۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

هفتمین سالگرد تجاوز نظامی به افغانستان و نتایج مترتب برآن

هفتمین سالگرد اشغال وحشیانه افغانستان توسط امپریالیسم آمریکا و متحدین رنگارنگش را پشت سر میگذاریم. هفت سال کشتار وویرانی و تجاوز به حقوق ملی و تمامیت ارضی ملت افغانستان، هفت سال بمباران وحشیانه و بکارگیری سلاح آلوده به رادیو اکتیو و اورانیوم رقیق شده وویران کردن مزارع و جاده ها و تمام زیرساخت کشور، هفت سال رشد و گسترش مواد مخدر، هفت سال ظلم و ستم بر تمامی مردم بویژه زنان و کودکان... آری اینها همه حاصل تجاوز نظامی به افغانستان بوده که درقالب جنگ علیه طالبان و تروریسم و برای "آزادی و دموکراسی و تمدن" صورت گرفته است. نوکران "چپ و راست" امپریالیسم نظیر سلطنت طلبان و دارودسته منصورحکمت با شادی و هلهله ازتجاوز نظامی به افغانستان دفاع کرده وبه سماع نشستند و با تئوریهای تهوع آور دفاع از "تمدن و مدرنیسم امپریالیستی درمقابل توحش و بربریت اسلام سیاسی" و یا با بیان این که "این باند گانگستریسم را خود آوردند و خودشان هم بردنش" و"به ما ربطی ندارد" محکوم کردن این تجاوز نه تنها موضوعیتی ندارد بلکه باید سرنگونی رژیم طالبان توسط امپریالیسم را مثبت و به فال نیک" گرفت..... درمقابل نیروهای انقلابی و ترقی خواه که علیه این اشغال بربرمنشانه اعلام موضع نمودند، صف آرایی کرده و با برچسب "هرکه این اشغال را محکوم کند حامی رژیم طالبان است"، به خوش رقصی برای امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم درمنطقه پرداختند و به همدست جرج واکربوش و متحدین جنایتکار ناتویی اش تبدیل شدند. این مرتجعین با زبان "چپ و دمکرات" مذبوحانه تلاش نمودند تا از استعمار فضیلتی ساخته و آگاهانه براهداف شوم و استراتژیک امپریالیسم آمریکا که به منطقه لشکر کشیده است پرده ساتر کشند و به توجیه نظم نوین آمریکا و دفاع از غارت و چپاول خلقهای منطقه به پردازند. منصور حکمت رهبر کبیرحزب کمونیست کارگری درمورد نفس حمله امریکا به افغانستان چنین گفت: "درقبال نفس حمله آمریکا به افغانستان چه می توان گفت. آیا دستها ازافغانستان کوتاه! یک موضع اصولی وپیشروست؟ مردم افغانستان و اپوزیسیون آن جز این بشما خواهندگفت. افق سقوط طالبان، یک باند آدمکش و دلال بزرگ موادمخدر نیروهای سیاسی افغانستان را به تحرک خوشبینانه ای کشانده است. خواست سرنگونی طالبان یک خواست انسانی وپیشروست. نباید اجازه داد مخالفت درست و اصولی با میلیتاریسم آمریکا به رها کردن افغانستان زیر دست طالبان معنی شود. این یکی ازنمونه های زنده ناکافی بودن و نادرست بودن آرامش طلبی و دفاع ازوضع موجوداست". این رهبر کبیر همچون سلطنت طلبان بطور وقیحانه از تجاوز نظامی به افغانستان دفاع نمود و صریحا اعلام داشت" اما سرنگونی طالبان توسط ارتشهای خارجی بخودی خود محکوم نیست. دولت طالبان یک دولت مشروع در افغانستان نیست، باید سرنگون شود."...
در پاسخ به این اراجیف ارتجاعی و امپریالیست پسند دربیانیه حزب کارایران (توفان) دراکتبر2001چنین آمد:
"حزبی که خود را کمونیستی می داند از ارتشهای خارجی می خواهد با تجاوز به افغانستان طالبان را سرنگون کنند. ما می پرسیم خوب! نظر شما درمورد سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی توسط ارتشهای خارجی چیست؟ مگر رژیم جمهوری اسلامی مشروع است؟ مگر رژیم جمهوری اسلامی طالبان نیست؟ مگر این رژیم سرمنشاء ترور اسلامی در منطقه و جهان نبوده است؟ پس چرا فراخوان حمایت ازتجاوز "جبهه ضد تروریسم" را به سرکردگی آمریکا نمی دهید؟ مگر نه این است که اگر آمریکا به ایران حمله کند" وضع بصورت سابق" نمی ماند و نیروهای سیاسی ایران را به تحرک خوشبینانه ای خواهدکشاند؟ فرق موضع شما با موضع روشن کیهان و مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران، “محمد غایب شاه“ ایران که یکباره به خوشرقصی افتاده است، درچیست؟
رهبر کبیر امروز زنده نیست تا نتایج شوم تجاوز نظامی به افغانستان را ببیند ودرمورد تمدن امپریالیستی استفاده از سلاح شیمیایی و فسفرسفید و اورانیوم رقیق شده علیه مردم افغانستان سخن بگوید. آیا دنباله روان آقای حکمت درسی از این فاجعه خواهند آموخت؟

