زنان کارگر در توليديهای لباس در تقاطع خيابان وليعصر و جمهورى
گيتا صالحی/ کانون مدافعان حقوق کارگر
اين منطقه پرازمغازهها و پاساژهای فروش لباس است. مرکزيت اين منطقه باعث شده است که درطول روز پياده روها بسيار پررفت و آمد بوده و خيابان وليعصرهم شلوغ و پرترافيک باشد. خانمها، دو يا سه نفری ازکنارمغازهها عبورمی کنند. جلوی ويترين هرمغازه حداقل سه خانم را ميتوان ديد که با هم درمورد انواع و اقسام مدلهای لباس گفت وگو ميکنند. لباسهای بچه گانه، مردانه، لباسهای شب و چيزی که ازهمه بيشترجلب توجه ميکند، انواع و اقسام لباسهای عروس است. لباسهای عروس دررنگهای مختلف، سبز، طلايي، آبی و قرمز با دامنهای پف دارو پرچين که با منجوق دوزي، گلدوزی و پولک دوزيهای ريزتزيين شدهاند. اما درداخل اين پاساژها به غيرازمغازههای فروش انواع و اقسام پوشاک، گاهی توليديهای اين لباسها نيزوجود دارند. حتی دربسياری ازموارد، طبقه دوم يا سوم خيلی ازهمين فروشگاهها، عدهای زن و مرد مشغول دوخت و دوزلباسها هستند. يکی از اين کارگاههای توليدی پوشاک در طبقه ی پنجم يک ساختمان مسکونی که همه ی واحدهای آن در اجارهی توليديهای لباس است، قراردارد. با گذراز راهرويی تاريک و سياه به آپارتمان کوچکي، حدوداً 70 متر ميرسيم. کيسههايی پراز لباسهای آماده دوخت در گوشه و کناراين کارگاه به چشم ميخورد و فضا آکنده از غبار نخ و پارچه بود و نفس سنگينی ميکرد. فضای سنگين، دلگيرو تيره اجازهی ديدن نور را نميداد هر چند که اتاق پنجرههای بزرگی داشت. در اين توليدی زنان و مردان با هم کار ميکردند. حدود 7 الی 8 کارگر داشت. کارگاه برش جای ديگری بود . تی شرتهای برش خورده برای دوخت به اين کارگاه ميآمد وسپس برای بسته بندی و اتو کاری به کارگاهی ديگرفرستاده ميشد. اينکه چرا زحمت اين همه حمل و انتقال را به خود ميدهند و تازه مجبورند سه تا مکان هم اجاره کنند؟ پاسخ سادهای دارد. علت اصلی ميتواند فرار از ماليات باشد. دليل ديگر و شايد اصليتر اين است که تعداد کارگران مشغول به کار در هر کارگاه حداکثر 7 الی 8 نفر باشد زيرا هم کنترل اين تعداد کارگر راحتتر است و هم شامل قانون کارگاههای زير ده نفر شده و از درگيري کارفرما با بيمه و تأمين اجتماعی کاسته ميشود. از سوی ديگر کارگران نيز در محيطهای کوچک و جدا از هم نميتوانند با هم تشکلی داشته باشند تا از حقوق خود دفاع کنند. اين توليدي، توليدی پوشاک بچه گانه و مردانه است. کارفرما ميگويد ساعت کاری اين کارگاه از8 صبح تا 7 غروب است که البته اين ساعات به طورتوافقی تعيين ميشود ولی کارگران ديرترازساعت 9 صبح نبايد سرکارباشند. پرداخت مزد درکارگاههای پوشاک اصولاً به دو صورت انجام ميگيرد. پرداختی به صورت حقوق ثابت ماهيانه که تنها مخصوص كارگران ساده و كارگرانی است كه تخصص خاصی ندارند و نوع ديگرپرداختی به صورت تکه ای(کارمزدی) ميباشد که مخصوص کارگران متخصص است. دستمزد کارگران زن اين کارگاه 140 هزار تومان با بيمه و 160 هزار تومان بدون بيمه بود. مردها در اين کارگاه برای کاريکسان، 20 هزار تومان بيشتر دريافت ميکردند. بيشتر خانمها از بيمه استفاده نمی کردند. چون بيمه همسر يا پدرشان بودند و گفتند زنانی که همسرانشان بيمه هستند نمی توانند پس از فوت همسرشان از حقوق مستمری