دروغگوئی در ذات انسان نیست محصول جامعه طبقاتی است
دروغگوئی در ذات انسان نیست محصول جامعه طبقاتی است
اخیرا مقاله ای به قلم خانم طاهره شیخ الا سلام تحت عنوان" دروغگوئی ما ایرانیان و علل آن" در چند نشریه اینترنتی وسایت خبری منتشر شد که اشاره به چند نکته ازاین نوشته خالی از فایده نخواهد بود। خانم شیخ الا سلام مقاله را چنین آغاز میکند: کورش کبیر هزاران سال پیش از خداوند خواست که ایران زمین را از دو مصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی از آن دو مصیبت خشکسالی بود ودیگری دروغ. از دیر باز خودیها و آنانکه سفری کوتاه یا بلند مدت به کشور ما کرده اند چه جهانگردان و چه سیاستمداران و نویسندگان، درمراجعت به کشور خویش دست به نوشتن در مورد ما ایرانیان زدند و تقریبا قریب به اتفاق آنها از دروغگوئی و دو روئی بعنوان یکی از شاخص ترین ویژگیهای ما نام بردند. اما متاسفانه همانگونه که اشاره شد هیچیک به چرایی این خصایص نیاندیشیدند و از آن حرفی به میان نیاوردند."
تحلیل گر ما ، خانم شیخ الا سلام از همان آغاز با پیشداوری به میدان آمده و پدیده دروغ دربین ایرانیان را نه امری اجتماعی اقتصادی و ناشی از شیوه مناسبات مسلط تولیدی بلکه مصیبتی طبیعی همچون خوشکسالی که هزاران سال پیش نیز توسط کورش کبیر گوشزد گردید مورد کنکاش قراداد و به نتایجی رسید که به هیچ وجه پاسخگوی دلایل اصلی بروز این ناهنجاری اجتماعی نمی باشد. دروغ و دروغگوئی در ذات بشر نیست، درشیوه تولیدی حاکم بر کشور است که بنابر مقتضیات مادی ، ذهنیت و روبنای فرهنگی و خلق وخوی روانی و اجتماعی متناسب با آن را تولید و باز تولید میکند. کودکی که در کره زمین زاده میشود دروغگو نیست، دورو نیست، کاسبکار نیست، کارچاق کن و چخان نیست، سود جو وخود پرست نیست، نیازی به چاپلوسی و تملق ندارد، نه از جن می ترسد و نه از عزائیل...، انسانی پاک وسالم است. اما همین کودک وقتی پا به عرصه اجتماع میگذارد ذهنیتش بتدریج شکل میگیرد ومنطبق با مناسبات حاکم اقتصادی اجتماعی به تولید آنچه که جامعه از وی می طلبد، عرضه میکند .اگر دروغ راه گشای نیاز مادی یک فرد فاقد مالکیت باشد آن را بعنوان ابزار رسیدن به هدف مادی، پیشه کار خود میکند و بتدریج به عنوان امری طبیعی در زندگی اش بکار میگیرد. کارل مارکس در اثر ارزشمند خود ایدئولوژی آلمانی درمورد عقاید انسانها چنین می گوید:
" طبقه ای که نیروی مادی حاکم درجامعه است، درعین حال نیروی فکری حاکم نیز هست. طبقه ای که وسایل تولید مادی را دراختیاردارد، وسائل تولید ذهنی را نیز کنترل می کند، به طوری که عقاید آن کسانیکه فاقد وسایل تولید ذهنی هستند، درمجموع، تابع آن است. عفاید حاکم چیزی بیش از بیان آرمانی مناسبات مسلط مادی، مناسبات مسلط مادی ای که به عنوان عقاید نتیجه گرفته می شوند ودرنتیجه بیان آرمانی مناسباتی که یک طبقه را طبقه حاکم می سازد و در نتیجه، عقاید و پندارهای لازم برای استیلای آن را نیز به وجود می آورد، نیست.. افرادی که طبقه حاکمه را تشکیل میدهند، علاوه بر چیزهای دیگر، آگاهی نیز دارند و بنابراین می اندیشند.ازاین رو مادامی که به عنوان یک طبقه حکومت میکنند و گستره و حدود و ثغور یک دوره تاریخی را تعیین می کنند، این کار را درطیف کامل آن انجام می دهند.ازاین رو علاوه بر چیزهای دیگر، به عنوان اندیشمند و تولید کنندگان عقاید نیز حکومت میکنند و به تنظیم تولید و توزیع عقاید عصر خود می پردازند. ازاین رو عقاید آنها، عقاید حاکم دوره است"
حال باید با همین ابزار علمی یعنی پرداختن به شیوه مسلط مادی درایران و درهر کشوری به علل پدیده دروغ و دروغگوئی پاسخ داد و راه حل منطقی ارائه نمود. درغیر اینصورت با برجسته کردن معلول اجتماعی از کنار علل واقعی پدیده دروعگوئی و ریاکاری و همه کجرفتاریهای اجتماعی میگذریم و حکم به محکومیت ملتی میدهیم که صدها سال قربانی مناسبات پوسیده قرون وسطائی و استبدادی ومالکیت خصوصی بر ابزار تولید بوده و برای رهائی از این جهنم غیر قابل تحمل دست به چنیدین قیام و انقلاب عظیم زده و بهای سنگینی پرداخته است.
