۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

به مناسبت شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم


8 ماه مه شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم است. پیروزی بر دیو فاشیسم برای تمام بشریت دارای اهمیت تاریخی بسیار بزرگی است. در هم شکسته شدن قدرتﻫﺎﻯ فاشیستی، به خلقﻫﺎﻯ در بند امکان داد تا به آزادی و استقلال نائل آیند، شرایط مناسبی برای پیروزی سوسیالیسم درعدهﺍﻯ ازکشورها و برای اعتلاء جنبش آزادیبخش انقلابی و ملی برای تکان دادن و فروریختن سیستم مستعمراتی پدید آید.
جهان کار و ترقی، مبارزۀ عظیم خلقﻫﺎﻯ اتحاد شوروی استالینی را برای درهم شکستن فاشیسم و تلاش آن را پس از جنگ برای آن که صلح عادلانه بر قرارگردد، برای آن که جامعۀ مشترکی از ملتﻫﺎ بر اساس تساوی حقوق، عدم مداخله و همکاری پدید آید، که از تهدیدات امپریالیستی، اعمال فشارها و ارعاب مبری باشد ارج گذاشته و اکنون نیز مانند گذشته ارج میگذارد.
اکنون در شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم جهان در اوضاع و احوال دیگری است.
رویزیونیستﻫﺎﻯ مرتد شوروی که بیش از سه دهه بر استالین و خدماتش لجن پاشیدند، به جعل و تحریف تاریخ پرداختند و به احیای سرمایه داری و تزاریسم نوین دست زدند، سرانجام فروپاشیدند و چون ذغال در مقابل تاریخ و خلقﻫﺎﻯ شوروی و جهان سیاهند. فروپاشی سوسیال امپریالیسم شوروی و بر افراشته شدن تصاویر استالین در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی که این روزها در شهرهای روسیه به چشم می خورد داغ ننگی بر پیشانی ضد انقلاب و رویزیونیستﻫﺎ و تجلیل و احترام به رهبر پرولتاریای شوروی و جهان، یعنی استالین است .
اکنون در شصت و چهارمین سالروز تاریخی پیروزی بر فاشیسم، مطبوعات، رسانهﻫﺎﻯ امپریالیستی و زمام داران شارلاتان و دروغگویان این کشورها در نوشتهﻫﺎ و نطقﻫﺎﻯ خود به مناسبت این واقعۀ تاریخی حتا کلمهﺍﻯ هم در بارۀ مردی که در زمان جنگ در رأس دولت شوروی و ارتش سرخ قرار داشت، بزرگ ترین نبردها را علیۀ ارتش هیتلری سازمان داد و خلقﻫﺎﻯ شوروی را به نبردی افسانهﺍﻯ و تودهﺍﻯ برانگیخت، به میان نمی آورند. جهان سرمایه، تروتسکیستﻫﺎ و شبه تروتسکیستﻫﺎ دربارۀ رفیق استالین و نقش عظیم و تعیین کنندۀ رهبری او درجنگ ضد فاشیستی بر زبان نمی آورند. تو گوئی چنین واقعۀ تاریخی و چنین رهبری که هدایت کنندۀ این نبرد ضد فاشیستی بود، وجود نداشت.
اما همه می دانند که بسیج و رهبری اتحاد شوروی در جنگ کبیر میهنی، سازمان دادن و رهبری نبرد افسانهﺍﻯ ارتش سرخ که قدرت نظامی آلمان نازی را نابود کرد و بر آن پیروز شد با نام استالین عمیقاً در آمیخته است. میلیونﻫﺎ تن از زنان و مردان خلقﻫﺎﻯ شوروی درمیدانﻫﺎﻯ نبرد بر خاک افتادند در حالی که نام استالین را بر لب داشتند. تصویر و اندیشهﻫﺎﻯ او منبع الهام و پرچم مقاومت ضد فاشیستی خلقﻫﺎﻯ شوروی و جهان بود. بنابراین احمقانه است از جنگ میهنی اتحاد شوروی و پیروزی بر فاشیسم سخن گفت اما از نام و نقش استالین یاد نکرد، آن طور که رهبران امپریالیست غرب و دشمنان ریز و درشت استالین می کنند. استالین و انقلاب اکتبر، استالین و جنگ میهنی و مارکسیسم ــ لنینیسم از هم جدائی ناپذیرند.
شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم فرصتی است تا بار دیگر به علل و انگیزۀ حوادثی پرداخت که موجب بروز فاشیسم و تجاوز به خلقﻫﺎ گردید. فاشیسم فرزند سرمایهﺩاری و امپریالیسم است و برای پیشگیری از تکرار این فاجعۀ تاریخی باید به بسیج تودهﻫﺎ و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیۀ بربریت امپریالیسم کمرهمت بست. بحران مالی که این روزها تار و پود کشورهای امپریالیستی را درنوردیده و تشدید رقابت امپریالیستﻫﺎ برسر مواد خام و منطقۀ نفوذ و تجاوز نظامی به خلقﻫﺎ کم شباهت به دوران سالﻫﺎﻯ 29 ــ 30 نیست ، باید با آن مقابله کرد.
اکنون خلقﻫﺎﻯ قهرمان عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان درمقابل امپریالیست آمریکا، صهیونیسم اسرائیل وامپریالیستﻫﺎﻯ اروپائی وژاپونی..... ایستادهﺍند و هر روز ضربات خورد کنندهﺍﻯ بر پیکر فرتوت این جنایتکاران وارد می آورند. وظیفۀ همۀ نیروهای ضد امپریالیست و ضد فاشیست پشتیبانی از پیکار عادلانۀ خلقﻫﺎﻯ عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان و خلقﻫﺎﻯ به پاخاستۀ آمریکای لاتین علیۀ امپریالیست آمریکا و متحدین او است. این پیکار قوای امپریالیستﻫﺎ به ویژه امپریالیست آمریکا را ضعیف میکند وشرایط شکستش را فراهم می گرداند. روی کار آمدن اوباما رئیس جمهور آمریکا که این روزها به جای بوش و در لباس میش درعرصۀ جهانی به دید و بازدید مشغول است، نشانۀ شکست و تضعیف امپریالیست آمریکا درآمریکای لاتین وعراق وافغانستان... است و این روند هم چنان ادامه دارد.
نبرد افسانهﺍﻯ استالینگراد الهام بخش همۀ خلقﻫﺎﻯ جهان علیۀ امپریالیسم و فاشیسم است. باشد که شصت و چهارمین سالروز پیروزی برفاشیسم انگیزهﺍﻯ گردد تا تمام خلقﻫﺎ و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیۀ امپریالیسم، به ویژه امپریالست آمریکا، متحد و بسیج شوند و همۀ مدعیان سلطۀ فاشیستی و تجاوزگری بر جهان را با شکست و نابودی مواجه گردانند.

