جايزه صلح را
برچینید!
سرمقالهﻯ پرولتر شماره 42، ارگان سیاسی حزب کمونيست سوئد
اکتبر 2012
کميتهﻯ صلح نوبل نروژ بازهم دست گل به آب داد و با همان قابليتﮬﺎﻯ تمام نشدنى
با اعطای جايزهﻯ صلح به اتحادیهﻯ اروپا تمام ايدهﻯ جایزهﻯ صلح را به ريشخند و
استهزا مي گيرد. پرسش این است: به چه دليل اتحاديهﻯ اروپا بايد جايزهﻯ صلح
نوبل را دريافت کند؟
آری، کلام ارزش واقعی خود را نمی یابد.چنین اقدامی هم زمان که یک فاجعه
است٬ درعین حال مضحک، کاملاً بی ربط وعجيب و غريب و حیرت انگیز، اقدامی ناصواب، يک
شوخى و در عین حال به شيوهﺍﻯ دردناک و ظاهراً صحیحی تنظیم شده است.
حامى اتحاديهﻯ اروپا "توربيون ياگلاند" و کميتهﻯ او٬ براى لذت و
بهره مندى صاحب منصبان سرمايهﺪار که در اين لحظه جنگ را عليهﻯ کارگران اروپا
به راه انداختهﺍند٬ از دروغ تمجيد مي کنند تا به آرایش پروژهﻯ متزلزل اتحادیهﻯ
اروپا به پردازند و به این پروژه شکوه و جلال اعطا نمایند.
به همین خاطرما چنین اقدامی را عذاب آور و دردناک می دانیم.
"ياگلاند" و شرکاء، جایزهﻯ صلح را به اتحاديهﻯ اروپائى می دهند که
عليهﻯ مردم خودش جنگ به راه انداخته٬ اما نه با سلاحﮬﺎﻯ خودکار و تانک٬ هنوز نه٬
اما با ابزارهاى ديگرى که براى جنگ طبقاتى غريبه نيستند. در يونان و ديگر کشورهاى
بحران زده، کارگران و مردم فقير را آگاهانه و طرح ریزی شده در رنج و مصیبت
نشاندهﺍند تا نخبگان در قدرت از بحرانى که
خود مسبب آن بودهﺍند بدون تحمل آسيبى جان سالم به در برند. نتايج اجتماعى چنین
سیاستی جز ويرانگری و اعلان جنگ علیهﻯ رفاه و خدمات اجتماعى و حقوق کارگران، گسترش
فقر و بیکاری جمعی و گرسنگی و فرار نیست.
اين اتحاديهﻯ اروپاى سال ٢٠١٢ است٬ دستگاهى براى جنگ طبقاتى٬ ستاد ارتشى در
جنگ عليهﻯ طبقهﻯ کارگر. اعطای جایزهﻯ صلح به این دستگاه کاملاً مضحک است.
ليبرالﮬﺎﻯ
رياکار ما اعتراض کرده و مي گويند که اين اتحاديهﻯ اروپاى کنونی نیست که به
دریافت جایزهﻯ صلح نایل می آید، بلکه ايدهﻯ شگفت انگيز پشت اتحاديهﻯ اروپا٬ ايدهﺍﻯ که بر اساس افسانهﮬﺎﻯ صلح ابدى بین
دو دشمن تاريخى، آلمان و فرانسه ايجاد نموده، جايزهﻯ صلح را دريافت مي کند.
واقعاً که بايد مورد ستايش قرار گيرد؟
در اين مورد مانند محقق صلح Jan Öbreg مي توان گفت: "کمى
دير است که ٦٠ سال بعد جايزهﺍﻯ بدهيم. اما تقريباً به درستى در تطابق با سطح دانش
کميتهﻯ نوبل قرار دارد."
