۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه


کوه موش زائید

( یارانۀ هدفمند = تنزل ارزش کار )

قرار بود که آقای خمینی و شرکاء، با برپائی حکومت موروثی اشرافیت دوازده امامی در ایران ــ دولت «مستضعفین»! تمام آثار آشکار و نهان استبداد حرام سلطنتی را پاک کنند. همۀ نابسامانیﻫﺎﯼ اقتصادی و اجتماعی و... را برطرف نمایند. مناسبات طاغوتی را بکلی براندازند. برای همیشه ریشۀ بیکاری، فقر و تنگدستی و خانه بدوشی را بخشکانند. نوعی «اقتصاد اسلامی»! به وجود آورند ــ با توسل به وحی و قسم و آیه و... ایران را آزاد و آباد و شکوفان کنند، به عرش اعلا برساند، مدلی بی مانند برای حکمرانی جهانی مستضعفین به دست دهند. حتی وعدۀ نوعی خدمات همگانی ــ آموزش و بهداشت و درمان و ایاب و ذهاب و نفت و... رایگان میدادند. از این مهملات، اراجیف خررنگ کن.

شواهدی هست مبنی بر این که بازی شرعی حضرات، اسلام ساختگی، کلاشان وطنی نگرفت. استبداد و اختناق، غلیظ تر و گسترده تر شد. هنوز اندیشدن، نظر و نظریه پردازی مجوز می خواهد. تفتیش عقاید جاری است. تهدید و ترور، آدم ربائی در ملاء عام، قتل و کشتار مخالفین واقعی یا واهی، زندان و شکنجه و اعدام پا برجاست. کارگران و کارمندان، معلمان، محصلان و جوانان و زنان و... به دلیل اعتراض، طرح مطالبات صنفی و حقوقی خود سرکوب می شوند. مطبوعات مستقل از دولت وجود ندارد. تجمع، تشکیل انجمنهای فرهنگی و هنری مجاز نیست. فعالیت سندیکائی و حزبی و... جرم دارد. نابسامانیﻫﺎﯼ اقتصادی و اجتماعی و... بیشتر شده است. بیکاری، فقر و تنگدستی و خانه بدوشی در ایران اسلامی بیداد می کند.

بیش از سی سال است که باند خمینی با اعتقادات مذهبی هموطنان «مسلمان » ما می لاسد، دم به ساعت، اوهام بخورد مردم می دهد. اشرافیت دوازده امامی، همۀ امور کشور، مدیریت تمام کارهای اقتصادی و اجتماعی و... را در دست دارد. از سیر تا پیاز، در مورد همه چیز، لاهوتی و ناسوتی، حتی در مورد بود و نبود هر شهروند، مذهبی و غیر مذهبی و لامذهب، تصمیم می گیرد. هیچ حقی برای مردم، برای نیروی کار قائل نیست. اصلاً به کسی حساب پس نمی دهد. به عنوان متولی نوعی «اسلام ساختگی»! حاصل کار دیروز و دسترنج امروز مردم ایران را بالا می کشد. بر تمام دادهﻫﺎﯼ طبیعی، امکانات اقتصادی و اجتماعی، بر دارائی ملی ما سوار است. به نام «خدای یکتا»! مردم را می چاپد. به نام «شریعت نبوی»! کارگران را می دوشد و... جیب آقایان و آقا زادهﻫﺎﯼ وطنی را پر می کند. ابهام در کجاست؟ 

انقلاب همگانی بهمن، مثل همۀ انقلابات اجتماعی، ریشه در روابط تولیدی جامعه، مناسبات اقتصادی و اجتماعی مسلط و متداول در کشور ما داشت. سرمایهﺪاری «مدرن»! زیر سایۀ سنگین استعمار و در لوای استبداد حرام سلطنتی ــ نوع فرمایشی «اقتصاد ملی»! یعنی تولید و توزیع و مبادله بر اساس نیاز فوری انحصارات، منافع استراتژیک کارتلﻫﺎﯼ مالی و صنعتی، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات، خاصه غربی و بیشتر آمریکائی ــ در مسیر تقسیم کار امپریالیستی. دیدیم که این نوع فرمایشی «اقتصاد ملی»! متکی بر استبداد و اختناق، به کلی بیگانه با احتیاجات مصرفی مردم، با نیازهای مادی و معنوی نیروی کار در سطح ملی، به بن بست رسید. رفته رفته بازآفرینی استبداد حرام سلطنتی مختل شد. دیوار اختناق ترک خورد. دیوان رضاخانی با مطالبات سرکوب شده مردم، با یک جنبش نسبتاً نیرومند اجتماعی، ضد استبدادی و ضد استعماری روبرو شد و دست پای خود را گم کرد. دربار پهلوی از کار افتاد، در جنگی تن به تن با مردم ایران از پا درآمد. تا این حد، به نظر من انقلاب همگانی بهمن کاملاً موفق بود. انکار این رویداد تاریخی به قدری احمقانه است که هیچ عقل سلیمی آن را جدی نمی گیرد.

