۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه


سرنگونی رژیم کافی نیست
 

دوستی در"فیس بوک توفان" صمیمانه و به درستی سئوال نمود:

"آیا فقط شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی کافیست. مگرهمۀ مردم ایران در دوران انقلاب نمی گفتند مرگ بر شاه و اگر رژیم برود همه چیز درست خواهد شد اما دیدیم بعد چه شد.شما چه پاسخی بدین سئوال دارید چه باید کرد؟. در مورد اتحاد نیروهای انقلابی و چپ چه فکر میکنید؟..."

دوست عزیز! ما هم با شما موافقیم که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خود به خود منجر به استقرار آزادی و عدالت اجتماعی نخواهد شد.ماهیت رهبری سیاسی یک انقلاب و هرتحول اجتماعی تعیین کننده است.انقلاب عظیم و مردمی بهمن 57 به دلیل ماهیت ارتجاعی و عقب ماندۀ نیروی رهبری کنندۀ سیاسیﺍش در نیمه راه متوقف گردید و شکست خورد. امروز جمهوری اسلامی سد راه تکامل جامعۀ ایران است و خواستهﻫﺎﯼ دموکراتیک مردم از انقلاب مشروطه و بهمن هنوز متحقق نگردیدهﺍند. این مطالبات فقط شامل جدائی دین از دولت و یا مسئلۀ حجاب و حقوق مدنی نیست.انقلاب آتی مردم ایران علاوه بر پاسخ گوئی به آزادی بیان و احزاب و اجتماعات و برابری زن و مرد باید در جهت استقرار عدالت اجتماعی خیز بردارد.این مبارزه حتماً باید جهت گیری ضد سرمایهﺪاری داشته باشد تا بتوان به نان، مسکن و کار که مهم ترین مطالبات معیشتی مردم هستند پاسخ گوید. از طرفی هر انقلاب دموکراتیک و مردمی و عدالتخواهانه باید جهت گیری ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و ضد استعماری نیز داشته باشد و با اتکا به نیروی خود برای نظامی آزاد و دموکراتیک و شکوفان گام بردارد.به باور ما تمام نیروهائی که موافق سرنگونی رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی هستند و از طرفی در مقابل امپریالیسم و نیروهای استعماری موضع روشن دارند می توانند درعرصهﻫﺎﯼ متنوع دموکراتیک با یک دیگرهمکاری کنند و در جهت تحقق خواستهﻫﺎﯼ مردم و درنهایت یک آلترناتیو دموکراتیک مردمی گام بردارند. ولی چارۀ درد نهائی کارگران و زحمتکشان ایران این نیست که با استقرار یک حکومت دموکراتیک بورژوائی بتوان به مسئلۀ اختلافات طبقاتی و بهره کشی فرد از فرد که از مناسبات سرمایهﺪاری و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بر می خیزد پاسخ داد.برای  پاسخ به درد و رنج نهائی جامعه باید مناسبات سوسیالیستی را جایگزین مناسبات سرمایهﺪاری کرد به عبارت دیگر دموکراسی سوسیالیستی را به جای دموکراسی بورژوائی نشاند و این چیزی جز استقرار دیکتاتوری پرولتاریا، دموکراسی برای اکثریت جامعه معنا نمی دهد. برای تحقق چنین امری به حزب طبقۀ کارگر مسلح به ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی لازم است.چنین حزبی نمی تواند همانند یک جبهۀ پرولاریستی که متشکل از دستجات مختلف با منافع گوناگون است عمل کند.در این حزب جائی برای فراکسیون نیست، زیراحزب طبقۀ کارگر با ارادۀ واحد عمل می کند. استقلال طبقاتی حزب و پرچم لنینیسم هویت چنین حزبی است . تنها با چنین حزبی است که می توان با انقلاب سوسیالیستی به سوی استقرار جامعۀ سوسیالیستی، فاز نخست جامعۀ کمونیستی رهنمون شد. حزب ما در عین حال که برای خواستهﻫﺎﯼ دموکراتیک می رزمد و به اتحاد عمل با نیروهای مستقل و دموکرات و میهن دوست و ضد امپریالیست می پردازد اما کمونیستﻫﺎ را به دعوت برای وحدت در سنگر واحد حزب لنینی که علیۀ رویزیونیسم کهن و مدرن موضع روشن دارند، به انقلاب کبیر اکتبر شوروی و سی سال ساختمان سوسیالیسم به رهبری رفیق استالین و دست آوردهای تاریخیﺍش باوردارند... فراخوانده است و تأکید کرده که راه خروج از سردرگمی کنونی تکیه به لنینیسم است و فقط با برافراشتن این پرچم است که می توان تمامی مدعیان سوسالیسم را مورد محک قرارداد، سره از ناسره را از هم تمیز داد و با مبارزهﺍﯼ شفاف و بی تزلزل و منطقی به عنوان پیشقراول طبقۀ کارگر به وظیفۀ تاریخی خود پاسخ گوید. ما در این راه سهمگین و پر سنگ و لاخ و پیچیدۀ طبقاتی که دشمنان رنگارنگ کمونیسم و با پشتوانۀ مالی و معنوی جهان سرمایهﺪاری و امپریالیستی کمین کردهﺍند و با پاشاندن تخم یأس و نا امیدی جولان می دهند، دست همۀ رفقای کمونیست و دلسوز را که به لنینیسم وفادارند می فشاریم و خواهان همکاری صمیمانه با آنهاهستیم .

به امید سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و سوسیالیسم در ایران، دستتان را به گرمی می فشاریم.

تیرماه 1390