هاي آب و فاضلاب مورد استفاده در پروژه هاي وزارت نيرو را تأمين مي کرد.به گفته سواعدي، کارخانه لوله سازي اهواز از ابتداي سال 87 به دليل کمبود نقدينگي، نبود مواد اوليه و عدم پرداخت تسهيلات از سوي بانک هاي اهواز دچار بحران شده است .وي افزود: بيش از 750 کارگر بصورت دائم و قراردادي در اين واحد مشغول به کار بودند که اکنون بيش از 4 ماه است هيچ حقوق و مزايايي نگرفته اند و در تأمين معيشت زندگي با مشکل مالي مواجه شده اند.در رابطه با مشکلات اين کارخانه عشقي، سهامدار اصلي اين واحد در گفتگو با ايلنا، گفت: مدت کوتاهي است که کارخانه لوله سازي خوزستان به علت کمبود نقدينگي در تأمين مواد اوليه خط توليد دچار مشکل شده است اما بانک هاي اهواز نيز به رغم دستور مسئولان مربوط در پرداخت تسهيلات تعلل مي کنند.وي افزود: اکنون بانک ملت در اهواز يک سوم از وام تصويبي از اين واحد را پرداخت کرده است؛ اما بدون توجيه قانوني پرداخت مابقي وام را منوط به دستور شعبه مرکزي بانک ملت در تهران دانسته است . اين مسئول ياد آور شد تاکنون مسئولان استاني و نمايندگان اهواز در مجلس شوراي اسلامي چندين بار براي رفع مشکل پردخت وام لوله سازي خوزستان تلاش کرده اند اما تاکنون همکاري بانک ها کمرنگ بوده است.عشقي در رابطه با مطالبات و مرخصي اجباري کارگران, افزود : من به کارگران حق مي دهم که نگران وضعيت شغلي و حقوق خو دباشند؛ به محض پرداخت تسهيلات مطالباتشان پرداخت و کارخانه بازگشايي خواهد شد.سهامدار عمده کارخانه لوله سازي خوزستان در مورد زمان راه اندازي مجدد خط توليد اين واحد گفت: در صورت دريافت تسهيلات از بانک ها بلافاصله اقدام به راه اندازي خطر توليد خواهيم کرد و مشکلي در اين مورد نخوهد بود.همچنين مسعود حاجي چهار لنگي، مدير کارخانه لوله سازي خوزستان با تاييد موضع پرداخت نشدن وام 10 ميليارد توماني به اين کارخانه، گفت: به دنبال تجمع امروز جلسه اي با حضور شريف حسيني يکي از نمايندگان مجلس و فرماندار اهواز در مورد مشکلات اين کارخانه برگزار شد .وي با اعلام لغو تمديد تعطيلات اجباري کارگران گفت: از فردا کارگران به کارخانه باز خواهند گشت اما تا زمان پرداخت وام و خريد مواد اوليه، خطوط توليد اين کارخانه متوقف خواهد بود.چهارلنگي تاکيد کرد: طبق قانون در زمان توقف فعاليت کارخانه لوله سازي خوزستان هيچ تعديلي در پرداخت مطالبات قانوني کارگران صورت نمي گيرد.

۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

عراق به مستعمره بدل می شود


دولت جرج بوش می خواهد قبل از خاتمه دوران ریاست جمهوریش با دولت دست نشانده عراق یک قرارداد امنیتی منعقد کند مبنی بر آنکه ارتش تجاوزگر امپریالیستها بتوانند در عراق به بهانه خواست دولت عراق باقی بمانند. حتی کفالت سازمان ملل بعد از اشغال عراق بر این مبنا صورت گرفته که در پایان امسال قوای نظامی اشغالگر خاک عراق را ترک کند. دولت بوش با عقد قرار داد با ملکی در حقیقت مانع می شود که این امر مهم و سرنوشت ساز از طریق مجلس نمایندگان عراق به تصویب برسد. امپریالیستها می خواهند با حقه بازی در منطقه با یک پوشش قانونی باقی بمانند.
طبیعی است که عقد چنین قراردادی به معنی اشغال دائمی خاک عراق و تبدیل عراق بیک مستعمره رسمی امپریالیست آمریکاست. هزاران نفر سربازان آمریکائی و متحدین آنها در پایگاههای نظامی در عراق باقی می مانند و نظارت بر منطقه و عراق را بر عهده می گیرند. وجود صهیونیستهای اسرائیل به علت موج فزاینده اعتراضی و مقاومت ملل عرب برای تامین منافع امپریالیسم در منطقه کافی نیست. حضور دائمی آمریکا بخشی از استراتژی آنها برای کنترل کامل منطقه، خلیج فارس، جریان بی دردسر نفت، اعمال فشار به اروپا، ژاپن، چین و روسیه است. حضور پایگاههای نظامی امپریالیست تجاوزگر آمریکا خطری و تهدیدی بلاواسطه برای ایران است و منافع ملی میهن ما را تهدید می کند. تلاشهای ملکی نخست وزیر عراق برای جلب رضایت ایران با شکست کامل روبروشده است. متن این قرار داد از مردم عراق و منطقه پنهان است. امپریالیستها ترس دارند مفاد قرارداد را از آنجا که به ضرر ملتها و کشورهای منطقه است برملا کنند. ولی تا آنجا که تا حدودی از متن قرارداد منتشر شده روشن است آمریکائیها برای نیروهای اشغالگر حق مصونیت حقوقی و به سخن دیگر حق کاپیتولاسیون می خواهند. این همان حقی است که رژیم گذشته ایران به 50 هزار مستشار آمریکائی در ایران داد و مخارج آنها را بر شانه زحمتکشان ایران قرار داد که به قیمت از دست دادن سر شاه ایران تمام شد. مردم ایران هرگز این ننگ بزرگ را نپذیرفتند. اگر یک آمریکائی به صدها زن ایرانی تجاوز کرده و صدها نفر را به قتل می رسانید نیروی قضائیه ایران مجاز نبود این آمریکائی را به محاکمه بکشد. این حق از قوه قضائیه سلب شده بود که قاتل را مجازات کند. ولی اگر یک ایرانی یک سگ آمریکائی را می کشت آمریکائیها از ایران ادعای خسارت می کردند. با انتشار گزارشاتی از متن این قرارداد استعماری مردم عراق و همسایگان این کشور نارضائی خویش را برملا ساختند. هزاران نفر در عراق بر ضد این قرار داد تظاهرات کردند و به اقدامات مسلحانه دست زدند. تصاویر و عروسکهای جرج بوش را آتش زدند. مردم کوفه 30/05/2008 با شعار “هرگز عراق مستعمره آمریکا نخواهد شد“ به خیابان ریختند. طبیعتا مقتدی صدر در این مبارزه پرچمدار اصلی بود ولی آیت اﷲ سیستانی نیز صدای اعتراض خویش را علیه این قرارداد ننگین و استعماری بلند کرد و علیه آن فتوا داد. علیرغم تکذیب مقامات آمریکائی که آنها برای اتباع خویش حق ویژه استعماری دریافت نکرده اند ولی کسی به دروغهای آمریکا اعتمادی ندارد. مطبوعات غرب گزارش می دهند که آمریکائیها حاضر شده اند کوتاه آمده و در این قرارداد از خیر حق مصونیت شرکتهای خصوصی امنیتی آمریکائی بگذرند. جالب این است که با این اعتراف معلوم می شود نه تنها تکذیب قبلی آنها سرپا دروغ بوده است، بلکه آنها مصونیت حقوقی را حتی برای شرکتهای آدمکشی خصوصی آمریکائی نیز درخواست کرده بودند. هوشیار زیباری وزیر خارجه دست نشانده کرد تبار عراق در یک نشست مجلس در پشت درهای بسته خبر این “پیروزی“ ظفرنمون را به نمایندگان مجلس داده است. طبیعتا حتی اگر به ظاهر این شرکتها از مصونیت برخوردار نباشند در باطن از این مصونیت برخوردارند. زیرا دولت عراق نه یک حکومت ملی و قدرتمند بلکه یک رژیم پوشالی آمریکائی است که بود و نبودش به حضور سربازان آمریکائی در عراق بستگی دارد. آنها فاقد قدرتی هستند که بتوانند مصوبات خویش را در عراق عملی کنند. بر اساس متن این قرارداد تمام حریم هوائی عراق تحت نظر قوای آمریکاست و ارتش عراق نقشی در آن ندارد. دولت عراق نیز موظف می شود برای حفظ خویش بخش متنابهی از هزینه اقامت سربازان اشغالگر را از درآمد نفت عراق بپردازد. افزایش سرسام آور بهای نفت توسط بورس بازی و کلاهبرداری، غارت منابع طبیعی سوخت عراق را برای آمریکا راحت کرده است. مطابق این قرارداد ارتش آمریکا هر کس را که بخواهد می تواند دستگیر کند، بهرجا می تواند تجاوز کند، برای دفع هر “تهدیدی“ از درون و بیرون می تواند آماده نبرد شود و به آن مبادرت ورزد. حتی روزنامه گاردین نوشته است که دولت آمریکا حاضر نیست تعداد سربازانی را که می خواهد نگهداری کند تعیین نماید. آنها تمایل دارند که دستشان در این زمینه بکلی باز باشد. این قرارداد حق حاکمیت ملی عراق را نقض می کند و از رژیم دست نشانده آن یک رژیم نوکر صفت استعماری می سازد.
امپریالیست آمریکا با بی شرمی دولت عراق را تهدید کرده است که چنانچه امضایش را زیر این قرار داد استعماری نگذارد، آمریکائیها نصف مبلغ 50 میلیارد دلار حساب دولت عراق را که از زمان صدام حسین در آمریکا بسته و مصادره شده بود ضبط می کند.
کار استعمار عراق به اینجا ختم نشده است. منابع نفت عراق به سادگی قابل استخراج است و سومین منابع نفت شناخته شده جهان را بعد از عربستان سعودی دارا می باشد. نفت عراق در سال 1972 ملی اعلام شد و شرکتهای استعماری از عراق اخراج شدند. حال وزیر نفت عراق الشهرستانی همان شرکتهای استعماری را که در قبل از ملی شدن به صورت خصوصی به غارت نفت عراق مشغول بودند دوباره وارد عراق کرده و بدون مزایده از میان 40 متقاضی دیگر برای غارت منابع نفت عراق انتخاب کرده است. خانم کوندلیزا رایس در مقابل فشار افکار عمومی که این دسیسه ای بیش نیست و از مقاصد آمریکا پرده بر می دارد تا نفت عراق را خصوصی کند مدعی شده است که این به آمریکا ربطی ندارد و تنها تصمیم دولت عراق است. بر اساس این تصمیم شرکتهای اگزون موبیل، شورون، شل، بریتیش پترولیوم و توتال قراردادها را دریافت کرده اند. نفت کرکوک به شرکت انگلیسی هلندی شل رسیده است. شرکت لوک اویل روسی را بیرون انداخته اند و چینیها و هندی ها را نیز در نظر نگرفته اند. خوشرقصی سرکوزی که با دستمال ابریشمی و سجده به درگاه بوش به آمریکا رفته بود و تغییر سیاست فرانسه در منطقه موجب شد که دوباره شرکت توتال را به بازی بگیرند و سهم فرانسه را نیز از غارت ثروت مردم عراق تامین کنند.
عراق به دوران قبل از ملی شدن صنعت نفت بر می گردد. پس اینکه جرج بوش مدعی بود برای استقرار دموکراسی و آزادی به عراق رفته است و می خواهد خاور میانه بزرگ را با نسخه دموکراسی درمان کند سرتا پا دروغ از کار در آمد و معلوم شد ماهیت جنگ تجاوزکارانه امپریالیسم که بر اساس ریاکاری و حیله گری و دروغپردازی بود تنها بخاطر نفت و برتری استراتژیک بوده است.
نخست وزیر دست نشانده عراق در مقابل اعتراض ایران که عراق را به پایگاه نظامی ضد ایران بدل کرده است به فوریت عازم ایران شد و اعلام کرد عراق هرگز پایگاه تجاوز به ایران نخواهد بود. وی تلاش کرد رضایت دولتمردان ایران را کسب کند و از آنها دلجوئی نماید.
خنده دار است که امپریالیستها با نیات شوم خود به منطقه آمده اند که در آنجا همه چیز را کنترل کرده و رژیم های “نامناسب“ خویش را تغییر دهند و در امور داخلی همه کشورها دخالت کنند و ده ها هزار با مدرنترین تسلیحات نظامی سکنی دهند ولی به قسم حضرت عباس متوسل می شوند که هدفشان شوم و تجاوزکارانه و نظامی و رخنه گرانه و... نیست. کسی نیست از این آقای ملکی بپرسد مرد حسابی اگر آمریکائیها فردا به ایران حمله کردند تو مردک دست نشانده که با تکیه بر آمریکائیها بر سر کاری چه غلطی می کنی. از کی تا بحال باید در سیاست بر حرفها و وعده های پوچ و تو خالی تکیه زد. احمقانه نخواهد بود که کسی تمام ماشین جنگی امپریالیسم را در منطقه نادیده بگیرد و تنها به وعده و وعید های آقای ملکی و یا جرج واکر بوش دلخوش کند؟
امروز بر همه روشن است که تنها خروج بی قید و شرط تجاوزکاران استعمارگر از عراق است که بهترین تضمین امنیت منطقه است. این شعار یک شعار انقلابی است و همدستان امپریالیستها و صهیونیستها با آن مخالفت می کنند. ارتجاع جهانی استدلال می کند که خروج تجاوزکاران به معنی پیروزی بنیادگرایان مذهبی است و به این بهانه پوچ حضور دائمی خویش را در منطقه که تهدیدی برای همه خلقهای منطقه است توجیه می نماید. اپوزیسیون آمریکائی ایرانی که حتی برخی از آنها نقاب “چپ“ بر چهره دارند همدست امپریالیستها و صهیونیستها در منطقه هستند و با خروج امپریالیستها از عراق مخالفند. این خائنین باید از استقرار دائمی سربازان آمریکائی در عراق بهر وسیله ای حمایت کنند. حزب ما بارها اعلام کرده است که این اپوزیسیون آمریکائی اسرائیلی یک اپوزیسیون ضد انقلابی است و خواهان تجاوز امپریالیستها به لبنان، افغانستان، فلسطین و ایران است. سیر رویدادها هر روز بیشتر چهره این مزوران تروتسکیست را بر ملا می کند و نظریات حزب کار ایران(توفان) را تائید می نماید. در راس این خائنین کردهای ناسیونال شونیست و سازمان جاسوسی مجاهدین ضد خلق ایران است. عراق به همت مردمانش آزاد می شود و این حق ملت عراق است. عراق به گورستان سربازان آمریکائی و سایر متجاوزین بدل می شود و این حق ملت عراق است. رویزیونیستهای توده ای همدست رژیم عراق به حق به جزای همدستی با امپریالیسم و صهیونیسم خواهند رسید. حزب کار ایران(توفان) از مبارزه عادلانه مردم عراق برای کسب رهائی ملی پشتیبانی می کند.