مبارزۀ طبقاتی و تشدید آن در دوران سوسیالیسم

اختلافات رفقای شوروی با رویزیونیستﻫﺎﻯ یوگسلاوی

رفقای شوروی بعد از جنگ پیروزمند دوم جهانی شاهد تحولات انحرافی در یوگسلاوی بودند که تحت حمایت امپریالیستﻫﺎ در جنبش کمونیستی اخلال می کردند. آنها می دیدند که در یوگسلاوی اصول سوسیالیسم پیاده نمی شود بلکه عناصر سرمایه داری تقویت شده و حزب طبقۀ کارگر به رهبری تیتو به "حزب تمام خلق" به "جبهۀ ملی" به "نیروی سوم" بدل می گردد. آنها در مورد این تحولات نامهﺍﻯ تنظیم کرده و در اختیار حزب کمونیست یوگسلاوی قرار دادند:
".... بر اساس آموزش مارکسیسم این حزب است که باید بر ارگانﻫﺎﻯ دولتی نظارت داشته باشد. در یوگسلاوی وزیر شهربانی کنترل حزب را به دست دارد. مسلماً این توضیحی بر کمبود ابتکار در میان تودهﻫﺎﻯ حزب یوگسلاوی است.
چنین سازمانی طبیعتاً نمی تواند نام مارکسیستی لنینیستی بر خود بگذارد. حزب کمونیست یوگسلاوی اجازه می دهد که وی را با تئوریﻫﺎﻯ اپورتونیستی و گندیدۀ حل شدن مسالمت آمیز عناصر سرمایهﺩاری در عناصر سوسیالیستی به خواب کنند. تئوریﺍﻯ که از نظرات برنشتین، فولمار و بوخارین به عاریه گرفته شده است.
روح مبارزۀ طبقاتی در حزب کمونیست یوگسلاوی احساس نمی شود. تکامل عناصر سرمایهﺩاری در روستا و شهر به طور کامل در حال اعتلاست.
بر اساس تئوری مارکسیسم لنینیسم، حزب نیروی اساسی رهبری در کشور است که برنامۀ خودش را دارد و در تودهﻫﺎﻯ غیر حزبی حل نمی شود. در یوگسلاوی برعکس به جبهۀ خلق به عنوان قدرت اساسی رهبری برخورد می شود. تلاش می شود حزب را در جبهه حل کنند. رفیق تیتو در سخنرانیش در کنگرۀ دوم جبهۀ خلق یوگسلاوی گفت: »آیا حزب کمونیست یوگسلاوی برنامۀ دیگری به جز برنامۀ جبهۀ خلق دارد؟ خیر. حزب کمونیست یوگسلاوی برنامۀ دیگری ندارد، برنامۀ جبهۀ خلق برنامۀ ما نیز هست.« پیشنهاد بخشی از منشویکﻫﺎ هم در 40 سال پیش در روسیه همین بود. "حزب مارکسیستی می بایست خود را در سازمانﻫﺎﻯ کارگری حل کند". (نقل از نامۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست یوگسلاوی، مسکو مورخ 27 مارس 1948).
در اینجا روشن است که رفقای شوروی به اهمیت رهبری حزب طبقۀ کارگر که یک ارگان مبارزۀ طبقاتی است تکیه می کنند و بر آنند که رویزیونیستﻫﺎﻯ یوگسلاوی مرزهای طبقاتی حزب طبقۀ کارگر و جبهۀ خلق را زدودهﺍند و در برنامۀ آنها روح مبارزۀ طبقاتی وجود ندارد. برعکس همه جا از صلح طبقاتی و کنار آمدن با دشمن طبقاتی سخن می رود.
در جای دیگر می آورند:
"در مورد خطای سیاسی خط مشی دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست یوگسلاوی نسبت به مسئلۀ مبارزۀ طبقاتی در یوگسلاوی.
ما قبلا هم یک بار نوشته بودیم که در یوگسلاوی روح مبارزۀ طبقاتی در سیاست قابل لمس نیست و عناصر سرمایهﺩاری در روستاها و شهرها در حال رشدند.
رفیق تیتو Tito و کاردلج Kardelj این مطالب را تکذیب می کنند و نتیجه گیریﻫﺎﻯ ما را به منزلۀ توهین به حزب کمونیست یوگسلاوی تلقی می کنند و این در حالیست که آنها خودشان از دادن پاسخ به این پرسش امتناع می کنند.
دلایل این رفقا محدود به این توضیح است که در یوگسلاوی تحول اجتماعی صورت گرفته است. این استدلال ولی کافی نیست. این رفقا رشد عناصر سرمایهﺩاری را تکذیب میکنند و این در حالیست که از یک اعتقاد اپورتونیستی حرکت میکنند مبتنی بر این که مبارزۀ طبقاتی در دوران گذار از سرمایهﺩاری به سوسیالیسم آن طور که مارکسیسم لنینیسم آموزش میدهد حدت نمی گیرد، بلکه آن طور که اپورتونیستﻫﺎ مطابق نمونۀ بوخارین مدعی بودند زوال می یابد. آنها تئوری گندیدۀ گذار مسالمت آمیز از سرمایهﺩاری به سوسیالیسم را تبلیغ می کردند.(نقل از نامۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به حزب کمونیست یوگسلاوی، مسکو 4 ماه مه 1948، آثار استالین جلد پانزدهم ).
پس می بینیم که رفیق استالین به مبارزۀ طبقاتی در دوران سوسیالیسم اعتقاد داشته و بر آن بوده است که این مبارزه نه تنها کاهش نمی یابد بلکه تشدید نیز می شود. آن چه را که امروز به پای رفیق استالین می نویسند، نظریات تیتو و خروشچف بود. رفقای شوروی در نامۀ خویش ادامه می دهند:
» هیچ کس طبیعت عمیق و تغییرات اساسی سوسیالیستی در شوروی را که بعداز انقلاب اکتبر به وجود آمده انکار نخواهد کرد. این موضوع ولی هرگز حزب کمونیست اتحاد شوروی را به این نتیجه نرساند که مبارزۀ طبقاتی در کشور ما تضعیف می گردد، و یا به این تصور کشانید که خطر تقویت عناصر سرمایهﺩاری وجود ندارد. در 1920/1921 لنین گفت: "تا زمانی که ما در سرزمینی با مالکیت دهقانان خرده پا زندگی می کنیم، تا آن زمان زمینۀ اقتصادی برای سرمایهﺩاری در روسیه محکم تر از کمونیسم است"، زیرا "از تولید خرده دهقانی سرمایهﺩاری و بورژوازی، بی وقفه، روزانه و در هر لحظه، ناگهانی و در مقیاس انبوه پدید می آید". روشن است که در طی 15 سال بعد از انقلاب اکتبر مسئلۀ این که چه اقداماتی باید انجام داد تا عناصر سرمایهﺩاری در روستا تضعیف شوند و بعداً کولاکﻫﺎ نیز نابود شوند از دستور کار خارج نشد. دستکم گرفتن این تجربۀ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی برای ایجاد شرایط اساسی ساختمان سوسیالیسم در یوگسلاوی، به مفهوم آن است که خود را دچار خطر سیاسی بزرگی نموده و وضعیت غیر قابل تحملی برای مارکسیستﻫﺎ ایجاد کنیم. زیرا سوسیالیسم باید نه تنها در شهر و صنایع بلکه همین طور در روستا و در کشاورزی نیز تحقق پذیرد.
اتفاقی نیست که رهبر حزب کمونیست یوگسلاوی از مسئلۀ مبارزۀ طبقاتی و مسئلۀ نابودی عناصر سرمایهﺩاری در روستا در می رود. این امر ادامه می یابد: در سخنرانی رهبر یوگسلاوی مسئلۀ جدا کردن طبقاتی در روستا را با سکوت برگذار میکند. آنها دهقانان را به مثابۀ یک کل می بینند و حزب را برای غلبه بر دشواریﻫﺎئی که در اثر رشد عناصر سرمایهﺩاری در روستا پدید می آیند بسیج نمی کنند.
وضعیت سیاسی در روستا به هیچ وجه توجیه گر این آرامش و حسن نیت نیست. با توجه به این که در یوگسلاوی زمینﻫﺎ ملی نشده است، مالکیت خصوصی، خرید و فروش املاک برقرار است و بخش بزرگی از این زمینﻫﺎ در دستان کولاکﻫﺎ متمرکز شده است و نظام کارمزدی حاکم است و غیره. ــ با توجه به همۀ این واقعیتﻫﺎ مجاز نیست که حزب با روحیۀ آشتی مبارزۀ طبقاتی و تسکین تضادهای طبقاتی تربیت شود. آیا قصد آن است که حزب را در مقابل دشواریﻫﺎﻯ عمده که در برابر تحقق سوسیالیسم وجود دارد خلع سلاح کرد. به این نحو حزب کمونیست یوگسلاوی توسط تئوری گندیدۀ اپورتونیستی گذار مسالمت آمیز از سرمایهﺩاری به سوسیالیسم خواب می شود، تئوریﺍﻯ که از برنشتین، فولمار، بوخارین عاریه گرفته شده است. « (نقل از نامۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به حزب کمونیست یوگسلاوی، مسکو 4 ماه مه 1948، آثار استالین جلد پانزدهم ).
می بینیم که رفیق استالین هرگز به خلع سلاح روحی حزب پرولتری که باید رهبری مبارزۀ طبقاتی را به دست گیرد اعتقادی نداشت. وی تکیه را نخست بر سیاست و سپس بر اقتصاد می گذاشت تا شرایط هستی مادی طبقات استثمارگر را که از درون آنها بورژوازی می تواند دوباره احیاء شود با تکیه بر قدرت سیاسی از بین برد. ولی حزب باید همیشه آمادۀ نبرد با دشمنان طبقاتی باشد، دولت پرولتری باید همیشه آمادۀ نبرد با دشمنان طبقاتی باشد. اگر کسی به مبارزۀ طبقاتی اعتقادی نداشته باشد هم باید حزب را منحل کند و هم دولت را و این امر نه تنها در شوروی اتفاق نیفتاد، در هیچ کجای جهان نیز تا تحقق جامعۀ کمونیستی اتفاق نخواهد یافت.
این سخنان استالین مربوط به سالﻫﺎﻯ 1936 و 1937 قبل از جنگ جهانی دوم نیست، مربوط به سالﻫﺎﻯ 1948 و 1952 است که شوروی از جنگ ضد فاشیستی سربلند و نیرومند بیرون آمده و از محبوبیت جهانی عظیمی برخوردار است. حتی استالین در اوج غرور و پیروزی ندا می دهد که مبارزۀ طبقاتی را فراموش نکنید که در پس آن دشمنان ما سنگر گرفتهﺍند. پیشگوئی استالین در مورد یوگسلاوی بهترین سند تائید نظریات این پیشوای بزرگ پرولتاریاست.
در تاریخ 5 تا 14 اکتبر 1952 کنگرۀ نوزدهم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی با حضور رفیق استالین و سخنرانی وی افتتاح و برگزار شد. گزارش سیاسی توسط رفیق مالنکف قرائت گردید. در این گزارش به روشنی به نقش عامل مهم ایدئولوژیک در افشاء و سرکوب دشمنان داخلی و خارجی اشاره میشود. روشن است که این دشمنان داخلی به صورت گروهﻫﺎﻯ بزرگ اجتماعی که از نظر رشتهﻫﺎﻯ سیاسی و یا اهرمﻫﺎﻯ اقتصادی به هم پیوند داشته و سازمانﻫﺎﻯ ویژۀ خویش را داشته باشند وجود و حضور ندارند. طبقات استثمارگر حاکم از نظر سیاسی و اقتصادی متلاشی شدهﺍند. این یک واقعیت عینی جامعۀ شوروی بوده است. آن چه "به چشم" نمی آید ولی حضور مادی در جامعه دارد علیرغم این که زمینۀ مادی رشدش برچیده شده است، تنها افکار و بینشﻫﺎﻯ کهنۀ گذشته است که مانند رشتهﺍﻯ گسترده، بسیاری افکار و عناصر را به هم پیوند می زند. این پیوند ذهنیتﻫﺎ را نمی توان با همان مفاهیم گذشته تعریف کرد و از ادامۀ وجود طبقات به صورت سابق نام برد. این شیوۀ برخورد تنها موجب گمراهی و نه روشنائی می گردد. در شرایطی که قدرت سیاسی و اقتصادی در دست پرولتاریاست حزب باید تکیۀ خویش را بر مبارزۀ ایدئولوژیک بگذارد تا آخرین مقاومت بقایای دشمنان مردم را درهم شکند. این مبارزه یکشبه صورت نمی گیرد، مداومت دارد، ریشه دار و جان سخت است و تا محو کامل طبقات در جهان همیشه وجود خواهد داشت. حال به نوع برخورد رفقای شوروی نظر اندازیم:
تحت عنوان "3. تثبیت بیشتر جامعه شوروی و نظم دولتی"
... دشمنان مارکسیسم و آنهائی که مارکسیسم را عامیانه می کنند تئوریﻫﺎﻯ مضری را، مبنی بر تضعیف و زوال دولت شوروی تحت شرایط محاصرۀ سرمایهﺩاری موعظه میکنند. حزب این تئوریﻫﺎﻯ گندیده را در هم شکست و به دور افکند و از آن نتیجه گرفت و مستدل ساخت که تحت شرایطی که انقلاب سوسیالیستی در یک کشور پیروز شده است، در حالی که در اکثریت سایر ممالک، سرمایهﺩاری مسلط است، کشور انقلاب پیروزمند نباید دولتش را تضعیف کند، بلکه باید آن را همه جانبه تقویت نماید..."(از گزارش مالنکف به کنگره نوزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی)."
به روشنی معلوم است که رفقای شوروی هرگز خطر دشمن طبقاتی را از نظر دور نداشتهﺍند و با نظریات ارتجاعی که می خواستند قدرت را مستقیماً و از بالای سر حزب به "طبقۀ کارگر" دهند، نقش حزب را به صفر می رساندند، از زوال دولت و اضمحلال ارتش سخن می راندند و سفیهانه به کمون پاریس و جامعۀ کمونیستی مارکس استناد می نمودند، به مبارزه بی امان پرداختند.
دربخش مربوط به حزب می آید:
» 4. در بسیاری سازمانﻫﺎﻯ حزبی به کار ایدئولوژیک کم بها داده می شود. به طوری که این کار در پس وظایف حزب باقی می ماند و در یک سری از سازمانﻫﺎ وضعیتی وجود دارد که مورد بی توجهی قرار می گیرد.
کار ایدئولوژیک یکی از وظایف اولیۀ حزب است. کم بهائی به آن می تواند به منافع حزب و دولت صدمات غیر قابل جبرانی وارد کند.
ما باید همواره در نظر داشته باشیم که هر تضعیف نفوذ ایدئولوژی سوسیالیستی، تقویت نفوذ ایدئولوژی بورژوازی است و این نباید وجود داشته باشد. در نزد ما ایدئولوژی سوسیالیستی حاکم است. ایدئولوژئی که پایۀ تزلزل ناپذیرش در مارکسیسم لنینیسم ریشه دارد. ولی هنوز در نزد ما بقایای ایدئولوژی بورژوائی، بقایای روان و اخلاق کهنه که از مالکیت خصوصی منشاء می گیرد وجود دارد. این بقایا خود به خود زوال نمی پذیرند. آنها بسیار سخت جانند. می توانند رشد کنند. علیۀ آنها باید مبارزۀ متحدی به پیش برده شود. ما در مقابل بینشﻫﺎﻯ بیگانه، اندیشهﻫﺎ و روحیاتی که از خارج از جانب دول سرمایهﺩاری می آیند، و هم چنین از داخل از جانب بقایای گروهﻫﺎﻯ ضد شوروی که از جانب حزب کاملاً درهم شکسته نشدهﺍند و به داخل ما نفوذ می کنند، هنوز مصونیت نداریم. نباید فراموش کرد، که دشمنان دولت شوروی تلاش می کنند همه گونه روحیات ناسالم را اشاعه دهند، آنها را داغ کنند و توسعه دهند، و عناصر متزلزل جامعه ما را از نظر ایدئولوژیک مضمحل کنند.
عمیقاً در مسئلۀ اقتصاد برخی سازمانﻫﺎﻯ حزبی مسئلۀ ایدئولوژیک را فراموش می کنند و آن را به کناری می گذارند. حتی در سازمانﻫﺎﻯ حزبی مؤثری نظیر مثلاً مسکو به کار ایدئولوژیک توجه کافی مبذول نمی شود. و این بدون پی آمد نیست. آنجا که توجه به مسئلۀ ایدئولوژیک کاهش می یابد زمینۀ مناسبی برای جان گرفتن بینشﻫﺎ و پندارهای دشمنانه بر ضد ما ساخته می شود. « (همانجا)
این ارزیابی نشان می دهد که رفیق استالین به مبارزۀ طبقاتی و تشدید آن در دوران سوسیالیسم اعتقاد داشته است و برعکس این دشمنان استالین بودهﺍند که خواهان خاموشی مبارزۀ طبقاتی بودند. این ارزیابی می رساند که پس از ساختمان سوسیالیسم و در هم شکستن طبقات استثمارگر از نظر سیاسی و اقتصادی، قدرت سیاسی و اقتصادی در دست پرولتاریای سوسیالیست که دیگر توصیفش منطبق بر تعریفﻫﺎﻯ کلاسیک مارکسیستی نیست، باقی مانده است. این پرولتاریا نه نیروی کار خود را می فروشد و نه در اسارت مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به سر می برد. این پرولتاریا پرولتاریائی نیست که تنها زنجیرهای پای خود را برای از دست دادن در اختیار داشته باشد. این پرولتاریا توسط قدرت سیاسی، مالک دولت شوروی و محافظ جامعۀ سوسیالیستی است، این پرولتاریا حسابرس کل جامعه و مالک همۀ ثروتﻫﺎﻯ آن است. این پرولتاریا همه چیز را نه تنها برای خودش بلکه برای مجموعۀ جامعه اداره میکند و حسابش را دارد. به این مفهوم حتی پرولتاریا هم به مفهوم کلاسیک وجود ندارد. این امر در مورد سایر طبقات سرنگون شده نیز صدق می کند. خود را پشت عباراتی نظیر "بورژوازی سرنگون شده" پنهان کردن و ادا و اطوار "انقلابی" گرفتن حلال هیچ مسئلهﺍﻯ در زمینۀ زندۀ زندگی اجتماعی مشخص شوروی و یا هر کشور پیروزمند دیگر نیست. مبارزۀ طبقاتی را در عرصۀ کلمات نمی توان به انجام رسانید. ادامه دارد


۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

٢٠٠ هزار کارگر بيکار شده اند




راديو فرانسه:


بانک مرکزی جمهوری اسلامی در آخرين گزارش خود از ۹ ماه اول سال ۱۳٨٧ اعتراف کرد که اقتصاد ايران از سال گذشته وارد مرحله رکود شده است. بر اساس نماگرهای اين گزارش تأسيس واحدهای جديد صنعتی در ۶ ماهه اول سال ۸۷ حدود ٤٠٪ و در بهره برداری ها حدود ٢١٪ نسبت به مدت مشابه سال ٨٦ کاهش داشته است. از ديگر معيارهای مهم بانک مرکزی در اعتراف به رکود اقتصادی کاهش ٣٣ درصدی صدور پروانه های ساخت و ساز طی همين دوره است. به دليل اهميت مرکزی صنعت ساخت و ساز و وابستگی بسياری از واحدهای توليدی به اين صنعت، بانک مرکزی پيش بينی کرده است که رکود در اين صنعت به کاهش فعاليت و رکود در ديگر شاخه های توليدی منجر شود. بی سبب نيست که عليرضا محجوب دبير خانه کارگر و رئيس فراکسيون کارگری در مجلس اسلامی ايران گفته است که در سال گذشته ٤٠٠ واحد توليدی کشور به کلی تعطيل و ٢٠٠ هزار کارگر آنها بيکار شده اند. در اين حال، جمشيد بصيری دبير انجمن صنايع نساجی ايران از تعطيلی تنها ٧٣٠ واحد نساجی در کشور خبر داده و افزوده است که همزمان واردات قاچاق فرش از ترکيه عملاً کارگران و متخصصان داخلی را بيکار کرده است. بانک مرکزی در گزارش خود تصريح کرده است که در بخش ساختمان و ساخت و ساز در سه ماهه دوم سال ٨٧ کاهش صدور پروانه های ساختمانی در مناطق شهری منهای ١٠٪ و در سه ماهه سوم منهای ٣٣٪ بوده است. نتيجه اين کاهش علاوه بر اشاعه رکود در ديگر بخش های توليدی افزايش مجدد بهای مسکن به ويژه اجاره بهای منازل برای اقشار و طبقات بی بضاعت است. از ديگر پی آمدهای مهم اين کسادی و رکود، علاوه بر افزايش بيکاري، کاهش واقعی دستمزدها به ويژه دستمزد کارگران ساده است. به طوری که هر چقدر بر نرخ تورم افزوده می شود، به همان نسبت و ای بسا بيشتر هم از قدرت خريد و هم از سطح دستمزدها، به ويژه دستمزد کارگران ساده کاسته می شود. اگر چه برای سال جاری حداقل دستمزد ٢٧٥ هزار تومان يعنی يک چهارم خط فقر در مناطق شهری تعيين شده است، اما، بر اساس برخی مطالعات مستقل بيش از ٦٠٪ کارگران ساده ايران دستمزدی برابر با ١٥٠ تا ١٩٠ هزار تومان در ماه در ازای ١٢ تا ١٤ ساعت کار روزانه دريافت می کنند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