"دروغگوئی ما ایرانیان" که این روزها بسیار ازآن سخن میرود ادامه همان اوضاع و احوالی است که در دوران رژیم پهلوی وجود داشته و قرار بود انقلاب بهمن 57 این ناهنجاری و همه ناهنجاریهای اجتماعی را بروبد و جامعه ای بنا نهد که عاری از دروغ و ریا باشد। با همین امید واری بود که که دراوان انقلاب مردم نه تنها از مالشان گذشتند بلکه حتا از جانشان مایه گذاشستند وبا اتحاد و همبستگی و یگانگی رژیم سرسپرده پهلوی را را به زیر کشیدند। حال باید دید مردمی که روزگاری درب منزلشان را بسوی زخمی شدگان و فراریان می گشودند و هرچه درتوان داشتند برای پیشرفت انقلاب و سعادت و خوشبختی همگان بکار میگرفتند اکنون درچه اوضاع و احوالی هستند। قرار این بود پس از بر افتادن خاندان دروغ و ریا پهلوی ، مظهر فساد و دزدی و دوروئی وچاکرمنشی...، نظامی مستقر گردد که شایسته و برازنده ملت ایران و شایسته انسان باشد. لیکن چنین نشد و خلفای حاکم با خیانت به ارمان انقلاب مردم ایران نه تنها گامی درجهت تحقق حقوق مادی فرهنگی مردم بر نداشته اند بلکه با وخیم تر کردن وضعیت معیشتی مردم و رواج دروغ و ریاکاری ، چاپلوسی و رشوه خواری و تملق و گداصفتی و دوروئی و فریبکاری چنان شرایطی آفریدند که که حتا نزدیکترین کسان، برادر و خواهر و اطرافیان به یکدیگر اعتمادی ندارند و بر سرکوچکترین مسائل مادی و پر کردن جیب خود علیه هم قمه میکشند و مرگ و نابودی یکدیگر را فریاد میزنند.این مصیبت یک مصیبت فطری و ذاتی نیست و آز آسمان نازل نشده است.مردم سلب مالکیت شده و مزد بگیرو فاقد قدرت مادی در زیر خروارها مصیبت اقتصادی دست و پا میزنند و برای گذران زندگی چاره ای جز دروغ که ناشی از ترس و فلاکت اجتماعی است ندارند. می گویند ماهی از سر می گندد. وقتی رهبر انقلاب " امام خمینی" بعد از مدتی کوتاه با بیان اینکه "در پاریس مصلحت ایجاب میکرد تا دروغ بگوید " حال از پیروانش که امروز و هر روزشان دروغ است چه انتظاری.وقتی همه سران ریز ودرشت رژیم جمهوری اسلامی مثل آب خوردن دروغ می گویند چه انتظاری از مردم معمولی. ذهنیت کنونی جامعه ایران ناشی از تولید مسلط مادی، یعنی نظام سرمایه دار جمهوری اسلامی با تمام روبنای پوسیده فرهنگی و دوران قرون وسطائی اش است . شعار خدا، شاه، میهن پهلوی که بعنوان سمبل دوران تمدن تبلیغ میشد بعد از انقلاب به شعار خدا ، امام، میهن اسلامی که چیزی جز گاو صندوق ولی فقیه نیست تبدیل شده است. باید دید که این چه دروازه تمدنی بود که از دلش همان استبداد گذشته پهلوی به شکل دیگری به بیرون پرتاب شد. آیا این امر تصادفی بود که عده ای با استفاده از سیستم دروغ و ریا رژیم شاهنشاهی که هرروز از "دروازه تمدن" سخن میگفت " تصویرامام "را در کره ماه به خورد مردم میداد تا سلطه اش را در ایران مستقر کند.