نقش آگاهی و روحیه سندیکائی
نقل از سند گزارش سیاسی حزب کار ایران(توفان) به کنگره چهارم حزب
در ایران که امنیتی وجود ندارد همه از آینده خویش بیمناکند. عدم احساس امنیت شغلی در میان اکثریت قریب به اتفاق کارگران از همه طبقات و اقشار دیگر بیشتر است و این یکی از موانع اساسی و مشکل واقعی کارگران است که اجازه نمی دهد آنها به فکر ایجاد تشکلات مورد نظر خود باشند. سیاست رژیم جمهوری سرمایه داری اسلامی تقویت این وضعیت و گرسنه نگهداشتن کارگران و حکومت بر آنان است. سازو کاری که آنها استفاده می کنند مانند همان روشهائی است که در ممالک سرمایه داری پیشرفته تجربه شده است. همان سیاست معروف سر گرگ برای ترساندن بره ها.
وجود کارهای قراردادی و پیمانی و خیل عظیم بیکاران آماده به کار که مانند سر گرگ در پشت در کارخانه ها صف کشیده اند از یکطرف و دستمزد ناچیز و بخور و نمیر از طرف دیگر باعث شده که فکر نان شب آنها را چنان بخود مشغول کرده باشد که فرصتی برای تفکر در باره بهبود شرایط زندگی خود از راه تشکل یابی پیدا نکنند. تا زمانی که ترس از فردا و آینده وجود نداشته باشد و کارگران احساس نکنند که فردا قادر به ادامه کار و فروش نیروی کار خویش هستند، تا زمانی که میلیونها کارگر پشت درب مراکز کاری منتظر بکار گیری خود از کارفرمایان انتظار می کشند و نقش اعتصاب شکن را بازی می کنند و تا زمانی که حتا رقابت کاری در محیط کارخانه برای بقاء خود در میان کارگران وجود دارد، آنها فرصت کافی نخواهند یافت که به مسائل دیگر همچون اتحاد و تشکل عمیقانه فکر کنند و آن را در دستور کار عمده خود قرار دهند.
این سیاست تجربه شده سرمایه داری جهانی است که کارگران را به چنین فلاکتی می کشاند، و آنرا بر اساس نیاز واقعی سرمایه داری هار به صورت قانونی در می آورد. کار قراردادی، دستمزد پائین، نیروی میلیونی بیکار، ایجاد رقابت در محیط کار، همه ابزارهایی است که با استفاده از نیروی سرکوب قوه نظامی در خدمت سرمایه داران قرار دارد و همراه با تفرقه افکنی در میان کارگران چه توسط تشکلهای خود ساخته و چه توسط دامن زدن به نفرت ملی میان خلقهای ایران از تشکل مستقل آنها جلو می گیرد. رژیم جمهوری اسلامی برای تحقق این خواست کارگران را دسته دسته، از شمول قانون کار خارج می سازد و دست کارفرمایان را در اخراج آنها بدون پذیرش هیچ گونه مسئولیتی کاملاً باز می گذارد. این ترازنامه کارِ رژیم را ما در اخراجهای وسیع و رشد بیکاری روزافزون، در خدمت به نظام سرمایه داری حاکم و رژیم حافظ منافع اش می بینیم که وضعیت فلاکت بار را برای کارگران فراهم آورده اند. تنها کافی است به این واقعیت که کارفرمایان در یکسری از واحدهای تولیدی حتی از پرداخت حداقل دستمزدهای نازل پذیرفته شده نیز سر باز می زنند توجه نمود تا به ابعاد باور نکردنی تعرض سرمایه داران و دولت آنها به حقوق کارگران پی برد. برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی دولت جمهوری اسلامی به این سرکوب و سیاست نیاز دارد و طبقه کارگر نیز باید درک کند که دشمن طبقاتی وی یک دشمن جهانی است. امروز در ایران کارگران به بردگان بی مزد که حتا تا دو سال دستمزدشان را پرداخت نمی کنند، مبدل شده اند. ایران بهشت سرمایه داران است. برای تغییر این وضع کارگران به تشکل یابی نیاز دارند. بخشی از سرمایه داران رژیم گذشته می خواهند وضعیت فعلی را در ایران به گردن اسلامی بودن رژیم بگذارند در حالیکه خط مشی رژیم جمهوری اسلامی بر اساس منافع سرمایه داری جهانی حرکت می کند و فرقی نمی کند که در ایران شاه و یا شیخ بر سر کار باشد.