آنها استفاده کنند. عجيب بود چون در قوانين مربوط به کارمندان اين تبعيض وجود ندارد و زن کارمند ميتواند هم حقوق خودش را و هم حقوق همسرش را دريافت کند. درپرداخت دستمزدهای ماهيانه طبق گفتههای اين کارفرما، سطح حقوق زنان به دليل محدوديتهای زمانی آنان، کمترازمردان است. اختلاف اين دستمزدها بين كارگران ساده زن و مرد به گفته كارفرما به طورمتوسط ماهيانه 100 تا 150 هزارتومان دراين کارگاه ميباشد. به گفته اين کارفرما، عوامل مختلفی درتعيين دستمزد کارگران � چه زن و چه مرد � تأثيردارد و يکی ازمهمترين اين عوامل، ساعت کاری است. تفاوت کارِ کارگران زن و مرد دراين كارگاه به گفته كارفرما دربيلان کاری زنان است. او در طی سالها تجربه دراين زمينه به خصوص، بيلان كاری زنان را پايين ترازمردان ديده است و خود اين کارفرما کار کارگران مرد را بيشترقبول دارد. اين كارفرما همچنين اذعان داشت كه ميزان دقت آقايان درکاربيشتراست درحاليكه خانمها سرکاربا هم گپ ميزنند و راندمان کاری آنها پايين تراست. اما قابل توجه است كه دراين کارگاه زنان بيشترکارهای غيرتخصصی مانند دسته بندی لباسها، سرنخ کردن و به گفته کارفرما کارهای ظريف کاری که سنگين نيست و درحوصله خانمها ميگنجد انجام ميدهند. اينكه آيا ظريف كاری نياز به دقت و حوصله دارد يا خير، سؤالی است كه بی پاسخ ميماند زيرا اين كارفرما گفته بود كه زنان اصولاً دقت پايين تری دركار دارند. تنها کارتخصصی که يک زن دراين کارگاه انجام ميدهد، درآوردن الگو است که يک خانم که تحصيلات بالايی هم دارد، انجام ميدهد. اين کارگاه درکل شامل 26 کارگراست که 6 نفرآنها خانم هستند و کارهای غيرتخصصی را انجام ميدهند و 20 نفرديگرآقايان هستند که تنها 5 نفرازآنها کارهای غيرتخصصی يا به قول خود کارفرما وسط کاری را انجام ميدهند و همگی آنها � زن و مرد � طبق گفته کارفرما بيمه هستند. اين کارفرما دراستخدام خانمها برای کارهای غيرتخصصی و ساده شرايط خاصی درنظرنگرفته است. اينکه يك خانم مجرد باشد يا متأهل، تحصيل کرده باشد يا خير، اما به تجربه اين کارفرما، زنان متأهل ماندگاری بيشتری درکاردارند. البته نمونهای هم دراين کارگاه بوده است که يک خانم کارگربا يکی ازکارگران مرد ازدواج کردند و شوهرديگربه خانم اجازه نداد سرکاربيايد. اين آقای کارفرما اعتقاد دارد کارگاهی که همه کارگرانش يک دست مرد باشند به مشكل برخورد خواهد كرد چون بالاخره برخی ظريف کاريها هم هست که فقط درحوصله خانمها ميگنجد که انجام دهند. به گفته ايشان اکثرتوليديهای لباس زيرزنانه، فقط ازکارگران زن استفاده ميکنند. پنج خانمی که در اين کارگاه کارمی کنند، اين کارگاه، کارسوم يا چهارمشان است. آنها پيش ازاين کارگاه در بيمارستان، کارگاه کفاشي، مطب دکتر، دفتر اسناد و � مشغول به کاربودند و به اجبار، کارهای گذشته خود را به دلايل مختلف ازجمله نداشتن بيمه، دستمزد پايين، سختی کاروبرخی مشکلات اخلاقی در محيط کار، ترک کردند. اکثراين خانمها ازراههای دوری به کارگاه ميآيند و به همين خاطربرای دريافت پول بيشترنمی توانند ساعات بيشتری کارکنند. حتماً هرپنج نفرازاين خانمها وقتی به خانه ميرسند ساعت نزديک 8 يا 9 شب است. درطول صحبتها هيچگاه، هيچکدام ازخانمهايی که ازدواج کردهاند يا حتی مجرد هستند، عنوان