گزارش از: فردين نگهدار
عسلويه، نامى كه ديگر نام آشناست، نامى يادآور دو دسته صفات و ويژگى متضاد; استثمار شدن و استثمار كردن، پول و ثروت، فقر و تنگدستي، آزادى و بردگي، كار و سرمايه، بهشت و جهنم و .... منطقه اى در جنوبى ترين نقطه استان بوشهر با دارا بودن 7 % منابع گاز دنيا و پروژه هاى گوناگون و فراوانش. پروژه هايى كه اگر بنا به گفته مديران به بهره بردارى برسند ثروتهاى كلانى را نصيب سرمايه دارى مى كند، پس شب و روز آمار موفقيت ها و پيشرفت كار را از رسانه هاى شان تبليغ مى كنند و افق توسعه و پيشرفت را نويد مى دهند; توسعه سرمايه دارى و نماياندن يك چهره آن. احداث و را ه اندازى پالايشگاه ها، نيروگاه ها، بزرگراه ها، فرودگاه، اسكله ها، رستوران ها و ... همه و همه روى زيبا و قشنگ عسلويه را مى نمايانند كه بيانگر توسعه سرمايه دارى و بهشت سرمايه داران و كارفرمايان است. اما عسلويه چهره و روى ديگرى هم دارد، روى واقعى و صد البته زشت، چهره اى كه بازتاب زندگى و شرايط كار كارگران است; كارگرانى با صورت هاى سوخته و اندام هاى نحيف، حقوق و دستمزدهاى بسيار نازل، خوابگاه هاى بى روح و بى امكانات، افق هاى تاريك و مبهم و محروميت و محروميت و .... بايد عسلويه بوده باشى و زندگى و كار در عسلويه را تجربه كرده باشى تا 12 ساعت كار طاقت فرسا در گرماى 50 درجه و رطوبت گاه بالاى 70% قابل درك باشد و ديگر ديدن كارگرانى كه بطرى هاى آب سرد پيچيده در گونى را به كمر بسته اند و گه گاه از شدت كار از هوش مى روند برايت غير عادى به نظر نيايد. گاه يافتن سايه اى اندك براى در امن ماندن از شدت آفتاب همراه با ليوانى آب خنك آرزويى دست نيافتنى مى شود. اينجا هم استبداد سرمايه بى كم و كاست و حد و مرز حكم ميراند و كارگران هم فقط بايد كار كنند و دم بر نياورند. اينجا هم به يمن و بركت توسعه سرمايه دارى! ، دستمزدها هم به حداقل رسيده، يعنى همان ميزانى كه نمايندگان كارفرما و دولت براى زنده نگه داشتن كارگران تعيين كرده اند. بيكارى هاى گسترده كارگران جوان و اغلب بدون مهارت بسيارى را به اميد يافتن شغل به عسلويه كشانده و ناچار به هر دستمزدى تن مى دهند. اينجا هم طنز آزادى از زبان مناديان آن تبليغ مى شود و قانون اقتصاد سرمايه دارى توجيه گر است; قانون عرضه و تقاضا در بازار كار; كارگر آزاد است و مى تواند نيروى كارش را گران تر بفروشد يا اصلا نفروشد و كار نكند. كارگران بى پناه و اما خوشبختى كه كارى پيدا كرده اند شبها را در كمپ هايى كوچك و بزرگ اسكان داده اند، كمپ هايى با اطاق هاى كوچك و سيمانى و مرطوب بدون هيچ امكاناتى تفريحي، نه تلويزيونى و روزنامه اى و نه وسيله سرگرمى سالمى; بخش بزرگى از آنان براى ماه ها مجبورند در عسلويه بمانند و جان بكنند، شيره جانشان مكيده شود و ارزش اضافى بيشترى توليد كنند تا اندك پولى جمع كنند و پيش زن و بچه هايشان برگردند، تازه اگر جزو كارگران خوش شانسى باشند كه پايان ماه دستمزدشان را گرفته باشند. مواد مخدر به وفور و به راحتى مصرف مى شود به گونه اى كه بنا به گفته كارشناسان بهداشت منطقه، بيش از 50% معتادان عسلويه براى اولين بار در عسلويه به مواد مخدر روى آورده اند. هر از چند گاهى كارگران يك شركت نسبت به وضعيت شان و اغلب نسبت به نپرداختن دستمزدهايشان از سوى كارفرما دست به اعتراض و اعتصاب مى زنند، گاه پيروز مى شوند و گاه شكست مى خورند و همچنان بردگى و استثمار ادامه دارد. وضعيت و شرايط و حتى آينده كارگران عسلويه نااميد كننده است. نه تشكلى و نه حتى نطفه هاى هيچ نوع تشكل كارگرى ای موجود نيست. فعالان كارگرى و كارگران پيشرو مانده اند و كوهى از كار و تلاش در ميان كارگران با فرهنگ هاى مختلف و ويژگى كار پروژه اى . عسلويه به معناى واقعى جهنم است و تضاد كار و سرمايه به عيان ترين شكلش نمايان است. اينجا عسلويه است، اردوگاهى براى كار به شكل اجبارى و استثمار به شيوه مدرن و امروزيش.