۱۳۹۱ آبان ۱۵, دوشنبه


گشت و گذاری در فیسبوک

 

حامیان و نوکران استعمار را بهتر بشناسیم

 

جریانات ناپاکی در عرصهﻯ فیسبوک هستند که در مقابل هرگونه برخورد و افشاگری علیهﻯ نیروهای امپریالیستی و استعماری می ایستند و به بهانهﻯ مبارزه علیهﻯ رژیم جمهوری اسلامی و این که رژیم  دشمن عمده است، به توجیه سیاست همدستی با استعمار می پردازند. هواداران حزب منصور حکمت،حزب "کمونیست کارگری" یکی از جریانات آلودهﻯ سیاسی است که از زبان چپ از استعمار دفاع می کند و تئوریﮬﺎﻯ ساموئل هانتیگتون تحت عنوان "جنگ فرهنگﮬﺎ" و یا جنگ تمدنﮬﺎ را در قالب  سناریوی سیاه و سفید بخورد هوادارانش  داده است.دفاع از امپریالیسم در مبارزه علیهﻯ اسلام سیاسی در درون این تشکیلات چنان نهادینه شده و چنان در مغز هوادران این جریان رسوخ کرده است  که بصیرت خود را از دست داده به سربازان مزدور امپریالیست آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل بدل شدهﺍند.

ابتدا کوتاه سخنی از تئوریﮬﺎﻯ ساموئل هانتیگتون که غرب را مظهر تمدن جا زده و سایر ملل را ارتجاعی، خطرناک، عقب مانده و به زبان امروزی تروریست جا می زند. تئوریﮬﺎﻯ وی، تئوریﮬﺎﻯ ایجاد ترس از مردمانی است که به زبانﮬﺎﻯ دیگر تکلم می کنند. تصویری که وی از جهان ترسیم می کند تصویری معیوب و امپریالیستی است و با دشمن تراشی و تحقیر ملتﮬﺎ اکثریت جامعهﻯ بشری را شایستهﻯ یک زندگی انسانی نمی داند. هانتیگتون از جنگ فرهنگﮬﺎ سخن می راند و فرهنگ غرب را فرهنگی کامل و برتر نسبت به سایر فرهنگﮬﺎ تصویر کرده و سُلطه جوئی و نژادپرستی را موجه جلوه می دهد. از نظر تئوریﮬﺎﻯ وی تنها مللی حق حیات دارند که از خانوادهﻯ فرهنگ غربی باشند. فرهنگی که به زعم ایشان بر تمدن یونان، مسیحیت و قوانین روم متکی است. این کتاب پس از جنگ سرد به اشارهﻯ اندیشمندان امپریالیستی در آمریکا انتشار یافت و درباره آن به شدت توسط رسانهﮬﺎﻯِ افکار عمومی بسازِ امپریالیستی، تبلیغ به عمل آمد تا فعالیت امپریالیسم را از نقطه نظر پذیرش افکار عمومی "قابل فهم" گرداند. حال جای کمونیسم را، اسلام  گرفته است  که در شرایط کنونی خطر عمده برای تمدن غرب به حساب می آید. ساموئل هانتیگتون به مردم امریکا و اروپا تلقین می کند که باید قطب "تمدن آمریکائی" با قطب "اسلام سیاسی" به نبرد بپردازد و با نابودی آن رسالت "تمدن آمریکائی" را به ثبوت برساند.

حتماً به یاد می آورید که در آستانهﻯ تجاوز امپریالیست آمریکا در دههﻯ نود به خاک عراق کتاب مشهور "بدون دخترم هرگز!" که فرهنگ مردم منطقه و نه تنها ایران را مورد تهاجم قرار می داد و فضای روانی لازم برای تجاوز به سرزمینﮬﺎئی را خلق می کرد که مردمش همه با "حشرات و سوسکﮬﺎ محشورند و سالی، ماهی یکبار نیز به حمام نمی روند"، به چاپ رسید. این کتاب که با سفارش و همکاری وزارت امور خارجهﻯ آمریکا و معرفی یک نویسندهﻯ حرفهﺍﻯ به خانم محمودی به نگارش در آمده بود در خدمت توجیه سیاست تجاوزگری امپریالیست آمریکا در منطقه قرار داشت. این کتاب باید افکار عمومی لازم را که گزینهﻯ جنگ بر روی میز جرج بوش پدر قرار داشت در جهان برای یک تجاوز وحشیانه با گلولهﮬﺎﻯ رادیو آکتیو فراهم می آورد. صنعت فیلمسازی هولیوود نیز با سرمایه گذاری فراوان و هنرمندان دست اول در صدد بر آمد تا برای تجاوز امپریالیست آمریکا به منطقه زمینهﻯ تبلیغاتی و روانی بسازد. پس از چندی فیلم مربوطه نیز بر اکران آمد. سینمای هولیوود بخشی از دستگاه تبلیغاتی امپریالیست آمریکاست که از این طریق با کنترل سرمایهﮬﺎ و امکانات دولتی که در اختیار کارگردانان و کمپانیهای فیلمبرداری می گذارد به تحمیق افکار عمومی می پردازد. داغ و درفشی در کار نیست. ساختن افکار عمومی به حجم سرمایه گذاری در این زمینه وابسته است. هرچه سرمایه قدرتمندتر باشد دستگاهﮬﺎﻯ دروغپراکنی در عرصهﻯ صدا و سیما و چاپ کتب و اجیر کردن نویسندگان و روزنامه بنویسﮬﺎ و... موثرتر است. به قول معروف "پول داشته باش، سرسبیل شاه نقاره بزن".