جعلیات اسلام فروشان وطنی در بارۀ خصلت «غیر» تاریخی انقلاب همگانی بهمن، پیشکش هواداران. شواهدی هست مبنی بر این که حکومت وحی و قسم و آیه ــ موسوم به «جمهوری اسلامی ایران»! در بستر مالکیت خصوصی، تقسیم کار امپریالیستی و شیوۀ سرمایهﺪاری تولید رقم خورد. رژیم بورژوآ ــ آخوندی ایران، با مصادرۀ انقلاب بهمن به سود مالکان و اربابان و سرمایهﺪاران پشت پرده شکل گرفت. استبداد حلال شرعی از فلان جای استبداد حرام سلطنتی فرو افتاد. دوران استقرار سیاسی این حکومت «لاهوتی»! همان تسلط صوری اسلام فروشان وطنی بر نیروی کار اجتماعی ــ به دلیل شور و حال انقلابی مردم، مقاومت نیروهای مترقی و کمونیست، مبارزۀ کارگران در صنایع نفت، ذوب آهن و کفش ملی و مزدا و... از سوئی و لشگرکشی و تجاوز بعثی ــ امپریالیستی به ایران به طریق اولی، دهسالی به درازا کشید. تا این که به مرحلۀ بازآفرینی خود رسید. حال باید برای تسلط واقعی خویش بر جامعه، بر نیروی کار اجتماعی، راهی پیدا می کرد. فقط یک راه داشت ــ بازگشت به دوران پیش از انقلاب. پس می بایست ساختار استبداد کهن را از گزند انقلاب دور می کرد، اقتصاد متداول را به کار می گرفت تا هزینهﻫﺎﯼ جاری خود را تأمین کند. ترکیب اولیۀ حکومت اشرافیت دوازده امامی ــ روحانی و بازاری، مالک و ارباب و سرمایهﺪار، صاحبکار خُرد و متوسط، دلال و کارچاق کن و بساز و بفروش و... حکایت از لزوم احیای مناسبات اقتصادی و اجتماعی دوران کهن داشت.

حضرات زور می زنند، گاهی با اصلاحات فرمایشی و زمانی هم با جنجال نمایشی، تا دول امپریالیستی ریز و درشت، خاصه امپریالیسم آمریکا و شرکاء را راضی کنند که رژیم اسلامی را به رسمیت بشناسند، جلوی تکرار قراردادهای دوران کهن را نگرفته و بگذارند که رژیم اسلامی هم در زد و بندهای بینﺍلمللی شرکت داشته باشد. راهکاری استراتژیک، فصل مشترک اصول گرایان و اصلاح طلبان جهت مهار نیروی کار، استمرار مالکیت خصوصی و شیوۀ سرمایهﺪاری تولید در جغرافیای سیاسی ایران ــ امروز در دستور کار دولت آقای احمدی نژاد.    