بر گرفته ازتوفان شماره 101 مرداد ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۳۸۷ شهریور ۱, جمعه

گزارشی از فقر و اعتیاد




آن چه در پي مي‌آيد، گزارشي است، واقعي از حضور خبرنگار ايسنا، در محل زندگي خانواده‌اي چهار نفره كه كلماتي چون فقر، نداري، تكدي‌گري، اجاره‌نشيني و اعتياد براي آن‌ها تكراي شده و سال‌هاست در كوچه پس كوچه‌هاي كوره‌پزخانه «نور» روزگاري را با اين كلمات تكراري مي‌گذرانند.


با گذاشتن اولين گام در خانه آن‌ها، نه؛ اشتباه گفتم، خانه نبود، دخمه كاه‌گلي 12 متري و دود گرفته‌اي كه بوي تعفن آزار دهنده‌اش،‌ تحمل فضا را غيرممكن مي‌كرد، شدت بو آن قدر شديد بود كه وقتي خواستم، پايم را درون خانه بگذارم، از حضورم در آن جا پشيمان شدم. لحظه‌اي جلوي در خانه ايستادم، تا به بويي كه هيچ چيزي براي شرح تعفنش ندارم، عادت كنم. با تعارف مادر خانواده وارد شدم. اتاقي 12 متري با فرش كهنه كه از شدت كثيفي و خاك گرفتگي، مأمني براي حضور مگس‌ها شده بود. تك اتاق خانه، آن قدر دود گرفته بود كه زور لامپ100 وات، كمتر از آن بود، تا بتواند جايي را روشن كند. بعد از يكي دو دقيقه كه به تاريكي عادت كردم، چهره «معصومه» مادر 38 ساله را ديدم. بيوه زني لاغر و قدكوتاه. عصبي به نظر مي‌رسيد، اما در تمام مدت حضورم سعي كرد، رسم مهمانداري را بجا آورد. چيزي براي تعارف كردن نداشت، حتي يك ليوان آب!! بچه‌هايش را دور خودش جمع كرد. دو پسر 9 و 7 ساله و يك دختر 13 ساله، كل دارايي او در اين دنياست. سراغ همسرش را مي‌گيرم، اشك چشمانش جاري مي‌شود، بچه‌ها نيز شريك درد مادر مي‌شوند. «مرده، شش ساله كه مرده. 14سال پيش با هم اومديم كوره. از همون موقع معتاد شد، منم معتاد كرد. گرد مي‌كشيديم. مواد مي‌فروخت. مامورا گرفتنش. توي زندان قزل‌حصار بود. يه ماه قبل از اين كه بميره، ولش كردن تا اين كه توي خونه مرد. آخه «سرطان خون» داشت.» از حال و روز بچه‌ها مي‌پرسم كه مي‌گويد: «عاطفه، 13 ساله و رضا، 9 ساله، دو ساله معتادن. زندگيمونم همينه كه دارين از نزديك مي‌بينين.» مادر خودش را در اعتياد كودكانش مقصر نمي‌داند و با لحني حق به جانب ادامه مي‌دهد: «خودشون خواستن معتاد بشن، مگه من معتادشون كردم؟ وقتي بهشون مي‌گفتم، اين كار رو نكنيد، كم بود منو بخورن!» مادر، رضا و عاطفه را نان‌آور خانواده معرفي مي‌كند. «همين بچه‌ها مي‌رن توي محل، گدايي مي‌كنن، يه چيزايي پيدا مي‌كنن، مي‌يارن خونه. ديگه اكثر بوميا مي‌شناسننشون. بعضي وقتا هم مردم غذاي آماده، برامون مي‌يارن». صداي كولر مزاحم شيدن صداي معصومه مي‌شود. با خاموش شدن كولر، تعداد مگس‌هاي درون خانه چند برابر مي‌شود. سرش را پايين مي‌اندازد و با پاچه شلوار نخي‌اش بازي مي‌كند. از ترك كردنش برايم مي‌گويد: «چند وقت پيش بود، با رضا دوتايي رفتيم كمپ ترك كنيم، اما اونجا فقط دو روز نگهمون داشتن.» هر چند معصومه ادعا مي‌كند، ترك كرده و 9 روز از زمان پاك بودنش مي‌گذرد و موادي مصرف نكرده، اما دخترش پيش از حضور در آن‌جا، غير از اين را ‌گفته و مدعي بود: «مامانم پيش ما نمي‌كشه، اما مي‌ره خونه همسايه‌ها و اونجا مي‌كشه». مادر سه فرزند، آرزوي مرگ خودش را دارد. چادر را كنار مي‌زند و شلوارش را بالا مي‌كشد. از قسمت ساق تا بالاي پايش جاي بخيه‌هاي عميق وجود دارد. جاي بخيه‌ها كهنه است؛ اما ساق پايش، هنوز التهاب دارد. مي‌گريد و هق‌هق كنان مي‌گويد: «وقتي شوهرم زندان بود، داشتم براي ملاقاتش مي‌رفتم كه تصادف كردم، مي‌خواستن پامو قطع كنن، اي كاش همون موقع مي‌مردم، اي كاش هيچكس به دادم نمي‌رسيد. فكر كردي، چرا معتاد شدم؟ آن قدر درد داشتم كه از زور درد مواد مي‌كشيدم.» عاطفه اشك‌هاي خود را پاك مي‌كند. رضا هنوز خواب بود و جواد هفت ساله به آغوش مادرش پناه برده و چشم به چشمان او دوخته بود. نمي‌دانم كدام گفته را بايد باور كنم. حرف‌هايش در مورد علت اعتيادش ضد و نقيض بود. مي‌پرسم، شنيدم جواد هم «معتاد» است كه معصومه علتش را اين گونه بازگو كرد: «وقتي سر «جواد» حامله بودم، معتاد بودم، بعد از اين كه به دنيا اومد، خيلي جيغ مي‌زد، توي شيرخشكش يه ذره ترياك مي‌انداختم، فقط به خاطر اين كه آروم بشه، الانم سه چهار ساله كه پاكه.» شانه‌ها را بالا مي‌اندازد و اين بار نيز از سر باز كردن مسؤوليت مادري را توجيه مي‌كند. «جواد شناسنامه نداره، شوهرم كه مرد، اينجا بهش شناسنامه ندادن، گفتن بايد بري شهرستانتون. منم كه پول ندارم برم شهرمون. هر وقت خودش بزرگ شد، مي‌ره شناسنامه مي‌گيره!». از كس و كارش در شهرستانشان مي‌پرسم. «كس و كاري ندارم، همه توي زلزله مردن. برادري دارم كه اونم گرفتارتر از منه». ساعت يك بعد از ظهر شده، رضا خواب است، پس با عاطفه هم صحبت مي‌شوم، دختري با صورتي گرد، چشماني عسلي و مايل به سبز.... عاطفه چي شد كه معتاد شدي از كي مواد مي‌خري؟ با لحني آرام مي‌گويد: «هر روز با رضا مي‌رفتيم، براي همسايمون كراك مي‌خريديم. يه روز رضا گفت، بيا يه خورده از موادش برداريم، بكشيم. همين كار رو هم كرديم. الانم با رضا هر روز مي‌ريم، در خونه‌ها پول و غذا جمع مي‌كنيم. پولمون كه دو هزار تومن مي‌شه، كراك مي‌خريم و مي‌كشيم. با پولامون مي‌ريم، از .... كراك مي‌خريم، با سيخ و سنجاق مي‌كشيم، فقط دو ماهه كه معتادم و كراك مي‌كشم.» جمله آخر عاطفه، صداي ماد را در مي‌آورد و با لحني تند و پرخاشگرانه او را متهم به دروغگويي مي‌كند. «چرا دروغ مي‌گي؟ اين ماه كه بگذره مي‌شه دو سال. آره، دو ساله كه معتاديد.» نگاه‌هاي عصبي عاطفه به مادر بي‌فايده است. «ها چيه؟ دو ساله ديگه. دو ساله مواد مي‌كشن. رضا و عاطفه به لج همديگه معتاد شدن. عاطفه گفت، چون رضا مي‌كشه، منم مي‌كشم». عاطفه از ترك اعتيادش تعريف مي‌كند: «صاحب كوره، يك‌بار منو برد 8 روز نگهداشت تا ترك كنم. ترك كردم اما دوباره با رضا رفتيم كشيديم.» رضا هنوز خواب است. مادرش از خواب بودنش راضي‌ است. «از ديشب خوابيده. خودم بيدارش نمي‌كنم. پا مي‌شه، فضولي مي‌كنه. با همسايه‌ها دعوا مي‌كنه». رضا را بيدار مي‌كنم. بعد از چند دقيقه با هم صحبت مي‌كنيم. او نيز حرفي براي گفتن ندارد، جز اعتيادش. پس خاطراتش را مرور مي‌كنيم... «از دو سال پيش با عاطفه مي‌رفتيم، براي «غفور» مواد مي‌خريديم. يه روز گفتم، بيا از موادش كمي برداريم، بكشيم. همين كار رو كرديم». سراغ وسايل مصرفش رو مي‌گيرم كه كجا نگهداري مي‌كند كه مادرش پيش‌دستي مي‌كند: «يه بار مصرفه. هر بار كه استفاده مي‌كنن، مي‌ندازن اونور». تعجب مي‌كنم، سيخ و سنجاق يك بار مصرف! از رضا مي‌پرسم، هر روز سيخ از كجا مي‌ياري كه مي‌گويد: «از توي كانال پيدا مي‌كنم.» آخرين باري كه كشيدي كي بود؟ «ديروز صبح با عاطفه كشيديم». كشيدن مواد و از كي ياد گرفتي؟ «موقع كشيدن غفور، ديده بوديم». اين جمله صداي مادر را باز هم بالا مي‌برد. فرياد مي‌زند: «تهمت مي‌زنه. خوبيت نداره، تهمت مي‌زني. حقيقتش رو بگو.» رضا هم حقيقتش را مي‌گويد، اما به سبك لحن مادر: «اون موقع تو كجا بودي. خودم مي‌رفتم براي «غفور» مواد مي‌خريدم». چشم غره مادر دردي دوا نمي‌كند. رو به رضا مي‌گويد: «غفور همسايمونه. همين پشت مي‌شينه، حالا صدا تو بالا نبر، مي‌شنوه. افغانيه، براي ما بد ميشه، راستشو بگو خب». اين بار مرا مورد خطاب قرار مي‌دهد: «اينا مي‌رن مواد مي‌گيرن، مي‌يان تو خونه مي‌كشن. به منم مي‌گن، به تو ربطي نداره، مال خودمونه.» مگس‌ها امانم را بريده. بوي زباله‌هاي بيرون خانه و بوي تعفن داخل خانه، ديگر غيرقابل تحمل شده. كولر را روشن مي‌كنند. در اين خانه تك اتاقي، سرويس بهداشتي ديده نمي‌شود. عاطفه با دستش، محلي دورتر از خانه را نشان مي‌دهد. «دستشويي اون وره. سه تا دستشويي براي همه مستاجراي اينجا هست. اما حموم نداريم. مامانم طشتو، پر آب مي‌كنه، مي‌زاره توي آفتاب گرم شه، بعد ما رو مي‌شوره». برعكس عاطفه و رضا، پسر كوچك خانواده «جواد» خيلي كثيف است. بوي خانه حالم را بد مي‌كند. ترجيح مي‌دهم، با بچه‌ها براي تماشاي محله، از خانه خارج شوم. جواد از پاي رضا مي‌گويد: «رضا رفته بود، گردو بچينه، ماشين بهش زد و ديگه مدرسه نرفت. مي‌گه نمي‌تونم راه برم.» با بچه‌ها همقدم مي‌شوم. به جز جاده باريك خاكي كه در سطحي بالاتر قرار داشت و سمت راست آن، ما را به در خانه «معصومه» رسانده بود، سمت چپ آشغال‌داني بود. در اين محله تنها خانه عاطفه، رضا و جواد كاه‌گلي نيست؛ همه مستاجران كوره‌پزخانه «نور» در شرايطي مشابه اين خانواده و در ميان تلي از زباله زندگي‌مي‌كنند. ساعت، دو بعد از ظهر را نشان مي‌دهد، خارج شدن از خانه‌ دود گرفته متعفن، اين بار مرا اسير گرما و مگس‌ها كرده است.

آذربایجان برای انتقال نفت خود به ایران مراجعه کرده است

روزنامه "ینی مساوات"، خبرگزاری «ریا نووستی» : جمهوری آذربایجان برای رهایی از بن بست پیش رو برای صادرات نفت خام خود به ایران مراجعه و درخواست کمک کرده است .
روزنامه "ینی مساوات" در شماره روز پنجشنبه خود با اشاره به تعطیلی طرح های انتقال نفت خود از طریق گرجستان به دلیل درگیرهای نظامی نوشت: باکو اکنون مسیر ایران را پیش رو دارد.
این روزنامه افزود: جمهوری آذربایجان روزانه یک میلیون بشکه نفت از طریق گرجستان صادر می کرد که اکنون محروم شده است.. این گزارش می افزاید: ابتدا خط لوله نفتی باکو - تفلیس - جیهان منفجر و سپس خط لوله باکو - سوپسا تعطیل و بدنبال آن پل ارتباط ریلی انتقال نفت جمهوری آذربایجان به بندر پوتی گرجستان منفجر و در نهایت انتقال نفت این کشور به طور کلی متوقف شد و اکنون راهی جز ایران نمانده است . ینی مساوات نوشت: با تحولات گرجستان جمهوری آذربایجان مجبور به کاهش تولید نفت شده و تاریخ راه اندازی طرح های انتقال نفت این کشور از گرجستان نیز معلوم نیست و ازهمه مهمتر، مساله امنیت طرح های انتقال نفت از مسیر این کشور باید مجددا مطرح و مورد بررسی قرار گیرد.
گزارش حاکیست: اکنون جمهوری آذربایجان از امکان صدور نفت خام خود به بازارهای جهانی محروم شده و مجبور شده مذاکراتی را با ایران پیرامون این موضوع انجام دهد. این روزنامه انتقال کوتاه مدت نفت جمهوری آذربایجان از قلمرو ایران از طریق تانکر را امکان پذیر دانست و نوشت: این درحالی است که تهران چندی پیش برای دریافت تمام نفت جمهوری آذربایجان و تحویل آن درخلیج فارس و فروش در بازار جهانی اعلام آمادگی کرده بود. روزنامه با اشاره به تهدید امنیت طرح باکو - جیهان افزود: در چنین شرایطی جمهوری آذربایجان برای انتقال نفت خود به بازارهای جهانی به ایران مراجعه کرده است . با راه اندازی مجدد خط لوله باکو - تفلیس - جیهان، سیر بعدی حوادث در گرجستان نیز زیر سووال قرار گرفته است.