حال با این مقدمه نتیجهﻯ عملی تبلیغات حزب کمونیست کارگری که از این تئوری استعماری الهام می گیرد را ملاحظه کنید .یکی از کادرهای این حزب در توجیه دفاع از تجاوز به افغانستان چنین می گوید:

 

» منصور حکمت جنگ آمریکا و جمهوری اسلامی را جنگ تروریستﮬﺎ اعلام کرد وگفت مردم متمدن با ید بسیج شوند به این جنگ پایان دهند و وظیفهﻯ مردم ایران را سرنگونی حکومت اسلامی دانست. در افغانستان هم جنگ آمریکا و طالبان را جنگ تروریستﮬﺎ ارزیابی کرد. و گفت مردم نباید از سرنگونی طالبان ناراحت باشند.

مردم ما از سرنگونی رضا شاه جلاد ناراحت نشدند. اگرچه امپریالیستﮬﺎ با اشغال ایران این کار را کردند. شما اگر آنجا بودید شعارتان این بود که نباید رضا شاه سرنگون شود مردم باید با امپریالیستﮬﺎ به خاطر رضا شاه بجنگند. منصور حکمت می گفت مردم نبایست از سرنگونی رضا شاه ناراحت باشند. جنگ دو نیروی ارتجاعی بود یکی رضا شاه وهیتلر و دیگری آمریکا و غرب. منصور حکمت جانب هیچ کدام را نمی گرفت....... منصور حکمت هیچ وقت از تجاوز آمریکا به افغانستان و هیچ کشوری دفاع نکرد . این شما بودید که از طالبان حمایت کردید و گفتید دست آمریکا از افغانستان کوتاه. یعنی طالبان بماند و حکومت کند. منصور حکمت گفت ما از سرنگونی طالبان ناراحت نمی شویم. این شما بودید که از سرنگونی طالبان ناراحت هستید. «

 

می بینید که "حزب شبه کمونیست کارگری" چگونه از استعمار دفاع می کند و به توجیه آن می پردازد و به خورد هواداران بیسوادش می دهد. می گویند سرنگونی طالبان ناراحتی ندارد تازه باید خوشحال هم بشویم و از امپریالیستﮬﺎ سپاسگزار هم باشیم. چون این تجاوز باعث تضعیف اسلام سیاسی گشته و رژیم جدید بهتر از رژیم قدیم یعنی طالبان است..... این هواداران شستشوی مغزی شده، نمی فهمند که منصور حکمت نقش مترقی برای امپریالیسم قائل بود و از همین رو از تجاوز آمریکا به افغانستان دفاع کرد. سرنگونی رژیم طالبان را مثبت ارزیابی کرد.وی از "تمدن" که امپریالیسم!! باشد در مقابل "توحش" اسلام سیاسی دفاع کرد و به زیر چتر دروغین امپریالیستﮬﺎ که با تئوری جنگ تمدنﮬﺎﻯ پرفسور نژادپرست آمریکا ساموئل هانتیگتون مصداق دارد به اشغالگری و تجاوز به کشورها برای غارت منابع طبیعی و مستعمره کردن آنها لبیک گفت. منصور حکمت به نفی تئوری امپریالیسم که توسط لنین فرموله شد رسید و سرنوشت غم انگیز این حزب از همینجا آغاز شد.این حزب، لنینیسم را به دور ریخت و با کاریکاتور حکمتیسم به میدان آمد و امروز به همدست امپریالیسم و صهیونیسم در ایران و منطقه بدل شده است.این عده  هنوز نفهمیدند و یا خود را به نفهمی می زنند و فکر می کنند علت اشغال افغانستان مسئلهﻯ دموکراسی و حقوق بشر و به خاطر آزادی زن بوده و نه موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی این کشور و انتقال لولهﮬﺎﻯ گاز از آسیای میانه. این عده هنوز نفهمیدند  که نزاع امپریالیستﮬﺎ بر سر تصاحب انرژی در منطقه چه نتایجی دارد و ایجاد پایگاهﮬﺎﻯ نظامی در افغانستان و محاصرهﻯ چین و ایران و روسیه توسط آمریکا و متحدینش به چه معناست. تمام بحث و تلاش هواداران منحرف و فریب خوردهﻯ این جریان جاسوس و گماشتهﻯ امپریالیسم، بی خطر نشاندادن امپریالیسم و مثبت ارزیابی کردن استعمارگران و سیاستﮬﺎﻯ استعماری غرب که "حامل تمدن و پیشرفت" است، می باشد که از همان تئوری ساموئل هانتیتگتون الهام گرفته است.