كشته شدن حداقل 12 كارگر معدن زغال‌سنگ باب‌نيزو زرند


پوراحمد، معاون شركت معادن ذعال‌سنگ كرمان در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا گفت: تعداد كشته شدگان بالاي 12 نفر است كه در بين اين كشته‌شدگان يكي از مسوولان معدن به نام مهندس زارع نیز حضور داشت. وي افزود: حادثه توسط بازرسان و كارشناسان سازمان كار استان كرمان در دست بررسي است. گفتني است معدن باب نيزو سال‌ها قبل به علت داشتن بيش از حد گاز متان تعطيل بود. در سال 82 نیز تعداد 9 نفر از كارگران معدن باب نيزو در اثر گاز متان كشته شدند. دادستان شهرستان زرند، فرماندار زرند، مديران و مسوولين معدن به محض اطلاع در محل حادثه حضور یافتند. پايان پيام

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

راهزن دریائی کیست؟


سیاست راهبردی امپریالیستی برای توسعه حیطه نفوذ

مطبوعات سرشار از حضور دزدان دریائی است که در دریای عدن در شاخ آفریقا راه را بر کشتیهای تجاری و تفریحی می بندند و با اخاذی کلان از شرکتهای کشتیرانی و دولتها مربوطه آنها را آزاد می کنند. باین ترتیب راهزنان دریائی بر عبور نفت و انرژی جهان کنترل خویش را اعمال می کنند. در حقیقت یک بازار بورس نفت نیز در شاخ آفریقا بوجود آمده است.
این بازی مدتهاست ادامه دارد و کشتیهای چینی، ایرانی، و اروپائی مورد تجاوزقرار گرفته اند.
مطبوعات می نویسند در سال گذشته 42 کشتی مورد تجاوز قرار گرفته و ربوده شده اند.
ظاهرا وضع طوری است که از نظر حقوق ملل، دول مورد تجاوز که در فکر اقدامات تنبیهی هستند، نمی توانند به آبهای کشور سومالی که پناهگاه این شبکه است رسما وارد شوند زیرا این عمل از نظر حقوق جهانی به معنی تجاوز به حریم آبهای ساحلی سومالی محسوب می شود. ولی تجاوز به آبهای ساحلی سومالی از سالها قبل بطور غیر رسمی آغاز شده است. شرکتهای بزرگ ماهی گیری امپریالیستی با کشتیهای صید ماهی بطور مستمر به حریم آبی سومالی تجاوز کرده و از عدم توانائی دولت ضعیف سومالی برای دفاع از تمامیت ارضی خویش منابع حیاتی مردم این کشور را ربوده اند. مقاومت مردم سومالی از آن لحظه در مقابل ناوگانهای تجاری و ماهیگیری امپریالیستها آغاز شده است.
مسئول چنین وضعی خود امپریالیستها هستند زیرا مانع از آنند که در کشور سومالی یک حکومت مرکزی بر سر کار آید. اتیوپی در همین چندی پیش برای ممانعت از روی کار آمدن حکومت “تروریستها“ بصورت غیر قانونی به کشور سومالی تجاوز کرد و به کشتار مردم عادی پرداخت و حال باید این مشاوران جرج بوش از تجربه عراق و افغانستان یاد بگیرند و خاک سومالی را ترک کنند. کشور کوچکی و ضعیفی نظیر اتیوپی وقتی بخود اجازه می دهد قوانین جهانی را لگد مال کند نباید تعجب کند اگر در فردا، کشورش توسط امپریالیستها و یا همسایگان دیگرش که بیشتر مورد توجه استعمارگران هستند اشغال شود. اتپوپی و ممالک نظیر که تعهدات جهانی را لگدمال می کنند خود اولین قربانیان نقض این تعهدات هستند. برعکس این ممالک ضعیف هستند که باید خویش را در پناه این تعهدات قرار دهند و بر اجرای بی برو برگرد آن پای بفشارند.
آمریکا و متحدش اتیوپی در سالهای 1991 تا 1996 در سرزمینی که دچار جنگ خانگی بود گلوله های ضد تانک رادیو آکتیو استفاده کردند و ساختمانها و صنایع زیر بنائی این کشور را از بین بردند. ارتش کشور سومالی فاقد تانک است و استفاده از گلوله های ضد تانک آلوده آمریکائی نمی توانست به بهانه نابودی تانکهای دشمن پرتاب شود، این اقدام فقط برای تفاله زدائی اتمی آمریکا بود. همان کاری را که آنها در یوگسلاوی، عراق و افغانستان بانجام رساندند و می رسانند. باین جنایت آمریکائیها و وضعی که با همدستی اتیوپی متحد امپریالیستها در سومالی ایجاد شده است در نهمین نشست کمیسیون حقوق بشر در ژنو در 18 سپتامبر 2008 اشاره رفت. یکی از سخنرانان در مورد سومالی در این نشست به اهمیت راهبردی این منطقه اشاره کرد. کشور سومالی طویلترین مرز دریائی را در آفریقا دارد. این مرز دریائی برای انتقال نفت از سومالی و سودان که بر اساس تحقیقات از منابع عظیم انرژی برخوردارند اهمیت وافری دارد(طبق تخمین 10 میلیارد بارل نفت). نه تنها لوله انتقال نفت که ساختنش به سوی سواحل مرزی آعاز شده بلکه وضعیت جغرافیائی این کشور که کانال سوئز و دریای سرخ و شاخ آفریقا را کنترل کند برای امپریالیستها مهم است.
حال این وضعیت در سومالی پیدا شده است. این راهزنان دریائی نه جغدی بر شانه و نه کشتی توپدار دارند و نه یک چشمشان کور است. برعکس هر دو چشمشان باز است و با قایقهای سریع کوچک از عقب به کشتیها و ناوگانهای بزرگ که قدرت مانور ندارند حمله می کنند و چون تا دندان به سلاحهای سبک مجهزند فورا این کشتیها را به گروگان می گیرند. تاکیتک نظامی آنها بسیار جالب است و از کارکشتگی آنها حکایت می کند.
بیش از صدها کشتی مورد تجاوز این گروههای “راهزن“ قرار گرفته است. این راهزنان دریائی ظاهرا از چنان نیروئی برخوردارند و از چنان شبکه وسیعی رهبری می شوند که قادرند باجهای کلان را از دولتها و شرکتها در همه جای دنیا دریافت کنند و آنها را به مراکز از قبل تعیین شده برسانند. جالب آن است که این راهزنان هر کشتی معمولی را مورد تجاوز قرار نمی دهند و در این تجاوز انضباط خاصی را رعایت می کنند. از عجایب آنکه آنها از قبل، از رسیدن این کشتیها خبر دارند، ساعت ترک ازبنادر، مقصد آنها و تاریخ ورودشان را به سواحل سومالی و حتی بدریای عدن می دانند. گفته می شود که سازمان خبررسانی آنها در بنادر مهم از جمله دوبی بسییار فعال است.
پس از جنجالی که ممالک امپریالیستی بر سر این راهزنان دریائی بر پا کردند و اظهار داشتند که در دریای آزاد به یاری کشتیها خواهند رفت و جریانهای مشکوک را کنترل می کنند دولتهای روسیه، ایران و چین هم تقاضای سهم کردند و کشتیهای خویش را به منطقه فرستادند تا در این عملیات جهانی سهیم باشند و از رقبا رودست نخورند. همه فهمیدند که در پس پرده مبارزه با راهزنان دریائی پرده پوشی برای راهزنی دیگری قرار دارد.
سیر حوادث نشان می دهد که در پشت این عملیات راهزنان دریائی واقعی نهفته اند. آنها به صورت غیر قانونی از رقبا باج می گیرند و بطور غیر رسمی تنگه های مهم جهانی را از نظر راهبردی چه سیاسی و چه اقتصادی کنترل می کنند. این کنترل متکی بر هیچ ضابطه و موازینی نیست و خودسرانه انجام می گیرد. مثلا اگر آمریکائیها و یا آلمانها و فرانسویها بخواهند یک کشتی “مشکوک“ روسی، چینی و یا ایرانی را کنترل کنند نیازی به هیچ اجازه نامه ای ندارند، می توانند خودسرانه با استناد به حضور راهزنان دریائی با صحنه سازی به تمامیت ارضی و حقوق دریائی این ممالک تجاوز کنند و اطلاعات جاسوسی بدست آورند و کنترل نظامی منطقه را به بهانه مبارزه با راهزنان دریائی بدست آورند. با جار و جنجال تبلیغاتی و آماده کرده افکار عمومی در طی ماهها و سالها زمینه را برای کسب رای تقلبی در شورای امنیت سازمان ملل بدست آورند و به خاک سومالی به بهانه تعقیب راهزنان دریائی وارد شوند. راهزنان دریائی که در پشت پرده اند با این سیاست راهزنانه نظارت راهبردی خویش را بر این منطقه گسترده اند. آنها می خواهند از نفوذ چین و روسیه در آفریقا جلوگیرند و از هم اکنون یک جنگ پنهانی و “خصوصی“ را در مرزهای آبی ساحل شرقی آفریقا با ممالک “شرور“ شروع کرده اند.
بنظر می رسد که باید شبکه راهزنان سومالی از حمایت یک مافیای بزرگ جهانی برخوردار باشد که آنها را مرتب مجهز می سازد. در پس پرده تنها منافع سیاسی امپریالیستها نهفته است که با این صحنه سازی حضور دائمی خویش را در منطقه، افزایش تجهیزات خویش را در دریاها توجیه کنند و به اشغال ممالک بپردازند.
جغد شوم راهزنی بر شانه امپریالیستها نشسته است که هر روز به شگرد جدیدی متوسل می شوند. یک روز در عراق بمب اتمی و کارخانه های مواد میکروبی “کشف“ می کنند ومیلیونها نفر را کشته و بی خانمان می نمایند و یک روز هم راهزن دریائی مانند فیلمهای هولیود در دهانه دریای سرخ و شاخ آفریقا که محل جولان امپریالیست فرانسه است ایجاد می کنند.
یکی از عرصه های جنگ امپریالیستی در آینده آفریقاست. این کشور مملو از مواد اولیه است که مورد نیاز ممالک امپریالیستی است. از هم اکنون نزاع گاه پنهان و گاه آشکاری برای نفوذ در منطقه در گرفته است. کشور سرمایه داری چین توانسته با وامهای دراز مدت و کم بهره و شرکت در ساختمان صنایع زیر بنائی در آفریقا محبوبیت خوبی برای خویش کسب کند و در ممالک سودان و سومالی و پاره ممالک دیگر آفریقائی از نفوذ قابل توجهی برخوردار شود. هم اکنون شرکت نفت دولتی چین (ث. ن. او.او .ث CNOOC) اجازه نامه پژوهش برای یافتن نفت را در سومالی بدست آورده است. این شرکت مشترک طبق قرار دادی در ماه مه 2006 تولید و استخراج نفت را در دستور کار خود قرار داده است. این قرار داد در ماه نوامبر سال 2006 در مذاکرات سران چین و آفریقا در پکن مابین طرفین منعقد گردید و دولت چین تضمین کرده است51 درصد در آمد نفت را در اختیار دولت سومالی بگذارد.
نشریه فاینشنال تایمز کوم مورخ 29/12/2008 Financial times. com در رابطه با نفوذ چین در آفریقا به سخنرانی آقای بارنی یپسن Barney Jopson در نایروبی در 13 ژوئیه 2007 تحت عنوان “نفت سومالی- معامله ای برای چین“ اشاره کرده است و می نویسد که “کشور سومالی منطقه خارج از نفوذ شرکتهای نفتی آمریکاست“.
نشریه زود دویچه تسایتونگ در تاریخ 02/01/2009 در مورد رقابت امپریالیستی برا ی تسلط بر آفریقا می نویسد: “چین و آمریکا مواظب همدیگر هستند. هر دو می خواهند منابع نفت کناره نیل را مورد استفاده قرار دهند. در شورای امنیت نظر مشترکی پیدا نمی کنند. باین جهت جنگ افروزان در دارفو به جنایت ادامه می دهند“(توجه کنید اگر پای منافع اروپائیها در کار بود نام این کار را جنایت نمی گذاشتند و مبارزه با تروریسم می نامیدند- توفان).
حال به خبری که نشریه آلمانی اشپیگل در شماره 48 خود در سال 2008 منتشر کرده است توجه کنید: “دوازده کشتی ربوده شده در حال حاضر در سواحل سفید شنی ایل Eyl قرار دارند. در میان آنها بارکش ویژه اوکرائینی “Faina“ است که پنجاه روز است وجود دارد. بار این کشتی 33 تانک برای یک گیرنده مشکوک آفریقائی است(به نقل از اشپیگل شماره 41). باج درخواستی در مذاکرات اخیر مبلغ 8 میلیون دلار است...“. همین نشریه در شماره 42 خود در توضیح بیشتر می نویسد: “زمانیکه راهزنان سومالی در دوهفته قبل بارکش اوکرائینی فاینا را ربودند با 33 تانک نوع ت-72 روبرو شدند. دولت اوکرائین و کنیا مدعی اند که این سلاحها برای ارتش منظم کنیاست. معذالک پاره ای قراین سازمانهای جاسوسی و نظامی این حدس را تائید می کند، کنیا در واقع با این تانکها در صدد تجهیز دستجات شورشی SPLA در جنوب سودان که کشوری از نظر سیاسی بی ثبات است، می باشد.“. نشریه مذکور در مقاله مفصل خود بر اساس اسناد و مدارک نشان می دهد که این محوله نظامی فقط بخشی از تسلیحاتی بوده است که در اختیار دولت کنیا قرار داده شده است. نخستین محوله در نوامبر گذشته در بندر مومباسا تحویل داده شده است. در اواخر سال گذشته شرکت ACO Shipping بریتانیائی متعلق به شرکت Isle of Man از یک شرکت کشتیرانی آلمانی تقاضای کرایه یک کشتی بارکش برای بار سنگین نمود. این کشتی عازم اکتابرسک Oktjabrsk در اوکراین شد. در آنجا از شرکت دولتی “اوکرین ماش“ 42 تانکهای شوروی ت-72، 15 ضد هوائی، دو دستگاه بزرگ سلاحهای پرتاب موشک، 2/2 تن گلوله ضد تانک و در مجموع 95 تن کلاشینکوف با تمام وسایل یدکی اش بار زد. این کشتی با توقف در اسرائیل سلاحهایش را در ماه ژانویه به مومباسا رسانید. این سلاحها برای شورشیان مسیحی جنوب سودان در نظر گرفته شده اند. دولت کنیا تحت عنوان اینکه ما در مورد امنیت ملی خود تفسیری برای گفتن نداریم از زیر بار اظهار موضع صریح در رفت. جالب آن است که دولت کنیا ظاهرا دولت صلح در شرق آفریقا قلمداد می شود. ماجرای فروش اسلحه قاچاق به کنیا در داخل اوکرائین نیز با مشکل روبرو شد و کار افتضاح بالا گرفت زیرا که دولت اوکرائین از فروش سه میلیارد دلار اسلحه تنها 157 میلیون دلار آنرا به حساب دولت واریز کرده بود. رئیس جمهور اوکرائین که از رهبران “انقلاب نارنجی“ در اوکرائین است یعنی همان آقای ویکتور یوشچنکوی معروف و “دموکرات“ مسئولیت صادرات اسلحه را بعهده دارد. آقای ویکتور یوشچنکو به جای پاسخ به اعترضات نمایندگانِ مجلس، مجلس را بر اساس اختیارت “دموکراتیک“ خویش منحل اعلام کرد.
اما این شورشیان مسیحی جنوب سودان چه کسانی هستند. آنها متحدین شورشیان دارفو می باشند که در غرب سودان مورد تعقیبند. دول امپریالیست غرب می خواهند برای رقابت در آفریقا و سلطه بر آنجا زیر پای چین را که از نفوذ فوق العاده ای در آفریقا و سودان برخوردار است جارو کنند. قربانیان این دسیسه امپریالیستی مردم عادی سودان اعم از مسلمان و مسیحی هستند. همین چندی پیش دادگاه کیفری جهانی که یک ابزار امپریالیستی برای باجگیری و فشار بین المللی است قصد داشت رئیس جمهور سودان آقای البشیر را دستگیر کرده و در لاهه محاکمه کند. تمام رسانه های غرب برای فریب افکار عمومی باز “لولوی اسلام سیاسی“، “تروریستها“، “بنیادگرایان مسلمان“ را بعنوان خوراک تبلیغاتی علم کرده اند. عملیات راهزنان دریائی در سومالی پته همه این دسیسه ها را برهم ریخته و نشان می دهد که به چه مناسبت کشتیهای ایران و چین نیز به دریای عدن وارد شده اند. جنگ در آفریقا در سال 2009 بشدت تشدید خواهد شد و آنوقت امپریالیستها به بهانه کشتارهای قومی که خود مسبب آن هستند اشک تمساح خواهند ریخت. در حالیکه جنگ بر سر توسعه منطق نفوذ و کسب مواد اولیه است.
در آفریقای مرکزی ایالات متحده آمریکا هندوانه زیر بغل آقای پال کاگیم صاحب قدرت در رواندا می گذارد و وی را تشویق می کند متحدین راهزن توتسی در کنگو را به طغیان وادارد. “...“ واشنگتن در سومالی اجازه می دهد شبکه تروریستی مظنونی را بمباران کنند. امریکه تلاشهای صلحجویانه سازمان ملل را دشوار می سازد.“ آفریقا در اثر دسیسه های امپریالیستها در آتش کشتاریهای قومی، محاصره اقتصادی و سایر جنایتهای ضد بشری از چاد گرفته تا سودان، سومالی، نیجریه، زیمباوه، صحرا، رواندا، کنگو ... می سوزد. امپریالیستها نعره حمایت از حقوق بشر را سر می دهند ولی خود بزرگترین ناقضین جنایتکار حقوق بشرند. نقض حقوق بشر از جانب آنها با موذیگری و دسیسه چینی و شستشوی مغزی است. حال با علم کردن وجود راهزنان دریائی در سومالی راه را برای تجاوز به سواحل شرقی آفریقا برای کنترل چین، هند، روسیه و ایران باز کرده اند. این بار حتما باراک اوباما در سومالی کارخانه های تولید بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی کشف خواهد کرد. عربستان سعودی با رضایت آمریکا در ممالک اسلامی آفریقا به نفوذ پرداخته تا آنها را علیه دشمنان متحد آمریکائی خویش بسیج کند، ایران نیز که خطر تهدید منافعش را در شاخ آفریقا حس کرده است ناوگان جنگی به منطقه دریای عدن فرستاده و در ممالک اسلامی آفریقا بدنبال منطقه نفوذ می گردد. این بار ایران همدست امپریالیستهای آمریکائی در یوگسلاوی نیست تا در خدمت منافع امپریالیستها یوگسلاوی را تجزیه کند و مردم مسلمان بالکان را بی خانمان نماید و مهر ننگی بر پیشانی جمهوری ارتجاعی اسلامی بکوبد که نقش ارتجاعی و خائنانه ای در خدمت منافع امپریالیستها در بالکان و ایجاد ممالک مصنوعی نظیر بوسنی هرزه گوین و کوزووو ایفاء کرد. این بار ایران مانند چین و روسیه و هند حس می کند خطری در بیخ گوشش در حال رشد است. گرگاه تضادها در کنار خاور میانه و خلیج فارس به دریای عدن منتقل می شود و بهمین جهت دولت یمن به حضور تجاوزکاران بیگانه در منطقه اعتراض کرده و مخالفت خود را از نظامی شدن دریای عدن اعلام کرده است.
باید منتظر درگیریهای تازه در آفریقا و خاورمیانه بود. جنگ بر سر مواد خام و تصاحب آن آغاز شده است. باید از دسیسه های امپریالیستی در منطقه برحذر بود و از ماجراجوئی پرهیز کرد. مردم منطقه باید در پی آن باشند که رژیمهای ارتجاعی حاکم در ممالک خویش را سرنگون کنند و حاکمیت مردمی را مستقر نمایند. این جنگ یک جنگ امپریالیستها بر ضد ملل افریقاست. مردم آفریقا باید با تمام قوا بر ضد امپریالیستها و اخراج آنها از آفریقا مسلح شوند، مسلمان و مسیحی و دارندگان مذاهب دیگر باید در کنار هم قرار گیرند. آن سفید پوستانی که در آفریقا با امپریالیستها همدستند نظیر سفید پوستان خرابکار و جاسوس در زیمباوه و یا آفریقای جنوبی باید بشدت سرکوب شوند تا امپریالیستها نتوانند از عمال سابق استعمار برای بسط نفوذ خود استفاده کنند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 107 بهمن ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