خیر چنین اتفاقی تصادفی نبود محصول ذهنیتی بود که از دوران گذشته وجود داشته و دروغ بعنوان یک اصل برای توجیه سلطه حاکمیت مدام بخورد مردم داده میشد.شاه مظهر راستی و تمدن بزرگ تبلیغ میشد. آیا دروغی بزرگتر ازاین شما شنیده اید؟رژیمی که مظهر فساد و دروغ و دزدی است، محصول استعمار وکودتای ننگین 28 مرداد 32 است بعنوان نمادی از تمدن بر مردم ایران تحمیل شد. ذهنیت بیمار کنونی در جامعه ایران ادامه همان ذهنیت بیمارگونه در دوره گذشته است. دروغ درسیستم شیخ و شاه دوروی یک سکه است ،فرزند حلال زاده چکمه سرکوب پهلوی و نعلین خونین اسلامی است
نویسنده مقاله با بر شمردن اشکال مختلف دروغ و ویژگیهای آن در ایران که هر یک بنوبه خود می توانند درست هم باشند امابه نتایج غلطی میرسد که پاسخگوی دلیل اصلی منشاء دروغگوئی بین ایرانیان نمی باشد و از کنار تولید کننده دروغ که یک نظام فاسد اقتصادی سیاسی و اجتماعی است بسادگی میگذرد و فرد را از سیستم حاکم و دیوانسالار جدا میکند. وی در همین راستا چنین می گوید:
"متاسفانه بسیاری از این ویژگیهای نابسامان اخلاقی همراه با آداب و رسوم حاصل از آنها، بنام فرهنگ در بین ما و مردمان جوامع سنتی مشابه جامعه ما، چنان پایگاه محکمی یافته است که کمتر کسی حتی جرات زیر سوال بردن آنها را پیدا می کند. ویژگیهای مخرب و آداب و رسوم دست و پاگیری که نه (دیگر) ربطی به سیستم های حکومتی این جوامع دارد و نه جای پای ابرقدرتها را در آن می توان دید. تنها رواج این تصور غلط در بین ما که خلقیات، عادات و آداب و رسوم هر چه که باشد حتما چیز خوبی است و باید حفظ شود، باعث می شود که ما در تداوم آنها تحت نام حفظ فرهنگ تعصب به خرج دهیم و نسل پس از خود را نیز وادار به انجام آنها بنماییم"
اگر دروغ و دورغگوئی دربین مردم ناشی از ترس و بی عدالتی اجتماعی است پس باید به شیوه مسلط مادی جامعه نظر انداخت و بدان پاسخ داد. نمی توان کشیش گونه به مردم درس اخلاق داد و سیستم حکومتی که حیات مادی و فرهنگی و اخلاقیات مردم را شکل میدهد به باد فراموشی سپرد. این شیوه بررسی پدیده دروغ و ناهنجاری اجتماعی شیوه علمی نیست بلکه از ذهنیتی شکل گرفته است که با نیتی نیکوبه بررسی یک پدیده اجتماعی که معلول یک نظام طبقاتی است پرداخته و راه حل های خویش را برای برون رفت ازاین ناهنجاری اجتماعی ارائه میدهد.