هدف از اشغال افغانستان و اهمیت استراتژیک آن

حقیقت این است که اشغال افغانستان ربطی به "دموکراسی، آزادی زن، تمدن و مدرنیسم و یا سکولاریسم"... نداشته است. این درست است که کشور افغانستان دارای منابع نفتی و گازی مهمی نیست و تصرف نظامی این کشور برای کنترل منابع طبیعی آن نبوده و اساسا نمی توان شرایط این کشوررا با عراق مقایسه نمود. اما دلایل اصلی تجاوزنظامی به افغانستان را باید در اهمیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک آن درمنطقه دید. افغانستان در قسمت شرقی دارای مرز مشترک با پاکستان و دربخش غربی با ایران است. ازسویی نزدیکی مرزی با کشور چین و ارتباط با جمهوریهای نفت خیز سابق شوروی اهمیت استراتژیک افغانستان را دو چندان میکند. بیش ار یک پنجم نفت جهان برابر با 270 میلیارد بشکه ذخیره نفتی در کشورهای اطراف دریای خزر قراردارد. درهمین منطقه قریب به یک هشتم گاز طبیعی جهان موجود است. ازاین رو باید اشغال افغانستان را در کادر ایجاد پایگاههای نظامی در این کشور و کنترل مواد خام در جمهوریهای آسیای مرکزی و محاصره روسیه، چین و ایران مورد ارزیابی قرارداد. اشغال افغانستان به منظور کنترل منابع نفتی و گازی در آسیای مرکزی و اعمال هژمونی بر سایر رقبای تازه نفس امپریالیستی صورت گرفت. موضوع اوسامه بن لادن و یا رژیم پس مانده طالبان و مبارزه علیه تروریسم و ستم برزن در افغانستان وسیله ای برای فریب افکارعمومی بوده است که متاسفانه تا حدود زیادی در آمریکا و اروپا موفق عمل کرده است. کیست که نداند همین آقای بن لادن و ملا عمر طالبان بیش از دو دهه متحدین طبیعی آمریکا بودند و پنتاگون برای جابجایی قدرت درافغانستان و بر مسند قدرت نشاندن طالبان میلیاردها دلار هزینه کرد و با نفوذ در جنبش استقلال طلبانه افغانستان از سیاه ترین و ارتجاعی ترین نیروهای آدمخوار دفاع نمود. بن لادن و طالبان محصولات طبیعی امپریالیسم آمریکا هستند و جز این نیز نمی باشد.

اختلاف آمریکا با طالبان

اختلاف آمریکا با رژیم طالبان از آنجا آغاز گردید که کمپانی نفتی یونوکال برای انتقال لوله نفت از آسیای مرکزی از طریق افغانستان با شکست روبرو شد و روابط آمریکا با رژیم طالبان نیز از سال 1997 تیره گردید و پنتاگون تصمیم به سرنگونی طالبان و جایگزینی آن با یک حکومت گوش بفرمان و دست نشانده شد. رخ داد 11 سپتامبر 2001 یک فرصت طلایی برای امپریالیسم آمریکا بود تا با سرنگونی فوری طالبان و اشغال افغانستان موقعیت استراتژیک خود را به جلو راند و حلقه را بر سایر رقبا در منطقه تنگ نماید.

