تفرقه اندازی، تشنج آفرینی توسط اپوزیسیون خودفروخته
ایران
"اگر برانداختن ستم ملی در یک جامعه سرمایه داری امکان پذیر باشد، این
فقط هنگامیست که در کشور نظام جمهوری دموکراتیکِ پیگیری حکمفرما باشد که برابری تام و تمام حقوق کلیه ملل و زبانها را
تامین کند...
مسئله حق ملل به جدائی آزادانه را بهیچوجه نمی توان با مسئله صلاح بودن
جدائی فلان یا بهمان ملت در فلان یا بهمان لحظه مخلوط نمود. این مسئله را حزب
پرولتاریا باید در هر مورد جداگانه ای بطور کاملا مستقل و از نقطه نظر مصالح تمام
سیر تکامل اجتماعی و نیز مصالح مبارزه طبقاتی پرولتاریا در راه سوسیالیسم حل
کند"(قطعنامه در باره مسئله ملی، ماه مه 1917 اثر لنین منتخب
آثار)
اخیرا دو تشکل کرد تجزیه طلب و آمریکائی در ایران به توافق نظر رسیده
اند که تحت عنوان دفاع از حقوق ملت کرد در حق تعیین سرنوشت فعال شوند. بوی کباب دسیسه های جاری در سوریه و قبلا در
لیبی خواب آنها را آشفته کرده است. آنها با الهام از این وضعیت جهانی که محصول
دخالت بی شرمانه امپریالیستها در امور داخلی کشورهاست به این پندار واهی گرفتارند
که با یاری پولهای عربستان سعودی و قطر و مزدوران خارجی وارداتی تحت عنوان "بریگاد بین المللی" قادرند به خواستهای امپریالیستها در منطقه
صحه بگذارند. آنها می نویسند: "شناساندن مشکلات و مطالبات ملت کرد در کردستان ایران به جامعهی
بینالمللی و کسب حمایت سیاسی برای جنبش رهایی بخش ملت کرد، به عنوان مثال،
سازماندهی اقدامات دیپلماتیک مشترک در سطح جهانی و دیدار از مراکز بینالمللی در
راستای این هدف".
و یا "برای مبارزه ی
ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر
خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه
را جهت طرح خواستههای ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی را
مهیا ساخته است. موج تغییر و دمکراسیخواهی فراگیر در منطقه ی خاورمیانه، پرتوانتر
از هر زمان دیگری پایه های دیکتاتوریها را به سوی فروپاشی سوق داده است. دیر یا
زود دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نیز، با تداوم مبارزهی تودههای مردم و ارادهی
راسخ مبارزان راه آزادی، غیر از گسترش بحران همهجانبهی اقتصادی و سیاسی و رفتن به
سوی سرنگونی کامل، افق دیگری پیشرو ندارد".
سخنان آنان روشن است.
آنها می خواهند که امپریالیستها مورد آنها را هم در دستور کار خود قرار دهند. حساب
آنها روشن است و فکر می کنند چه چیز کمتر از مجاهدین خلق دارند. اگر آنها در دون
صفتی و نوکری اجنبی تا به این حد سقوط کرده اند که به دلاک اوباما بدل گشته اند چرا
مشتی دیگر خودفروخته ایرانی این کار را نکنند. حق مللی که توسط امپریالیستها تعیین
شود حتما محصولش استقلال کشورها نیست، مستعمره بودن آنهاست. تدوین کنندگان سند نیز
منظورشان همین است.
تقویت سیاست تجزیه طلبی در ایران جدید نیست، این سیاست تفرقه بیانداز و
حکومت کن در ایران، در منطقه با شکل جنگ شیعه و سنی بروز می کند و هدفش در این است
که با ایجاد تشنج و تخریب از طریق ایادی
امپریالیسم در ایران نظیر سازمان مجاهدین خلق وضعیتی در منطقه ایجاد کند که
امیال راهبردی امپریالیستها را در منطقه تامین کند. هر بخش از این خودفروختگان بخشی
از وظایف را به عهده گرفته اند. سازمان مجاهدین خلق کارزار بین المللی بر ضد جمهوری
اسلامی راه می اندازد، بدون آنکه کوچکترین سخنی از افشاء امپریالیسم و صهیونیسم در
میان باشد. آنها برعکس تلاش می کنند تا مانع شوند افشاءگران جنایات جمهوری اسلامی
به افشاء امپریالیستها مبادرت ورزند که در آن صورت نان آنها آجر می شود. در کنار
مجاهدین خلق و آمریکائی ها که در پشت تریبونال بین المللی خود را مخفی کرده اند،
ناسیونال شونیستهای کُرد و آذری همدست آمریکا و اسرائیل فعال شده اند. مطبوعات جهان
از گزارشی سخن راندند که ما در زیر آنرا نقل می کنیم.