یادداشتی در مورد علل افزایش نجومی بهای نفت


افزایش غیر منطقی بهای نفت درچند ماه اخیر و تاثیرآن بر کشاورزی و مواد غذایی اعتراضات فراوانی را در سراسر جهان ازممالک صنعتی غرب گرفته تا کشورهایی نظیر هند، هائیتی، نیجریه، کامرون، مصر موزامبیک، بورکینا فاسو، سنگال، فیلیپین...... برانگیخته است. قیمت هربشکه نفت درشرایط کنونی 140 دلارمی باشد و گویا دورنمائی برای کنترل بهای نجومی نفت دیده نمی شود و هرروز دررسانه های غرب بر سر چرائی افزایش قیمت این طلای سیاه و به تبع آن بالا رفتن قیمت مواد خوراکی و مایحتاج اولیه اطلاعات غیر واقعی و متناقضی تحویل مردم میدهند. هسیتری تبلیغات ضد چین و هند و غوغای مصرف عظیم نفت و انرژی در این دو کشور و یا برخی ممالک آسیای غربی گوش فلک را کر کرده است. رسانه های امپریالیستی در بهترین حالت برای شیر فهم کردن افکار عمومی داخلی سیاست نفتی سازمان اوپک را مسبب گرانی بنزین و مواد غذائی تبلیغ میکنند. این رسانه ها چیزی جز دروغ و جعل و دامن زدن به جنگ روانی علیه کشورهای رقیب به خورد مردم نمی دهند. توگوئی تمام مشکلات جهان امروزی نظیر بیکاری، افزایش سرسام آور قیمت ارزاق، گرانی مسکن، افزایش بهای بنزین و ... ناشی از سیاستهای دو کشور بزرگ سرمایه داری چین و هندوستان در آسیاست که مردم جهان را درمعرض خطر گرسنگی و قحطی قرار داده است. این دوغول جهانی درحال بلعیدن انرژی جهان بویژه نفت هستند پس باید کاری کرد کارستان تا از پیشروی این دوکشور بوِیژه چین که نام" کمونیسم" را نیز با خود حمل میکند ممانعت بعمل آورد. تحریکات نژاد پرستانه و راسیستی یکی از ارکان تبلیغات رسانه های امپریالیستی اروپا و آمریکا علیه چین و هندوستان و ممالک آسیای غربی میباشد که بشدت ادامه دارد. وقتی مسئله سود و منفعت انحصارات و کارتلهای غول پیکر درمیان باشد هر تحلیل و تفسیری که درمورد علل وضعیت وخیم اقتصادی مردم صورت گیرد از حقیقت بری است و با واقعیت نمی خواند. کارگر سه شیفته ای که به ناچار باید توسط اتوموبیل شخصی اش خود را به محل کاربرساند برافزایش نجومی قیمت بنزین و مسببین این سیاست لعنت می فرستد و می خواهد بداند مسبب اصلی چنین سیاستی چه نیروئی است. اتفاقا روی سخن تبلیغات رسانه های بورژوازی همین کارگران و زحمتکشان و مزد بگیران پائین جامعه می باشد که هدفمند و با برنامه می کوشند خشم و طغیان مردم علیه وضعیت موجود را به بیراهه برند.
اخیرا روئسای 12 شرکت بزرگ هواپیمائی در آمریکا با انتشار یک نامه سرگشاده خواهان پایان بخشیدن به بورس بازی، سفته بازی و بازی با قیمت نفت شدند. این شرکتها دستگاه جرج بوش را مسئول افزایش نجومی قیمت نفت تحلیل کردند وسیاست دولت را که با توجیه قانون " عرضه و تقاضا" به دلایل افزایش بهای نفت می پردازد، مورد انتقاد قراردادند و اظهار داشتند که 30 تا 60 دلار از هربشکه نفت 140 دلاری ناشی از سفته بازی ، تقلب و بازی با قیمت نفت بوده که از قبل آن سود های کلانی حاصل آمده است. طبق همین نامه سرمایه های بزرگ مالی و کمپانیهای نفتی درطول پنج سال اخیر بازیگران اصلی افزایش نجومی قیمت نفت بوده و برای مثال سهم سرمایه گذاری این شرکتها در پنج سال گذشته 13 میلیارد دلار در صندوق پس انداز ایندکس وابسته به مواد خام بود و امسال حجم سرمایه گذاری در همین شرکت به 265 میلیارد دلار افزایش یافته است، افزایشی به رقم20 برابر در5 سال.
جالب توجه است که مصرف افزایش سالانه نفت درچین و هند و کشورهای آسیای غربی 7/3 درصد است که در محاسبه تقاضای افزایش جهانی نفت درسال حدود 2/1 درصد است. این درحالی است که تولید جهانی نفت بطور تقریبی 86 میلیون بشکه در روز می باشد. با وجودیکه نیاز چین به مصرف نفت هر روز افزایش می یابد اکنون این کشور کمتر از 8 درصد از نفت جهان را مصرف میکند. هندوستان با جمعیت یک میلیاردی نیز کمتر از 3 درصد از نفت جهان رامصرف میکند. حال چگونه می توان با چنین آماری به توضیح علل افزایش قیمت نجومی نفت در پنج ماه اخیر که به بیش از 140 دلار رسیده است پرداخت و این افزایش را به گردن ممالکی چون چین و هند انداخت؟
از طرفی سیاست سازمان اوپک را نیز نمی توان دلیلی بر افزایش نجومی قیمت نفت دانست. اوپک یک انجمن و یا سازمان همکاری تعدادی از کشورهاست و این نهاد فاقد مکانیزمی همانند یک کارتل نفتی است که قادرباشد تولید نفت جهان و یا قیمت آن رادرکنترل خودگیرد. این سازمان فقط براساس سهمیه بندی نیازهای اعضاء خود است که می تواند دست به افزایش و یا کاهش تولید نفت بزند. اوپک درخلال 50 سال اخیر و به مدت طولانی نفت را به قیمت 27 دلار دربشکه فروخته است. پس افزایش نجومی و بی رویه قیمت نفت درشرایط کنونی ربطی به سیاست اوپک ندارد. انگشت اتهام بسوی چین، هندوستان، برخی کشورهای آسیای غربی و سازمان اوپک بعنوان عاملین افزایش نجومی قیمت نفت زمانی صورت میگیرد که سود کمپانیهای نفتی بصورت افسانه ای و غیر قابل تصوری به اوج خود رسیده است. چهار بزرگترین کمپانی نفتی آمریکا بیش از 100 میلیارد دلار درسال گذشته سود برده و در چهار ماه اول سال جاری این سود به رقم 36 میلیارد دلار رسیده است . نفت که هم اکنون به بشکه ای 145-140 دلار بفروش می رسد برای این کمپانیها حدود کمتر از20 دلار هزینه دربردارد.
حال اگریکی از دلایل مهم افزایش نجومی قیمت نفت را همین تقلب و سفته بازی و اسپه کلاسیون از سوی کمپانیهای نفتی بدانیم، دلیل دیگر این افزایش درشرایط کنونی را باید در سیاست تهدید نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران ووقوع احتمالی جنگ دید. که این امر خود موجب احتکار و ذخیره کردن نفت درکشورهای بزرگ امپریالیستی نظیر آمریکا می گردد. قیمت نفت هر روز بر اساس اینکه سیاستمدار آمریکائی چه می گوید و یا چه اظهار نظر سیاسی میکند بین 10 الی 20 دلار در نوسان است. نشست اخیر ژنو شنبه 19 ژوئیه درمورد انرژی هسته ای ایران و فروکش کردن فضای جنگی اندکی باعث کاهش قیمت نفت دربازار جهانی شد. اما با تهدید مجدد وزیر امورخارجه آمریکا کوندولیزارایس به ایران در سفر اخیر خود به کشورهای عربی دوشنبه 21 ژوئیه مبنی براینکه اگردولت ایران تا دوهفته دیگر پاسخ منطقی به خواست تعلیق غنی سازی اورانیوم ندهد مورد مجازاتهای شدید اقتصادی قرارخواهد گرفت ومجازاتهای سختی در انتظارش خواهد بود، مجددا باعث تغییر در قیمت نفت گردید. پس مشاهده میشود که افزایش قیمت نفت ربطی به مصرف سالانه انرژی هند، چین و یا کشورهای آسیای غربی و یا سازمان اوپک ندارد و دلایل این امر را باید درسیستم انگلی امپریالیستی، شرکت های فرا ملی نفتی و سیاست جنگی امپریالیسم آمریکا دید. تضادهای درونی سیستم سرمایه داری، بازی با قیمت نفت، سفته بازی، بورس بازی، جنگ، و تهدید نظامی و تجاوز به حقوق ملل است که موجب افزایش نجومی بهای نفت، بحران اقتصادی، افزایش بیکاری، گرانی و فقر و فلاکت میلیونها انسان میگردد. این قانون نظام سرمایه داریست که برای کسب حد اکثر سود وغارت و چپاول مردم دنیا را به جنگ و نیستی بکشاند. آلترناتیو بشریت مترقی درمقابل این بربریت و نظام انگلی وویرانگر سرمایه داری که هر روز میلیونها مردم را به پرتگاه نیستی سوق میدهد و جان هزاران نفر را در روز میگیرد سوسیالیسم است و تنها این نظام رهائی بخش است که می تواند بر بحران اقتصادی، گرسنگی، بیکاری، مناسبات انگلی ضد تولیدی و بورس بازی، جنگ و ویرانی….. غلیه کند وفضای آرامش، عدالت اجتماعی، صلح و دوستی را برای عموم کارگران و زحمتکشان به ارمغان آورد. راهی جز انقلاب سوسیالیستی و استقرار نظام سوسیالیستی متصور نیست.
برگرفته از شماره 24 نشریه الکترونیک توفان

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

نامه سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به دبیر کل آی تی یو سی و آی یو اف


برادر گرامی ران اوزوالد دبیر کل آي يو اف
با درود وسپاس فراوان و عرض معذرت به دلیل تاخیر در جواب نامه شما نامه شما به دست ما رسید .اعلام حمایت اتحادیه جهانی شما باعث دلگرمی ما شد وگام های ما را در راه تلاش برای رسیدن به خواسته ها و مطالباتمان استوار تر می سازد .همانگونه که اطلاع دارید چند سالی است ما برای تشکیل سندیکای مستقل کارگری خود برای بهبود زندگی اقتصادی کارگران و همینطور برای ایجاد همبستگی بین کارگران هستیم. ولی متاسفانه تا زمان نگارش این نامه با مشکلات زیادی برای ایجاد این نهاد صنفی روبرو هستیم که بر اساس تمامی پیمانهای جهانی از جمله قطعنامه های87 و 98 آی ال او که جمهوری اسلامی نیز آنرا پذیرفته وحق طبیعی ما بوده و هست ،نشدیم.
لازم است یاد آوری کنیم در این مدت و طی روزهای گذشته ما بارها اعتصاب کردیم ولی پاسخی جز وعده و برخورد های فیزیکی به ما داده نشددر اینجا ضمن فرستادن صمیمانه ترین سپاس ها از سوی کارگران شرکت کشت وصنعت نیشکر هفت تپه و با اشاره به گوشه ای از متن دریافتی نامه شما در خصوص حمایت همه اعضای اتحادیه های کارگری آن فدراسیون درخواست داریم تا با استفاده از ابزار ،امکانات وارتباطات جهانی خود ما رادر راه رسیدن به اهداف قانونی ومشروع خویش که مهمترین آنها تشکیل سندیکای مستقل کارگری است یاری فرمایید
23/5/1387 خورشیدی
هیات بازگشایی سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

کشته شدن دوکارگر معدن پابدانا در اثر انفجار گاز


1387/05/23-13:24
تهران- خبرگزاري کار ايران در پي کشته شدن 2 کارگر کرماني در معدن پابداناي کوهبنان از توابع استان کرمان در اثر انفجار گاز, ‌‏مسئولان تأمين اجتماعي استان و دبير اجرايي خانه کارگر استان از اين موضوع اظهار بي‌‏اطلاعي کردند.

به گزارش خبرنگار گروه کارگري ايلنا در اين حادثه که شنبه شب بر اثر انفجار گاز متان در کارگاه شماره 435 رخ داد, 2 کارگر براثر شدت جراحات وارده کشته شده و کارگر ديگري به شدت مجروح شد.

بي اطلاعي مقامات مسوول با وجود گذشت 3 روز از حادثه دلخراش جان باختن 2 کارگر معدن پابدانا

عباس کاربخش, دبير اجرايي خانه کارگر استان کرمان از اين موضوع اظهار بي‌‏اطلاعي کرد.همچنين دکتر صبوري, مدير درمان تأمين اجتماعي استان کرمان در گفت و گو با خبرنگار "ايلنا" با اظهار بي‌‏اطلاعي از کشته شدن 2 کارگر معدن گفت: موضوع بايد از طريق اداره کل درمان تأمين اجتماعي استان پيگيري شود.همچنين در تماس "ايلنا" با مسوولان سازمان تأمين اجتماعي استان کرمان, معاون اداري مالي سازمان گفت: از کشته شدن 2 کارگر معدن در پابدانا خبر ندارم و موضوع را از زبان شما مي‌‏شنوم.او افزود: موضوع بايد از طريق مديريت پشتيباني درمان کرمان پيگيري شود.

گفتني است 4 هزار کارگردر معدن زغال سنگ پابدانا مشغول به کار هستند.انتشار گاز متان سبب انفجار بوددر اين باره نياز علي سلطاني, رئيس معدن پابداناي کوهبنان در گفت‌‏وگو با واحد مرکزي خبر, با بيان اينکه يک ساعت قبل از بروز حادثه, درصد گاز متان صفر بوده است, گفته است: کارگران جان باخته معدن با امضاي برگه کنترل گاز معدن, اين موضوع را تأييد کردند اما گازخيز بودن معدن پابدانا و سرعت انتشار گاز متان موجب اين حادثه شد.رئيس معدن زغال سنگ پابدانا افزوده است: اين معدن تا شهر کوهبنان 25 کيلومتر فاصله دارد و محروم بودن آن از مرکز فوريت‌‏هاي پزشکي و نبود اورژانس جاده‌‏اي, خسارت جاني ناشي از حوادث معدن را افزايش مي‌‏دهد و گاهي مجروحان براي درمان بايد به شهرستان رزن در 65 کيلومتري معدن منتقل شوند.

۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

خودکشی کارگر مخابرات شيراز

خبرنامه اميرکبير: يکی از کارگران شرکت مخابراتی شيراز در محل کارش خودکشی کرد. در پی پرداخت نشدن حقوق و مزايای کارکنان شرکت مخابراتی راه دور ايران از ابتدای سال جاری تا کنون و بوجود آمدن مشکلات خانوادگی و معيشتی برای پرسنل اين مجموعه صنعتی در تاريخ ۲۲/۵/۱۳۸۷ علی کيامرثی که دارای بيش از بيست سال سابقه کار در اين شرکت ميباشد در محل کار خود بوسيله طناب خود را حلق آويز کرد. وی که بطور اتفاقی توسط يکی از همکارانش از مرگ حتمی نجات يافت اکنون در حالت کما و در وضعيت بسيار بدی بسر ميبرد. گفتنی است بسياری از ديگر کارگران اين مجموعه نيز دچار مشکلات شديد خانوادگی شده اند بطوريکه همسران حدود بيست نفر از کارگران اين شرکت تقاضای طلاق نموده اند. به گزارش خبرنامه اميرکبير اين واحد صنعتی که در سال ۸۰ با ارائه صورت حساب های مالی کاملأ صوری در بورس ارائه گرديد بعلت سوء مديريت مديران ارشد اين شرکت در آستانه ورشکستگی وتعطيلی قرار دارد. کارکنان اين شرکت، عدم تمايل آقای کرد زنگنه رييس هيئت مديره اين مجموعه و رييس سازمان خصوصی سازی را برای گرفتن پروژه های جديد و شرکت در مناقصات، در حالی که شرکت دارای امکانات و تجهيزات فراوان و توان بالقوه برای توليد است بطوريکه حتی توان تا دو برابر اضافه نمودن پرسنل را نيز دارد، دليل بوجود آمدن اين مشکلات برای اين مجموعه صنعتی و کارگران و خانواده های آنها ميدانند.