حزب ما ازهمان آغاز، علیه تجاوز نظامی و اشغال افغانستان به مبارزه برخاست و با سیاستی روشن طرح امپریالیستی امریکا و شرکاء درهجوم وحشیانه به این کشور را قویا محکوم نمود و مرعوب تبلیغات امپریالیستی و جارو جنجالهای مزدورانش نگردید. حزب ما با انتشار دهها مقاله تحلیلی پرده از این سیاست استعماری برداشت و مخالفت خودرا به تجاوز نظامی به افغانستان ابرازداشت. حزب ما همواره تاکید کرده است که سرنگونی رژیم ارتجاعی طالبان وظیفه خلق این کشوراست و اقدام آمریکا و شرکاء نقض روشن تمامی موازین بین المللی و نقض حق تعیین سرنوشت ملت افغانستان است. این تحلیل صحیح با الهام از لنینیسم و شناخت از ماهیت امپریالیسم است که بصورت سیستماتیک وعلمی نه تنها درمورد افغانستان بلکه درمورد اشغال عراق، لبنان، فلسطین و خطر احتمال تجاوز نظامی به ایران ... بازتاب داشته و مورد احترام نیروهای انقلابی و ترقیخواه درمنطقه و جهان قرار گرفته است.

شکست امپریالیسم آمریکا و مذاکرات محرمانه با طالبان

ملت افغانستان با سابقه طولانی مبارزه ضد استعماری نشان داد که فریب دروغهای امپریالیسم آمریکا و کارگزاران افغانی نظیر کرزای را نخواهد خورد و به بردگی و استعمار تن نخواهد داد. خلق افغانستان در خلال هفت سال اشغال کشور بی باکانه درمقابل متجاوزین ایستاد وضربات سختی بر پیکر نیروهای اشغالگر وارد ساخت. ضربات پی درپی بر نیروهای متجاوز که به نمایندگی از سی کشور در سرزمین افغانستان حضور نظامی و تدارکاتی دارند و هر روز به قتل و جنایت دست میزنند تحسین برانگیز است. نگاه امپریالیستهای "متمدن" به ملت افغانستان نژادپرستانه و تحقیر آمیز است. مطابق ارزیابی نظامیان آدمکش آمریکا جان هر افغانی غیر نظامی برابر با 200 دلار ارزش گذاری شده و تازه همین مبلغ را نیز به خانواده های کشته شدگان نمی پردازند. امپریالیستها هرروز جنایت می آفرینند. روزی نیست که دهکده ای مورد بمباران بمب افکنهای آمریکایی، فرانسوی و انگلیسی .... قرار نگیرد. درماه گذشته دراثر حملات وحشیانه بیش از 90 نفر در یکی از روستاهای غرب افغانستان جان باختند که دراین میان 60 کودک و 15 زن حضورداشتند. لیکن رسانه های بی وجدان غربی با توجیه به اینکه درمیان این جماعت افراد “طالبان“ حضورداشتند و این امری عمدی نبوده است سعی در درانحراف افکار عمومی دارند. برای امپریالیستهای "متمدن" استفاده از سلاح شیمیایی، اورانیوم رقیق شدن، فسفرسفید، مواد رادیو اکتیو، ویران کردن جاده ها و کشتار بیرحمانه مردم بیگناه.... عین دموکراسی و آزادی است اما اگر همین مردم با تبر و چاقو و فدا کردن جان خود بعنوان تنها سلاح ممکن از میهن و موجودیتشان به دفاع برخیزند، وحشی و ضد تمدن و بربر معرفی میشوند. رسانه های امپریالیستی به رغم تبلیغات دروغین و برجسته کردن جریان ارتجاعی طالبان به منظور بی اعتبار کردن مقاومت عادلانه و ضد استعماری ملت افغانستان وسرمایه گذاری بر حکومت دست نشانده کرزای اما با شکست روبرو شده اند. اکنون امپریالیستها به سرکردگی آمریکا در اثر رشد جنبش مقاومت افغانستان چاره ای جزعقب نشینی و ازطرفی توطئه و خرابکاری علیه ملت افغانستان ندارند. مذاکرات محرمانه با جناحی از طالبان در عربستان سعودی و دعوت به شرکت دردولت کرزای پرده از ماهیت کثیف امپریالیستهای "متمدن" بر میدارد. نام خلق افغانستان طالبان نیست، این را همه می دانند. آمریکا خوب می داند با چه کسانی وارد معامله شود. همکاری مجدد با طالبان و تلاش درجهت تشکیل حکومت ائتلافی و تقویت مواضع ضد جمهوری اسلامی ایران در افغانستان و خواباندن جنبش مقاومت...سیاست جدید نیروهای استعماری به رهبری آمریکاست که برای کنترل اوضاع اتخاذ کرده است. ادغام " نئو طالبانها" با رژیم کرزای تاکتیک جدید برای برون رفت امپریالیستها از بحران موجود است. این سیاست نیز با شکست روبرو خواهد شد. دررابطه با مذاکرات محرمانه آمریکا با طالبان درروزنامه "برلینرتسایتونگ آلمان چنین آمده است :
..."اشغال نظامی افغانستان سبب تحریک و مشروعیت بخشی به یک مقاومت ملی گشته است. و صرف نظر از موضع کشورهای غربی در اینباره، نیروهای طالبان تجسم این مقاومت‌اند. مذاکرات دولت افغانستان با نیروهای طالبان، و پذیرش آنان به عنوان طرف درگیر در جنگ داخلی و یا به عنوان شریک احتمالی، بیش از آنکه از موضع ضعف صورت گرفته باشد، بیانگر رشد واقع‌بینی است. طالبان در گفتگوها پیشنهاد طرد صد جنگجوی باقی مانده از القاعده در میان صفوف خود را داده است. ظاهراً این پیشنهاد مبنایی برای یک معامله است: خروج نیروهای نظامی آمریکا در قبال خروج اسامه بن لادن از منطقه آسیای مرکزی شاهد معاملات سیاسی بدتری نیز بوده است.»
درمورد شکست و سرخوردگی نیروهای ناتویی در افغانستان و کنارآمدن با طالبان بسیاری از فرماندهان نظامی آمریکا و بریتانیا نیز اظهار نظر کرده اند. درهمین مورد ژنرال مارک کارلتون اسمیت، فرمانده نیروهای بریتانیایی در ولایت هلمند که ماموریتش در حال پایان است، از جمله این افراد بود".وی هشدار داده که عملیات نظامی علیه طالبان، به پیروزی قطعی نخواهد رسید. و در عین حال تاکید کرده بود که برای پایان دادن به شورش ها در افغانستان، ممکن است لازم باشد با ستیزه جویان اسلامگرا، معامله شود." (بی بی سی. 20 اکتبر)
همه داده ها حکایت از این دارد که ارتش آمریکا و متحدین اش در افغانستان در آشفتگی و سردرگمی بسر می برند و با شکست سختی روبرو شده اند. این جنایتکاران هر روز بیشتر در این باتلاق فرو می روند. یکی از دلایل مهم بحران مالی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا را باید درهمین مقاومت خلقهای عراق و افغانستان، میلیاردها دلارهزینه های جنگی و شکست امپریالستها بویژه امپریالیسم آمریکا در این دو کشور دانست.