دینا رورباکر، نماینده ایالت کالیفرنیا در نامهای در۲۶ ژوئیه (پنجم
مردادماه) که برای خانم کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا فرستاده بود در خواست کرد، دولت آمریکا باید از تجزیه آذربایجان ایران و
پیوستنش به جمهوری آذربایجان حمایت کند.
آقای رورباکر در این نامه به سخنان سیاووش نوروزوف، عضو مجلس ملی جمهوری
آذربایجان اشاره میکند که هشت ماه پیش گفته بود حدود ۱۶ میلیون آذری در شمال غرب
ایران زندگی میکنند و باید این گروه به جمهوری آذربایجان بپیوندند.
آقای روربکر که ظاهرا در این اواخر در وزارت امور خارجه آمریکا و
اسرائیل دوره تاریخ دیده است، با اشاره به گذشته میگوید این ناحیه در سال ۱۸۲۸، به
واسطه عهدنامه ترکمنچای "خلاف خواسته مردم آنجا" میان ایران و روسیه تقسیم شد و از
این نتیجه می گیرد که ایرانیان شیعه مذهب آذربایجانی تمایل داشته اند تحت سلطه
ارتدوکسهای روسیه تزاری قرار گیرند. تزار روسیه برای آنها بهتر از سلاطین ترک قاجار
بوده اند که آذربایجان را ولیعهد نشین ایران اعلام کرده بودند. وی پس از این تحریف
تاریخی به رفراندم متوسل می شود و در گفتگویی با بیبیسی فارسی،می گوید که برای
تصمیم گیری درباره جدا شدن استان های آذربایجان شرقی و غربی از ایران، باید
"رفراندوم" برگزار شود. وی مدعی است: "باید به مردم آذربایجان اجازه داده شود تا درباره
مطالباتشان رای دهند."
ببینید برای امپریالیستها تاریخ و دموکراسی و حقوق ملل تا چه حد ارزش
دارد. برای آنها فقط مقاصد سیاسی و حفظ سلطه و سرکردگی آنها اهمیت دارد و
بس.
خلقهای ایران در دو
انقلاب عظیم مشروطیت و بهمن نشان دادند، که چه می خواهند و بدنبال کدام اهداف مشترک
هستند.
خلقهای ایران با انقلاب عظیم بهمن 57 و سرنگونی قهرآمیز نظام سلطنتی وابسته به
امپریالیسم پهلوی نشان دادند که خواهان ایرانی متحد و یکپارچه و جمهوری مستقل و دمکراتیک هستند و سرکوب خونین خواسته های انقلاب بهمن
توسط غاصبان جدید، بهیچوجه از ارزش اهداف
انقلاب بهمن و مباره ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی آنها برای یک ایران متحد و
آزاد و مستقل نمی کاهد. بیش از یکسال مبارزه متحد خلقهای ایران، در صفوف سه نسل و
به صورت میلیونی، حاکی از آن بود، که نیروهای انقلابی و خلقهای ایران بر تمامیت
ارضی و ایرانی دموکراتیک و مستقل و ضد سلطنتی و ضد امپریالیسم صحه می گذارند و در
کنار سایر نیروهای انقلابی و دموکرات برای رفع ستم ملی و استقرار کامل حقوق
دموکراتیک قرار می گیرند. خلقهای ایران نشان دادند که قدرت آنها در ایرانی متحد،
دموکراتیک و یکپارچه است. خلقهای ایران نشان دادند که مبارزه برای رفع ستم ملی بخشی
از مبارزه عمومی ضد امپریالیستی و بخشی از مبارزه عمومی همه خلقهای ایران برای
استقرار دموکراسی در سراسر ایران است. ولی آنچه محصول و ترازنامه دو انقلاب ایران
است برای امپریالیستها و تجزیه طلبان پشیزی ارزش ندارد. کسانی که برای رای و اراده
مردم ایران پشیزی هم خورد نمی کنند بیکباره هوادار "همه پرسی" می شوند. "همه پرسی"
آنها از آن نوع "همه پرسی" است که باید تا بدان حد که خواست آنها با ایجاد زمینه
سازی با ابزار تشنج، اغتشاش و ترور و آشوب تامین شود تکرار گردد.