کارگران کارخانجات صدرا 2 ماه و کارگران پيمانکاري 5 ماه حقوق دريافت نکرده اند



دبير اجرايي خانه کارگر استان مازندران در گفت و گو با خبرنگار گروه کارگري "ايلنا" گفت: شرکت کشتي سازي "صدرا" يکي از بزرگ ترين واحد هاي صنعتي مازندران به دليل تغيير مديريت دچار مشکلات اقتصادي شده است.

به گزارش خبرگزاري "ايلنا",‌‏ نصرالله دريابيگي افزود: اين شرکت در مازندران مستقيماً‌ ‏750 نفر کارگر و غيرمستقيم 700 نفر کارگر پيمانکاري و 300 نفر در دفتر مرکزي تهران و 1400 نفر در استان بوشهر مشغول به کار هستند که اين نيروها افراد متخصص و تحصيل کرده هستند.وي اظهار داشت: کارگران کارخانجات 2 ماه و کارگران پيمانکاري 5 ماه حقوق دريافت نکرده اند.دريابيگي تأکيد کرد:‌‏ با توجه به تورم بالاي استان مازندران و فرارسيدن ماه مبارک رمضان و به دليل امنيت و آرامش مسئولين وزارت صنايع مي بايست در جهت رفع مشکلات کارگران خصوصاً کارگران پيمان کاري به دليل دستمزد پايين و نبود امنيت شغلي به پرداخت حقوق اينان اقدام نمايند.

نرخ بيکاری جوانان، دو برابر نرخ رسمی بيکاری کشور

سرمايه:
بيکاری جوانان دو برابر نرخ رسمی بيکاری کشور است. معاون طرح های آماری مرکز آمار با اشاره به اينکه نرخ بيکاری جوانان دو برابر نرخ بيکاری ۶/۹ درصدی کل جمعيت کشور است، گفت: ,برخی تصور می کنند نرخ ۶/۹ درصدی واقعی نيست,.
عليرضا زاهديان در توضيح اين آمار گفت:,اين نرخ مربوط به کل کشور است و بيکاری جوانان که ملموس تر است دو برابر ۶/۹ درصد و حدود ۱۸ درصد است در نتيجه آمار بيکاری جوانان ۱۵ تا ۲۸ سال بيش از ۶/۹ درصد احساس می شود., زاهديان خاطرنشان کرد: ,افزايش يا کاهش نرخ بيکاري، مرکز آمار را زير سوال نمی برد بلکه وزارت کار و ساير دستگاه های اجرايی بايد در اين خصوص پاسخگو باشند.,وی در پاسخ به اين پرسش که چرا آمارهای اعلام شده مرکز آمار، مرکز پژوهش ها و بانک مرکزی در موارد مختلف با هم فرق می کنند، گفت: ,طبق قانون مسوول جمع آوری اطلاعات و آمار، مرکز آمار ايران است و بقيه دستگاه های اجرايی که وظايفی دارند و ذی نفع هستند نبايد به جمع آوری آمار مبادرت کنند چون مرکز آمار طبق استانداردهای جهانی و به عنوان نهادی مستقل مشغول جمع آوری آمار است اما دستگاه های ذی نفع ممکن است در روش ها و تحليل آمار متفاوت از مرکز آمار عمل کنند., افزايش نرخ بيکاری در سال آينده طبق گزارش اگر چه نرخ بيکاری در بهار سال ۸۷ تحت تاثير گزارش های مربوط به طرح های زودبازده در حد ۶/۹ درصد اعلام شده است اما برخی کارشناسان با اشاره به دو موضوع متفاوت معتقدند نرخ بيکاری در حال حاضر بالاتر از نرخ اعلام شده است. موضوع اول آن است که با توجه به نرخ رشد جمعيت و تعداد جمعيت فعال موجود در کشور و ظرفيت اقتصاد ايران برای ايجاد اشتغال، امکان کاهش نرخ بيکاری تا اين سطح امکان پذير نيست. غلامعلی فرجادی کارشناس بازار کار در اين زمينه گفت: ,با توجه به سرشماری سال ۸۵ جمعيت فعال حدود ۲۳ ميليون نفر و تعداد شاغلان ۵/۲۰ ميليون نفر است و ۵/۲ ميليون بيکار داشته ايم و نرخ بيکاری ۵/۱۲ درصد اعلام شد. در نتيجه با توجه به رشد جمعيت چهار درصدی جمعيت فعال در سال ۸۷ حدود ۲۵ ميليون نفر جمعيت فعال داريم که با توجه به نرخ بيکاری ۵/۹ درصدی در حال حاضر بايد ۷/۲۳ ميليون نفر شاغل داشته باشيم و به عبارتی سه ميليون و ۲۵۰ هزار نفر يا سالی ۶/۱ ميليون نفر شغل جديد ايجاد کرده باشيم تا بيکاری را از ۵/۱۲ درصد سال ۸۵ به ۵/۹ درصد فعلی برسانيم. حال آنکه اقتصاد ايران ظرفيت ايجاد اشتغال سالی ۶/۱ ميليون نفر را ندارد., موضوع دوم که کاهش نرخ بيکاری را به ۶/۹ درصد رد می کند، کاهش خريد و فروش ساختمان و رکود در بخش ساختمان است که اشتغال در بخش کارگران ساختمانی و اشتغال در بخش های آهنی و فولاد، آجرپزی و مصالح ساختماني، شيشه و در و پنجره و بسياری ديگر از صنايع مرتبط با ساختمانی را با کاهش نسبی مواجه می کند. باتوجه به اين دو موضوع کارشناسان، سال آينده را سال توام با رکود پيش بينی می کنند و بانک جهانی و اکونوميست نيز نرخ رشد اقتصادی ايران را در سال آينده ۵/۴ درصد تا پنج درصد پيش بينی کرده که نسبت به پارسال کاهش خواهد داشت.

نامه اعتراضى اتحاديه كارگران پست كانادا به جمهورى اسلامى راجع به دستگيريها و احكام شلاق و زندان عليه فعالين كارگرى

١٣ آگوست ٢٠٠٨
آقاى احمدى نژاد عزيز: من اين نامه را از طرف ٥٦هزار عضو اتحاديه كارگران پست كانادا مينويسم كه خشم شديد خود را نسبت به احكام شلاق و زندان عليه فعالين كارگرى در ايران اعلام نماييم. اتحاديه كارگران پست كانادا مطلع شده است كه خانم سوسن رازانى و نيز خانم شيوا خيرآبادى هر يك به ٤ ماه زندان و ١٥ ضربه شلاق; آقاى عبدالله خانى به ٩١ روز زندان و ٤٠ ضربه شلاق و آقاى سيدغالب حسينى به ٦ ماه زندان و ٥٠ ضربه شلاق محكوم شده اند. اين احكام توسط شعبه ١٠١ دادگاه جزايى سنندج صادر گرديدند. فعالين كارگرى فوق تنها بدليل شركت در مراسم روز اول مه ٢٠٠٨ در سنندج به چنين احكام شاقى محكوم گرديده اند. علاوه بر اين، آقاى خالد حسينى، فعال كارگرى ، به ٩١ روز حبس تعليقى و ٣٠ ضربه شلاق بخاطر حمايت از محمود صالحى در هنگاميكه هنوز در زندان بودند محكوم گرديده اند. CUPW همچنين مطلع شده است كه آقاى فرزاد كمانگر در تاريخ ٢٠ جولاى ٢٠٠٨، بدنبال يك دادگاه ٧ دقيقه اى، به مجازات اعدام محكوم شده اند. سازمانها و اشخاص زيادى در ايران و خارج از ايران به دستگيرى و زندان وى اعتراض كرده اند، اما دولت شما به تمامى اين درخواستها بى اعتنايى كرده است. يك فعال ديگر، آقاى افشين شمس، در ماه جولاى ٢٠٠٨ دستگير شده اند. آقاى شمس فعال كارگرى، عضو "كميته هماهنگى براى كمك به ايجاد تشكلهاى كارگرى" و نيز عضو "انجمن كاريكاتوريستها" ميباشند. موارد ديگرى نيز وجود داشته كه فعالين كارگرى و اجتماعى دستگير، محاكمه و از كار اخراج شده اند، از جمله بتازگى حكم اخراج ٩ نفر از اعضاى سنديكاى كارگران اتوبوسرانى مورد تصويب قرار گرفته است. بازداشتهاى فوق و ديگر اعمال صورت گرفته، حمله به كارگران و مزدبگيران در همه جاى دنيا محسوب ميگردند. اتحاديه كارگران پست كانادا قويا از دولت شما ميخواهد كه فورا و بيقيد و شرط تمام اتهامات و احكام موجود عليه فعالين كارگرى در ايران را لغو نماييد. ما همچنين يكبار ديگر درخواست خود براى آزادى منصور اسانلو، رئيس سنديكاى كارگران اتوبوسرانى تهران و حومه، كه به ٥ سال زندان محكوم شده اند و از جولاى ٢٠٠٧ در حبس هستند، را تكرار ميكنيم. CUPW از دولت شما ميخواهد كه حقوق كارگرى تمامى كارگران در ايران، از جمله حق تشكليابى آزادانه و حق اعتصاب، را رعايت نماييد.
دنيس ليميلين، رئيس سراسرى اتحاديه كارگران پست كانادا

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

رهبرمائوئیست ها نخست وزیر نپال شد



کمتر از سه ماه پس از لغو نظام پادشاهی در نپال، آقای پراچاندا رهبر سابق شورشیان مائوئیست، به سمت نخست وزیر نپال انتخاب شده است.
آقای پراچاندا با رای موافق اکثریت قابل توجه نمایندگان مجمع موسسان نپال یعنی 80 درصد آراء، سمت نخست وزیری را عهده دار می شود.
464 نفر از اعضای مجلس موسسان نپال به نخست وزیری آقای پراچاندا رای موافق و 113 نفر رای مخالفت دادند.
شر بهادر دوبا، تنها رقیب او که نخست وزیر سابق نپال است در این رقابت شکست سختی خورد.
پیشتر، بابورام بهاتارای، معاون رهبر مائوئیست ها گفته بود که آقای پراچاندا رهبر عصر جدیدی خواهد بود و او را با لنین و ناپلئون قابل مقایسه دانسته بود.
پس از پیروزی چشمگیر حزب آقای پراچاندا در انتخابات ماه آوریل گذشته، انتصاب وی به سمت نخست وزیر نپال غیرمنتظره نبود.
ولی ماه ها منازعات سیاسی بر سر مشارکت در قدرت، سبب شده بود که نپال تاکنون عملا فاقد یک دولت کارآمد باشد.
چارلز هاویلند، خبرنگار بی بی سی در نپال می گوید رهبر سابق مائوئیست ها اکنون به صورت قدرتمندترین شخصیت سیاسی این کشور درآمده است.
رأی گیری امروز مجلس موسسان نپال یک گام مهم در توافق صلح سال 2006 است که به یک دهه شورش مائوئیست ها در نپال پایان داد.

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

اعلامیه محکومیت احکام زندان و شلاق کارگران

سلام و درود بر مردان و زنان مبارزو آزادی خواه ؛

اکنون شهر سنندج و مبارزین آن به حفظ سنتهای انقلابی از جمله برگزاری هر ساله مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر و 8 مارس روزحهانی زن ، و گلگشت های دسته جمعی آزادیخواهی به مناسبت های مختلف همچون نور امیدی بر پیشانی و جود جنبش ها ی اعتراضی می درخشد.درود بر تمامی فعالین جنبش کارگری که هر ساله به برگزاری روز جهانی کارگردر سنندج اقدام نموده اند . ما شنیدیم که برای دوستانمان به خاطر برگزاری روز حهانی کارگر احکام زندان و ضربات شلاق صادر شده که ما شدیدا این احکام را محکوم میکنیم و ابن را خشم و غضب حامیان استثمارنسبت به فعالین کارگری میدانیم. ما کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه نسبت به این اقدامات غیر انسانی و ظالمانه شدیدا" اعتراض داریم و از فعالین کارگری در ایران و تمام نقاط دنیا انتظار داریم نسبت به این عمل غیر انسانی به مسئولین جمهوری اسلامی اعتراض کرده و خواستار لغو احکا م بوده و همچنین خواستار آزادی بی قید و شرط فعال کارگری آقای افشین شمس می باشیم.
به امید اتحاد بین تمامی کارگران در همه نقاط دنیا
هیئت موسس سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

سی و یکمین روز اعتصاب کارخانۀ لاستیک سازی البرز



راديو فرانسه
مشکل اصلی کارخانۀ لاستیک سازی البرز به چهار سال پیش برمی گردد که این کارخانه توسط شخصی به نام داور شرفی خریده شد. از آنزمان تولید کارخانه رو به کاهش گذاشته است و از روزی 85تن تولید روزانه به چهار و حتی یک یا دو تن رسیده است. کارگران این کارخانه از چهار ماه پیش حقوقی دریافت نکرده اند و برخی از آنان هنوز عیدی سال گذشتۀ خود را نگرفته اند. در نتیجه از سی روز پیش کارگران به صورت های مختلف اعتراض خود را مطرح می کنند. از چند ماه پیش اعتراضات اوج گرفته وآنها گاه آرام و گاه با سوزاندن لاستیک و زوائد کارخانه سعی کرده اند توجه مسئولان را به خواسته های خود جلب کنند. اما مذاکرات تاکنون نتیجه ای نداشته است. مقامات دولتی و مذهبی طرف مذاکره بوده اند ولی کاری صورت نگرفته است. مقامات مسئول گفته اند قرار است فردا در جلسۀ مهمی این موضوع بررسی شود و واگذاری مجدد کارخانه به بخش دولتی مورد بحث قرار گیرد. کارگران کارخانه معتقدند که صاحب کارخانه می خواهد آن را بفروشد و از زمین های کارخانه برای احداث خانه های مسکونی استفاده کند.