می گویند که اجرای طرح «یارانۀ هدفمند»! عوارض محتمل این ماجراجوئی جهت دار دولت آقای احمدی نژاد ــ تورم و رکود اقتصادی و... «اکثریت مردم، چه طبقۀ بالائی و متوسط و چه طبقۀ کارگر و فرودست» را نگران کرده ــ نوعی نگرانی همگانی و ناشی از «گمان زنیﻫﺎﯼ بد بینانه»! هشدارهای «اغراق آمیز، جبهه گیریﻫﺎﯼ سیاسی چپ و راست»! جلﺍلخالق! یعنی تبلیغات « گمراه کنندۀ مغرضان»! برخوردهای «خصمانه و متحد چپ و راست»! نمی گذارد که دولت آقای احمدی نژاد کارش را تمام کند ــ با اجرای نوعی «سیاستﻫﺎﯼ مالی حساب شده و انبساطی»! جلوی بروز فاجعه را بگیرد و... این هم نظری است ــ نوعی «ارزیابی واقعی»! که سر و ته ندارد. چیزی را توضیح نمی دهد. خیلی «حق به جانب»! همۀ علت و معلولﻫﺎ را وارونه جلوه داده و دریافتﻫﺎﯼ رسمی از رویدادهای دور و نزدیک، از مسائل اقتصادی و اجتماعی را منعکس می کند. از شما چه پنهان که من نسبت به این مهملات چپ اندر قیچی، ارزیابی گل و گشاد... به شدت سوء ظن دارم. کدام «نگرانی همگانی»؟ البته، ما منکر «غم» بالائیﻫﺎ برای سود حداکثر و «غصۀ» متوسطﻫﺎ برای چاپیدن مردم نیستیم. بهیچوجه ــ ما بارگه دادیم. ولی این «غم و غصه» قابل فهم، با نگرانی مستمر کارگران برای اشتغال و مزد و آموزش، اضطراب دائم فرودستان بخاطر خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و... کلی فرق دارد ــ اصلاً ناشی از گمان زنیﻫﺎﯼ «بد بینانه» یا «خوش بینانه» این و آن نیست. باید دید که این حقیقت «تلخ»! از کجا آب می خورد؟ بازتاب کدام مناسبات اقتصادی و اجتماعی است؟

به گور پدر آقای احمدی نژاد و شرکاء، خایه مالان نوبتی بیت ولایت ــ حکومت «مستضعفین»! سخن برسر تعرض سرمایه، کار مرده و متراکم در قبال کار زنده و متفکر، هجوم سراسری رژیم بورژوآ ــ آخوندی ایران علیۀ کارگران و بینوایان کشور ماست. به نظر ما، بازی مضحک «یارانۀ هدفمند»! شگرد بالائیﻫﺎ، گروهﻫﺎﯼ انگل ــ مالکان و اربابان و سرمایهﺪاران پشت پرده در شرایط اضطراری امروز است. این سیاست تروریستی تمام عیار ــ به عدم تحرک اقتصاد رقابتی در بستر مالکیت خصوصی، تقسیم کار امپریالیستی و شیوۀ سرمایهﺪاری تولید بازمی گردد. حکایت از کاهش نرخ سود و نرخ انباشت سرمایه در دوران معاصر دارد. تنزل هرچه بیشتر ارزش کار در سطح ملی، هماهنگی نیروی کار با الزامات عاجل سرمایۀ خودی و غیر خودی را دنبال می کند.

با این حساب، مردم ایران نباید «حرص بزنند»! بر شیطون لعنت ــ گوشت و مرغ و ماهی، مرکبات و حبوبات و سبزیجات، برنج و روغن و... بخورند. کارگران نباید طالب خوراک مطبوع، پوشاک شایسته، مسکن مناسب، رختخواب راحت، وقت فراغت، آسایش و رفاه، بهداشت و آموزش و فرهنگ، ورزش و تفریح و... باشند. حتی نباید خواهان دستمزد بیشتر به تناسب افزایش قیمتﻫﺎ و نرخ تورم گردند. حق اعتراض و اعتصاب، حق تشکیل سندیکای مستقل، مبارزۀ اجتماعی برای طرح مطالبات حرفهﺍﯼ در بستر مناسبات متداول، در چارچوب قوانین جاری، توافقات بینﺍلمللی و... اینها همه به کلی «زائد»! خرج «اضافی»! برای بورژوآزی است. نرخ سود و نرخ انباشت سرمایه را کاهش می دهد.

دیری است که سرمایهﺪاری، با هر پیشوند و پسوندی، گرفتار یک بحران ساختاری است. ظرفیت جذب نیروی آماده کار را ندارد. نمی تواند اشتغال ایجاد کند، تولید را به تناسب نیازهای مصرفی جامعه سازمان دهد. حتی قادر نیست مبادلۀ کار و سرمایه برای ایجاد اضافه ارزش را تضمین کند. بورژوآزی دوران غم انگیز احتضار را می گذراند، در مسیر تباهی تمدن بشری پیش می رود. قرائن نشان می دهد که مکانیسم «تولید برای فروش» از اعتبار افتاده، با خود در تناقضی آشکار قرار گرفته است. حق مالکیت خصوصی بر وسائل تولید، تسلط گروهﻫﺎﯼ طفیلی، طبقات انگل بر همۀ امکانات طبیعی، اقتصادی و اجتماعی، بر کشفیات و اختراعات و... بر ابزار کار، بر انواع محصولات مصرفی، دیگر با خصلت اجتماعی تولید سازگار نیست. جلوی رشد نیروی مولد به تناسب نیازهای مادی و معنوی جامعه را گرفته، بازآفرینی زیست جمعی انسانﻫﺎ را اجازه نمی دهد.