با اين حال ما Öbreg را کمى مهربان در مي یابيم.به دليل اين که آن
نظريهﻯ بى همتا، افسانهﺍﻯ بیش نیست. ما بهيچ عنوان ترديدى نداريم که آقايانى که
معمولاً به عنوان بنيانگذاران اتحاديهﻯ اروپا قلمداد مي شوند از داشتن تمايل
به يک صلح واقعى به هيجان آمده بودند. در جنگ جهانى دوم اروپا٬ فکر يک جنگ جديد
براى بسيارى وحشتناک بود. مسئله فقط اينست که صلح طلبى آن کاذب است. اتحاديهﻯ
فولاد ــ ذغال سنگ نه به دليل ايجاد آشتى ابدى ميان آلمان و فرانسه٬ اين فقط ظاهر
قضيه بود٬ بلکه جهت متحد نمودن اروپاى غربى٬ با آمريکا به عنوان قابله٬ در جنگ سرد
عليهﻯ اتحاد جماهير شوروى تأسيس شد. اتحاديهﻯ اروپا به عنوان يک ائتلاف
امپرياليستى٬ ميان سرمايهﺪاران اروپا و ميان آمريکا و اروپاى غربى٬ برای اهداف
آزمندانه٬ ساخته شد.
آلمان و فرانسه ديگر با يکديگر نمي جنگند٬ دقيقاً مانند دشمنان ميراٽ
کهن٬ سوئد و دانمارک. اما کشورهاى عضو اتحاديهﻯ اروپا از ده سال پيش در افغانستان
مي جنگند٬ در ليبى جنگيدند٬ و جنگى که آنها در سوريه درگير آنند٬ اگر چه به عنوان
حامى ضد انقلاب در جنگ داخلی عمل می کنند.
اتحاديهﻯ اروپا قبل از هرچيز از طريق کشورهاى اعضاى خود مي جنگد٬ اما طرحﮬﺎﻯ
جنگى به طور فزايندهﺍﻯ هماهنگ تر مي شوند٬ مانند جنگ ليبى٬ و هدف اعلام
شده اينست که نيروهاى تحت رهبرى اتحاديهﻯ اروپا٬ در هر جائى که منافع سرمايهﮬﺎﻯ
اروپائى در معرض خطر قرار گيرد مشترکاً اقدام نمايند.
با اينحال اتحاديهﻯ اروپا٬ خودش٬ جنگى را در اروپا ايجاد نموده است. به دليل
اين که اگر اتحاديهﻯ اروپا در سال ١۹۹2، شتابان٬ بوسنى و هرزگوين جدائى طلب را به
رسميت نمي شناخت٬ عليرغم هشدارهاى سازمان ملل متحد و در اقدامى تحريک آميز
آشکار عليهﻯ خواست مردم صربستان٬ هنوز اميدى به يک راه حل صلح آميز وجود داشت. در
عوض توسط دخالت اتحاديهﻯ اروپا يک جنگ داخلى خونين آغاز شد.
اين پروژهﻯ جنگ طلبانه٬ که فهرست تخلفات آن مي تواند به صورت قابل ملاحظهﺍﻯ
طولاني تر بشود٬ از طرف توربيون ياگلاند و شرکاء انتخاب شده تا پاداش جایزهﻯ صلح را به او(اتحادیهﻯ
اروپا) اعطا نمایند. اين امر در اساس شگفت انگيز است٬ اما سازگار در رابطه با سنت
پليد کميتهﻯ صلح نوبل. آن کسى که بتواند به رئيس جمهور جنگ افروز آمريکا جايزهﻯ
صلح بدهد مي تواند از طرح جنگى اتحاديهﻯ اروپا نيز تمجيد نمايد.
در حال حاضر در نروژ مطرح شده است که کميتهﻯ نوبل را در نروژ تعطيل و اعطاى
جايزه را به سوئد منتقل نمايند. ما ناخشنودى نروژيﮬﺎ را درک مي کنيم. کميتهﻯ
نوبل موجبات بى آبروئى نروژ شده است.
ما از صميم قلب تشکر مي کنيم اما پاسخمان به پيشنهاد انتقال کمیته به
سوئد مطلقا منفيست. يک کميتهﻯ نوبل سوئدى احتمالاً قادر به شکست دادن همتاى نروژى
خود در انطباق پذيرى امپرياليستى نيست و ما ابداً تمايلى نداريم که بار اين شرم را
بر دوش بکشيم.
در عوض جايزهﻯ صلح را با اين اظهار قطعى که افکار صلح طلبانهﻯ آلفرد نوبل را
نمي توان در جهانى که کاملاً تحت سُلطهﻯ امپرياليسم قرار دارد حفظ کرد٬ تعطيل
کنيد.