۱۳۸۷ مرداد ۲۱, دوشنبه

دریای مازندران و سیاست ایران


منافع ممالک پیرامونی و نقش امپریالیست آمریکا

پس از فروپاشی امپراتوری شوروی رژیم جمهوری اسلامی بجای اینکه به منافع ملی ایران فکر کند و در پی آن باشد که از وضعیت ایجاد شده در جهت حفظ تمامیت ارضی ایران و کسب حقوق از دست رفته ایران استفاده کند. اهتمام ورزید که اسلام را به ممالک لامذهب آسیای میانه و قفقاز صادر کند. در حالیکه امپریالیستهای انگلستان و آمریکا و اسرائیل و دول ترکیه و عربستان سعودی در پی کسب نفوذ در منطقه بودند و می خواستند دست ایران را در آنجا کوتاه کنند جمهوری اسلامی به این کشورها قرآن با خط عربی و آخوند با عمامه سیدی صادر می کرد. حماقت جمهوری اسلامی در ضمن در این بود که توجه نداشت در ممالک سنی مذهب آسیای میانه، شیعه 12 امامی بخت کمتری دارد تا وهابیگری عربستان سعودی با آن سرمایه های کلان. تبلیغات مذهبی رژیم ایران در جهت مذهبی کردن ممالک آسیای میانه یک سرمایه گذاری سفیهانه برای عربستان سعودی بود که سیل حجاج آسیائی را برای افزودن به ثروتهای شیوخ عرب به مکه جلب نماید و از هم اکنون برای روزی که نفتش تمام می شود از پول احمقها به مصداق “تا احمق در جهان است مفلس در نمی ماند“ استفاده کند. کوته بینی آخوندی ضربات هولناکی به منافع ملی ایران در آسیای میانه و قفقاز وارد کرد و این در حالی بود که از نظر تاریخی و فرهنگی ایران بزرگترین بخت را برای ایجاد روابط دوستانه با این ممالک داشت. حضور شرکتهای نفتی انگلیسی و پادرمیانی ترکیه برای حضور اسرائیل و آمریکا تا در سایه آنها دولت ترکیه از نفت بحر خزر که بخشی از آن متعلق به ایران است بهره مند شود، وضعیت سیاسی جدیدی در منطقه ایجاد کرد که نشان می داد آخوندهای خیانتکار و جاهل تا به چه حد در برباد دادن فرصتها مناسب استادی و هنرمندی بکار برده اند. واقعیت این است که دولت ترکیه که به تنهائی برای این راهزنی اسلامی زورش نمی رسید با دیپلماسی زیرکانه ای بیاری اسرائیل و آمریکا و بند کردن دست آنها در این دزدی بخشی از نفتی را که مطابق قرارداد 1921 و 1940 از بستر دریای خزر برمی خاست و متعلق به ایران بود و هست و در اثر خیانت سلسله پهلوی بر باد رفته بود در اختیار دشمنان مردم منطقه قرار داد. روحانیت حاکم که تمام وقتش را صرف طهارت و جنابت کرده است و تو گوئی در مغز بیمارگونه اش مهمتر از پورنوگرافی امر دیگری وجود ندارد همه فرصتهای طلائی برای استفاده از موقعیتی که در اثر فروپاشی شوروی به کف آمده بود، تا خیانتهای سلسله پهلوی را جبران کند برباد داد و مجدد مانند خائنین گذشته قرارداد دارسی را این بار در بحر خزر احیاء نمود و منافع ایران را به امپریالیستها، صهیونیستها و عمالشان در منطقه تقدیم کرد و با بی شرمی صدایش را هم در نمی آورد. نفت ایران توسط سرمایه گذاریهای کلان شرکتهای امپریالیستی با فشار اسرائیل از ترکیه به دریای مدیترانه سرازیر شد و در بندر جیهان در جنوب ترکیه و شمال اسرائیل بارگیری گردید. امروزه از خط لوله باکو-تفلیس-جیهان سخن می رود که نه تنها از جهت حجم سرمایه گذاری، و تامین امنیت خط انتقال در منطقه اقتصادی نیست، از نقطه نظر ظرفیت لوله های نفت و بارگیری در جیهان نیز غیر اقتصادی است. بهمین جهت آمریکا تلاش داشت با جلب نظر قزاقستان نفت خویش را از قعر دریای خزر به لوله انتقال نفت باکو-تفلیس-جیهان متصل کند تا ظرفیت کامل این لوله ها مورد استفاده قرار گیرد. این امر مبارزه سختی را برای حفظ محیط زیست و اکولوژی دریای خزر دامن زد. اکنون سیاست امپریالیستها بر این قرار گرفته است که از نفتکشهای بزرگ برای انتقال نفت خام قزاقستان استفاده کنند. برای این کار طراحی یک مسیر برای نفتکش ها که از بنادر قزاقی کوریک و آکتاو نفت خام حوزه های تنگیز و کاشغان را به باکو می رساند به اتمام رسیده و شرکت های شورون تکزاکو، اگزان موبیل، شل، لوک اویل و آجیپ در 24 ژانویه 2007 توافق نمودند که روزانه 500 هزار بشگه نفت خام را از قزاقستان به آذربایجان حمل نمایند. روسیه و ایران بشدت با این طرح مخالفند و آنرا فشاری به آذربایجان و ترکیه و اسرائیل و آمریکا و انگلستان می دانند. چنانچه آنها موفق نشوند نفت قزاقستان را از طریق باکو به مدیترانه وصل کنند کمر تصمیمات غیر اقتصادی که صرفا بر اساس مصالح سیاسی اتخاذ شده بود خواهد شکست و این امر برای آذربایجان و ترکیه بسیار ناگوار خواهد بود. دولت روسیه از همان موقع شروع کرد نفت قزاقستان را با ساختن لوله های انتقال نفت از طریق روسیه به اروپا منتقل کند و مانع شود که ظرفیت لوله های نفت آذربایجان تامین گردد.انتقال نفت باکو به ترکیه نتایج سیاسی مهمتری نیز بدنبال داشت. نفوذ ترکیه را در آذربایجان افزایش داد و لگام اقتصاد آذربایجان را به کف گرفت. دولت آذربایجان که از این درآمد نفت متمتع می شد از نظر مالی خویش را تقویت کرده در پی تحریکات بر ضد ایران و جدائی آذربایجان ایران برآمد. عمال ستون پنجم علی اوف در ایران فعال شدند و با پشتوانه مالی جدیدی به میدان آمدند. علی اوف و پسرش الهام خان نه تنها خود را از نظر مالی بستند حمایت سیاسی امپریالیستها و صهیونیستها را نیز بدست آوردند. آذربایجان در عین حال خود را برای حمله به ارمنستان برای بازپس گرفتن قره باغ آماده می کند و در این راه به این درآمد و حمایت اسرائیل و ترکیه نیاز دارد. علی اوف در واقع با فروش سهم ایران به امپریالیستها و صهیونیستها وضعیت خویش را نجات داده بود. روسیه نیز در این معامله کلاه سرش می رفت زیرا بر اساس قرارداد 1921 و 1940 بخشی از نفت آذربایجان در عین حال متعلق به روسها نیز می شد. این بود که آنها در بدو امرخود را به احترام به قراردادهای گذشته مقید حس می کردند و از آن دفاع می نمودند ولی بعد از اینکه دیدند که دولت اسلامی ایران موجودی بی عرضه و بی قدرت و بی برنامه و بدون دورنمای سیاسی و راهبردی در آسیای میانه و قفقاز بوده و متحدی غیر قابل اعتماد، ماجراجو، بی آبرو در جهان است که هر روز می تواند بر اساس مصالح اسلام عزیز برنگی در آید، پس از اینکه ضعف سیاسی ایران را در انفراد این رژیم در عرصه جهانی دریافتند، ترجیح دادند منافع خود را در همکاری مشترک با سایر دول جدیدالتاسیس پیرامون دریای خزر بدست بیاورند. روسیه بر اساس قراردادهای گذشته تنها می توانست بر نصف ثروتهای بستر دریا مالکیت داشته باشد که حتی اگر آن را برهمان مبنای گذشته بدست می آورد معلوم نبود بیشتر از منافعی باشد که هم اکنون در اتفاق با ممالک همجوار خود بدان دسترسی پیدا کرده است. سهمی که روسیه از این راه بدست می آورد مسلما بیش از آن چیزی نبود که در پافشاری بر تحقق قراردادهای 1921 و 1940 صاحب آن می شد. امروز وضعی در بحر خزر(دریای مازندران) بوجود آمده است که ایران تنها با دولت آذربایجان درگیر نیست با دولت قزاقستان، ترکمنستان و کنسرنهای بزرگ نفتی، امپریالیستهای آمریکا و انگلستان، ترکیه و اسرائیل نیز درگیری دارد. دست همه این غارتگران را به نحوی در غارت منابع ایران بند کرده اند تا به یغما بردن آن آسانتر شود.مسلم این است که با توجه به وضعیت نابسامان ایران و تزلزل ممالک پیرامونی بحر خزر و طمع سود جوئی امپریالیستها منطقه بحرخزر بیکی از گره گاه های تضادهای جهان بدل شده است. می توان پیش بینى کرد که دریای خزر مرکز رخدادهاى آینده به حساب می آید. دریاى خزر به احتمال زیاد یکى از مراکز اصلى منازعات بین المللى در آینده خواهد بود. گذشته بدون استثناء نشان داده است که مناطق داراى منابع معدنى و بویژه انرژی زا سرشار از کشاکشند. رقابت بین دول متعدد براى بهره بردارى از این منابع و شرایط بى ثبات، عناصر لازم براى جنگ و کشاکش هاى دراز مدت را فراهم مى آورد. و این دورنمای منطقه بحرخزر است. ایران در این عرصه تنها به ناظر منفعل بدل شده است.سیاست نظامی کردن دریای خزر توسط امپریالیستهاممالک سه گانه ترکمنستان، قزاقستان، آذربایجان به اشارت آمریکا، انگلیس و اسرائیل مدعی اند که دریای خزر دریاچه نیست دریا است. بر اساس تعریف جغرافیائی، دریاچه خزر دریاچهو یا دریای بسته است و نه دریا زیرا به آبهای آزاد جهان راه طبیعی ندارد. تنها از این جهت که بزرگترین دریاچه جهان است نام دریا به آن اطلاق شده است. تفاوت در این تعاریف با توجه به حقوق بین الملل در این است که در دریاهای جهان سایر ممالک جهان نیز می توانند کشتیرانی کرده و نیروی نظامی داشته باشند. ممالک فوق از ترس ایران و روسیه می خواهند قاعده وِیژه ای برای دریای خزر بتراشند تا در موقع مقتضی نیروهای نظامی امپریالیستها را در این منطقه بیاری طلبند.آقای علی خرم استاد دانشگاه، كارشناس حقوق بین‌الملل و مشاور وزارت امور خارجه در میزگرد ایسنا به جنبه سیاسی فوق اشاره کرد و اظهار داشت: “درباره‌ی اطلاق دریا به خزر و وجاهت قانونی اظهارات و تاكید‌های برخی سران كشورهای آذربایجان، قزاقستان و تركمنستان بر تعیین رژیم حقوقی دریای خزر بر اساس كنوانسیون 1982، با اشاره به رودخانه ولگا دن و بیان اینكه ولگا رودخانه شخصی روسیه و تحت مالكیت این كشور است خاطر نشان كرد: “علت این كه از میان پنج كشور، سه كشور علاقه‌مند به دریا عنوان كردن خزر هستند، سیاسی است و كاربرد سیاسی دارد. ایران و روسیه به هیچ وجه نمی‌خواهند كه دریا به خزر اطلاق شود زیرا آثاری كه مترتب بر دریا بودن دریای مازندران می‌شود، در ابتدا شامل تسلط و دسترسی نیروهای خارجی به چنین دریایی است اما 3 كشور دیگر به دلیل احساس نگرانی به ویژه از سوی روسیه تمایل دارند به نحوی خود را به ابر قدرتی بیرون از منطقه وصل كنند. وی تصریح كرد: “به همین دلیل ترجیح می‌دهند كه خزر دریا باشد تا نیروی نظامی خارجی از راه ولگا دن وارد دریای خزر شود و آنها به نحوی استقلال سیاسی خود را در مقابل روسیه بیشتر حفظ كنند اما از نظر حقوقی با چسب و وصله نمی‌توان آن‌جا را دریا كرد. با این كه ابعاد دریا را دارد ولیكن شامل قانون دریاها نمی‌شود.““در پس از حادثه رویارویی ناو ایرانی با دو كشتی آذری در دریای خزر که در حوزه البرز در 31 تیر 1380 و در 11 مرداد 1380وقوع یافت. دولت انگلستان در حمایت از شرکتهای نفتی انگلیس ایران را بشدت تهدید کرد. روسها بشدت از این واقعه بیمناک شدند و ویكتور كالوژنی نماینده ویژه روسیه در خزر سفرای ایران و جمهوری آذربایجان در مسكو را به وزارت خارجه دعوت نموده و گفت كه تمامی اختلافات در دریای خزر منحصرا بایستی از طریق سیاسی و پای میز مذاكره حل شود. آنها می ترسیدند پای دول خارجی در منطقه باز شود. دو روز بعد و در جریان اجلاس سران كشورهای مستقل مشترك المنافع كه در شهر ساحلی سوچی در كنار دریای سیاه گرد هم آمده بودند، پوتین پس از جلسه سه جانبه سران روسیه، قزاقستان و آذربایجان به خبرنگاران می گوید كه "استفاده از زور در دریای خزر ناروا و غیر مجاز است و تمامی مسائل باید در فضای روابط دوستانه، درك متقابل و اصول حقوق بین الملل حل شود". روسیه در اسساسنامه حقوقی دریای خزر برای کنترل فعالیتهای نظامی در این دریا پیشنهاد کرد: "فرمول حفظ توازن پایدار نیروهای نظامی کشورهای حاشیه گنجانده شود" و ایجاد ساختار نظامی در خزر "در حد کافی و معقولانه" باشد. با در نظر گرفتن این که پنج کشور مذکور درباره گنجاندن موضوع ممنوعیت استفاده از نیرو یا تهدیدات نظامی و بهره برداری صرفا صلح آمیز از دریای خزر، در مقدمه و در فصل سوم پیش نویس اساسنامه توافق کرده اند، پیشنهاد روسیه، تکمیل این بند با افزودن "قاعده ممنوعیت ایجاد تهدیدات خارجی و حضور نیروهای نظامی کشورهای بیگانه در دریای خزر" می باشد.“مبانی حقوقینکته قابل توجه آنکه، دلیل اصلی در عدم توافق بر سر عهدنامه های گذشته مابین کشورهای ساحلی که ناظر بر رژیم حقوقی حاکم بر دریای خزر تا به امروز بوده است این است که قبول این معاهدات دارای پیامدهای عظیم در درآمد، اقتصاد و حتی نحوه حاکمیت در کشورهایی مانند آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان است. آنها با زبان خوش حاضر نیستند به تعهدات خویش گردن نهند.آقای یوسف مولایی استاد دانشگاه تهران، حقوقدان و وكیل دادگستری درباره اطلاق دریا به خزر و وجاهت قانونی اظهارات و تاكید‌های برخی سران كشورهای آذربایجان، قزاقستان و تركمنستان بر تعیین رژیم حقوقی دریای خزر بر اساس كنوانسیون 1982 اظهار داشت: “در زمان مطرح شدن تدوین كنوانسیون 1982 اتحاد جماهیر شوروی و ایران حضور فعال داشتند. هیچ كدام دریای خزر را به عنوان دریای باز نشناختند و عدم شمول كنوانسیون 1982 به وضعیت دریای خزر آن‌ قدر قطعی است كه نباید به آن دامن زد.وی گفت: “از همان ابتدا به دو دلیل سیاسی و این كه آنها می‌دانستند در صورت اعمال كنوانسیون 1982 باید تقسیم محدوده كشورها بر اساس طول ساحل و وضعیت هندسی ساحل انجام شود، موافق این امر بودند“.وی با حضور در میزگرد ایسنا با اشاره به مقالاتی كه در این باره نوشته است اظهار داشت: “نباید از عبارت “تعیین“ رژیم حقوقی دریای خزر استفاده كرد زیرا به معنای نادیده گرفتن رژیم حقوقی است و قراردادهای 1921 و 1940 و مجموعه نامه‌هایی كه در 1931 و 1935 در مورد شیلات و غیره بوده، كم و بیش به نفع ماست. استفاده از عبارت “تعیین“ رژیم حقوقی، نقض غرض است زیرا در این صورت، آثار فروپاشی شوروی به ضرر خودمان را پذیرفته‌ایم و هزینه‌ی این فروپاشی را از حاكمیت خود می‌پردازیم.وی با اشاره به بحث سازگاری و تطبیق رژیم حقوقی موجود بر این وضعیت با توجه به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گفت: “چون در ایران، فروپاشی اتفاق نیفتاده، حق و حقوقمان ثابت است و مشكلی نیز برای ما وجود ندارد كه به دنبال “تعیین“ رژیم حقوقی باشیم“.مطبوعات ایران در مورد دریای خزر نوشتند: “دریای خزر در چند قرن گذشته بین ایران و روسیه تقسیم شده گاهی در کنترل ایران و گاهی هم در کنترل روسیه قرار گرفته است. در زمان نادر شاه بخش مهمی از دریا به ایران تعلق داشت و نادر آن را دریای ایران می خواند. در زمان پتر کبیر و کشور گشایی روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی و در پی شکست های پی در پی ایران در جنگ با روسیه که به عقد دو عهدنامه گلستان( 1813) و ترکمنچای( 1828) منجر شد، دریای خزر در کنترل روسیه قرار گرفت. در ماده هشت از عهدنامه ترکمنچای همه حقوق ایران در دریای خزر به روسیه تزاری واگذار می شود و ایران تنها در بخش ساحلی حق تردد و ماهیگیری بدست می آورد. با انقلاب اکتبر و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی فصل نوینی در روابط ایران با آن کشور پهناور گشوده شد، ماده هشت از عهد نامه ترکمنچای ملغی گردید و ایران از حق کشتیرانی با پرچم خود را در دریای خزر بدست آورد، در مقابل قرار داد 1921 با ایران بسته شد. در فصل پنجم و ششم این قرارداد آمده است که ایران تعهد می کند که روس های سفید امکان فعالیت را از این منطقه بر علیه اتحاد جماهیر شوروی را نداشته باشند، این دو فصل همواره مورد مناقشه ایران با اتحاد جماهیر شوروی بوده است. در سال 1927 موافقت نامه ای با اتحاد شوروی به امضاء رسید که در آن صید مشترک و بهره برداری مشترک مطرح گردید. در عهد نامه 25 مارس 1940 قدم های بلند تری برداشته شد و دریای خزر دریای مشترک ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خوانده شد، در فصل اول حق تساوی دو کشور قید شده، در فصل دوم آمده است که این دریا به روی بیگانگان بسته خواهد بود. در فصل های دیگر ده مایل از مرز هر دو کشور آب داخلی محسوب شده، از صید در آن منطقه خود داری خواهد شد. در سال های بعد نامه های الحاقی به آن افزوده شد، ولی آنچه اهمیت دارد همان معاهده مودت منعقده در سال 1921 و موافقتنامه بازرگانی و ناوبری ایران و شوروی در سال 1940در عهدنامه مودت مابین ایران و جمهورى شوروى سوسیالیستى روسیه منعقده در مسکو مورخ 8 حوت 1299 (26 فوریه 1921) و دو یادداشت ضمیمه آن در فصل یازدهم از عهدنامه مزبور آمده است چنین می خوانیم:"نظر به اینکه مطابق اصول بیان شده در فصل اول این عهد نامه، عهدنامه منعقده در دهم فورال مابین ایران و روسیه در ترکمانچاى نیز که فصل هشتم آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود از درجه اعتبار ساقط است، لهذا طرفین معظمین متعاهدین رضایت می دهند که از زمان امضاى این معاهده هر دو بالسویه حق کشتى رانى آزاد در زیر بیرقهاى خود در بحر خزر را داشته باشند".متاسفانه رژیمهای سلطنتی که خودش نوکر امپریالیستها بود و رژیم کنونی جمهوری اسلامی از منافع ملی ایران در دریای خزر حمایت نکردند و به قراردادهای دوجانبه دوستی با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی احترام نگذاشتند. ایران را به پایگاه امپریالیستها بر ضد شوروی بدل کردند و به پیمان سنتو پیوستند و در زمان جمهوری اسلامی ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت این قراردادها را باطل ساخت.آقای خرم درباره‌ی این ضعف دستگاه حکومتی تصریح كرد: “در فاصله 1940 تا 1991 ما هیچ گاه از حق مشاع در دریای مازندران استفاده نكردیم. استفاده نكردن از نظر حقوقی یعنی عدم اعمال حاكمیت به عبارت دیگر نتوانستیم در یك برهه زمانی عهدنامه 1940 را پیاده كنیم به دلیل پیاده نكردن وعدم اعمال حاكمیت، مقداری موقعیت حقوقی ما را ضعیف می‌كند حتی در مورد آزادی كشتیرانی نتوانستیم از خط موهوم حسینقلی آستارا فراتر رویم و این كه ما حتی برای بستر و زیربستر دریا یك برنامه تدوین نكردیم و نكته قابل توجه این است كه در نقطه‌ای كه از نظر سابقه حقوقی مقداری تزلزل ایجاد می‌كند، در 50 سال اخیر نتوانستیم اعمال حاكمیت كنیم زیرا زورش را نداشتیم“.بی توجهی ایران نسبت به قراردادهای دو جانبه ممالک پیرامونی دریای مازنداران و انعقاد قراردادهای استعماری شرکتهای بزرگ نفتی با آذربایجان و نظایر آنها وضعیت کنونی را به ضرر ایران تثبیت می کند. زمان بر خلاف میل ایران کار می گذرد. شرکتهای نفتی خارجی و ممالک پیرامونی در مناطقی به اکتشاف و استخراج نفت و گاز مشغولند که از جمله ایران بر روی آن مالکیت دارد.تجربه دریای خزر نشان می دهد که ممالکی توان حفظ منافع ملی خود را دارند که باندازه کافی قدرتمند بوده و دارای دوستان پر نفوذ در جهان باشند. رژیم جمهوری اسلامی تنها برای خودش دشمن تراشیده است. اگر رژیمی که در ایران بود از حمایت مردمی برخوردار بود و توان نظامی لازم را داشت با نیروی نظامی از منافع خویش در دریای خزر دفاع می کرد. طبیعی است که ایران باید بر اساس اصل دوستی و حسن همجواری با سایر ممالک همسایه به توافق برسد ولی اصول این توافق در قرارداد دوستی ایران و شوروی تدوین شده بود. اگر قرار باشد ضمانت اجرای قراردادها نیروی نظامی باشد، اگر قرار باشد به بهانه دوستی منافع مورد توافق به زیر پا گذارده شود آنوقت باید بدنبال راه حلهای دیگر رفت. راه حل کنونی بدترین شیوه ایست که رژیم ایران در پیش گرفته است و پای امپریالیستها را به دریای خزر باز کرده و از منافع تاریخی ایران در این دریا گذشته است. رژیم ایران در واقع به همه این ممالک باج می دهد تا با رژیم جمهوری اسلامی درنیفتند. بر این خیال باطل دولت ترکمنستان خط قرمزی کشید و علیرغم وعده های قبلیش به ایران که ترکمنستان هرگز پایگاه تجاوز به ایران نخواهد بود بزرگترین پایگاه نظامی آسیای میانه را در ماه گذشته در اختیار آمریکائیها قرار داد. این اقدام تهدید مستقیم علیه ایران است. این اقدام معلوم می کند که توافقات بدون پشتوانه حرفهای مفت هستند و بی مایه فطیر است. رژیمی که از مردمش بیشتر بترسد تا از نیروهای متجاوز خارجی راهی جز باج دادن و فروش منافع ملی ایران ندارد.در نشست ایران، ممالک پیرامونی بحر خزر دست ایران را به کلی بستند، زیرا که روسای جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه تمایل دو كشور را برای حل همه مسائل بوجود آمده در دریای خزر صرفا از طریق مسالمت آمیز درچارچوب همكاری برابر پنج كشور ساحلی خزر تایید نمودند. این تائید به این مفهوم است که ایران در حالیکه می بیند حقوقش پایمال می شود حق اعمال زور را ندارد. و ادامه می دهند که آنها با این امر موافق می باشند كه تا انعقاد كنوانسیون در مورد رژیم حقوقی دریای خزر قوانین و مقررات مربوط به این دریا در قراردادهای سالهای 1921 و 1940 بین ایران و اتحاد شوروی سابق، به قوت خود باقی است. ولی این دلداری ایران به چه درد می خورد وقتی آنچه به قوت خود باقی است اعمال نمی شود. وقتی آمریکائیها، اسرائیلیها و ترکیه و ... از نفت خلیج فارس بهره مند می شوند و این بر خلاف مصالح ایران است تکیه بر عبارت “به قوت خود باقی است“ حرف مفت است. باید قوتی وجود داشته باشد تا این حق را به کف آورد. در همین مذاکرات به یک بیانیه بی بو و خاصیت که هرگز ارزش حقوق نداشته و سندیت حقوقی ندارد تکیه می شود و می آید:“طرفین، دیگر كشورهای ساحلی خزر را به آغاز هر چه زودتر مذاكرات در مورد همكاری در زمینه حفظ صلح، تقویت امنیت و ثبات در این دریا دعوت می نمایند. آنها خواستار رد حضور نظامی كشورهای غیرساحلی می‌باشند“. ولی تکلیف اکتشاف و اسنخراج نفت و گاز که ادامه دارد چه می شود. مگر نه این است که احترام به معاهدات به معنی آن است که سایر ممالک پیرامونی باید از استخراج غیر قانونی و فروش آن دست بردارند؟ آیا روشن شدن وضعیت حقوقی دریای خزر به روز قیامت موکول شده است؟