نکردند که کارهای خانه را هم انجام ميدهند. هيچگاه نگفتند که وقتی ساعت 8 شب، بعد ازيک روزتمام سرپا ايستادن و سوزن نخ کردن و دوخت و دوز، وقتی به خانه ميرسند اول يک کتری پراز آب روی گازمی گذارند. هيچ يک ياد آورنشدند که وقتی هنوزمانتو و مقنعه خود را درنياورده، لباسهای بچهها را ازروی زمين جمع ميکنند، يک قابلمه برنج روی گازمی گذارند و ظرفهای نشسته را ميشويند. البته چرا، خانمی که تازه ازدواج کرده اعتراف ميکند که شوهرش درکارهای خانه خيلی به او کمک ميکند. بايد تقديرو تشکرکرد ازمردی که درکارهای خانه به همسرش کمک ميکند. يعنی به عبارتی وظيفهی همسرش را سبک ترمی کند!! وقتی درمورد حقوق قانونی زنان به عنوان يک کارگرمی پرسيم لبخند ريزی ميزنند و زيرزيرکی به هم نگاه ميکنند. بيشترنگاه متعجبی دارند و درورای سکوتشان ميتوان اين سوال را خواند که مگرحقوق قانونی هم داريم؟ وقتی ميشنوند که قراراست درمجلس تصويب شود که ساعت کاری خانمها کمتر شود، ناگهان چشمانشان برق ميزند. انگاربرای لحظهای خود را آزاد ميبينند و درذهنشان، درهمان يک لحظه ی کوتاه، برای ساعات اضافی روزخود برنامه ريزی ميکنند. احساس ميکنند که چقدرکاردارند که ميتوانند درهمان نصفه روزهم انجام دهند. اما چه حيف که کاهش ساعت کاری همراه با کاهش دستمزدها است. يکی ازخانمها ميگويد : � خوب همينجوری هم دستمزد زنها کمترهست! � وقتی در مورد دستمزد از کارفرماها ميپرسيديم برخی با اکراه وبرخی با ترديد وبرخی هم با افتخار ازميزان دستمزدی که ميدادند صحبت ميکردند. درحالی که تقريبا هيچ کارگاهی را نديديم که مزدی بالاتر از حداقل دستمزد بدهند. برای شروع کار 140 الی 170 هزارتومان پرداخت ميشود و تنها با يک کارگر صحبت کرديم که سه سال در يک جا کارمی کرد و حقوقش 250 هزار تومان بود. در کارگاههای توليد لباس بچه، برای دوخت هر درز که به آن اصطلاحا يک خط ميگويند 7 الی 8 تومان ميپردازند. يک بلوز بچه گانه دارای دو درزِ آستين، يک درز يقه، دو درز پهلوها که روی هم ميشود 5 درز که با سردوزياش ميشود ده تا يعنی برای هر بلوز کمتر از 100 تومان مزد دوخت داده ميشود که با مزد برش و اتوکاری و بسته بندی و � چيزی کمتر از 500 تومان برای هر بلوزمزد کارگر پرداخت ميشود. در کارگاهی ديگرکه توليدی لباس بچه بود، 5 دختر جوان به همراه دو کارگر مرد مشغول کار بودند. فضای اتاق حدودا 30 متری بود ولی تنها جای عبور يک نفر مابين ميزها و کيسههای لباس وجود داشت. دورتا دور اتاق نيم طبقهای هم زده شده بود که ارتفاع سقف اتاق را کم کرده بود و آنجا هم پر از کيسههای لباس بود . صدای موزيک در فضای کارگاه به گوش ميرسيد. خشم در چهره ی يکی از اتوکاران که دختر جوانی بود موج ميزد. بخار اتو، خستگی ساعتها ايستادن و کار کردن، درد ستون مهرهها و زانوها و� طبيعی است که حال و حوصله ی حرف زدن نداشته باشد. کارفرما ميگفت چند سالی است که بيشتر ازکارگران زن استفاده ميکند. با اينکه پسرها بهتر کار ميکنند و به تميزی محل کارشان بيشتر اهميت ميدهند و همکاری بهتری در کارهای ديگر محل کار دارند درحاليکه دختران تنها کاری را انجام ميدهند که به عهده شان گذاشته شده است و حاضر نيستند حتا زير پايشان و آشغالهای خودشان را جمع کنند، اين کارفرما زنان را بيشتر