دروغ و دروغگوئی پدیده ای فقط درانحصار" ما ایراینان نیست" ، ذهنیتی مرتبط با مناسبات مادی جامعه ومالکیت خصوصی برابزار تولید می باشد و در مدرن ترین سیستمهای سرمایه داری معاصر که مدعی تمدن هستند نیز رواج دارد. زیرا حقوق انسانهای سلب مالکیت شده درعمل متحقق نمی شود و قانون اساسی شکل حقوقی و مشروعیت بخشیدن به مناسبات مسلط اقتصادی حاکم است. درنتیجه افراد نیز برای پیشبرد نیازهای خود دروغ می گویند همانطور که رهبران حکومتی شان با ماشین دروغ پراکنی مدام دروغ تولید میکنند و به خورد مردم میدهند. وقتی کار بعنوان یک اصل حقوق بشر در جوامع سرمایه داری تامین نمی شود عدم امنیت شغلی ، رقابت برای جستجوی کار شتاب میگیرد و متاسفانه انسانها به گرگ یکدیگر تبدیل میشوند. وقتی خانمی تحصیل کرده در پیشرفته ترین کشورهای غربی با مدرک فوق لیسانس به مصاحبه فراخوانده میشود و ترس تمام وجودش را فرا میگیرد که چگونه شکم برآمده خود را پنهان کند تا کارفرما پی به حاملگی ایشان نبرد ووی را ازکار محروم سازد، مبین وجود یک مناسبات خاص طبقاتی است که لولای دربش بر اساس سود و خودخواهی می چرخد. همین خانم تحصیل کرده بخاطر نیاز کار و شراطی مادی به دروغ متوسل میشود وبا پیچیدن پارچه به دور شکم و لباسهای ویژه درمقابل کارفرما به انکار حامله گی اش می پردازدتا مبادا از گرفتن کار محروم شود. آیا جز این است که صاحبان سرمایه برای حداکثر سود مسببین این شرایط دروغ و ریا هستند. آیا دراینجا می توان معلول را جای علت نشاند؟ پس می بینید در جوامع پیشرفته نیز پدیده دروغ در اشکال مختلف وجود دارد و ذهنیت مناسبات تولیدی مسلط را بازتاب می دهد.وقتی ماشین کشتار دسته جمعی در لوای ازادی و حقوق بشر و دمکراسی و تمدن میلیونها نفر را در عراق و افغانستان و فلسطین و شاخ آفزیقا و...سلاخی میکند به تولید افکار عمومی و ذهنیتی نیز می پردازد که برازنده این نظام اقتصادی سیاسی است.
روشن است که نمی توان هر پدیده ای را به همه عمومیت داد، همه را به یک چوب زد و ازاین طریق به پیشداوریها میدان داد.زیرا در هر مناسبات ناسالمی اقلیتی هستند که با شناخت از محیط و با وجدانی بیدار پی همه چیز را بر تن می مالند و خلاف جریان آب حرکت میکنند .همین اقلیت کوچک و آگاه است که همواره استارت هر حرکت اجتماعی را می زند و در در راس تحولات اجتماعی قرار میگیرد. اگر ریشه ناهنجاریهائی نظیر دروغگوئی، فساد و چاپلوسی و دوگانگی و دولا خم شدن و هرروز به رنگی در آمدن... در ناعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی و مناسبات مسلط تولیدی
است پس باید درجهت برانداختن چنین نظامهائی به حرکت در آمد و از ریشه کاری کرد کارستان. انسان در محیط برابر و امن و دخیل در سرنوشت مادی و معنوی جامعه، جایگاه واقعی انسانی خود را باز می یابد و بعنوان انسانی که خود رابرابر با همنوعان خود می بیند و نه زیر دست و محتاج و مفلوک، نقش واقعی خود را بعنوان انسان ایفا میکند. هرنظامی هر اندازه مدعی دمکراسی اما اگر به مالکیت خصوصی برابزار تولید که درخدمت اقلیتی قرار دارد نپردازد و مالکیت را درخدمت اجتماع در نیاورد پدیده دروغ و دروغگوئی دراشکال دیگری، تعدیل شده و رفرم شده وجود خواهد داشت و به بازتولید ذهنیت اخلاقی "مقدس مالکیت خصوصی" ادامه حیات خواهد داد.زیرا دروغگوئی در ذات انسان نیست بلکه محصول مالکیت خصوصی و جامعه طبقاتی است.