تجمع: كار هر روز كارگران اخراجي لوله سازي اهواز


ايلنا: كارگران كارخانه لوله سازي اهواز كه تا كنون 1800 نفر از آنها اخراج شده‌اند؛ هر روز مقابل مكان‌هايي چون استانداري، اداره كار‌ و كارخانه تجمع مي‌كنند. حميدرضا عباسي نماينده كارگران اين كارخانه به ”ايلنا” گفت: از آغاز سال جديد تا كنون 1800 كارگر لوله سازي اهوار از سوي مديريت به دليل آنچه كه عدم نقدينگي عنوان مي‌شود اخراج شده اند و با وجود اعتصاب و تجمع هر روزه هنوز هم به مشكل آنان رسيدگي نشده است. وي بابيان اينكه تصميم اخراج كارگران ابتدا در دي ماه سال گذشته گرفته شده بود؛ افزود: در پي صحبت هاي صورت گرفته با معاونت اجرايي رياست جمهوري كه همان زمان و دردور دوم سفرهاي استاني هيئت دولت انجام شد؛ اين مسإله به تاخير افتاد. عباسي تإكيد كرد: به طور مداوم هر روز اعتصاب و تجمع هاي كارگران مقابل مكان‌هايي چون استانداري، اداره كار‌ و كارخانه برگزار مي‌شود. وي با بيان اينكه تا به امروز هيچ عنايتي از سوي مسئولين به عمل نيامده است؛ بطوري كه برخي از كارگران تصميم داشتند تا همزمان آغاز سال جديد به نشانه اعتراض سفره هفت سيني را مقابل كارخانه پهن كنند. بر اساس اين گزارش تا به امروز 1800 كارگر پيماني لوله سازي اهواز اخراج شده اند اما كارگران رسمي و قراردادي هنوز بر سر كارهاي خود هستند و كارخانه با يك شيفت كاري در حال توليد است.

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

تجمع کارگران کارخانه صدرا بوشهر در مقابل مجلس


ایلنا: جمعی از کارگران کارخانه صدرا بوشهر در اعتراض به عدم اجرای دستور رئیس جمهور مبنی بر بازگشت به کار مجدد آنها در مقابل مجلس تجمع کردند. به گزارش خبرنگار ایلنا، تجمع‌کنندگان 28 نفر بودند که به نمایندگی از 205 کارگری که طی 6 ماه گذشته از سوی این کارخانه که به ساخت سازه‌های دریایی و کشتی‌سازی مشغول است بیکار شده‌اند. نماینده تجمع‌کنندگان در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا علت اخراجشان را آنچه که بهانه اصلاح ساختار اقتصادی می‌خواند، عنوان کرد و افزود: در حالی ما کارگران رسمی کارخانه را بیکار کرده‌اند که کار ما را بلافاصله به شرکت‌های پیمانکاری سپرده‌اند و این نشان‌دهنده دروغ بودن بهانه آنها برای اخراج ماست. این کارگران که بیش از 15 سال سابقه کار داشتند، یادآور شدند که سهام کارخانه صدرا از سال 82 به مدیریت سرمایه گذاری بانک ملی واگذار شده است. نماینده تجمع‌کنندگان افزود: دو بار در سفرهای رئیس‌جمهور به عسلویه، یک بار در سفرایشان به اصفهان و یک بار هم نوروز امسال با مراجعه به منزل رئیس جمهور از ایشان خواستیم که به وضعیت ما رسیدگی کنند. ایشان هم دستور بازگشت به کار ما را صادر کردند. مدیران کارخانه نیز اگرچه به مشکل صوری این دستور را پذیرفتند اما بازهم از مراجعه به کارخانه خودداری کردند. این کارگران خواستار ملاقات با میگلی‌نژاد، جلالیان و پورفاطمی نمایندگان استان بوشهر بودند تا به وضعیت آنها رسیدگی کنند.

واردات شیرخشک از هلند ۲۰۰ هزار نفر را در استان خراسان رضوی بيکار ميکند

روزنامه خراسان : تحویل نگرفتن شیر توسط کارخانه های فرآورده های دامی در استان باعث مشکلات عدیده ای برای تولیدکنندگان در صنعت شیر کشور شده است.از بهمن ماه گذشته بحث تحویل نگرفتن شیر از سوی کارخانه های لبنی مطرح شد که در حال حاضر به اوج خود رسیده است؛ به گونه ای که هر روز شاهد برپایی تجمع های اعتراض آمیزی در شهرهای استان هستیم.تولیدکنندگان شیر معتقدند: خریداری نشدن شیر توسط کارخانه ها برنامه ای برای خرید شیر با حداقل قیمت است تا از این طریق سود دوچندانی نصیب شان شود.مدیرعامل اتحادیه شرکت های تعاونی کشاورزی گاوداران استان خراسان رضوی در گفت وگو با خراسان گفت: مشکلات موجود در صنعت شیر کشور باعث ناامیدی و دلسردی تولیدکنندگان شده است.فرشید صراف افزود: کارخانه های تولید فرآورده های لبنی با نخریدن شیر شرایطی را به وجود آورده اند که تولیدکنندگان مجبورند بدون درنظر گرفتن قیمت تمام شده، شیر را به هر مبلغی که تعیین می کنند، بفروشند.صراف، مدیرعامل اتحادیه شرکت های تعاونی کشاورزی گاوداران استان خراسان رضوی، به قیمت تمام شده شیر اشاره کرد و افزود: قیمت تمام شده هر کیلو شیر ۵ هزار و ۱۳۰ ریال است اما با وضعیت پیش آمده تولیدکننده به هر قیمتی آن را می فروشد.وی تصریح کرد: قیمت تمام شده شیر در سطح کشور براساس گله های بزرگ محاسبه می شود ولی میانگین گله های دام استان ۳۵ رأس است که این امر بر قیمت تمام شده تأثیر می گذارد.وی در ادامه اظهار داشت: متأسفانه واردات شیرخشک و کره هلندی و حذف تعرفه آن، خسارت جبران ناپذیری به این بخش وارد کرده است و به نظر می رسد آینده تولید شیر مانند شکر و چغندرقند خواهد شد.وی با بیان این که میزان تولیدی شیر در کشور نیاز کارخانه های فرآورده های لبنی را تأمین می کند و نیازی به واردات شیرخشک و کره نمی باشد، گفت: درحال حاضر تعرفه واردات شیرخشک صفر است، از این رو ضرورت دارد دولت برای جلوگیری از ایجاد مشکلات بیشتر برای تولیدکنندگان شیر، تعرفه شیرخشک را تعیین و اجرا کند.وی به اشتغال زایی این بخش از تولید اشاره کرد و گفت: حدود ۲۰۰ هزار نفر در استان به صورت مستقیم در این صنعت مشغول به فعالیت اند که با روند فعلی شاهد تعطیلی واحدهای دام پروری و بیکاری کارگران خواهیم بود.وی تصریح کرد: برای جلوگیری از تعطیلی واحدهای دام پروری نیاز به تعیین کارگروهی متشکل از وزارت خانه های جهاد کشاورزی، بازرگانی، شرکت پشتیبانی امور دام و نمایندگان واقعی گاوداران و دام داران و صنایع تبدیلی وابسته برای بررسی مشکلات و قیمت گذاری علوفه، شیر تولیدی و محصولات لبنی است.

۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

اخراج صدها تن از کارگران برخی کارخانجات تبریز

در آستانه هفته کارگر، شرکت آهنگری تراکتورسازی ۱۷۰ نفر، کبریت‌سازی تبریز ۷۵ نفر، مجتمع صنعتی شمال‌غرب ۱۱۵ نفر، شرکت نقش جهان ۵۰ نفر و چند واحد تولیدی دیگر، تعدادی از کارگران زحمتکش خویش را که با هزاران امید برای زندگی، به کار مشغول بودند و برای امرار معاش خانواده‌های خویش تلاش می‌کردند، اخراج کرده‌اند.