ابلهانه است اگر تصور کنیم یک سناتور آمریکائی سر خود در یک امر مهم
منطقه و جهانی برای وزارت امور خارجه آمریکا تعیین تکلیف می کند. مگر این سناتور از
زیر بوته بیرون آمده است. سیاست تضعیف ایران و تجزیه آن بخشی از سیاست آریل شارون
صهیونیست در زمان "حیاتش" بود. وی مبارزره با ایران قدرتمند در منطقه را تنها در
تجزیه ایران می دانست و به همین جهت به تجزیه طلبان ایرانی و چپ های اسرائیلی نظیر
حزب کمونیست کارگری پیرو منصور حکمت و سازمانهای تجزیه طلب کرد و آذری و عرب و بلوچ
و... یاری می رسانید و می رساند. به این جمع عربستان سعودی نیز افزوده شده است و می
خواهد با دامن زدن به جنگ شیعه و سنی سلاح تبلیغاتی جمهوری اسلامی را در حمایتش از
جنبش فلسطین و مبارزه با اسرائیل از چنگش خارج کرده و با تضعیف ایران در منطقه جنبش
شیعیان در لبنان، بحرین، عربستان سعودی، یمن ، افغانستان و پاکستان را سرکوب کند.
به امر مسئله تجزیه ایران باید از منظر منافع امپریالیسم، صهیونیسم جهانی و ارتجاع
منطقه نگاه کرد.
پس از گذشت یک ماه از ارسال نامه جنجالی عضو کنگره آمریکا به هیلاری
کلینتون و سکوت این وزارتخانه درباره حمایت از تجزیه آذربایجان از ایران آنهم برای
ارزیابی واکنش دولت ایران و ایرانیان، سخنگوی این وزارتخانه، روز دوشنبه (۶ شهریور
1391) دریافت آن را تایید کرد.
خانم ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: "من تنها
میتوانم تایید کنم که ما نامهای را از آقای رورباکر دریافت کردیم و به آن جواب
داده ایم."
البته آقای نولاند ننوشته که چگونه جوابی داده و در آن چه چیز نوشته
است، ولی بر اساس ارزیابی هائی که ما داریم جواب امپریالیست آمریکا باید شامل مسایل
زیر باشد:
آقای رورباکر عزیز: نامه شما را همانگونه که قرار گذارده بودیم دریافت
کردیم. ما هم با شما بر سر تجزیه ایران که منجر به تثبیت مهمترین متحدین ما در
منطقه یعنی عربستان سعودی و اسرائیل می شود موافقیم. تجزیه ایران و تضعیف آن موقعیت
اسرائیل و عربستان سعودی را تقویت می کند. وزارت امور خارجه آمریکا سالهاست که
بودجه عظیمی در کنگره خود تصویب کرده است که به اپوزیسیون ایران در این عرصه کمک
کند. ما تاکنون از این بودجه به رسانه های گروهی و ساخت و سوز آنها یاری رسانده و
سازمانهای تجزیه طلب ایرانی را از طریق ترکیه و سایر امکاناتی که داشته ایم و از
جمله تجزیه طلبان کردستان عراق کمک کرده ایم. از این بودجه هم کردهای تجزیه طلب
ایرانی، هم گرگهای خاکستری آذری، هم مجاهدین خلق و هم حزب کمونیست کارگری پیروان
منصور حکمت و برخی سازمانهای "چپ" ایرانی برخوردار شده اند، که سیاست عمومی آنها در
خدمت به سیاستهای راهبردی ما در منطقه است. شما بخوبی واقفید که ما طبیعتا جائی نمی
خوابیم که آب زیرمان راه بیفتد و خوشخیالان ابله ایرانی بتوانند سر ما را کلاه
بگذارند و از تضادهای ما با اسرائیل و یا با فرانسه برای مقاصد خودشان مبنی بر
استقرار سوسیالیسم در ایران استفاده نمایند. ما موفق شده ایم با کمک اپوزیسیون
ایرانی دانشمندان ایران را ترور کرده و در امور داخلی ایران خرابکاری نموده و
برنامه های هسته ای آنها را به تاخیر انداخته و مانع شویم که آنها از حمایت جهانی
برخوردار بوده تا در تحریم و تنبیه و محاصره اقتصادی مانند فلسطینیان جان بدهند. ما
موفق شده ایم با تبلیغات حق مشروع ایران در غنی سازی اورانیوم را لگدمال کرده و
برخی از اپوزیسیون خود فروخته ایران را با خود همصدا کنیم. ما موفق شده ایم با پرچم
تحقق حقوق بشر و خطر تروریسم در میان اپوزیسیون ابله ایران جای پای خوبی باز کنیم
تا برای همیشه تکلیف حقوق بشر را در ایران به نفع خودمان تعیین کنیم. ما موفق شده
ایم به بخشی از چپ نماهای ایرانی تزریق کنیم که رژیم جمهوری اسلامی نوکر خود ماست و
ما با آنها مشغول جنگ زرگری هستیم و آنها هم این لاطائلات ما را پذیرفته اند، البته
ما از رژیم جمهوری اسلامی نیز صمیمانه متشکریم که بسیاری از زمینه های لازم را برای
اینکه ما بتوانیم سیاستهای راهبردی خویش را در منطقه اجراء کنیم در اختیار ما می گذارد و به
خواستهای دمکراتیک مردم کشورش اهمیت نمی دهد و مافیای قدرت به چپاول خودش مشغول است
و... پس می بینید که ما بیکار ننشسته ایم و در جهت همان مقاصدی که شما منظور دارید
حرکت کرده ایم.