بر گرفته ازتوفان شماره 100 تیر ماه 1387

ارگان مرکزی حزب کارایران


toufan@toufan.org

۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

پیام تسلیت سندیکای کارگران شرکت واحد به مناسبت درگذشت خسرو جهانشاهی


روز سه شنبه 1387/5/15 جامعه کارگری در سوگ یکی از فعالین مبارز سندیکایی نشست.

با کمال تاسف و تاثر به اطلاع می رسانیم در تاریخ 1387/5/15آقای خسروجهانشاهی از کارگران مبارز سندیکایی و عضو سندیکای کارگران نقاش در سن ٧١ سالگی دار فانی را وداع گفت.خسرو جهانشاهی متولد ١٣١٦ در سن ١٤ سالگی فعالیت اجتماعی خود را شروع کرد و در همین سن اولین بازداشت را تجربه نمود و تا سال ١٣٥٧ چندین مورد دستگیری به خاطر فعالیت های کارگری را در پرونده خود به ثبت رساند ایشان بعد از پیروزی انقلاب به همراه تعدادی از کارگران نقاش سندیکای کارگران نقاش را در جهت دفاع از حقوق صنفی این قشر زحمت کش دایر نمودند و در سال ١٣٦٠ بدون هیچگونه مجوزی این سندیکا از کار باز ماند.خسرو جهانشاهی در انجمن های ادبی و اجتماعی از جمله انجمن ادبی صابر حضوری فعال داشت تا اینکه در سال ١٣٨٤ به همراه همکارانش در جهت احیای سندیکای کارگران نقاش فعالیت سندیکایی خود را شروع کرد و تا آخرین لحظه از راه خود که همانا دفاع از حقوق صنفی کارگران بود کنار نکشید تا اینکه در ساعت ٣٠.٢٢ دقیقه روز سه شنبه 1387/5/15 به دلیل عارضه قلبی در منزل مسکونیش جان به جان آفرین تسلیم کرد.سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه مصیبت وارده را به خانواده محترم خسرو جهانشاهی و همه کارگران عدالت خواه و حق طلب ایران و جهان تسلیت می گوید.