در جنبش دموکراتیک بورژوائی 22 خرداد مشهور به جنبش سبز طبقه کارگر به مثابه طبقه از آن جدا ماند و این جنبش در تنهائی خویش نتوانست به یک جنبش اجتماعی بدل شود. علت اساسی این بی تفاوتی طبقه کارگر را باید در این دید که برای کارگران آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد خواستهای صنفی و تحقق حداقل شرایط تامین زندگی آنهاست. به مصداق "شکم گرسنه دین و ایمان ندارد" برای کارگران طرح خواستهائی مبتنی بر بهبود شرایط زندگی بیشتر بسیج کننده است تا کسب حقوق دموکراتیک عمومی.
علیرغم همه این مشکلات، در اثر اعتراضات و مبارزه کارگران، تشکلهای پراکنده مستقل کارگری در ایران تحت عناوین گوناگون بوجود آمده است و جنبش کارگری توانسته جای خویش را در عرصه سازمانهای جهانی کارگری باز کرده و برسمیت شناخته شود. در اثر این مبارزات مسائل کارگری ایران مطرح شده و ابعاد حمایتهای بین المللی از مبارزات و خواسته های کارگران ایران نیز افزایش قابل توجهی یافته است. سندیکای کارگران واحد به عضویت رسمی کنفدراسیون کارگران حمل و نقل جهانی درآمده است. اگر این حمایت جهانی نبود شاید تا کنون رهبران مبارزات اتحادیه های کارگری را رژیم جمهوری اسلامی سر به نیست می کرد.
مبارزات طبقه کارگر ایران برای ایجاد اتحادیه های مستقل کارگری است. این اتحادیه های مستقل باید از حقوق کارگران در مقابل سرمایه داران و دولت حمایت کنند. این اتحادیه ها تشکلهائی در مقابل اتحادیه های دولتی هستند که نقش آنها کنترل و آرام نگهداشتن طبقه کارگر است. ولی مبارزه برای تشکیل اتحادیه های مستقل کارگری به معنی آن نیست که این اتحادیه ها وظیفه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت کارگری را بعهده دارند. این تصور رایج و اشتباهی است که در پاره ای نیروهای مدعی "چپ" وجود دارد. اتحادیه کارگری حزب نیست که وظیفه رهبری کسب قدرت سیاسی را داشته باشد. اتحادیه کارگری برای بهبود شرایط استثمار و نه برای نابودی استثمار مبارزه می کند. اتحادیه کارگری در عین مستقل بودن، مناسبات سامانه سرمایه داری را برسمیت می شناسد و در همان چارچوب خواهان بهبود شرایط زندگی و تدوین قوانین به نفع کارگران و یا رعایت قوانین موجود است. مخلوط کردن وظایف اتحادیه کارگری و مسئله کسب قدرت سیاسی هم به حزب طبقه کارگر و هم به اتحادیه صنفی طبقه کارگر صدمه می زند. استقلال اتحادیه کارگری سراسری تنها به مفهوم اتخاذ تصمیمات مستقل و بدون اجبار از جانب دولت و سرمایه داران است نه بیشتر و نه کمتر.
اتحادیه کارگری حزب نیست ولی فعالین کارگری حزب باید در درون اتحادیه کارگری خواستهای مناسب صنفی را طرح کرده و به کارگران نشان دهند که راه غلبه بر همه نابسامانی ها نابودی نظام استثماری است و برای این کار باید کارگران در حزب طبقه کارگر متشکل شوند. فعالین حزبی هم در عرصه سندیکائی و هم در عرصه سیاسی برای تامین سرکردگی طبقه کارگر در انقلاب اجتماعی مبارزه می کنند. از نظر سیاسی باید در میان عناصر آگاه طبقه کارگر حزبیت را تبلیغ کرد. چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است و این وحدت بر گرد پذیرش ایدئولوژی مارکسیسم لننیسم و برنامه سیاسی حزب کار ایران(توفان) امکان دارد. بدون تقویت حزبیت، بدون ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی بدون برنامه کسب قدرت سیاسی امکان پیروزی طبقه کارگر در هیچ زمینه ای وجود ندارد و حتی دستآوردهای صنفی وی نیز موقتی خواهد بود. کمونیستها باید توجه داشته باشند که اتحادیه کارگری حزب نیست. ابزاری است که کارگران که در اکثریت خویش غیر حزبی هستند توسط آن به خواستهای اقتصادی خویش می رسند. البته مکتبی برای آموزش طبقه کارگردر تجربه عملی خویش است. برخوردهای نادرست به رابطه مبارزه سندیکائی، رابطه حزب طبقه کارگر با اتحادیه های کارگری و یا درک از استقلال طبقه کارگر به انحرافاتی نظیر آنارکو سندیکالیسم، دشمنی با حزبیت و خلع سلاح ایدئولوژیک طبقه کارگر و چپروی در فعالیت اتحادیه های کارگر می انجام که وظیفه حزب ما روشنگری در تمام این زمینه هاست
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 137 مرداد ماه 1390 آگوست 2011، ارگان مرکزی حزب کارایران