ما انواع روشها برای مقاصد خود داریم. برپا کردن کارزارهای "حقوق بشری"
با کنترل کامل که نام ما و اسرائیل به میان نیاید. تبلیغ اینکه "ایرانی مترقی" وطن
ندارد و میهنپرستی یک امر بورژوازی است و "کمونیست" از تمامیت ارضی کشورش دفاع نمی
کند و بگوید ما چون وطن نداریم تجزیه ایران، تغییر نام خلیج فارس و تحریف تاریخ،
تعلق سه جزیره به ایران، ترور دانشمندان ایرانی، پیروزی ورزشکاران ایرانی در
میدانهای ورزشی و... به ما مربوط نیستند. ما واقفیم و جا انداخته ایم که در صورت
تجاوز ما به ایران برخی از این سازمانها در کنار تجزیه طلبان در پا رکابی ما روانه
ایران شوند و برای ما نقش ستون پنجم را ایفاء کنند. ببینید چه نقش مهمی بودجه کنگره
آمریکا برای دخالت در ایران بازی کرده است. شما به تبلیغاتتان مانند آقای گینگریچ
که با مجاهدین کار می کند، ادامه دهید، ما هم همان سیاست را با زبان دیپلماتیک بیان
می کنیم. با احترام مخلص شما، خانم هیلاری کلینتون".
ولی سخنگوی وزارت امور خارجه که از زیر بار بیان آشکار نظریاتش در می
رود می گوید: "نمیتوانم وارد جزییات مکاتبه شوم".
خانم نولاند، در پاسخ به پرسشی درباره سیاست آمریکا در خصوص تمامیت ارضی
کشورها، تنها به این جواب بسنده کرد: "شما مواضع آمریکا را در خصوص تمامیت ارضی
کشورها می دانید".
پاسخی صریحتر و روشنتر از این وجود ندارد. امپریالیست آمریکا برای
تمامیت ارضی هیچ کشوری ارزش قایل نیست. وی به افغانستان تجاوز کرد و حقوق مردم
افغانستان را پایمال نموده است. وی به عراق با نقض عریان منشور ملل متحد تجاوز کرده
و یک میلیون انسان را به قتل رسانیده است. وی به تجزیه یوگسلاوی رای داده و در کار
این تجزیه رسما دخالت نموده است در حالیکه قبلا سوگند یاد کرده بود که به "پیمان
امنیت و همکاری" ممالک اروپائی احترام بگذارد و آنرا بپذیرد. وی به تجزیه روسیه کمک
کرد و هنوز هم می کند. وی با گام گذاردن در کره و ویتنام و ... این کشورها را تجزیه
و بدو بخش تقسیم کرد، وی تجاوز اسرائیل و عربستان سعودی و ترکیه به فلسطین، بحرین و
قبرس را مورد تائید قرار می دهد و در تجزیه سودان، نیجریه، سوریه ، لیبی و... دست
دارد. همه می دانند که تمامیت ارضی هیچ کشوری برای امپریالیست آمریکا ارزشی ندارد.
پس پاسخ ایشان در مورد ایران هم کاملا روشن است. ایشان با زبان بی زبانی بیان کرده
است که شما واقفید که ما برای تمامیت ارضی هیچ کشوری تره هم خورد نمی کنیم. ایران
هم جز این کشورهاست. پس سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در منطقه بدون تغییر می
ماند. آنها خواهان تسلط بر ایران برای تجزیه و نقض حقوق بشر، بطرز وحشیانه ای در
آنجا هستند. آنها می خواهند منابع طبیعی ایران را تصاحب کرده و در دست بگیرند و
ایرانی ها را با سلاحهای میکروبی و بمبهای شیمیائی و اورانیومی نابود کنند. فقط
کورها یا نوکران بیگانه بر استفاده از این سلاحها در جنگ کره، ویتنام، عراق،
افغانستان، فلسطین و یوگسلاوی چشم بسته اند و خود را به نفهمی می زنند.