النور نیما
20 مرداد 1390
اخیرا مقاله ای به قلم خانم طاهره شیخ الا سلام تحت عنوان" دروغگوئی ما ایرانیان و علل آن" در چند نشریه اینترنتی وسایت خبری منتشر شد که اشاره به چند نکته ازاین نوشته خالی از فایده نخواهد بود। خانم شیخ الا سلام مقاله را چنین آغاز میکند: کورش کبیر هزاران سال پیش از خداوند خواست که ایران زمین را از دو مصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی از آن دو مصیبت خشکسالی بود ودیگری دروغ. از دیر باز خودیها و آنانکه سفری کوتاه یا بلند مدت به کشور ما کرده اند چه جهانگردان و چه سیاستمداران و نویسندگان، درمراجعت به کشور خویش دست به نوشتن در مورد ما ایرانیان زدند و تقریبا قریب به اتفاق آنها از دروغگوئی و دو روئی بعنوان یکی از شاخص ترین ویژگیهای ما نام بردند. اما متاسفانه همانگونه که اشاره شد هیچیک به چرایی این خصایص نیاندیشیدند و از آن حرفی به میان نیاوردند."
تحلیل گر ما ، خانم شیخ الا سلام از همان آغاز با پیشداوری به میدان آمده و پدیده دروغ دربین ایرانیان را نه امری اجتماعی اقتصادی و ناشی از شیوه مناسبات مسلط تولیدی بلکه مصیبتی طبیعی همچون خوشکسالی که هزاران سال پیش نیز توسط کورش کبیر گوشزد گردید مورد کنکاش قراداد و به نتایجی رسید که به هیچ وجه پاسخگوی دلایل اصلی بروز این ناهنجاری اجتماعی نمی باشد. دروغ و دروغگوئی در ذات بشر نیست، درشیوه تولیدی حاکم بر کشور است که بنابر مقتضیات مادی ، ذهنیت و روبنای فرهنگی و خلق وخوی روانی و اجتماعی متناسب با آن را تولید و باز تولید میکند. کودکی که در کره زمین زاده میشود دروغگو نیست، دورو نیست، کاسبکار نیست، کارچاق کن و چخان نیست، سود جو وخود پرست نیست، نیازی به چاپلوسی و تملق ندارد، نه از جن می ترسد و نه از عزائیل...، انسانی پاک وسالم است. اما همین کودک وقتی پا به عرصه اجتماع میگذارد ذهنیتش بتدریج شکل میگیرد ومنطبق با مناسبات حاکم اقتصادی اجتماعی به تولید آنچه که جامعه از وی می طلبد، عرضه میکند .اگر دروغ راه گشای نیاز مادی یک فرد فاقد مالکیت باشد آن را بعنوان ابزار رسیدن به هدف مادی، پیشه کار خود میکند و بتدریج به عنوان امری طبیعی در زندگی اش بکار میگیرد. کارل مارکس در اثر ارزشمند خود ایدئولوژی آلمانی درمورد عقاید انسانها چنین می گوید:
" طبقه ای که نیروی مادی حاکم درجامعه است، درعین حال نیروی فکری حاکم نیز هست. طبقه ای که وسایل تولید مادی را دراختیاردارد، وسائل تولید ذهنی را نیز کنترل می کند، به طوری که عقاید آن کسانیکه فاقد وسایل تولید ذهنی هستند، درمجموع، تابع آن است. عفاید حاکم چیزی بیش از بیان آرمانی مناسبات مسلط مادی، مناسبات مسلط مادی ای که به عنوان عقاید نتیجه گرفته می شوند ودرنتیجه بیان آرمانی مناسباتی که یک طبقه را طبقه حاکم می سازد و در نتیجه، عقاید و پندارهای لازم برای استیلای آن را نیز به وجود می آورد، نیست.. افرادی که طبقه حاکمه را تشکیل میدهند، علاوه بر چیزهای دیگر، آگاهی نیز دارند و بنابراین می اندیشند.ازاین رو مادامی که به عنوان یک طبقه حکومت میکنند و گستره و حدود و ثغور یک دوره تاریخی را تعیین می کنند، این کار را درطیف کامل آن انجام می دهند.ازاین رو علاوه بر چیزهای دیگر، به عنوان اندیشمند و تولید کنندگان عقاید نیز حکومت میکنند و به تنظیم تولید و توزیع عقاید عصر خود می پردازند. ازاین رو عقاید آنها، عقاید حاکم دوره است"
حال باید با همین ابزار علمی یعنی پرداختن به شیوه مسلط مادی درایران و درهر کشوری به علل پدیده دروغ و دروغگوئی پاسخ داد و راه حل منطقی ارائه نمود. درغیر اینصورت با برجسته کردن معلول اجتماعی از کنار علل واقعی پدیده دروعگوئی و ریاکاری و همه کجرفتاریهای اجتماعی میگذریم و حکم به محکومیت ملتی میدهیم که صدها سال قربانی مناسبات پوسیده قرون وسطائی و استبدادی ومالکیت خصوصی بر ابزار تولید بوده و برای رهائی از این جهنم غیر قابل تحمل دست به چنیدین قیام و انقلاب عظیم زده و بهای سنگینی پرداخته است.