استخدام ميکند که علت آن نبود کارگر مرد است. اين دليل کاملاً روشن است چرا که مردها کمتر حاضر ميشوند با چنين حقوق و شرايطی کار کنند. گرچه اين کارفرما نسبت به کارفرمايان ديگر پايه حقوق بالاتری را به کارگران پرداخت ميکرد. مثلاً حقوق دختری که تازه کاربود، 170 هزار تومان و خانمی که سه سال سابقه ی کار در اين کارگاه را داشت 250 هزار تومان دريافتی داشت. خيابان وليعصر- چهارراه اميراكرم چهارمين مغازه در يک پاساژ پوشاک. يک توليدی و پخش لباس عروس. چند نمونه کار ِ لباس عروس هم درمغازه هست. پفها و چينهای روی دامنها، بالاتنههای دکولته با دست دوزيهای ظريف. با کمال تعجب مسئول مغازه يک خانم بود. يک خانم ميانسال، کمی چاق و محجبه. مقنعه طوری دور گردنش قرارداشت که احساس ميکردم ممکن است هرلحظه نفسش بند بيايد ويا مقنعه پاره شود. زنی خوشرو و خوش برخورد بود و بعد ازچند دقيقه صحبت فهميدم که او صاحب مغازه نيست بلکه دامادش، يعنی شوهردخترش صاحب کاراست. با اينکه اين خانم حدود 22 سال درزمينه دوخت لباس عروس سابقه دارد و حتی ميگويد که دامادش زيردست او کارياد گرفته است اما او اينجا تنها حقوق بگيراست و ماهيانه 400 هزارتومان ازدامادش حقوق ميگيرد. او اضافه کرد که من ميتوانم در روز 2 الی 3 دست لباس بدوزم و حتی بعضی شبها سعی ميکنم يک دست لباس هم در خانه بدوزم. صبح کاری معمولا بسيار زود بايد شروع شود. تهيه صبحانه وخريد و بعد حدود يک ساعتی در راه تا رسيدن به محل کار. ساعت کار 9 الی 6 بعداز ظهر است و پس ازآن بازهم طی مسافت طولانی برای رسيدن به خانه و رسيدگی به کارهای منزل و شام و� و بعد دوخت يک دست لباس به عنوان اضافه کار!! ميزان دستمزدها و اين شيوه ی خوداستثماری قابل تصور نيست!! ايشان 22 سال قبل شوهرش را از دست داده بود و برای گذران زندگی خود و دو فرزندش 22 سال چنين کار کرده است. اين خانم با اينکه ميتواند با دوخت لباس عروس درخانه، درآمدی بيشترازاين داشته باشد اما خودش اعتقاد دارد چون � قضيه دخترش� درميان است ترجيح ميدهد درمغازه بايستد. دقيقاً نمی فهمم که � قضيه دخترش� چه معنايی دارد اما داستان دخترش داستان جالب تری است. دختر اين خانم هم درهمين توليدی لباس عروس کارمی کند. درهمين توليدی و زير دست شوهرش اما حقوق دريافت نمی کند! چرا؟ اصلاً سوال دراين مورد مسخره است چون شوهرش حالا درمغازه نيست که به اين سوال پاسخ بدهد. شايد بتوان اسم اين � قضيه دخترش� را استثماردوگانه گذاشت! هم کارهای خانه برعهده اين دختراست و هم درتوليدی کارمی کند و حقوق نمی گيرد. مطمئناً اگرحرفی ازحقوق بزند، شوهردردرجه اول دختررا طلاق ميدهد و دردرجه دوم مادربيوه ی او را ازکار بيکارمی کند. داستان جالبی است اما خانم و دخترش ازاين وضعيت ناراضی نيستند به هرحال همين كه دخترش سقفی و آقايی دارد بالای سرش کافيست! دركل درتوليديهای لباس عروس تعداد کارگران زن بيشتراست. اين کارکاملاً با ذوق و سليقه خانمها سازگاراست و کارگاههای آن محيطهای امن تری نسبت به کارگاههای ديگردارد. در کارگاه لباس عروس برای برش و دوخت هر دست لباس عروس با دامنهای پرچين معروف به 8 دامنه حدود 8 هزار تومان دستمزد پرداخت ميشود. يکی ازکارکنان که خانمی ميانسال است، ازهمسرش جدا شده و قبل ازاين کارگاه