“مدیران بعضی کارخانجات تبریز در آغازین روزهای سال، در حرکتی بحث برانگیز، صدها تن از کارگران را از کار بیکار کرده‌‌اند”
به گزارش قلم نیوز، ایسنا گزارش داد که “کریم صادق‌زاده”، دبیر اجرایی خانه کارگر تبریز با اعلام این خبر گفت: در آستانه هفته کارگر، شرکت آهنگری تراکتورسازی ۱۷۰ نفر، کبریت‌سازی تبریز ۷۵ نفر، مجتمع صنعتی شمال‌غرب ۱۱۵ نفر، شرکت نقش جهان ۵۰ نفر و چند واحد تولیدی دیگر، تعدادی از کارگران زحمتکش خویش را که با هزاران امید برای زندگی، به کار مشغول بودند و برای امرار معاش خانواده‌های خویش تلاش می‌کردند، اخراج کرده‌اند.
وی گفت: کارگران اخراجی در جلوی کارخانجات، سازمان کار و استانداری آذربایجان‌شرقی تجمع می‌کنند و از مسئولان انتظار حل مشکلاتشان را دارند.
صادق‌زاده افزود: دستمزدها و افزایش حقوق کارگران در سال ۸۸ تا به آن حد نبوده که باعث ایجاد چنین مشکلی شود.
به اعتقاد دبیر اجرایی خانه کارگر تبریز، عدم حمایت جدی دولت از صنایع و تولیدکنندگان، بی‌توجهی مسئولان به مشکلات تولید کنندگان و افزایش قیمت مواد اولیه، موجب ایجاد چنین مشکلاتی شده است.
وی همچنین توجه مسئولان و دست‌اندرکاران ذی‌ربط و سازمان کار و امور اجتماعی استان در اسرع وقت به این مشکل را خواستار شد و گفت: این نهادها باید اقدامات بازدارنده را جهت جلوگیری از اخراج کارگران به‌عمل آورند.
وی اظهار کرد: نباید منتظر حل و فصل خود به‌خودی مشکلات شد. کارگران انتظار دارند که مسئولان استانی و سازمان‌ها و تشکیلات کارگری ذی‌ربط و کانون شوراهای اسلامی کار و شورای عالی کار، برای پیشگیری از این‌گونه حرکات اقدام کنند و نگذارند کارگران شریف و تلاشگر مورد بی‌حرمتی و کم‌لطفی قرار گیرند و شغل خویش را از دست بدهند.
صادق‌زاده با بیان اینکه کارگران در این اوضاع و احوال نابسامان اقتصادی و گرانی نباید از حقوق ناچیز روزانه خویش محروم شوند، اظهار داشت: این عزیزان همانند من و شما صاحب خانواده چند نفره هستند که چشم به درآمد ناچیز آنان دوخته‌اند. نگذاریم اینان به خیل عظیم بیکاران جامعه ملحق شوند اگر نمی‌توانیم اشتغال ایجاد کنیم حداقل اشتغال موجود را حفظ کنیم.
دبیر اجرایی خانه کارگر تبریز با تاکید بر اینکه بارها گفته‌ایم، در واگذاری کارخانجات و دادن وام دقت شود و به کسانی که توان مالی و فکری برای تولید ندارند واحد صنعتی و تولیدی واگذار نشود، گفت: این عمل، خصوصی‌سازی نیست بلکه رهاسازی و پشت پا به هر چه صنعت و تولید و از بین رفتن بسیاری از امکانات موجود در عرصه‌های صنعتی و تولیدی است.
وی تصریح کرد: جامعه کارگری سخت نگران مشکلات به وجود آمده برای کارگران آن واحدها است و بی‌صبرانه پی‌گیر موضوع بوده است و انتظار می‌رود تصمیمات متخذه برای بازگشت آنان به کار قبلی خویش بوده باشد.
در همین ارتباط، “محمدحسین فرهنگی”، نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی نیز، در نامه‌ای به وزیران کار و امور اجتماعی، صنایع و معادن و کشور، خواستار نظارت و پیگیری مسائل مربوط به اخراج کارگران برخی از کارخانجات تبریز شد.
به گزارش ایسنا، در این نامه آمده است: برخی از کارخانجات اخیراً در تبریز اخراج کارگران بخش تولیدی خود را آغاز کرده‌اند که در شرایط فعلی دارای آثار و تبعات گسترده اجتماعی است.
فرهنگی در این نامه اظهار کرده است: در این میان به‌ویژه کارگران بخش‌های تولیدی بیکار می‌شوند، نه عناصر ستادی و غیرتولیدی، که این امر فاقد هرگونه منطق اقتصادی است.
نایب رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی تاکید کرده، مناسب است وزارتخانه‌های مرتبط و مسؤول نظارت‌های لازم را داشته باشند.

نماینده ورامین : کارخانه لبنیات ورامین با وعده استخدام 350 کارگر، تسهیلات میلیاردی دریافت کرد اما امروزه 200 کارگر را اخراج کرده


ایلنا: نماینده ورامین در مجلس شورای اسلامی مسؤولان دولتی را مخاطب قرار داد و گفت: همانطور که با افتخار در مراسم افتتاح کارخانجات حاضر می‌شوید و روبان قرمز را برای آغاز طرح‌ها می‌برید، بهتر است هنگام بحران و تعطیلی کارخانجات نیز در این واحدها حاضر شوید. سید حسین نقوی حسینی در گفت‌وگو با ایلنا، با تاکید بر اینکه شرایط موجود به‌گونه‌ای است که نمی‌توان ادعای کاهش میزان بیکاری را مطرح کرد، گفت: هنگامی که مراجعه‌کنندگان به دفتر نمایندگان، از بیکاری فرزندانشان می‌گویند و در هر خانواده‌ای یک بیکار وجود دارد، چگونه آقایان ادعای کاهش بیکاری را دارند؟ وی انحراف بنگاه‌های زودبازده را در سه بخش تقسیم کرد و گفت: اول بنگاه‌هایی است که وام دریافت کرده را در محل موردنظر هزینه نکرده‌اند. دوم بنگاه‌هایی که وام را دریافت کرده‌اند اما هرگز بنگاه را راه‌اندازی نکرده و وام را به زمین و ساختمان تبدیل کرده‌اند و سوم بنگاه‌هایی که وام را دریافت کرده و بنگاه را راه‌اندازی کرده‌اند اما پس از مدتی این تسهیلات را در مسیر دیگری به جریان انداخته‌اند. نماینده ورامین در مجلس هشتم از کارخانه لبنیات ورامین که تسهیلات را گرفته اما پس از مدتی کارگران را اخراج کرده، خبر داد و گفت: این کارخانه با وعده استخدام 350 کارگر، تسهیلات قابل توجه میلیاردی دریافت کرد اما امروزه و پس از گذشت مدت کوتاهی 200 کارگر را اخراج کرده و مشخص نیست که این تسهیلات را چه کرده است؟ وی با یادآوری اینکه شخص وزیر کار این کارخانه را افتتاح کرده است، گفت: روزی که تسهیلات میلیاردی را به صاحب این کارخانه دادند طی مراسم ویژه‌ای، آقای وزیر روبان افتتاح کارخانه را قیچی کرد اما امروز که کارگران اخراج شده‌اند معلوم نیست آقای وزیر کار چه کار می‌کند و کجاست. نقوی ضعف نظارت را در طرح تسهیلات به بنگاه‌های زودبازده مورد تاکید قرار داد و گفت: اگر روزی که روبان را قیچی می‌کنند به فکر امروز باشند باید اکنون که 200 کارگر اخراج شده است، شخص وزیر کار در همین کارخانه حاضر شود و دلیل را بررسی کند؛ نه آنکه به فکر قیچی کردن روبان کارخانه‌های دیگر باشد.

۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

اخراج، كارگران نوشابه سازی ساسان را نيز غافلگير كرد

ایلنا: در چهارمین روز از پایان تعطیلات نوروزی، جمعی از کارگران تازه اخراج شده نوشابه سازی سامان در اعتراض به اخراج خود مقابل کارخانه تجمع کردند. به گفته این کارگران، مدیریت کارخانه در واپسین روزهای سال گذشته تصمیم به اخراج آنها گرفته است و این کارگران پس از اتمام تعطیلات 2 هفته‌ای عید و مراجعه به کارخانه از این اقدام مطلع شده اند. یکی از کارگران با بیان اینکه سال گذشته قرار بود به هر کارگر اخراجی تا سه ماه غرامت پرداخت شود، گفت: مدیریت فعلی که در آن زمان تازه در شرکت مستقر شده بود با این استدلال که به کارگران نیاز دارد، از اخراج کارگران جلوگیری کرد. وی با بیان اینکه اکنون می‌گویند به همه کارگران تنها یک ماه حقوق به عنوان غرامت پرداخت خواهد شد، گفت: این در حالی است که شرکت در شب عید نزدیک به پنج میلیارد تومان درآمد کسب کرده است. کارگر دیگری با بیان اینکه احتمال دارد که تعداد کارگران اخراجی تا سقف 400 نفر افزایش یابد، گفت: تاکنون تمام اخراج شدگان از کارگران بودند ولی هنوز یک کارمند اخراج نشده است. به گزارش ایلنا، در میان کارگران تازه اخراج شده نوشابه سازی ساسان کارگران که به تازگی متاهل شده و یاصاحب فرزند شده اند نیز مشاهده می شوند.

تجمع اعتراضی کارگران فرش پارس


ايلنا: دبيراجرايی خانه کارگر استان قزوين از تجمع اعتراضی کارگران فرش پارس برای چندمين بار خبر داد و گفت: صبح امروز 250 نفر از کارگران اين واحد مقابل کارخانه تجمع کرده اند. عيدعلی کريمی اظهار داشت: اين تجمع در اعتراض به پرداخت نشدن پنج ماه حقوق و وضعيت نابسامان کارخانه صورت گرفته است. وی در ادامه تاکيد کرد: قرار بر اين بوده است که اين کارخانه به مدت يک هفته تعطيل شود اما با صحبت های اعضای شورای اين واحد وضعيت به روال گذشته بازگشت. گفتنی است کارگران فرش پارس طی ماه های گذشته نيز مقابل وزارت کار استان تهران و دفتر مرکزی اين شرکت واقع در تهران، دست به تجمع زده بودند.

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه


تجمع کارگران همکار ماشین در مقابل استانداری تهران
ایلنا: صبح امروز کارگران شرکت همکار ماشین در اعتراض به پرداخت نشدن 12 ماه حقوق و عیدی و 2 سال بن كارگري خود در مقابل استانداری تهران تجمع کرده اند. این کارگران که بیش از 60 نفر بودند مدعي شدند كه مدیریت این واحد با تشکیل تعاونی مسکن از آنها کلاهبرداری کرده است. کارگران همکار ماشین مشکل اصلی این واحد را اختلاف دو شریک این کارخانه عنوان کردند و تصریح نمودند: یکی از کارفرمایان که 70 درصد شرکت متعلق به اوست، قصد دارد تا سهم کارفرمای دیگر را به قیمت ناچیز خریداری نماید به همین دلیل کارخانه دچار اين مشکلات شده است. یکی از کارگران با اشاره به فعالیت همکار ماشین به عنوان واردکننده و خدمات دهنده ماشین آلات راهسازی و کاترپیلار خاطر نشان کرد: این کارخانه در کل کشور دارای شعبه‌هایی است و در مجموع حدود 300 پرسنل دارد. او با بیان اینکه سهامدار عمده همکار ماشین انحلال شرکت را اعلام کرده است، گفت: از مسوولان استانداری تهران می خواهیم که به داد ما برسند. تخلف كارفرما مشهود است محمدفیضی معاون مدیرکل سیاسی استانداری تهران نیز در گفت وگو با خبرنگار ایلنا، با تائید اظهارات کارگران گفت: ریشه اصلی مشکلات همکار ماشین به اختلاف دو سهامدار آن مربوط می شود. وی با بیان اینکه کارگران این شرکت یک سال است که حقوق نگرفته اند تصریح کرد: قصد داریم تا از محل صندوق حمایت های اجتماعی مبلغی را براي حل كردن مشكلات كارگران در اختیار کارگران قراردهیم.