مطبوعات نوشته اند که:
"آقای رورباکر گفته است: "من نمیگویم که ما باید جدایی طلبی و یا ادغام
با کشورهای دیگر را به رسمیت بشناسیم، بلکه باید یک رفراندوم گذاشته شود تا مشخص
شود آیا این واقعا چیزیست که مردم آذربایجان میخواهند یا خیر."
این سیاستمدار آمریکایی همان طور که در آخرین بند از نامه خود خطاب به
وزارت خارجه آمریکا نوشته، بر این عقیده است که با حمایت کردن از تفکرات جدایی
طلبانه در آذربایجان، می توان به ایران "ضربه" بیشتری زد، تا با بمباران تاسیسات
هسته ای این کشور.
او در نامه خود از ایران به عنوان "دشمن مشترک" آمریکا و اسرائیل نام
برده و از همکاری های نظامی اسرائیل با جمهوری آذربایجان استقبال کرده و خواهان
حمایت آمریکا از این همکاری ها شده است".
البته اگر ما بحث را در اینجا خاتمه بدهیم مسئله ای را جز بیان آنچه
اتفاق افتاده است به میان نکشیده ایم. حال آنکه این مسئله برای خط کشی میان نیروهای
اپوزیسیون مهم است. حزب کار ایران(توفان) همواره گفته است که خواست مردم ایران
مقابله با تجاوز و تحریمهای اقتصادی است و به این جهت مردم ایران در مقابل تجاوز یک
تنه خواهند ایستاد. دو جبهه در ایران بوجود می آید، آنها که خواهان نجات ایران و
مقاومت در مقابل امپریالیست و حل تضاد ملی هستند و آنها که همدست امپریالیستها بوده
و در جبهه آنها می جنگند. جبهه سومی وجود ندارد بجز در عرصه تخیلات بی حدود و ثغور
مبتکران آن.
اکنون این عده باید در مقابل تشبثات امپریالیستها برای تجزیه ایران به
اتخاذ موضع بپردازند و نه اینکه در مورد آن سکوت کنند و یا به بهانه اینکه حفظ
تمامیت ارضی ایران به نفع جمهوری اسلامی تمام شده و دفاع از رژیم است، از اتخاذ
موضع فرار کنند و زیر دامن امپریالیستها سنگر بگیرند. آقای رورباکر به خوب جائی
شلیک کرده است. اپوزیسیون ایران دارد تجزیه می شود و دست نوکران امپریالیستها و
ایرانی های بی وطن و دشمنان مردم ایران دارد رو می شود. باید از دارو دسته های "حزب
کمونیست کارگری" یاران منصور حکمت پرسید که نظرشان در مورد تجزیه ایران چیست؟ آیا
مخالفت با این تجزیه و افشائ همدستان امپریالیسم در ایران به نفع رژیم جمهوری
اسلامی تمام می شود و یا به نفع مصالح کشور ما ایران. حزب ما همواره بر این نظر
بوده است که باید تضادها را تشدید کرد تا جای فراری برای کسی با عبارتپردازیهای
اپورتونیستی و ژورنالیستی باقی نماند، زیرا که سیر حوادت و رویدادهای تاریخی در
جهتی است که پیشگوئیهای حزب ما را تائید می کند و دست نوکران امپریالیست در ایران
را که در پشت مبارزه با جمهوری اسلامی سنگر گرفته اند رو می
کند.
حزب ما بارها اعلام کرده و امروز هم تاکید می کند که مبارزه برای
سرنگونی جمهوری اسلامی باید با دست مردم ایران صورت گیرد، به این جهت باید
امپریالیستها و صهیونیستها را نیز که دشمنان مردم ایران هستند و نه متحد مردم ایران
افشاء کرد. این خط تمایز میان نیروهای انقلابی و ضد انقلابی در ایران است. مخالفت
با جمهوری اسلامی بدون برقراری این ارتباط رقاصی در بساط امپریالیستهاست. به این
جهت شعار ما چنین است: "سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، به دست مردم
ایران".
*****
بر گرفته ازتوفان شماره
152 آبان ماه 1391، نوامبر سال
2012، ارگان مرکزی حزب
کارایران