روحش شاد و امیدش پایدار

سندیکای کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومه

1387/5/16

«محمود درويش» شاعر مبارز فلسطيني درگذشت




خبر گزاری فارس19/05/87


«محمود درويش» شاعر مبارز فلسطيني كه در بيمارستاني در شهر تكزاس آمريكا بستري بود ساعاتي پيش بر اثر حمله قلبي درگذشت. «محمود درويش» كه براي انجام عمل قلب در بيمارستان هوستون تگزاس آمريكا تحت مراقبت‌هاي پزشكي بود پس از عمل قلب دچار حمله قلبي شد و درگذشت. اين در حالي است كه وضعيت درويش پس از اين عمل جراحي خوب گزارش شده بود. وي همچنين پس از اين عمل و در ساعات پاياني زندگي خود شعري را با عنوان «مرگي كه شكستش دادم!» در بستر مرگ سرود. «محمود درويش» از سال‌ها پيش از ناراحتي قلبي رنج مي‌كشيد و در طول عمر خود 2 مرتبه در سال‌هاي 1984 و 1998 مورد جراحي قلب قرار گرفت اما اين بار نتوانست بيمارستان را به سلامت پشت‌سر بگذارد. «محمود درويش» سالها عليه جنايات رژيم صهيونيستي در فلسطين شعر سرود و به همين خاطر مجبور به ترك وطن شد. اين شاعر مبارز فلسطيني سال 1941 در البروه روستاي شرقي عكا متولد شد. در سال 1948 پس از اشغال فلسطين به وسيله صهيونيست‌ها آوارگي را تجربه كرد. گنجشگ‌هاي بي‌بال، برگ‌هاي زيتون، عاشقي از فلسطين، تحت بيگانه و موقعيت محاصره، از كتاب‌هاي اين شاعر است. «محمود درويش» تاكنون جوايز متعددي را از آن خود كرده است. در سالهاي گذشته نيز علاوه بر ترجمه آثار اين شاعر به زبان فارسي، بزرگداشتي نيز براي وي در خانه هنرمندان ايران برگزار شده بود.
نمونه‌های از اشعار محمود درویش:
از يک انسان
بر دهانش
زنجير ببستند
دستهايش را
به سنگ مردگان آويختند
و گفتند : "تو قاتلي" !
غذايش را ، لباسش را و پرچمش را ربودند
و در سلولي بينداختندش ،
و گفتند : "تو سارقي" !
از تمام بندرگاه‌ها طردش کردند
زيباي کوچکش را ببردند
پس بگفتند : "تو آواره‌اي" !
اي خونين چشم و خونين دست
براستي که شب گذرانست
نه اتاق توقيف باقيست
و نه حلقه‌هاي زنجير !
نرون مرد ، ولي رم نمرده‌ است
با چشمهايش مي‌جنگد
و دانه‌هاي خشکيده‌ي خوشه‌اي
دره‌ها را مملو از خوشه‌ها خواهد کرد
نسیم‌واره‌ای از اورشلیم
در بازار
شعر مرا دوست ندارند
در بازار
کسی غیرت را نمی‌بیند
به فکر آینده‌اند.
همه دروغ می‌گویند
نسیم‌واره‌ای از اورشلیم می‌وزد
دکانها ویران می‌شوند
سایه تفنگ بر شهر می‌نشیند
و فدایی تنهایی
بر بام خانه‌های ویران اذان می‌گوید
در شهر
همه مرا با انگشت نشان می‌دهند
من یک فداییم.
اگر بیاد بیاوری زیتونهای بلند قامت را ،
اگر بیاد بیاوری
عکسهای قدیمی "فؤاد ، اسماعیل پاشا ، حضرت محمد و علی" را
می‌توانی به من فکر کنی
من شاعر عشقهای دربدرم
توصیف‌گر زنان هرجاییم
صاحب تفنگی شکسته‌ام
اگر بیاد بیاوری ...
کارت شناسائی بنویس !
من عربم
شماره‌ی شناسنامه‌ام پنجاه هزار
هشت کودک دارم و نهمینشان ،
در تابستان آینده می‌آید!
آیا خشمگینی؟
بنویس!
من عربم
و با دوستان در کارگاهی کار می‌کنم
هشت کودک دارم
قرص نانی برایشان در می‌اورم
و لباسهایی
و دفتری از سنگ ...
و به صدقه‌های درگاهت توسل نمی‌جویم،
و پست نمی‌شوم
در برابر چارچوب نگاهت
آیا خشمگینی؟
بنویس!
من عربم
من نامی بدون لقبم
صبورم
در کشوری که تمام ساکنینش
با جوشش خشم زنده‌اند
ریشه‌هایم ...
قبل از تولد زمان پا گرفتند
و قبل از شکوفایی روزگاران
قبل از سرو و زیتون
و قبل از رشد شاخه‌ها
پدرم ...
از خاندان گاو‌ آهن است
و نه از اربابان اشراف!
و جدم دهقانی بود
بدون حسب و نسبی!
منزلم ،
کلبه‌ی ناطوری است از نی‌ها و شاخه‌ها
آیا مقامم ترا راضی می‌سازد؟
من نامی بدون لقبم بنویس!
من عربم
رنگ موهایم ...
مشکی است
رنگ چشمهایم ..
قهوه‌ای است
مشخصاتم :
بر روی سرم عقالی است
بر روی کوفیه و دستهام
چون سنگ محکمند
لمس کنندگان را می‌خراشند
و بهترین غذایی که دوست دارم
روغن است و بنشن ...
آدرسم :
من از قریه دورافتاده‌ی گمنامی هستم
خیابانهایش بی‌نامند
و تمام مردانش در مزرعه‌اند و کارگاه
آیا خشمگینی؟
بنویس!
من عربم
باغهای انگور اجدادم را چپاول کردی
و زمینی را که می‌کاشتم من و تمام فرزندانم
و برایمان
و برای تمام نوه‌هایم
نگذاشتی جز این سنگها ...
آیا خواهد برد آنها را حکومت شما ...
چنانکه گفته می‌شود؟!
همچنین! بنویس :
در بالای صفحه‌ی اول
من از مردم نفرتی ندارم
و از کسی نمی‌دزدم
اما ...
اگر گرسنه شوم
گوشت چپاول‌گرانم را
خواهم خورد
حذر کن ...
حذر کن ...
از گرسنگیم
و از خشمم

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

فراخوان برای تشکیل سندیکای کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

1387/05/1815:51
بنا به اطلاع رسیده به دسترنج جمعی از کارگران هفت تپه ای که خود را هیئت موسس سندیکای کشت و صنعت نیشکر هفت تپه نامیده اند با صدور بیانیه ای برای ایجاد سندیکای کارکنان شرکت نیشکر هفت تپه خواهان ان شده اند که کارگران و کارکنانی که مایل هستند تاریخ 18/5/87 برای کاندیداتوری به منظور عضویت در هیئت منتخب این سندیکا، اقدام کنند.

حقوق كارگران شركت "مهلران" پرداخت نشده است

1387/05/1917:19
بيش از 40 كارگر رسمي شاغل در شركت مهلران بروجرد 7 ماه حقوق نگرفته‌‏اند.
"محمد گودرزي", دبير اجرايي خانه كارگر بروجرد در گفت‌‏وگو با خبرنگار گروه كارگري خبرگزاري كار ايران "ايلنا", افزود: حقوق ماهيانه اين كارگران در حالي از سال گذشته تاكنون پرداخت نشده كه وضعيت توليد و فروش محصولات كارخانه بسيار خوب بوده و بخش اعظمي از توليدات بهداشتي كارخانه به كشورهاي عراق و افغانستان صادر مي‌‏شود.او افزود: اينگونه به نظر مي‌‏رسد كه كارفرماي شركت با تأخير در پرداخت حقوق كارگران و در زير فشار گذاردن آنها قصد دارد آنها را اخراج كرده و در صورت لزوم به صورت قراردادي بكار گيرد.در همين خصوص "جواد شمائي" مدير شركت مهلران در گفت‌‏وگو با خبرنگار ايلنا با رد ادعاي تأخير 7 ماهه در پرداخت حقوق كارگران گفت: حداكثر تأخير در پرداخت حقوق 2 ماه بوده كه آن نيز به دليل نبود نقدينگي و تحريم اقتصادي عليه ايران است.او افزود: 70 درصد مواد اوليه اين كارخانه از خارج تهيه مي‌‏شود كه به دليل تحريم‌‏هاي وضع شده عليه كشور, اين مواد به سختي از بازار آزاد, آن هم به صورت نقد و گران خريداري مي‌‏شود.مدير شركت مهلران اظهار داشت: تأخير در پرداخت حقوق كارگران مشكل ما نبوده و در اين شرايط بسيار سخت, اغلب صاحبان كارخانه‌‏ها به سختي كار خود را دنبال مي‌‏كنند.شمائي گفت: شرايط سخت كار و توليد در كشور به حدي است كه تعداد كارگران شاغل در كارخانه‌‏هاي ما را از تعداد هزار نفر به كمتر از 50 نفر رسانده است.

حكم زندان و شلاق براي چهار فعال كارگري در سنندج

1387/05/1916:18
سوسن رازانی به 9 ماه حبس و 70 ضربه شلاق، شیوا خیرآبادی به 4 ماه زندان و 15 ضربه شلاق، عبدالله خانی (عبه نجار) به 91 روز زندان و 40 ضربه شلاق و سید غالب حسینی به 6 ماه زندان و 50 ضربه شلاق محکوم شده‌اند.
بنا به اخبار رسيده از سنندج به دسترنج براي چهار تن از فعالان كارگري اين شهر حكم زندان و شلاق صادر شده است.
شعبه 101 دادگاه جزایی سنندج روز 15 مرداد برای چهارتن از شرکت کنندگان در مراسم اول ماه مه (روز جهاني كارگر) امسال این شهر احکام شلاق و زندان صادر کرد.
بر اساس این حکم، سوسن رازانی به 9 ماه حبس و 70 ضربه شلاق، شیوا خیرآبادی به 4 ماه زندان و 15 ضربه شلاق، عبدالله خانی (عبه نجار) به 91 روز زندان و 40 ضربه شلاق و سید غالب حسینی به 6 ماه زندان و 50 ضربه شلاق محکوم شده‌اند. احکام صادره به اين چهارتن ابلاغ گردیده است. این حکم از روز تاریخ صدور آن برای تائید و یا تجدید نظر طی 20 روز آینده به دادگاه تجدید نظر استان کردستان ارسال گردیده است.

3/44 درصد جمعيت سازمان تامين اجتماعي حداقل حقوق را دريافت مي‌كنند

دسترنج
1387/05/1917:13
هم اكنون از هشت ميليون و 300 هزار خانوار بيمه شده اصلي سازمان تامين اجتماعي، 3/44 درصد در مرز دريافت‌كنندگان حداقل حقوق (حداقل بگير)، 5/31 درصد بيش از 300 هزار تومان، 4/10 درصد كمتر از 400 هزار تومان، 9/5 درصد بين 400 تا 500 هزار تومان، 2/3 درصد بين 500 تا 600 هزار تومان، 7/1 درصد بين 600 تا 700 هزار تومان و سه دهم درصد نيز بيش از 700 هزار تومان از اين سازمان حقوق دريافت مي‌كنند.
به گفته معاون توسعه مديريت و امور مجلس وزارت رفاه و تامين اجتماعي، تاكنون حدود 163 ميليون ركورد هويتي وارد بانك اطلاعات ايرانيان شده كه اين رقم 3/2 برابر جمعيت ايران است.الفت‌پور در نشست خبري كه با موضوع ارائه گزارش مبسوطي از وضعيت بانك اطلاعات ايرانيان در محل اين وزارتخانه و به عنوان دومين نشست خبري خانواده بزرگ رفاه در سال جاري برگزار شد، با اشاره به كاربرد اين بانك، افزود: در حال حاضر 90 درصد ايرانيان تحت پوشش بيمه قرار دارند كه اطلاعات هويتي 5/83 درصد آن‌ها در اين بانك ثبت شده است و اطلاعات 5/6 درصد نيز بعدا وارد بانك مي‌شود.وي ادامه داد: بر اساس اطلاعات موجود بانك ايرانيان، 5/5 ميليون مددجو تحت پوشش حوزه‌هاي حمايتي قرار دارند، يعني 8/7 درصد ايرانيان از خدمات حمايتي بهره‌مند هستند.معاون توسعه مديريت و امور مجلس وزارت رفاه و تامين اجتماعي با بيان اين كه 64 درصد ايرانيان داراي بيمه‌هاي اجتماعي هستند، يادآورشد: مابقي افراد جامعه، صندوق بيمه اجتماعي ندارند و بايد براي آينده و اموري همچون بازنشستگي آن‌ها تدابير لازم اتخاذ شود.وي با اذعان به اين كه در حوزه حمايتي، حدود 10 درصد همپوشاني داريم، اين درصد را در بخش بيمه‌هاي درماني، 13 درصد و در حوزه بيمه‌هاي اجتماعي نيم درصد اعلام كرد.الفت‌پور اضافه كرد: هم اكنون 11 ميليون و 138 هزار و 363 خانوار ايراني داراي بيمه‌هاي اجتماعي فعال هستند كه اين تعداد شامل بازنشستگان و شاغلان مي‌شود.وي در ادامه اين نشست خبري با اشاره به آمارها و داده‌هاي تحليل شده اطلاعات هويتي بيمه‌شدگان سازمان تامين اجتماعي در شهريور ماه سال 86 ، خاطر نشان كرد: هم اكنون از هشت ميليون و 300 هزار خانوار بيمه شده اصلي سازمان تامين اجتماعي، 3/44 درصد در مرز دريافت‌كنندگان حداقل حقوق (حداقل بگير)، 5/31 درصد بيش از 300 هزار تومان، 4/10 درصد كمتر از 400 هزار تومان، 9/5 درصد بين 400 تا 500 هزار تومان، 2/3 درصد بين 500 تا 600 هزار تومان، 7/1 درصد بين 600 تا 700 هزار تومان و سه دهم درصد نيز بيش از 700 هزار تومان از اين سازمان حقوق دريافت مي‌كنند.معاون توسعه مديريت و امور مجلس وزارت رفاه و تامين اجتماعي اظهار كرد: بر اساس مصوبه ارجاع شده به وزارت رفاه، تمامي پايگاه‌هاي اطلاعاتي در حوزه‌هاي بيمه‌اي، امدادي و حمايتي موظف هستند، اطلاعات خود را به اين پايگاه (بانك اطلاعات ايرانيان) لينك كنند.

۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه

ثروتهای ملی ملاخور می شود

“واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می رسند آن کار دیگر می کنند
مشکلی داریم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوئیا باور نمی دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
....“
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