رونوشت برابر اصل است. از قرار معلوم بازآفرینی استبداد دوازده امامی مختل شده است. بیخود نیست که مثل سگ هار به این در و آن در می زند ــ در تعقیب دشمنان مرموز «اسلام»! حتی پاچۀ خودیﻫﺎ را هم گاز می گیرد. ولایت فقیه ــ آویزان به «بیضه غیبی اسلام»! با تناقضات آشکار ناسوتی، انواع دردسرهای اقتصادی و اجتماعی روبروست. برآن است که این تناقضات ناسوتی، دردسرهای اقتصادی و اجتماعی و... را با مالیدن بیضۀ عینی کارفرمایان، سرمایهﺪاران خودی و غیر خودی، برطرف کند. اجرای این وظیفۀ «مقدس»! سعادتی است که نصیب آقای دکتر احمدی نژاد شد ــ که خوب مار می کشد. چطور؟  چون گویا او با تزریق نقدینه، افزایش حجم مطلق پول در گردش «حقوق کارگران شاغل در شرکتﻫﺎ و مؤسسات دولتی و اداری و کشوری و لشگری را به شدت افزایش داد... حقوق بازنشستگان، کارگران موقت و قراردادی... قدرت خرید، سطح زندگی کارگران را بالا برد... »! کلاه گشادی به سر ساده لوحان وطنی گذاشت، به این و آن صدقه داد و... تا مانع اتفاق ناراضیان در سطح ملی گردد. جلوی پیشرفت گام به گام، گسترش مبارزۀ اجتماعی کارگران و کارمندان و معلمان و... کشور برای اضافه دستمزد را بگیرد و گرفت.

ظاهراً، دعوای فرسایشی مدیران نوبتی بیت ولایت، لشگر مداحان اقتصاد عامیانه ــ جدال کتبی و شفاهی جنابان: دکتر سریعﺍلقلم، دکتر زنوزی، دکتر صمصامی، دکتر صمیمی، دکتر جهانگرد، دکتر درخشان، دکتر مسعود نیلی و شرکاء و... اصولگرایان و اصلاح طلبان وطنی بر سر چگونگی بسط مالکیت و کسب و کار خصوصی، اشاعۀ نوعی رقابت تمام عیار، اولویت رشد اقتصادی، توزیع درآمد، اندازۀ بهینه دولت و بیماری هلندی و... مطلوب رژیم اسلامی را به دست داد. پس بیخود نیست که باز استبداد دوازده امامی به سود مالکان و اربابان و سرمایهﺪاران پشت پرده، بومی و بینﺍلمللی، پوست انداخت. حکومت «وحی و قسم و آیه»! به سمت الزامات سرمایه در دوران معاصر خرغلت زد ــ با علم کردن نوعی «یارانۀ هدفمند»! بیش از پیش زندگی بخور و نمیر مردم، خورد و خوراک روزانۀ کارگران و بینوایان را نشانه گرفت تا تسلط خود در سرزمین پایگاه را به رخ بکشد، محافل مالی و امپریالیستی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و... را قانع کند که در ایران اسلامی امنیت دارند، در لوای استبداد شرعی خرج خیلی کم و سود بسیار زیاد است.     

خودمانیم، اصلاً این یارانه چیست؟ به چه چیز عینی و مادی اشاره دارد؟ ما از این اصطلاح غلط انداز ــ «یارانه»! فقط کار مرده و متراکم، همان «ارزش» را ادراک می کنیم. ارزش، جنسی یا نقدی، یعنی به صورت کالای مصرفی یا در قالب پول، یک مقوله اقتصادی است که در فرآیند تولید رقم می خورد ــ حاصل تلاش مستمر نیروی کار زنده و متفکر در گذشته و حال است. با این حساب، این دولت نیست که به کارگران و بینوایان یارانه می دهد. برعکس، این بورژوآزی است، مکتبی و غیر مکتبی، که از قبل کار غیر، ارتزاق می کند، به یاری اهرم قدرت سیاسی مردم را می چاپد، محصول کار اجتماعی را مصادره کرده و به زور از کارگران یارانه می گیرد.