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

دکترین باراک اوباما در رابطه با منطقه خاور میانه و سیاست او در قبال ایران

متن زیر خلاصهﺍﻯ ای از سخنرانی رفیق مزدک بهار درجلسۀ حزب کارایران (توفان) واحد استکهلم مورخ 14 مارس 2008 است. رفیق ابتدا به مدت چهل دقیقه درمورد دکترین اوباما و سیاستﻫﺎﻯ کوتاه مدت و دراز مدت امپریالیسم آمریکا درمنطقه سخن گفت و سپس به سئوالات شرکت کنندگان پاسخ گفت. این جلسه پس از پنج ساعت بحث زنده و خلاق و دخالت همه رفقا دربحث با موفقیت به پایان رسید. اینک چکیدهﺍﻯ ای از گفتاررفیق را در زیر ملاحظه می فرمائید.
...............................
با سلام به رفقا، همان طور که واقفید مدتهاست که تبلیغات سرسام آوری درمورد باراک اوباما و سیاست "تغییر" وی درمطبوعات و رسانهﻫﺎﻯ های جهانی ازجمله درسوئد صورت گرفته و طوری نشان داده اﺍند که گویا فرشتۀ نجات از آسمان بر زمین نازل شده است. مطبوعات و مزدبگیران جیره خوار ریز و درشت امپریالیست آمریکا تا آنجا که در توان داشتند با جعل و دروغ، انتخاب اوبامای سیاه پوست را نمادی ازدموکراسی و آزادی واقعی تعریف کردند و هرچه دل تنگشان خواست به خورد مردم دادند. لیکن واقعیت این است که نحوۀ انتخاب آقای اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا بی شباهت به شیوۀ انتخاباتی ایران درچهارچوب سیستم ولایت مطلقۀ فقیه نیست. خوب است قبل از اشاره به سیاستﻫﺎﻯ "تغییر" و دکترین اوباما، کلامی دراین مورد بگویم.
در ژوئیه 1973 کمیسیون سه جانبهﺍﻯ که در برگیرندۀ نمایندگانی از آمریکا و اروپا و ژاپن می باشد، توسط دیوید راکفلر و زبیگنو برژینسکی ایجاد شد. این کمیسیون ریشه در "شورای روابط خارجی آمریکا" و گروه بیلدربرک دارد و اکثر اعضاء آن عضو این دو گروه هستند.
"شورای روابط خارجی آمریکا" در اواخر بهار سال 1918، با 1500 عضو که شامل صاحبان کارتل هاﻫﺎ و تراست هاﻫﺎئی نظیر مورگانﻫﺎ ها و راکفلرها و بانکداران و صاحبان دستگاهﻫﺎﻯ ارتباط جمعی و سیاستمداران کارکشته و حقوق دانان و اقتصاد دانان و روشنفکران صهیونیست بودند، با هدف کسب نقش بزرگ و حتی مسلط در جهان از طریق طرحﻫﺎ هائی برای نظم نوین جهانی تشکیل شد.
گروه بیلدربرک که بعد از جنگ جهانی دوم در آغاز با هدف بررسی مسائل فی مابین آمریکا و هلند در سال 1954 توسط پرنس برنارد و راکفلر رئیس هیئت مدیرۀ شورای روابط خارجی آمریکا تشکیل شد، سپس با عضویت صاحبان انحصارات مالی و شرکتﻫﺎﻯ های بزرگ صنعتی و تجاری وسیاستمدارانی نظیر کیسینجر و بسیاری از پادشاهان و اعضاء خاندانﻫﺎﻯ سلطنتی کشورهای اروپائی از انگلیس و اسپانیا و بلژیک و هلند و سوئد و دانمارک به عنوان اعضاء دائم آن با هدف حفظ منافع امپریالیستﻫﺎﻯ آمریکا و اروپا و کارتلﻫﺎ ها و تراستﻫﺎ ها و شرکتﻫﺎﻯ ها ی چند ملیتی در واقع تبدیل به کنفرانس دوجانبۀ آمریکائی، اروپائی شد. این گروه حدود 130 عضو دارد و سالی یک بار جلسه دارند.
"شورای روابط خارجی آمریکا" و گروه بیلدر برک در واقع بزرگ ترین مافیای سیاسی اقتصادی جهان را تشکیل می دهند.
در نخستین مرحلۀ گزینش کمیسیون سه جانبه، 200 نفر از بزرگ ترین صاحبان کارتلﻫﺎﻯ چند ملیتی، مدیران برجستۀ تراستﻫﺎ، بانکداران، سیاستمدارانی نظیر کیسینجر و برژینسکی، رؤسای سرویسﻫﺎﻯ امنیتی نظیر لرد ویکتور روچیلد سوم از بنیانگذاران انتلیجنس سرویس، صاحبان و مدیران رسانهﻫﺎﻯ بزرگ ارتباط جمعی و بسیاری اعضاء گروه بیلدربرک انتخاب شدند.
دکترین کمیسیون سه جانبه دفاع از منافع تراستﻫﺎ و کارتلﻫﺎﻯ چند ملیتی است.
کمیسیون سه جانبه یک شورای هماهنگی نیمه مخفی از برجستگان مالی و اجرائی ایالات متحده و اروپای غربی و ژاپن است که هدفشان تعیین هیئتﻫﺎﻯ حاکمه در آمریکا و سایر کشورهای جهان است. کمیسیون سه جانبه با سرمایه گذاریﻫﺎﻯ بسیار در حزب دموکرات و جمهوری خواه در واقع گرداننده و کنترل کنندۀ هر دو حزب هستند. می بینید که انتخاب باراک اوباما نیز به صورت گزینشی توسط "خبره گان، شورای نگهبان و شورای مصلحت" صورت گرفته است.
باراک اوباما به عنوان یک عضو "شورای روابط خارجی آمریکا" که روابط بسیار نزدیکی با زیبگنو برژینسکی داشته به همراه هیلاری کلینتون و مک کین در اجلاس آوریل 2008 کمیسیون سه جانبه شرکت داشته و هر سه نفر در این اجلاس مورد تائید کمیسیون قرار می گیرند. هر چند نفرت بی حد و حصر مردم نسبت به سیاستﻫﺎﻯ ویرانگر و جنگ طلبانۀ بوش و جمهوری خواهان لزوم تغییراتی ظاهری از طریق برگزیدن خدمتگذاری مقبول تر و عوام فریب تر را ارجح و الزامی میداشت ...... بدا به حال جریانات خودفروختهﺍﻯ که این سیستم گندیدۀ انتخاباتی را که منافع اقلیت کوچکی ازمردم را نمایندگی میکند، عین دموکراسی و انتخاب مردمی جلوه میدهند.......
اما علت انتخاب باراک اوباما را باید از این دریچه مورد نقد و تحلیل قرارداد که امپریالیسم آمریکا که رویای جهان تک قطبی و سلطۀ بلا منازع و پیروزی تمام عیار نئولیبرالیسم و جهانی بدون مخالف و رقیب در مخیله داشت، که در آن نقش ارباب و یکه تاز جهانی داشته باشد و بزرگ ترین امپراتوری جهان را بسازد، با شکست سیاستﻫﺎﻯ تجاوزکارانهﺍش در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین و در کل خاورمیانه که محصول جنبش مقاومت مردمی و جنبشﻫﺎﻯ ضد امپریالیستی و ضد جنگ و ضد نژادپرستی و افکار عمومی مردم جهان است، مجبور به تغییر در تاکتیک و باز سازی چهرۀ کریه و منفورش است و طبعاً این مأموریت باید به مناسب ترین نامزد واگذار شود .
اوباما را آن طور که واقعاً هست، یعنی نمایندۀ طبقۀ حاکم سرمایهﺩاری آمریکا، کارتلﻫﺎ و تراستﻫﺎ و وال استریت باید دید و مورد ارزیابی قرار داد. او کندی و کارتر و کلینتون دیگری است و همان طور که کلینتون از تهاجم به یوگسلاوی و تکه پاره کردن آن و تحریم اقتصادی ده سالۀ عراق در جنگ اول 1990، که منجر به کشته شدن 500000 کودک شد و راه اندازی انقلابات مخملی لحظهﺍﻯ تردید نکرد، اوباما هم در انجام چنین اقداماتی تردید نخواهد کرد!
متوهم کردن بخشی از تودهﻫﺎ به نقش و تأثیر فردی شخصیتﻫﺎ و ارزیابی افراد بر مبنای شخصیت و ویژگیﻫﺎﻯ فردی و کاریزماتیک و رنگ پوست آنها، اغتشاش در صف بندی طبقاتی است.
واکنش مثبت وال استریت به انتخاب اوباما با افزایش 4 در صدی ارزش سهام، پیامﻫﺎﻯ تبریک بوش و مک کین و گوردون براون و سارکوزی و آنگلا مرکل و اشک شوق کالین پاول همه نشاندهندۀ این است که آنها به درستی می دانند تغییری در ماهیت و استراتژی امپریالیستی در کار نیست و کوچک ترین اقدامی بر خلاف منافع طبقاتی آنها صورت نخواهد گرفت!
اوباما با فداکار و شجاع خواندن مک کین و قدردانی از خدمات میهن پرستانۀ او در همان ساعات نخست، آب پاکی را روی دست طرفداران جنبش ضد جنگی که از او به امید برقراری صلح و آرامش حمایت کرده بودند ریخت. مک کین که با بمباران دهکدهﻫﺎﻯ ویتنام به عنوان جنایتکار جنگی به دست انقلابیون ویتنامی اسیر شده بود، از نظر او رهبری فداکار و شجاع و میهن پرست است.
سازمانﻫﺎ و جریانات ارتجاعی ایرانی نیز هریک به سهم خود به ارزیابی باراک اوباما پرداختند. از شوونیستﻫﺎﻯ مزدور سلطنت طلب گرفته تا مجاهدین و احزاب ناسیونال شوونیست بومی بیم و امید خود را نسبت به روی کارآمدن اوباما ابراز داشتند. دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران مصطفی هجری با شم ضد انقلابی و خود فروختگی خود در ارزیابی از سیاستﻫﺎﻯ خاورمیانهﺍﻯ آمریکا بعد از انتخاب اوباما تأکید میکند که تغییری در کار نیست. او می گوید:

« آمریکا...در اندیشۀ پیاده کردن یک برنامۀ استراتژیک به منظور ایجاد تحول اساسی در فرهنگ ارتجاعی، بی سوادی، فقر، استبداد و پیاده کردن گام به گام دمکراسی بود. این برنامه تحت عنوان "طرح خاور میانۀ بزرگ" انتشار یافت و در راستای عملی نمودن آن، اقدامات بسیاری انجام شد... و لازم است حاکمیتﻫﺎﻯ استبدادی و متمرکز از بین بروند و حاکمیت در میان مردم تقسیم گردد...این طرح، اگر چه در منطقه با موانع فراوانی روبرو شد و روشن است که به این آسانی نیز پیاده نخواهد شد و به مرور مسکوت گذاشته شد، اما بدون تردید کنار گذاشته نشده و در زمان مقتضی و به روش مناسب روی آن کار خواهد شد. مقصود از این مقدمه این است که استراتژی مذکور یک استراتژی ثابت آمریکا به ویژه در خاورمیانه است و دموکرات و جمهوری خواه، هیچ یک از آن تخطی نمی کنند و تنها تفاوتی که وجود داشته باشد در تاکتیک و روش پیاده نمودن این سیاست بین المللی است. »
آقای هجری که سیاست غارت و چپاول ذخائر انرژی منطقۀ خاورمیانه از طریق لشکر کشی و به خاک و خون کشیدن مردم را، مبارزه با فرهنگ ارتجاعی و بی سوادی و فقر و استبداد معنی میکند و تجزیۀ کشورهای منطقه و روی کار آوردن نوکران استعمار را، از بین بردن تمرکز و تقسیم حاکمیت بین مردم قلمداد می کند، با شناختی که از ماهیت اربابان امپریالیستﺍش و استراتژی آنها دارد ، امیدوار است در زمان مقتضی و به روش مناسب، سبوئی بشکند و ماستی بریزد و جهان گردد به کام کاسه لیسان .....
تأکید اوباما به حمایت از اسرائیل و تائید تجاوز اسرائیل به غزه تحت عنوان حق دفاع در مقابل پرتاب موشک حماس، تحریم حماس و حزب الله لبنان تحت عنوان مقابله با تروریسم و تحریم اجلاس ضد نژاد پرستی دوربان 2 در اعتراض به مواضع این اجلاس در قبال اسرائیل ، انتخاب رام امانوئل عضو ارتش اسرائیل به عنوان رئیس کارکنان کاخ سفید . انتخاب جوزف بایدن به عنوان معاون ریاست جمهوری که از طرفداران سرسخت صهیونیسم است. او به خاخام مارک کلوب در شبکه تلویزیونی شالوم می گوید:
« من یک صهیونیست هستم. برای صهیونیست بودن حتماً نباید یک یهودی بود.»
همگی تائید کنندۀ حمایت بی چون و چرا و استراتژیک از رژیم صهیونیستی اسرائیل است. دراین چهارچوب این استراتژی اوباما می خواهد اسرائیل را متقاعد کند که اگر دولت ائتلافی به نمایندگی از سازمان حماس و محمود عباس درقالب یک فلسطین ده درصدی، فلسطین بی یال و دم و اشکم و تحت کنترل کامل اسرائیل و جامعه "جهانی" تشکیل گردد، به نفع منافع استرتژیک آمریکا و حتا اسرائیل درمنطقه خواهد بود. با این سیاست می توان هم جمهوری اسلامی را خلع سلاح کرد و هم اتحاد حماس با سوریه را ازهم پاشاند. این که اوباما تا چه حد درتحقق این سیاست موفق خواهد شد باید منتظر بود و دید. حداقل با پیروزی اخیر، فاشیستی ترین جناح صهیونیستی درانتخابات اسرائیل، سیاست اوباما برای حل مسئلۀ فلسطین درکوتاه مدت با بن بست روبرو خواهد شد. آیا ملت فلسطین به یک حکومت ائتلافی بین حماس و محمود عباس وکسب ده درصد از سرزمین خویش تن خواهد داد؟ اگر جناح الفتح با پذیرش قرارداد اسلو ازطرف مردم فلسطین به خیانت متهم و طرد گردید، سازمان حماس نیز به همین راه خواهد رفت و دکترین اوباما را در حل مسئلۀ فلسطین خواهد پذیرفت؟ ...اینها مسائلی است که حل آنها به سادگی صورت نخواهد گرفت و مقاومت مردم فلسطین خواب را ازچشمان اسرائیل و اربابش آمریکا ربوده و هزینۀ سرسام آوری را بر آنها تحمیل کرده است.........
در مورد عراق سیاست اوباما اجرای طرح بیکر، همیلتون نمایندگان جمهوری خواه و دموکرات است که توسط بوش رد شد. مطابق این طرح نیروهای نظامی آمریکا به تدریج از عراق خارج و به افغانستان و یا سایر پایگاهﻫﺎﻯ نظامی منطقه منتقل شده و در صورت لزوم بازگردانده می شوند. اوباما قبل از انتخابات وعده داده بود که نیروهای آمریکا را از عراق خارج سازد. در بحبوحۀ انتخابات ریاست جمهوری زبان اوباما کمی تغییر کرد و وعده داد در طول 16 ماه قوای آمریکا را ازعراق بیرون آورد. اما اکنون که گرد خاک انتخابات ریاست جمهوری خوابیده، سخن از ادامۀ حضور قوای آمریکا تا حداقل سه سال میرود و تنها 12 هزار سرباز آمریکائی قصد ترک عراق و مستقر شدن در افغانستان را دارند.... حقیقت این است که اوباما قصد ترک عراق را ندارد لیکن از طرفی هم نمی تواند سیاست تمام عیار و استعمار کهن جرج بوش و رامزفلد در عراق را ادامه دهد. یک عراق به ظاهر مستقل اما نیمه مستعمره با شرکت امپریالیستﻫﺎﻯ فرانسوی و آلمانی....و درغارت ثروت مردم عراق به سرکردگی آمریکا، دکترین جدید اوباما درعراق را بازتاب میدهد. سفرهای اخیر سیاستمداران بلند پایۀ آلمانی و فرانسوی به عراق و ابرازعلاقه و خشنودی نسبت به سیاستﻫﺎﻯ اوباما در"حل" مسئلۀ عراق، نشان از استعمار جمعی امپریالیستﻫﺎ به سرکردگی آمریکا درعراق دارد. روشن است که خلق عراق آرام نخواهد گرفت و به پیکار عادلانه و قهرمانانهﺍش علیۀ قوای متجاوز ادامه خواهد داد. خلق عراق تن به دکترین نواستعماری اوباما نخواهد داد و ازخواست خروج فوری و بی قید وشرط قوای آمریکا و همۀ متجاوزین از عراق کوتاه نخواهد آمد. همکاری خائنانۀ رژیم ایران با آمریکا درعراق نیز کمکی به حال متجاوزین آمریکائی و شرکاء نخواهد کرد و با شکست روبرو خواهد شد.
در مورد افغانستان به دلیل این که بیش از هشتاد در صد افغانستان هنوز تحت کنترل طالبان است، افزایش نیروهای نظامی را در نظر دارد. و قصد دارد همان سیاست شکست خوردۀ بوش را ادامه دهد. آمریکا به خاطر انتقال لولهﻫﺎﻯ نفت و گاز از آسیای مرکزی به افغانستان و کنترل انرژی در این منطقه و محاصرۀ چین و روسیه و ایران به اشغال افغانستان دست زده است. دلایل اصلی گسیل نیروی نظامی و انتقال سربازان آمریکائی ازعراق به افغانستان که توسط اوباما طرح شده است درهمین چهارچوب قابل بررسی است. آمریکا با کنترل نفت و گاز آسیای مرکزی، خلیج فارس و استقرار پایگاهﻫﺎﻯ نظامی دراین مناطق استراتژیکی، سرکردگی خود را بر سایر رقبای امپریالیستی تأمین خواهد کرد و اوباما نیز درهمین جهت گام برمیدارد. اوباما درتلاش است تا با جذب بخشی از طالبان (نئو طالبان) و تشکیل حکومت ائتلافی با حامد کرزای به حل بحران افغانستان بپردازد. اگر بی ثباتی در افغانستان به همین شکل ادامه یابد و سیاست سازش با بخشی از طالبان به شکست بیانجامد، آمریکا به تعویض مهره اقدام خواهد کرد و نوکر دیگری را به جای حامد کرزای بر مسند قدرت خواهد نشاند. آمریکا و متحدینش درافغانستان (قریب به 40 کشور در افغانستان حضور نظامی و لجیستیکی دارند) علیرغم کشتار بیرحمانۀ مردم و ویرانی این کشور نتوانستهﺍند بر جنبش مقاومت پیروز گردند. ملت افغانستان با تمام قوا در مقابل متجاوزین ایستاده است و بر خروج فوری و بی قید وشرط همۀ متجاوزین پای می فشارد. اشغال افغانستان یک اقدام جنایتکارانه و استعماریست و نهضت ضد استعماری افغانستان باید مورد حمایت همه نیروهای ضد امپریالیست و ضد تجاوز و استعمار قرارگیرد. شعارهمۀ سلاحﻫﺎ به سوی نیروهای متجاوز! و خروج بی قید وشرط همۀ نیروهای متجاوز ازکشور و پرداخت غرامت به مردم افغانستان! اصولی ترین و محوری ترین شعارهای مردم افغانستان در این مرحله است. تنها در متن مبارزۀ ضد استعماری و ضد اشغال است که می توان رهبری مبارزه را به دست گرفت و به حل سایر تضادها در افغانستان اقدام کرد.... مردم افغانستان هم چون مردم دلاور عراق ضربات سختی بر پیکر امپریالیست آمریکا وارد ساخته و یکی از دلایل بحران اقتصادی آمریکا را باید درهمین مقاومت عادلانۀ این دو ملت شجاع دید که که تمام نقشهﻫﺎﻯ استعماری آمریکا را نقش بر آب کرد........
اجازۀ تهاجم نظامی اوباما به پاکستان و نقض حاکمیت آن و کشته و مجروح کردن دهﻫﺎ غیر نظامی تحت عنوان مقابله با تروریسم نشاندهندۀ پیگیری همان سیاستﻫﺎﻯ گذشته در مورد این کشور است.
در مورد ایران بعد از شکست سیاستﻫﺎﻯ تهدید آمیز نظامی و جنگ روانی هشت ساله و بی تأثیر بودن چهار قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و تحریمﻫﺎﻯ اقتصادی و نظامی، اوباما مدعی است سیاست او بیشتر به دیپلماسی متکی است و خواستار مذاکرۀ بی قید و شرط است، هر چند که به کارگیری سیاستﻫﺎﻯ دیگر را هم نادیده نمی گیرد.
در کل سیاست خاورمیانهﺍﻯ اوباما ادامۀ همان اهداف راهبردی امپریالیستی با روشﻫﺎﻯ متفاوت است. اوباما، از یک سو با طرح مذاکرۀ مستقیم با جمهوری اسلامی و پذیرش ضمنی قدرت منطقهﺍﻯ ایران، تضمین ضمنی امنیت جمهوری اسلامی و وعدۀ لغو تحریمﻫﺎ و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک.....، قصد کنار آمدن و معامله کردن با رهبران جمهوری اسلامی را دارد. از سوی دیگر با سیاست دیپلماسی فعال و توامان با ادامۀ تحریم اقتصادی، می کوشد به تشدید تضادها وشکاف در حاکمیت جمهوری اسلامی و تضعیف آن دامن زند تا سرانجام جمهوری اسلامی را رام کرده و منافع خود را در ایران تأمین نماید. سیاست همکاری نزدیک با ایران درمورد افغانستان و عراق و ازطرفی خواست عدم حمایت ایران از حزب الله لبنان و سازمان حماس و متوقف کردن غنی سازی اورانیوم و پایان دادن به دشمنی با دولت اسراییل.... و بازتاب دهندۀ دکترین اوباما درمورد ایران است. آمریکا اکنون توان تجاوز نظامی به ایران را ندارد و به شدت در اثر شکستﻫﺎﻯ پی درپی در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین و از طرفی بحران عمیق مالی، تضعیف شده است. پس کشتی بان را درچنین شرایطی سیاستی دگر آمد.....
اوباما اکنون توپ را در زمین ایران پرتاب کرده و منتظرعکسﺍلعمل سران جمهوری اسلامیست. وی با بسیج افکارعمومی و جلب کشورهای اروپائی می کوشد روسیه و چین را نیزخنثی و یا به طرف خود بکشاند و جمهوری اسلامی را درنهایت تسلیم بی چون و چرای سیاست خود سازد. این که هم اکنون تجاوز نظامی به ایران منتفی است، این که تحریم اقتصادی ادامه خواهد یافت، این که جمهوری اسلامی به دنبال کسب تضمین امنیت توسط آمریکاست و می کوشد به عنوان یک قدرت سیاسی درمنطقه نقش بازی کند، این که آمریکا تا منافعش به طور کامل درمنطقه تأمین نگردد دست از سر ایران بر نخواهد داشت..... بر کسی پوشیده نیست. اوباما اما قصد دارد با سیاستی دراز مدت و بسیج افکارعمومی جمهوری اسلامی را خلع سلاح نموده و با استفاده از کشورهای اروپائی، ایران را به آن جهتی که منافع آمریکا را تأمین میکند، سوق دهد... همان طور که بیان شد، دکترین دیپلماسی فعال و مذاکرۀ مستقیم با ایران تضادهای درونی رژیم را تشدید خواهد کرد و ما هم اکنون شاهد رقابتﻫﺎﻯ شدیدی بین جناحﻫﺎﻯ رژیم، بر سر مذاکره با آمریکا هستیم. یا با مردم علیه امپریالیسم و یا با سازش با امپریالیسم علیه منافع مردم. جمهوری اسلامی از آنجا که دشمن سوگند خورده مردم ایران است برای حفظ موقعیت طبقاتی خویش با آمریکا خواهد ساخت و بقای خویش را نیز در زد و بند با امپریالیستﻫﺎ و به ویژه آمریکا درمنطقه می بیند. دکترین اوباما تاکتیک جدید امپریالیست آمریکا برای تأمین منافع استراتژیک این ابر قدرت جنایتکار در منطقه است و وظیفۀ حزب ما و تمامی نیروهای انقلابی است که این سیاست را افشا کرده و برخواست خروج آمپریالیستﻫﺎ از منطقه و بر خواست خلع سلاح اتمی کشورها درمنطقه(اسرائیل دارای 200 کلاهک اتمی است، پاکستان و هندوستان دول صاحب سلاح اتمی اند) تاکید ورزند. چنین سیاستی بسیج کننده است و مورد حمایت تودهﻫﺎ قرارخواهد گرفت.......

تعیین حقوقی معادل یک سوم خط فقر برای کارگران
نشان دهندۀ نوع عدالت خواهی در جمهوری اسلامی

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

هر چند در سی سال گذشته جمهوری اسلامی بارها و بارها ماهیت و چهرۀ واقعی خود را چه از طریق وضع قوانین و مقرراتی به نفع سرمایهﺩاران و چه از طریق دشمنی و کینه توزی نسبت به تشکلﻫﺎﻯ واقعی و مستقل کارگری و سرکوب مبارزات و خواستﻫﺎﻯ به حق آنها و زندان و شلاق و شکنجه و زبان بریدن فعالین کارگری، به خوبی نشان داده است؛ و در واقع احتیاجی به محک مجدد برای نشان دادن ریاکاری و نا خالصی درونیش وجود ندارد؛ ولی ادعاهای مهر ورزی و عدالت خواهی حضرات و آخرین اقدام شورای عالی کار با تعیین حداقل حقوقی معادل 274 هزار و پانصد تومان در شرایطی که خط فقر رسمی اعلام شده 850 هزار تومان در کلان شهرهاست، بار دیگر نشان داده است که منظورشان از مهر ورزی و عدالت خواهی چیست.
از نظر آقایان مفهوم عدالت خواهی این است که کارگران صد در صد حقوقشان را بابت اجاره خانه بپردازند و چون برای خورد و خوراک، پوشاک، درمان و آموزش فرزندان و ایاب و ذهاب پولی در اختیار ندارند، به جای چهل ساعت کار در هفته، صد و بیست ساعت در هفته کار کنند که بتوانند زندگی در حد خط فقر داشته باشند؛ البته اگر شانس بیاورند و بتوانند اضافه کاری کنند و یا کار جانبی گیر بیاورند و همان حقوقشان هم به موقع پرداخت شود و چند ماه، چند ماه توسط کارفرما با هدف کسب سود و ایجاد اعتبار، عقب نیفتد.
البته رسیدن به همین وضعیت فلاکت بار هم رویای دور از دسترسی برای خیل عظیمی از بیکاران و برای قریب به هشتاد در صد کارگرانی است که از شمول قانون کار خارج و در کارگاهﻫﺎﻯ کوچک و توسط پیمانکاران با دستمزدی حتی نصف همین حداقل حقوق تعیین شده به استثمار کشیده می شوند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، تشکل اتحاد آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه با تهیۀ طوماری 15 هزار امضائی چند روز قبل از جلسۀ شورای عالی کار، نمایندگان خود را به همراه طومار به دفتر این شورا فرستادند تا به توانند به عنوان نمایندۀ کارگران امضاء کنندۀ طومار در جلسۀ شورای عالی کار حضور داشته باشند که با مخالفت آقای نظری جلالی معاونت وزیر کار و دبیر کمیتۀ دستمزدها روبرو شده و از حضور آنها جلوگیری می شود.
سعید ترابیان عضو سندیکای شرکت واحد با اشاره به نرخ تورم و خط فقر و اجارۀ مسکن می گوید: "ما نظرمان برای حداقل دستمزد روی مبلغ یک میلیون تومان بود که خیلی دور از انتظار نیست."
تشکلﻫﺎﻯ کارگری فوق در اعتراض به سیاستﻫﺎﻯ ارتجاعی شورای کار در بیانیۀ مشترک 25 اسفند خود اعلام نمودند: "باید در مقابل تحمیل دستمزدهای زیر فقر آستینﻫﺎ را بالا زد، نباید به مرگ تدریجی از گرسنگی تن سپرد، نباید اجازه داد هر طوری که صاحبان سرمایه می خواهند نیروی کار ما به حراج گذاشته شود... افزایش حداقل دستمزدها تنها در گرو و خواست ما کارگران در صفی متحد و یکپارچه است، باید تا روز اول ماه مه با امضاء طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها، این روز را به روز اعتراض علیۀ دستمزدهای زیر خط فقر تبدیل کنیم."
طبقۀ کارگر ایران برای نجات از این وضعیت فلاکت بار و ظلم و جور بی حد و مرز به جز وحدت و تشکیلات چارهﺍﻯ ندارد. باید با تمام قوا در جهت ایجاد و احیاء سندیکاهای مستقل و آزاد و واقعی کارگری اقدام نمود. حزب ما از هر اقدام مستقلی ولو کوچک که در جهت تقویت صفوف متحد کارگران علیۀ سرمایهﺩاران باشد حمایت میکند وازهیچ کوششی درتقویت آن دریغ نمی ورزد.