دغلکاری ملایان ریشه های عمیقتری از همین چندین و چند سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران دارد. حتی خواجه حافظ شیرازی نیز دلش از این همه ریاکاری و تناقض در گفتار و کردار بدرد آمده است. عبارت کلاه شرعی که در ادبیات ما ایرانیها به ثبت رسیده است معنی دیگری ندارد جز اینکه ریاکاری، دزدی، حقه بازی و همه معصیتهای کبیره را به پاس دین مبین اسلام و پاسداران آن می توان به محسنات الهی و مطهرات تبدیل نمود. این معجزه الهی بدست دستار بندان دین به واقعیت بدل شده است. بیاری جادوی کلاه شرعی می توان مال صغیر را بالا کشید و یتیمی را به گرسنگی تهدید کرد. کیمیاگرانه، زنای محصنه را به زنای محسنه بدل کرد و غمی از آتش دوزخ نداشت. این ریاکاری تنها به دین اسلام مربوط نمی شود همه ادیان الهی و توحیدی در این تاریخچه و دسیسه چینی و حقه بازی ید طولائی داشته و وحدت نظر و عمل دارند. تو گوئی از منبع واحدی الهام می گیرند. مصداق بارز آن در قرن بیست و یکم رژیم جمهوری اسلامی در ایران است که هر دم از باغش بری می رسد.
از همان آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی ما شاهد آن بودیم که جناحهای متفاوت قدرت که بر سر تقسیم غنایم سیاسی و اقتصادی دست بگریبان بودند رجز خوانی کرده و برای هم شاخ و شانه می کشیدند که اگر مصالح گروه و دارو دسته ما در نظر گرفته نشود دست دیگران را رو می کنیم. چنین بنظر می آمد که در دوران سلطنت دوم خردادیها آن جناح رقیب است که در کار خاتمی چیها اخلال می کند. ظاهرا این جناح موسوم به انحصارطلبان پشت پرده آنقدر قدرتمند بود که دولت خاتمی را فلج کرده بود. فریادهای شکایت یاران خاتمی به هوا بود و تهدید می کردند که چنین و چنان خواهند کرد و دستها را رو می کنند. دوران سلطنت خاتمی چیها با فضاحت به پایان رسید و جز اعدام فاضل خدا داد بجای رفیق دوست و برادرش و دستگیری شهرام جزایری مردک جوان میلیاردی که رشوه هایش را به ائمه اطهار بنام سهم امام می پرداخت و آنها نیز با کلاه شرعی می پذیرفتند حاصلی به بار نیآورد.
اخیرا کار اختلافات جناحهای حاکم در قدرت بر سر تقسیم غنایم در مملکت اشغالی ایران به اوج خود رسیده است. دوران تقسیم کارخانه ها، اموال مصادره شده، کمیسیونهای سرسام آور برای خریدهای بی رویه و صدور اجازه برای واردات کالاهای غیر ضروری و مضر به حال تولیدات داخلی و... به سر رسیده است. تقسیم غنایم در این عرصه بپایان رسیده و حال نوبت تقسیم منافع ناشی از فروش نفت و در آمد سرشار آن است. در این عرصه میان بخشهای حاکمیت دعوا در گرفته است و آنهم در زمانیکه مردم با چشم خویش می دیدند که آقازاده ها مملکت را به غارت می برند و بجای یک شاه چندین شاه در ایران حکومت می کنند. رژیم جمهوری اسلامی به رژیم شاهنشاهی بدل شده است.
هم اکنون که بازار افشاءگریهای جناحی از حاکمیت داغ است و سخن از دعوای سپاه با ملایان و یا جناح مکلا با عمامه بسر می رود دارند در کمال آرامی نفت ایران را خصوصی می کنند. از این خیانت ملی هیچکدام از جناحها سخن نمی گویند.
مافیای اقتصادی در ایران قدرت فراوان یافته و بدستجات قدرتمند سیاسی اقتصادی بدل شده است. از سپاه ‌پاسداران و دستگاه‌ امنیتی گرفته‌ تا آخوندها و آخوندزاده‌ها مشغول چاپیدن ثروتهای ملی هستند و آینده ایران را به مصداق بعد از مرگ ما چه دریا چه سراب بر باد می دهند. سخنرانی واعترافات آقای عباس پالیزدار رئیس امور زیربنائی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، مشاور کمیسیون اقتصادی مجلس و دبیر هیئت تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه علیرغم دانستنیهای مردم مانند بمب در ایران ترکید. زیرا این بار این افشاءگریهای بر خلاف دفعات قبل که تنها به تهدید طرف مقابل اکتفاء می شد با مشخص نمودن افراد و مقام دزدها همراه بود(ناطق نوری، محمد یزدی، امامی کاشانی، هاشمی شاهرودی، هاشمی رفسنجانی، واعظ طبسی، علی اکبر فلاحیان، مصباح یزدی، مکارم شیرازی، خزعلی، جنتی و...) افشاگری پالیزدار و بازخواست و بازداشت ایشان و اشخاص دیگری که‌ همگی مصونیت پارلمانی دارند و یا حتی افرادی مانند عبداﷲ شهبازی که در عرصه امنیتی و استراتژیک با رژیم همکاری داشته است نشان می دهد که این نزاع میان چند فرد “خاطی“ با دستگاه روحانیت نیست. در پشت این افراد که هنوز تعدادشان روشن نیست جناحی قدرتمند خوابیده است که آنها مسلما با تکیه بر این جناح جرات کرده اند که باین افشاء گریها دست بزنند. رژیم جمهوری اسلامی بجای رسیدگی و تحقیق و مبارزه با این مفسدین فی الارض سکوت را ترجیح داده و می کوشد با چسباندن اتهامات راست و دروغ افشاءگران را مفتری معرفی کند. همین فرار دستگاه از برخورد به واقعیات و تلاش برای پرده پوشی و لاپوشانی مسایل، همین تلاش تا مطبوعات نتوانند در این عرصه ها مقاله بنویسند و آزادانه تحقیق کنند که این “شایعات“ و یا “افترائات“ بر حقند و یا ناحق حاکی از ترس رژیم است که دست سران دزد رژیم رو شود. البته رژیم اسنادی را در مورد دزدیهای و فساد جناح دیگر منتشر می کند و لجنهاست که بر سر آقای پالیزدار می ریزد. ولی همین آقای پالیزدار تا زمانیکه به این افشاءگریهای بهر علت دست نزده بود در نزد رژیم عزیز بود و مورد حمایت واقع می شد. روشن است که از همان روز نخست برپائی و ایجاد بافت رژیم جمهوری اسلامی، لومپن پرولتاریا، لایحه های بی طبقه و متزلزل و انگلهای اجتماعی نظیر ملاها نقش قطعی در ساختمان این دستگاه بازی کردند و طبیعتا در این سی سال سهم خود را طلبیده اند. چنین رژیمی با این گذشته و حال نمی تواند در آینده پاک و منزه شود. دزدیهای ها و خیانتها بقدری انبوه است و بقدری پلها در پشت سر خراب شده است که آنها تنها باید به جلو فرار کنند. چاقوی این رژیم نمی تواند دسته خود را ببرد. مامورین دستگاه که شاید تا کنون در توهم خویش به سر می بردند نیز نمی دانند که از کجا و با یاری چه کسی باید برای شفافیت و پاکیزه گی اقدام کنند. رژیم جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است. مفسدین فی الارض تمام تار و پود رژیم را عنکبوت وار گرفته اند. تنها می شود با تکیه به مردم و بسیج مردم و میدان دادن به آزادیهای دموکراتیک، سازمانهای سیاسی اپوزیسیون، آزادی مطبوعات بر ضد این دستگاه مافیائی و باندهای مافیائی مبارزه کرد. مجموعه این رژیم مافیائی است و انتظار از آنها که ریشه خود را قطع کنند انتظار بیهوده ای است.

بر گرفته ازتوفان شماره 101 مرداد ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

تجمع تعدادى از بيماران نقص ايمنى بدن در مقابل مجلس

ميزان درآمد زير 200 هزار تومان و خريد دارو ماهانه 300 تا 600 هزار تومان است .
ايسنا:تعدادى از بيماران نقص ايمنى بدن، به نمايندگى از 100 بيمار، در مقابل مجلس شوراى اسلامى در اعتراض به گرانى داروى خود جهت زنده ماندن تجمع كردند. اين بيماران عنوان مي‌كردند كه براى زنده ماندن مجبور به مصرف داروى IVID كه بسيار گران است، هستند، و ماهانه 300 تا 600 هزار تومان بايد بابت خريد اين دارو پرداخت كنند، در حالى كه ميزان درآمد آنها زير 200 هزار تومان است . اين تجمع كنندگان پلاكاردهايى را در دست داشتند كه روى آنها نوشته شده بود "ما انتظار كمك به تنها 100 بيمار نقص ايمنى داريم"، "داروى بيماران كمياب و گران است" ، "زنده ماندن ما بستگى به اين دارو دارد". بنابراين گزارش محمد ضابطى نماينده مردم نطنز به جمع تجمع كنندگان آمد، تا مشكل آنها را مورد بررسى قرار دهد.

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

از تجربه خونین کودتای 28 مرداد بیاموزیم
















بمناسبت پنجاه و پنجمین سالگرد کودتای ننگین 1332

بزودی پنجاه و پنجمین سالگرد کودتای سیاه ایران فرا میرسد. نخستین کودتای تاریخ پس از جنگ سرد توسط امپریالیستها درایران انجام گرفت. نمونه تجربه شده ایران را امپریالیسم آمریکا در سایر ممالک ازجمله اندونزی و شیلی نیز بکاربرد و علیرغم وجود تجربه تلخ درآن توطئه ها نیز موفق از کاردر آمد. ایران، کشورما خرگوش آزمایشگاهی یک دسیسه آموزی بزرگ برای سلطه امپریالیسم بعد از جنگ بود.
هوادران سلطنت ننگین پهلوی، دوستداران امپریالیسم آمریکا، پاره ای آشفته فکران که به مراحم امپریالیستها دل بسته اند و بزعم خودشان برای رفع بیکاری و دلمشغولی برای جامعه لائیک و مدرن سینه می زنند و آنرا برای فریب مردم از خصلت طبقاتیش تهی میکنند. آنها در مورد فاجعه 28 مرداد سکوت می کنند و آنرا زیر سبیلی رد میکنند و یا دکتر مصدق رهبر برجسته مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت را به باد انتقاد ناجوانمردانه و خائنانه می گیرند که گویا وی بعلت اشتباهتش دربرخورد با شاه و روحانیت و مکی و بقائی و نظایر آنها کنار نیامدنش با آنها و در اثر لجبازی و کله شقی، بختها و فرصتهای فراوانی را که می توانست دست دردست شان جوانبخت به ثمر رساند، برباد داد. برخی از این انتقادات بقدری مسخره است که تکرار آنها برای دانستن خوانندگان خالی از لطف نخواهد بود. یکی ازمدعیان تاریخنگاری " بیطرفانه" مدعی است که مصدق با برکنار کردن پاره ای از قضات بد نام و فاسد دادگستری، با درگیری با روحانیت و سلطنت، جبهه داخلی مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت را تضعیف کرد. توگوئی اخراج قضات بدنام و مرتجع، ارتشیان رشوه خوار و بی فرهنگ و قلدر و نوکرصفت و خاطی و روحانیتی که ماهیتش امروز برهمه کس و حتی بر همه ناکسان روشن است به تضعیف نیروی ملی منجر می شود. این ازهمان نوع تئوریهای من در آوردی خمینی است. یعنی همان تئوری معروف " همه با هم" که مرزمیان دوست و دشمن رامخدوش می کرد و درسایه دیوار لالائی این تئوری خوفناک دشنه های اسلام ناب محمدی را برای بریدن گردن آن خوشخیالانی که به مکر خمینی تسلیم شده بودند صیقل می داد. این تکرار تاریخی است که دید ضد کمونیستی و بورژوائی اجازه نمی دهد چیزی از آن برای راه آینده آموخت.
حزب ما بمناسبت پنجاهمین سالگرد کودتای خونین 28 مرداد جمعبندی ارزنده و آموزنده ای از تجربه این کودتا در توفان شماره 43 مهر ماه 1382 انتشار داده که مورد استقبال بسیاری از خوانندگان و مبارزین قرارگرفت و اکنون به مناسبت پنجاه و پنجمین سالگر این کودتا به انتشار مجدد آن مواضع مبادرت می ورزد:
توفان الکترونیکی شماره 24 مرداد 87

"از تجربه خونین 28 مرداد بیاموزیم"

تجربه 28 مرداد نشان میدهد که نباید به خاندان ننگین سلطنت پهلوی اعتماد کرد.
تجربه 28 مرداد نشان میدهد که آمریکا و انگلیس ماهیتا سرمایه داری امپریالیستی بوده و اختلافاتشان بر سر غارت غنایم نباید منجر به خطا درتحلیل از ماهیت امپریالیستی آنها گردد.
تجربه 28 مرداد می آموزد که امپریالیستها از هرقماشی دشمنان مردم ایران و جهان هستند. امپریالیسم خوب و بد ندارد.
تجربه 28 مرداد می آموزد که روحانیت که ماهیتا ارتجاعیست همواره درروند مبارزه درکنار امپریالیسم و ارتجاع داخلی قرار میگیرد.
تجربه 28 مرداد می آموزد که بورژوازی ملی دریک کشور نیمه مستعمره نیمه فئودال خصلت دوگانه دارد و دلبستن به معجزات بورژوازی ملی برای قطع کامل دست امپریالیسم و سپردن رهبری بدست وی نادرست می باشد.
تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که دریک کشور نیمه فئودال و نیمه مستعمره فقط با تکیه بر تقسیم انقلابی ارضی و بسیج دهقانان برهبری طبقه کارگر که درحزب کمونیستی متشکل است امکان پیروزی انقلاب دمکراتیک نوین میسر است.
تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که برای مقابله با امپریالیسم باید به تصفیه جبهه داخلی توسل جست و درون را ازدشمنان و متحدین بالقوه امپریالیسم پاک کرد. با تکیه به ارتجاع داخلی هرگز نمی توان یک مبارزه موفق ضد امپریالیستی را به پیش برد.
تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که باید برای پیگیری و قاطعیت در امر مبارزه ضد امپریالیستی به طبقه کارگر تکیه کرد، دهقانان را بسیج نمود و برای بهبود شرایط زندگی آنها اقدام کرد.
تجربه 28 مرداد می آموزد که مبارزه ضد امپریالیستی بدون مبارزه برای دموکراسی، بدون برسمیت شناختن حقوق مساوی خلقهای ایران میسر نیست.
تجربه 28 مرداد می آموزد که با آزادی حزب طبقه کارگر، اتحادیه های کارگری، سازمانهای دموکراتیک زنان، دانش آموزان، جوانان جمعیتهای ضد استعمار و صلح نباید به مخالفت برخاست و مرزهای فعالیت توده های مردم را محدود کرد. این امر فقط به نفع امپریالیسم و ارتجاع تمام می شود که از آمدن توده مردم به خیابانها هراس دارد.
تجربه 28 مرداد نشان داد که
با قیام مردم بازی شد و بی برنامگی و سردرگمی رهبران حزب توده مانع از آن شد که تحولات 25 مرداد به قراری یک جمهوری دموکراتیک بدل گردد.
تجربه 28 مرداد نشان داد که نباید فریب ماموران رنگارنگ و مارصفت امپریالیستها راخورد. ماموران استعمار و امپریالیسم به هر نام و نشانی که باشند مامور استعماریند و برای منافع امپریالیسم کار می کنند.. هندرسن با شوارتسکف، با مک گی و سرپرسی ساکس فرقی ندارند. ماموران امپریالیسم و استعمار را نمی توان به خوب و بد تقسیم کرد.
تجربه 28 مرداد نشان داد که طبقه بورژوازی ملی ایران ازقدرت گرفتن کمونیستها و حضور طبقه کارگر درصحنه و هراس از اینکه رهبری مبارزه را ازدست بدهد به عقب نشینی مبادرت کرد و صحنه مبارزه را خالی نمود.
تجربه 28 مرداد نشان داد که حتی دردوران دولت دکتر مصدق علیرغم آزادیهای نسبی به کف آمده نمی توانست بعلت قدرت ارتجاع داخلی، دربار، روحانیت، فئودالها، قدرت و نفوذ سران قوای سرکوب نظیر ارتش و قوای انتظامی هرگز انتخابات آزادی صورت بگیرد. حزب توده ایران کماکان غیرقانونی و تحت تعقیب بود، قانون سیاه 1310 که مبارزه برضد کمونیسم و انقلاب را بر پیشانی خود نوشته بود برعلیه کمونیستها بکار می رفت، چماقداران پان ایرانیست و سومکا و آریا و زحمتکشان دکتر بقائی و خلیل ملکی هر روز و هفته کمونیستهای " پیراهن سفید" را به قتل می رساندند و مانند همین لباس شخصیها و چماقداران حزب الهی به نمایشات عظیم کارگری حمله می کردند و هرگز تحت تعقیب نیز قرار نمی گرفتند. این تجربه آموخت که آزادی و دموکراسی ماهیتا طبقاتی است و برای حمایت از این دستآورد ها باید برای کسب و تعمیق آن پیکارکرد.
تجربه 28 مرداد نشان داد که
رهبری حزب توده ایران یک رهبری کار آزموده نبود، به بورژوازی ملی دلبسته بود، نقش مستقل خودرا دررهبری انقلابی به فراموشی سپرده بود و در لحظات حساس تاریخ ایران به دنباله روی از بورژوازی ملی پرداخته بود و سیاست مستقل خویش را فراموش کرده بود. راست روی این رهبری در آنجا بروز کرد که پس از شکست 28 مرداد درطی انتشار کتابی اعلام داشتند که شکست نهضت ملی ایران محتوم بود زیرا این حق بورژوازی ملی است که درمرحله انقلاب دموکراتیک رهبری را بدست بگیرد و با این کار خودرا از نظر روحی خلع سلاح کرد.
تجربه 28 مرداد نشان داد که ما برای پیروزی به یک حزب یکپارچه مارکسیستی لنینیستی نیاز داریم، پس بکوشیم تا دیر نشده همه نیروی خویش را دراین راه متحد کنیم.
تجربه 28 مرداد نشان داد که دربار کانون فساد و توطئه باقی می ماند که ادعای " مظهر هویت ملی" آن وسیله تحمیق عمومی است. باید این بت سنگی را درهم شکست و از ریشه مانند خاندان تزار ها کند و به خاکروبه تاریخ افکند.

ننگ و نفرت بر خاندان ننگین پهلوی این عامل امپریالیسم و استعمار در ایران!