۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

اوباما و همسر مش حسن

هادی خرسندی
منبع: سايت اصغر اقا
مش حسن با دو عدد گاو ز صحرا آمد
با زنش گفت به شادی که اوباما آمد!
پلوئی دم بکن و پوست بکن بادمجان
که به جانم هوس مرغ و مسما آمد
همسرش گفت که اين سمت نيامد، ديدم!
به گمانم که در اطراف يو.اس.آ. آمد
تازه با رأی من و تو که نيامد سر کار
روی آرای همان مردم آنجا آمد
چه کند فرق برای من و تو، بيچاره؟
درد ما را مگر او بهر مداوا آمد
گاومان شير فزونتر بدهد از فردا؟
بابت ذوق زيادی که اوباما آمد
يا که گاو نرمان هم پس از اين شير دهد؟
روی شوقی که طرف با هی و هورا آمد؟
کو برنجت که پلو خواستی از بهر ناهار؟
مرغ بريان مگر از عالم رؤيا آمد
آنچنان ذوقزده آمده اي، پنداری
که پسرخاله ات از قريه بالا آمد
رفع تبعيض نژادی خبری شيرين بود
که به صبحانه ما مثل مربا آمد
ليکن اين مرد سياهی که دلت را برده
نه سياهی است که در قصه و انشا آمد
اين سياهيست که با پول سفيدان جهان
پی افزايش سرمايه به سودا آمد
"آن سيه چُرده که شيرينی عالم با اوست"*
فرصتش ده که ببينی پی يغما آمد
همچنان در به همان پاشنه خواهد چرخيد
اين يکی از پی نو کردن لولا آمد
چشم پر ماتم افغان و عراقی روشن
بوش تازه نفسی تازه به دنيا آمد
به طرفدار محمد مگرش رحم آيد
اينکه با همرهی امت موسا آمد
همسر مشدی حسن گفت "اوبامازدگی"
ميکروبش از نفس خاتمی ما آمد
نظر مشدی حسن چون ز اوباما برگشت
با دوتا گاو خودش جانب صحرا برگشت
هادی خرسندی
سايت اصغر آقا
10 آذر 1387