نيز در يک توليدی ديگرلباس عروس کار ميکرده است. به نظرمی رسد جلوی خانم سرپرست کارگاه خيلی احساس راحتی نميکند تا ازمشکلاتی که درهمين کارگاه دارد صحبت کند و هرازگاهی تنها اين توليدی را با توليديهای ديگرکه کارکرده است مقايسه ميکند و ازاين کارگاه ومحيط کارياش تعريف ميکند. اما ازحقوق و مزايا و بيمه و مسائل ديگرحرفی به ميان نمی آيد. کارگران مهاجر در کارگاههای توليد لباس در کارگاههای بازديد شده، کارگر غير ايرانی کار نمی کرد، اما بخش بزرگی از کار بر دوش کارگران مهاجر است. کارفرمايان از کار کارگران افغانی بسيار راضی بودند و ميگفتند آنها بسيارمسوول، پرکار و کمتوقع هستند. اما با توجه به شرايط موجود امکان استفاده از کار آنان در محيط کار را ندارند. اما برای اين هم چارهای انديشيدهاند. هم کارگرانی که برای زندگی نياز به کار دارندو هم کارفرمايانی که برای کسب سود نياز به کارگر پرکار و ارزان. کارگران مهاجرمعمولاً کار را در منزل انجام ميدهند. لباسهای برش خورده را به منزل برده و دوخته و کامل تحويل ميدهند. تقريبا بيشتر سنگ دوزيها، مليله دوزيها و گل دوزيهای روی لباسهاس عروش و شب را اينان انجام ميدهند. برای دوخت تزئينات لباس عروس (که بسيار پرکار هم هستند) متری دو الی 3 هزار تومان دستمزد پرداخت ميشود. البته تمام اين مبلغ به کسانی که کار انجام ميدهند نمی رسد. تنها حدود يک سوم آن نصيب کارگران ميشود و بخش ديگری از اين دستمزد به واسطهای که کار را از توليدی ميگيرد تعلق دارد. * * * آدم سرگيجه ميگيرد. از اين همه استثمار و اين همه سکوت! در کناراين استثمار، بايد به شرايط نامناسب کاری و محيطهای کاری نا امن برای دختران جوان نيز اشاره کرد. سوءاستفاده کارفرمايان از دختران در محيطهای کاری از جمله معضلاتی است که اگر دختر تن ندهد بايد از خير کار بگذرد. عدم آگاهی از قوانين کارو حقوق خود به عنوان يک کارگر، مشکل ديگريست که اين زنان با آن دست به گريبان اند. نگاه موقتی که اين زنان نسبت به کارخود درکارگاههای توليد پوشاک دارند باعث شده است که برای دستيابی به شرايط بهتر در محيط کار، دستمزد بالاتر و سايرمزايا تلاشی از سوی اين زنان صورت نگيرد. تنها کسانی که سابقه بيشتری در زمينه کار درتوليدی داشتند به اين مسئله واقف بودند که اگر همه کارگران با هم باشند ميتوانند از کارفرما دستمزد بيشتری بگيرند. اما در توليديها حتی رقابت بين کارگران به حدی است که آنها نه تنها با هم نيستند بلکه برای يکديگرمشکل نيز ايجاد ميکنند. تنوع زياد کارگاهها و کوچک بودن آنها، امکان متشکل شدن کارگران را کم ميکند. اين کارگران بيش از هر چيز نياز به آگاه شدن از حق و حقوق خود دارند و اينکه آيا دشواری شرايط زندگی و نياز مالی و کمبود کار آيا اين امکان را به آنها ميدهد؟ پاسخ سادهای ندارد. حالا که درپياده رو ايستاده ام، سرم را بالا ميگيرم و به ساختمانهای اطرافم نگاه ميکنم. يعنی درهرساختمان و هرطبقه زنانی کارمی کنند که به حداقل حقوق خود به عنوان يک کارگرآگاه نيستند! درهرطبقه چندين زن کار ميکنند که نمی دانند درست درساختمان روبروی آنها و يا درست درطبقه زيرين آنها، عدهای زن ديگر، درست با شرايط يکسان با آنها درحال برشکاري، دوخت، بسته بندی و سرنخ کردن هستند. هيچ خبرندارند!