"دروغگوئی ما ایرانیان" که این روزها بسیار ازآن سخن میرود ادامه همان اوضاع و احوالی است که در دوران رژیم پهلوی وجود داشته و قرار بود انقلاب بهمن 57 این ناهنجاری و همه ناهنجاریهای اجتماعی را بروبد و جامعه ای بنا نهد که عاری از دروغ و ریا باشد। با همین امید واری بود که که دراوان انقلاب مردم نه تنها از مالشان گذشتند بلکه حتا از جانشان مایه گذاشستند وبا اتحاد و همبستگی و یگانگی رژیم سرسپرده پهلوی را را به زیر کشیدند। حال باید دید مردمی که روزگاری درب منزلشان را بسوی زخمی شدگان و فراریان می گشودند و هرچه درتوان داشتند برای پیشرفت انقلاب و سعادت و خوشبختی همگان بکار میگرفتند اکنون درچه اوضاع و احوالی هستند। قرار این بود پس از بر افتادن خاندان دروغ و ریا پهلوی ، مظهر فساد و دزدی و دوروئی وچاکرمنشی...، نظامی مستقر گردد که شایسته و برازنده ملت ایران و شایسته انسان باشد. لیکن چنین نشد و خلفای حاکم با خیانت به ارمان انقلاب مردم ایران نه تنها گامی درجهت تحقق حقوق مادی فرهنگی مردم بر نداشته اند بلکه با وخیم تر کردن وضعیت معیشتی مردم و رواج دروغ و ریاکاری ، چاپلوسی و رشوه خواری و تملق و گداصفتی و دوروئی و فریبکاری چنان شرایطی آفریدند که که حتا نزدیکترین کسان، برادر و خواهر و اطرافیان به یکدیگر اعتمادی ندارند و بر سرکوچکترین مسائل مادی و پر کردن جیب خود علیه هم قمه میکشند و مرگ و نابودی یکدیگر را فریاد میزنند.این مصیبت یک مصیبت فطری و ذاتی نیست و آز آسمان نازل نشده است.مردم سلب مالکیت شده و مزد بگیرو فاقد قدرت مادی در زیر خروارها مصیبت اقتصادی دست و پا میزنند و برای گذران زندگی چاره ای جز دروغ که ناشی از ترس و فلاکت اجتماعی است ندارند. می گویند ماهی از سر می گندد. وقتی رهبر انقلاب " امام خمینی" بعد از مدتی کوتاه با بیان اینکه "در پاریس مصلحت ایجاب میکرد تا دروغ بگوید " حال از پیروانش که امروز و هر روزشان دروغ است چه انتظاری.وقتی همه سران ریز ودرشت رژیم جمهوری اسلامی مثل آب خوردن دروغ می گویند چه انتظاری از مردم معمولی. ذهنیت کنونی جامعه ایران ناشی از تولید مسلط مادی، یعنی نظام سرمایه دار جمهوری اسلامی با تمام روبنای پوسیده فرهنگی و دوران قرون وسطائی اش است . شعار خدا، شاه، میهن پهلوی که بعنوان سمبل دوران تمدن تبلیغ میشد بعد از انقلاب به شعار خدا ، امام، میهن اسلامی که چیزی جز گاو صندوق ولی فقیه نیست تبدیل شده است. باید دید که این چه دروازه تمدنی بود که از دلش همان استبداد گذشته پهلوی به شکل دیگری به بیرون پرتاب شد. آیا این امر تصادفی بود که عده ای با استفاده از سیستم دروغ و ریا رژیم شاهنشاهی که هرروز از "دروازه تمدن" سخن میگفت " تصویرامام "را در کره ماه به خورد مردم میداد تا سلطه اش را در ایران مستقر کند.