راه حل چیست؟

اکنون کشورافغانستان همچنان تحت اشغال قوای امپریالیستی است. تضادعمده کنونی درافغانستان تضاد میان خلق و نیروهای متجاوزاست. حل سایر تضاد ها در جامعه درگرو حل تضاد عمده یعنی بیرون راندن نیروهای استعماری ازخاک کشور است. محوری ترین شعار خلق افغانستان شعار خروج فوری و بی قید و شرط تمامی اشغالگران ازخاک کشور و پرداخت غرامت به خلق افغانستان است. از این رو تمام سلاح باید بسوی نیروهای متجاوز نشانه روند. تنها دراین روند سیاسی است که می توان تمام خلق را علیه امپریالیسم و توطئه های استعماری بسیج کرد، توده را از زیر نفوذ نیروهای ارتجاعی نظیر طالبان و امثالهم خارج نمود و انقلاب ملی دموکراتیک را به سرانجام رسانید. درغیر این صورت، رها کردن جبهه نبرد علیه اشغالگران به بهانه حضور نیروهای طالبان عملا رهبری بدست نیروهای ارتجاعی خواهد افتاد و این امر فرجامی جز شکست نخواهد داشت. کمونیستهای افغانستان وظیفه سنگینی پیش رو دارند و تنها آنها هستند که رسالت نهایی رهایی خلق از قید امپریالیسم و ارتجاع را دارا می باشند. راهی جزاین راه یعنی حل تضاد عمده کشور، بیرون راندن نیروهای متجاوز خارجی و سپس حل مطالبات دموکراتیک در افغانستان متصور نیست. خلق افغانستان آرام نخواهد گرفت و توطئه جدید امپریالیستها و زد و بند با طالبان خللی دراراده این ملت سخت کوش و استقلال طلب برای رهایی از استعمار وارد نخواهد کرد. شکست و ناکامی از آن امپریالیستهاست. پیروزی و سربلندی از آن خلق شجاع افغانستان است!
ما خواهان خروج فوری و بی قید و شرط تمامی اشغالگران ازخاک افغانستان و پرداخت غرامت به خلق افغانستان هستیم.
مرگ بر متجاوزین مزور و جنایتکار
زنده باد خلق افغانستان
*****

بر گرفته ازتوفان شماره 105 آذر ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org