 

ببینید در مورد اسرائیل چه می گویند:

 

» منصور حکمت گفت اسرائیل یک کشور دموکراسی است من هم می گویم هست. مگر آمریکا و فرانسه و آلمان یک کشور دموکراسی نیستند.دموکراسی یعنی چه؟ یعنی یک حکومت سرمایهﺪاری که در آن پارلمان باشد و انتخابات باشد و هر چند سال یکبار اعضای پارلمان و رئیس دولت انتخاب کنند. و مردم هم از یک آزادی نسبی برخوردار باشند و اگر از دولت انتقاد کردند شکنجه نشوند واعدام نشوند. با این مشخصات هم آمریکا دموکراسی است هم فرانسه وهم اسراییل. و منصور حکمت این را گفت.اگر آمریکا به ویتنام حمله می کند و ده میلیون آدم می کشد و فرانسه به الجزیره حمله می کند ربطی به دموکراسیش ندارد هنوز یک جامعهﻯ دموکراسی است. اگر اسرائیل به فلسطین حمله می کند هزار هزار می کشد هنوز یک جامعهﻯ دموکراسی است.

منصور حکمت ولنین معتقد بودند که حتی می شود از امپریالیست کمک گرفت و رژیم را سرنگون کرد. خود لنین از امپریالیست آلمان کمک مالی گرفت و سوار بر قطار آلمانیﮬﺎ وارد روسیه شد و انقلاب را رهبری کرد. هیچ کمونیستی تا به حال جرأت نداشته که بگوید لنین مزدور امپریالیست بود. اما منصور حکمت یک دلار از کسی نگرفت و شما به دروغ تبلیغات جمهوری اسلامی را علیهﻯ انقلابیون پخش می کنی و به دروغ .... سند نشان دهید. «

 

می بینید که هواداران این حزب کذائی و ضد کارگری چگونه بی شرمانه از یک رژیم نژاد پرست، تروریست و فاشیست  دفاع می کنند.

این هواداران فریب خورده هنوز نفهمیدهﺍند که رژیم اسرائیل یک رژیم نژاد پرست و متجاوز است، وارداتی است و با یاری امپریالیستﮬﺎ سرزمین فلسطین را اشغال کرده است. یک رژیم  استعماری و اشغالگر و نژادپرست است.در قانون اساسی اسرائیل از عربﮬﺎ به عنوان شهروندان درجه دوم نام برده می شود،این شهروندان حق انتخاب نمایندگان خود را ندارند، حق اجازهﻯ سفر و حتی به شهر و به روستا را ندارند، در مناطقی دیوار بلند به بلندی برج ایفل کشیدند.....این بیخردان برای توجیه رژیم نژاد پرست اسرائیل به سیاستﮬﺎﻯ نژاد پرستانه و ضد خارجی ممالک اروپائی اشاره می کنند اما هنوز نفهمیبدهﺍند که در هیچ جای قانون اساسی، ممالک اروپائی در دفاع از نژاد پرستی و پست شمردن  بخشی از شهروندان جامعه سخن نرفته است و این خود دست آورد مردم  و نیروهای مترقی این کشورهاست. این جماعت ارتجاعی برای توجیه دفاع از اسرائیل دست به دروغ و تحریف می زنند و نمی خواهند دو رژیم آفریقای جنوبی آپارتاید و صهیونیست اسرائیل را درکنار هم قرار دهند و با سفسطه و مغلطه کاری از صهیونیسم حمایت  می کنند.

هواداران "حزب کمونیست کارگری" از یک طرف به انکار  دریافت پول از اسرائیل می پردازند، زیرا بی خبرند، از بالا به آنها دروغ می گویند. از طرفی مغزشان را با دروغ و جعلیات و اطلاعات غلط پر می کنند که بعله لنین هم از آلمان پول گرفت حتی سوار قطار آلمان شد و دست به انقلاب زد، پول گرفتن از امپریالیستﮬﺎ و صهیونیستﮬﺎ عیب نیست، اگر هم منصورحکمت کمک مالی گرفت کار خوبی کرد. این فریب خوردگان هم به کتمان دریافت پول از اجانب می پردازند و هم به توجیه دریافت آن می پردازند.