خیر چنین اتفاقی تصادفی نبود محصول ذهنیتی بود که از دوران گذشته وجود داشته و دروغ بعنوان یک اصل برای توجیه سلطه حاکمیت مدام بخورد مردم داده میشد.شاه مظهر راستی و تمدن بزرگ تبلیغ میشد. آیا دروغی بزرگتر ازاین شما شنیده اید؟رژیمی که مظهر فساد و دروغ و دزدی است، محصول استعمار وکودتای ننگین 28 مرداد 32 است بعنوان نمادی از تمدن بر مردم ایران تحمیل شد. ذهنیت بیمار کنونی در جامعه ایران ادامه همان ذهنیت بیمارگونه در دوره گذشته است. دروغ درسیستم شیخ و شاه دوروی یک سکه است ،فرزند حلال زاده چکمه سرکوب پهلوی و نعلین خونین اسلامی است
نویسنده مقاله با بر شمردن اشکال مختلف دروغ و ویژگیهای آن در ایران که هر یک بنوبه خود می توانند درست هم باشند امابه نتایج غلطی میرسد که پاسخگوی دلیل اصلی منشاء دروغگوئی بین ایرانیان نمی باشد و از کنار تولید کننده دروغ که یک نظام فاسد اقتصادی سیاسی و اجتماعی است بسادگی میگذرد و فرد را از سیستم حاکم و دیوانسالار جدا میکند. وی در همین راستا چنین می گوید:
"متاسفانه بسیاری از این ویژگیهای نابسامان اخلاقی همراه با آداب و رسوم حاصل از آنها، بنام فرهنگ در بین ما و مردمان جوامع سنتی مشابه جامعه ما، چنان پایگاه محکمی یافته است که کمتر کسی حتی جرات زیر سوال بردن آنها را پیدا می کند. ویژگیهای مخرب و آداب و رسوم دست و پاگیری که نه (دیگر) ربطی به سیستم های حکومتی این جوامع دارد و نه جای پای ابرقدرتها را در آن می توان دید. تنها رواج این تصور غلط در بین ما که خلقیات، عادات و آداب و رسوم هر چه که باشد حتما چیز خوبی است و باید حفظ شود، باعث می شود که ما در تداوم آنها تحت نام حفظ فرهنگ تعصب به خرج دهیم و نسل پس از خود را نیز وادار به انجام آنها بنماییم"
اگر دروغ و دورغگوئی دربین مردم ناشی از ترس و بی عدالتی اجتماعی است پس باید به شیوه مسلط مادی جامعه نظر انداخت و بدان پاسخ داد. نمی توان کشیش گونه به مردم درس اخلاق داد و سیستم حکومتی که حیات مادی و فرهنگی و اخلاقیات مردم را شکل میدهد به باد فراموشی سپرد. این شیوه بررسی پدیده دروغ و ناهنجاری اجتماعی شیوه علمی نیست بلکه از ذهنیتی شکل گرفته است که با نیتی نیکوبه بررسی یک پدیده اجتماعی که معلول یک نظام طبقاتی است پرداخته و راه حل های خویش را برای برون رفت ازاین ناهنجاری اجتماعی ارائه میدهد.
دروغ و دروغگوئی پدیده ای فقط درانحصار" ما ایراینان نیست" ، ذهنیتی مرتبط با مناسبات مادی جامعه ومالکیت خصوصی برابزار تولید می باشد و در مدرن ترین سیستمهای سرمایه داری معاصر که مدعی تمدن هستند نیز رواج دارد. زیرا حقوق انسانهای سلب مالکیت شده درعمل متحقق نمی شود و قانون اساسی شکل حقوقی و مشروعیت بخشیدن به مناسبات مسلط اقتصادی حاکم است. درنتیجه افراد نیز برای پیشبرد نیازهای خود دروغ می گویند همانطور که رهبران حکومتی شان با ماشین دروغ پراکنی مدام دروغ تولید میکنند و به خورد مردم میدهند. وقتی کار بعنوان یک اصل حقوق بشر در جوامع سرمایه داری تامین نمی شود عدم امنیت شغلی ، رقابت برای جستجوی کار شتاب میگیرد و متاسفانه انسانها به گرگ یکدیگر تبدیل میشوند. وقتی خانمی تحصیل کرده در پیشرفته ترین کشورهای غربی با مدرک فوق لیسانس به مصاحبه فراخوانده میشود و ترس تمام وجودش را فرا میگیرد که چگونه شکم برآمده خود را پنهان کند تا کارفرما پی به حاملگی ایشان نبرد ووی را ازکار محروم سازد، مبین وجود یک مناسبات خاص طبقاتی است که لولای دربش بر اساس سود و خودخواهی می چرخد. همین خانم تحصیل کرده بخاطر نیاز کار و شراطی مادی به دروغ متوسل میشود وبا پیچیدن پارچه به دور شکم و لباسهای ویژه درمقابل کارفرما به انکار حامله گی اش می پردازدتا مبادا از گرفتن کار محروم شود. آیا جز این است که صاحبان سرمایه برای حداکثر سود مسببین این شرایط دروغ و ریا هستند. آیا دراینجا می توان معلول را جای علت نشاند؟ پس می بینید در جوامع پیشرفته نیز پدیده دروغ در اشکال مختلف وجود دارد و ذهنیت مناسبات تولیدی مسلط را بازتاب می دهد.وقتی ماشین کشتار دسته جمعی در لوای ازادی و حقوق بشر و دمکراسی و تمدن میلیونها نفر را در عراق و افغانستان و فلسطین و شاخ آفزیقا و...سلاخی میکند به تولید افکار عمومی و ذهنیتی نیز می پردازد که برازنده این نظام اقتصادی سیاسی است.
روشن است که نمی توان هر پدیده ای را به همه عمومیت داد، همه را به یک چوب زد و ازاین طریق به پیشداوریها میدان داد.زیرا در هر مناسبات ناسالمی اقلیتی هستند که با شناخت از محیط و با وجدانی بیدار پی همه چیز را بر تن می مالند و خلاف جریان آب حرکت میکنند .همین اقلیت کوچک و آگاه است که همواره استارت هر حرکت اجتماعی را می زند و در در راس تحولات اجتماعی قرار میگیرد. اگر ریشه ناهنجاریهائی نظیر دروغگوئی، فساد و چاپلوسی و دوگانگی و دولا خم شدن و هرروز به رنگی در آمدن... در ناعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی و مناسبات مسلط تولیدی
است پس باید درجهت برانداختن چنین نظامهائی به حرکت در آمد و از ریشه کاری کرد کارستان. انسان در محیط برابر و امن و دخیل در سرنوشت مادی و معنوی جامعه، جایگاه واقعی انسانی خود را باز می یابد و بعنوان انسانی که خود رابرابر با همنوعان خود می بیند و نه زیر دست و محتاج و مفلوک، نقش واقعی خود را بعنوان انسان ایفا میکند. هرنظامی هر اندازه مدعی دمکراسی اما اگر به مالکیت خصوصی برابزار تولید که درخدمت اقلیتی قرار دارد نپردازد و مالکیت را درخدمت اجتماع در نیاورد پدیده دروغ و دروغگوئی دراشکال دیگری، تعدیل شده و رفرم شده وجود خواهد داشت و به بازتولید ذهنیت اخلاقی "مقدس مالکیت خصوصی" ادامه حیات خواهد داد.زیرا دروغگوئی در ذات انسان نیست بلکه محصول مالکیت خصوصی و جامعه طبقاتی است.
النور نیما
20 مرداد 1390