مجاز دانستن دریافت کمک مالی از رژیم نژاد پرست غیر اسلامی اما صهیونیست اسرائیل چیز پنهانی نیست. اعضای سابق دفتر سیاسی این "حزب کمونیست کارگری" آقایان ایرج آذرین و رضا مقدم در کتاب خود افشا کردهﺍند. اساساً اگر دریافت کمک مالی از اسرائیل موضوعیتی نداشته باشد چرا در دفتر سیاسی قطعنامهﻯ درونی شماره .......  به تصویب  رساندند و اخذ پول از اسرائیل را مجاز دانستند؟ می بینید این جماعت پاسخی در قبال این سئوالات ندارند و به صورت سیستماتیک از ارتجاع جهانی دفاع می نمایند. در مورد افغانستان، تجاوز به عراق، اخیراً لیبی و امروز دفاع از سوریه و فردا به حمایت از تجاوز مستقیم  نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران  خواهند پرداخت. روح حاکم بر نوشتهﮬﺎ و تبلیغات این جریان ضد کمونیست و ضد ایرانی دفاع از استعمارگران و توجیه  تجاوز به ایران.است.....

ببینید در مورد " انقلاب سوریه" چه می گویند:

 

» درسوریه مثل لیبی انقلاب مردم رژیم ارتجاعی بشار اسد متحد جمهوری اسلامی را کلافه کرده و بزودی آن را سرنگون خواهد کرد. این یک انقلاب تودهﺍﻯ و مسلح است که غرب هم می خواهد از آن به نفع خود بر آن سوارشود. «

 

توجه می فرمائید، نظرات این حزب درهمهﻯ زمینهﮬﺎ ارتجاعی و استعماری است. مأموریت دارد تا با خلع سلاح ایدئولوژیک حریفان خود از استعمار فضیلتی بسازد و به خورد مردم دهد و راه را برای پیشروی صهیونیستﮬﺎ در ایران هموار نماید. این فریب خوردگان سیاسی که به تبلیغ سیاستﮬﺎﻯ استعماری مشغولند هنوز نفهمیدهﺍند که آنچه در سوریه جریان دارد جنگ تودهﮬﺎﻯ محروم سوریه، جنگی انقلابی که برای استقرار آزادی، دموکراسی و حفظ استقلال کشور باشد، نیست.این تجاوز آشکار امپریالیسم آمریکا و نوکرانش نظیر ممالک عربی و ترکیه با همدستی سازمان تروریستی و قرون وسطائی القاعده برای سرنگونی رژیم مستقل سوریه و برپائی رژیم گماشتهﺍﻯ نظیررژیمﮬﺎﻯ عراق و لیبی و افغانستان است. یعنی رژیمی به مراتب ارتجاعی تر از رژیم سکولار بشار اسد. امپریالیستﮬﺎ می خواهند سوریه را تکه پاره کنند و شرایطی مثل لیبی را بر مردم تحمیل نمایند. همهﻯ این تقلاها و کوششﮬﺎﻯ ضد بشری برای تأمین منافع امپریالیست آمریکا در منطقه است. فریب خوردگان سیاسی نمی فهمند که باید تضاد فرعی و اصلی را ازهم تمیز داد و تمرکز را برافشای متجاوزین قرارداد. انها نمی خواهند بفهمند که مسبب اصلی اوضاع کنونی امپریالیست آمریکاست و همهﻯ اسناد منتشره، از این سخن می گویند. بخش بزرگی و یا اکثریت مردم سوریه به شدت مخالف تجاوز نظامی به کشورشان هستند و رژیم بعث بشار اسد را به آلترناتیوهای مخوف کنونی به رهبری "ارتش آزاد سوریه ترجیح می دهند، بخش کوچکی هم در یکی دو شهر با رژیم مخالفند و با موج همراه شدند و یا گروهی از آنها فریب خوردند و در دام مرتجعین افتادند. در اینجا شعار "نه به این و نه به آن، نه قم خوبه و نه کاشون و لعنت به هردوتا شون "کارساز نیست ،ظاهراً شعار مستقل و رادیکالیست اما عملاً به نفع امپریالیسم و نیروهای ارتجاعی و نقض حق حاکمیت ملی سوریه تمام می شود، همان طور که در عراق و لیبی و افغانستان شد.... باید ضمن محکوم کردن تجاوز و توطئه علیهﻯ سوریه، سرنگونی رژیم و هر تغییر و تحول سیاسی را وظیفهﻯ داخلی مردم سوریه تبلیغ کنیم.کشتار مردم بیگناه به گردن متجاوزین بی وجدان است و آنها که فریب این توطئه را خورده و یا می خورند  قربانی نادانی خود شدهﺍند.