* * * * * *

بیانیه زیر از طرف سه تشکل کارگری، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیۀ آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه در اعتراض به تعیین حداقل دستمزد که توسط شورای عالی کار برای سال 88 به تصویب رسید مورخ 25 اسفند ماه، انتشار یافته است و حزب ما نیز ضمن حمایت عمیق از این بیانیه و اهداف آن، به چاپ آن در توفان الکترونیکی مبادرت می ورزد.
زنده باد پیکارمتحد کارگران علیه سرمایهﺩاران
هیئت تحریریه

دستمزد 274500 تومانی تحمیل گرسنگی مطلق بر میلیونﻫﺎ خانوادۀ کارگری است

با پیوستن به صف مبارزه برای افزایش حداقل دستمزدها
از حق حیات انسانی خود به دفاع بر خیزیم

بر اساس مصوبۀ شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران برای سال آینده 2745000 تعیین و اعلام شد. تصویب چنین دستمزدی تحمیل آشکار فقر و گرسنگی مطلق بر ما کارگران و خانوادهﻫﺎیمان است، این مبلغ حتی پائین تر از اجاره بهای یک منزل مسکونی در مراکز استانی کشور است و بی تردید تصویب کنندگان چنین دستمزدی از این موضع آگاهی کامل دارند.
نمایندگان دولت و کسانی که تحت نام نمایندهﻫﺎﻯ کارگران در شورای عالی کار حضور دارند خود اقرار می کنند خط فقر 800 هزار تومان است و آن وقت حداقل دستمزد را 274500 تومان تعیین می کنند و به این ترتیب بی آن که ذرهﺍﻯ وجدان شان بدرد آید، چشم در چشم ما اعلام می کنند فقر و فلاکت و مرگ تدریجی از گرسنگی تنها سهم کارگران و خانوادهﻫﺎیشان از زندگی است.
نمایندگان سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اتحادیۀ آزاد کارگران ایران سه روز قبل از تصویب و اعلام حداقل دستمزدها، طوماری را حول خواست افزایش حداقل دستمزدها که به امضای حدود پانزده هزار کارگر رسیده بود تحویل دبیر شورای عالی کار، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت دادند و همان جا اعلام کردند این امضاها با توجه به امکانات بسیار محدود سازماندهندگان خواست افزایش حداقل دستمزدها جمع آوری شده است و از آنجا که تمامی کارگران در شرایط معیشتی بسیار مصیبت باری قرار دارند، خواست افزایش حداقل دستمزدها، خواست تمامی کارگران و عموم مزد بگیران است و حداقل دستمزد ماهانه با توجه به افت شدید قدرت خرید کارگران در طی سی سال گذشته، نباید کمتر از یک میلیون تومان در ماه باشد.
اما علیرغم انتقال این مسئله به شورای عالی کار، نمایندهﻫﺎﻯ مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت و هم چنین اشراف کامل خود این نهادها بر این که در تمامی مراکز استانی کشور فقط اجاره بهای ماهیانه منازل مسکونی بالای 275 هزار تومان است با این حال چنین مبلغی را به عنوان حداقل دستمزد کارگران به تصویب رساندند و با این مصوبه نشان دادند فقر و فلاکت کارگران و مستولی شدن بیش از پیش گرسنگی مطلق بر زندگی میلیونﻫﺎ خانوادۀ کارگری مسئلۀ اینان به عنوان تصمیم گیرندگان و اداره کنندگان جامعه نیست.

کارگران، معلمان، پرستاران و عموم زحمتکشان
باید در مقابل تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر آستینﻫﺎ را بیش از پیش بالا زد، نباید به مرگ تدریجی از گرسنگی تن سپرد، نباید اجازه داد هر طوری که صاحبان سرمایه می خواهند نیروی کار ما به حراج گذاشته شود و سهم ما از تولید کوهی از ثروت و نعمت در جامعه، فقر روز افزون باشد. برخورداری از یک زندگی انسانی حق مسلم ماست و این چیزی است که هیچ کس آن را به میل خود به ما هدیه نخواهد کرد.
افزایش حداقل دستمزدها تنها در گرو اراده و خواست ما کارگران در صفی متحد و یکپارچه است، باید تا روز اول ماه مه با امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها، این روز را به روز اعتراض علیه دستمزدهای زیر خط فقر تبدیل کرد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیۀ آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه همدوش با کارگران امضا کنندۀ طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها اعلام می دارند دستمزد 274500 تومانی لگد مال کردن حرمت انسانی کارگران و محکوم کردن خانوادهﻫﺎﻯ آنان به مرگ تدریجی از گرسنگی است و بدین وسیله ضمن اعتراض شدید به تصویب چنین دستمزدی، اعتراض به آن و مبارزه برای تجدید نظر اساسی در میزان حداقل دستمزدها را حق مسلم کارگران میدانند و عموم کارگران، معلمان، پرستاران و سایرزحمتکشان را به امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها فرا می خوانند و از آنان میخواهند با ملحق شدن به صف مبارزه برای افزایش حداقل دستمزدها، این خواست را همدوش با کارگران امضا کنندۀ طومار، به یک خواست اصلی و قابل تحقق در روز اول ماه مه امسال تبدیل کنند.
* * *
« تاریخ کلیۀ جوامعی که تا کنون وجود داشته اﺍند،جز تاریخ مبارزۀ طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامعۀ بدوی. مرد آزاد و برده ، اشراف و عوام، ارباب و سرف، استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بوده اﺍند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزهﺍﻯ که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زده اﺍند. »
مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست
برگرفته از توفان الکترونیک ارگان حزب کار ایران ( توفان ) شماره32
زنده باد بی وطنی، شعار وطنفروشان ترتسکیست،
خرابکاران "چپ"، دشمنان ملت فلسطین


بازگوئی مانیفست که "کارگران وطن ندارند" به این مفهوم است که کارگران باید به حکومت بی طبقۀ جهانی بیاندیشند. به انترناسیونالیسم پرولتری بیاندیشند و باید از تمامیت جهان در زیر رهبری پرولتاریا برای خویش وطنی آماده کنند. در اینجا تکیۀ آموزگاران کمونیسم بر روحیۀ برادری جهانی کارگران است که باید بر تنگ نظری محلی ناسیونالیستی غلبه کند. آموزگاران کمونیسم به ما می گویند برای نیل به این هدف کارگران هر ملتی نخست باید در خانۀ خود، خانه تکانی کنند و دشمن طبقاتی را در خانۀ خود مضمحل کنند و نه آن طور که تروتسکیستﻫﺎﻯ خائن و مرتد و جاسوس تبلیغ می کنند باید از هر انقلاب مشخص ملی و طبقاتی در ممالک مفروض دست کشید و با عبارات قلمبه، سلمبه برای یک "انقلاب جهانی" در روز معاد و پایان غیبت کبری آماده شد و انقلاب مشخص را به "انقلاب" پیگیر جهانی انتزاعی و غیر قابل وصول حواله کرد. انقلابی گری کاذبی که از هر انقلاب مشخص برای کسب قدرت سیاسی به بهانۀ ناکافی بودن این "انقلاب" فرار می کند و هر مبارزۀ انقلابی برای کسب قدرت سیاسی و دفع تجاوز امپریالیستی را با انقلابی نمائی تخطئه می کند، در عمل وطنفروش است و خیانت به خلقﻫﺎﻯ عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و ایران را می خواهد با البسۀ "مارکسیستی" آرایش کند. برای این ضد انقلابیﻫﺎ ها مردم فلسطین در صورت ادامۀ اشغال و بمباران وحشیانه و ضد بشری و تجاوز اسرائیل باید در درجۀ نخست حکومت حماس را سرنگون کنند. شعار آنها این است: "نه به حماس و نه به اسرائیل". این شعار سراپا ارتجاعی و در خدمت ادامۀ حضور و سلطۀ اسرائیل در فلسطین است. این شعار در تائید صهیونیسم و نقض حق ملت فلسطین در تعیین سرنوشت خویش است. این شعار در پس پردۀ انقلابی نمائی بی شرمانه و خائنانه که گویا هم ضد امپریالیسم و ضد صهیونیسم و هم ضد ارتجاع است!؟. از تجاوز اسرائیل درعمل دفاع کرده مردم فلسطین را فرا می خواند که در بحبوحۀ بمباران غزه به افشای سازمان حماس بپردازند و در مناطق اشغالی به نفع اسرائیل اخلاگری کنند. شعار نه به حماس و نه به اسرائیل شعار کمونیستﻫﺎﻯ میهن پرست فلسطینی نیست شعار وطنفروشان "چپی" است که ملهم از نظریات صهیونیستی پیروان منصور حکمت، جناح تقوائیسمﺍند.
تصورش را بکنید که کسانی که خود را "کمونیستﻫﺎﻯ دو آتشه" و سوپر انقلابی می دانند به این بهانه و دروغ مسخره که کمونیستﻫﺎ وطن ندارند در کشور فلسطین از وطن فلسطینی خویش در مقابل تجاوز اسرائیل دفاع نکرده و از تفنگ دولول خود یک تیر به سمت حماس بیاندازند و یک تیر به سمت اسرائیل تا "اصولیت انقلابی" خویش را حفظ کرده باشند. به این مالیخولیائیﻫﺎ چه می شود گفت؟ با پرت و پلا که نمی شود کمونیست شد.
روشن است که در فلسطین و یا هر کشور مشابهﺍﻯ دوصف بیشتر نیست. صف مردمی که برای استقلال خویش و پایان اشغال، مبارزه می کنند و صف کسانی که در مقابل مردم، در مقابل خواست ملت فلسطین بر می خیزند. حماس فلسطینی امروز در صف مردم است و کمونیستﻫﺎﻯ فلسطینی، مسیحیان فلسطینی از خواستﻫﺎﻯ وی حمایت و با وی همکاری میکنند. در اینجا سخن بر سرماهیت ایدئولوژی ارتجاعی حماس نیست. سخن ازموجودیت سرزمین و ملت فلسطین است. احمقانه است هر آئینه ممالکی نظیر ایران، ترکیه، پاکستان، سوریه، عربستان و کشورهای نظیر را که دارای حکومتﻫﺎﻯ مشخص طبقاتی، تمامیت ارضی و به رسمیت شناختۀ بین المللی هستند را با کشور تحت اشغال فلسطینی که با هیولای صهیونیسم و متجاوز دست به گریبان است، مقایسه نمود و به نتایج مضحکی رسید که فقط به درد آدم نماهای مریخی می خورد.
درنبرد ملت فلسطین علیۀ صهیونیسم اسرائیل که یک نیروی اشغالگر، فاشیست و متجاوز است جمیع نیروها و شخصیتﻫﺎئی که برای موجودیت و استقلال فلسطین می جنگد درجبهۀ ترقی و ملی قرار دارند در حالی که جریاناتی نظیر محمود عباس فلسطینی که بخشی از حاکمیت فلسطینی است، خائن به مردم فلسطین است و در جبهۀ اسرائیل قرار دارد و روز به روز نیز بیشتر منفعل و منفرد می شود و مردم فلسطین وی را با بی آبروئی و نفرت طرد کردهﺍند. روشن است هرگونه دعوت به بی عملی، هرگونه خرابکاری در جبهۀ مردم فلسطین خیانت به مردم فلسطین و حمایت از اسرائیل است. این "چپﻫﺎﻯ" منزه طلب، همه فن حریف و آلوده به نظریات ترتسکیستی در مورد تجاوز فاشیستی اسرائیل به نوار غزه که موجب قتل بیش از 1500 نفر فلسطینی که نیمی از آنان کودکان و زنان بودند و موجب نابودی حیات اقتصادی مردم گردید با روش خرابکارانه و دروغ و جعلیات دست به اخلال زدند و سرانجام درجبهۀ ضد تجاوز به غزه که توسط شبکهﻫﺎﻯ جهانی ضد جنگ سازمان دهی شده بود، طرد و افشا گشتند. این چپﻫﺎﻯ شبه ترتسکیست وهمه فن حریف که متأثراز تئوریﻫﺎﻯ ارتجاعی «دوقطب» منصور حکمت هستند به جای تمرکز مبارزه علیۀ اسرائیل صهیونیست با شعارهای بی مایه و کشیدن چک بی محل بازهم ساز "صدا و یا جبهۀ موهومی سوم" را کوک کردند و ناظر بر کشتار بیرحمانۀ مردم غزه به افشای حماس پرداختند و باز هم هرچه بیشتر افشاء شدند. آنها به پیکار قهرمانانه ملت فلسطین تف ریختند و تحسین اسرائیل صهیونیست را نسبت به خود برانگیختند.
اعمال سیاسی آنارشیستﻫﺎ و ترتسکیستﻫﺎ همواره در خدمت بورژوازی و امپریالیست بوده و خواهد بود. همین چندی پیش بود(شنبه 7 مارس) که نیروهای ترقی خواه سوئد و در رأس آن کمونیستﻫﺎ در شهر مالمو در دفاع از مردم فلسطین پرچم اعتراض علیۀ مسابقۀ تنیس بین سوئد و اسرائیل (دیویس کاپ) را بر افراشتند و خواهان بایکوت همه جانبۀ اسرائیل گردیدند. عدهﺍﻯ آنارشیست ماجراجو معروف به (آفا) سیاه جامه گان سوئد، برادران و خواهران تنی آنارشیستﻫﺎ و شبه ترتسکیستﻫﺎﻯ ایرانی با برنامهﺍﻯ از پیش تدارک دیده شده و بی اعتنا به رهنمودهای سازماندهندگان تظاهرات با پلبس درگیر شدند و با اخلال و خرابکاری ضربۀ بزرگی به این تظاهرات هفت هزارنفره زدند. خبرنگاران مزدبگیر سوئد، فرصت طلبان مطبوعاتی، تلویزیونﻫﺎﻯ آمریکائی و اسرائیلی تا جائی که توانستند از این خرابکاری آنارشیستﻫﺎ سود جستند وکوشیدند تا نقش و اهداف این تظاهرات ضد صهیونیستی که درهمبستگی با ملت فلسطین سازمان یافته بود را تروریستی و آنارشیستی و آنتی سمیتی جلوه دهند. این تبلیغات متأسفانه تا اندازهﺍﻯ نیزمؤثر افتاد و افکار عمومی را گیج و به انحراف کشانید.
بحث اخراج "چپ های" آنارشیست و عدم همکاری با آنها دربرگزاری تظاهراتﻫﺎﻯ ضد جنگ، ضد اتحادیۀ اروپا، تظاهراتﻫﺎﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی درسوئد و سایر کشورهای اروپائی هم چنان ادامه دارد و احزاب م. ل. بارها مخالفت خویش را علیۀ همکاری با آنارشیستﻫﺎ درکمیتهﻫﺎﻯ ضد جنگ ابراز داشتند. حضور آنارشیستﻫﺎ به معنای اخلال و خرابکاری در جنبش تودهﺍﻯ است و جز این نیز نمی باشد. شعارآنارشیستﻫﺎﻯ اروپائی نیز کم شباهت با شعارهای جریانات سوپر انقلابی ایرانی نیست. اگر "چپ" ماجراجو و آنارشیست ایرانی در تظاهرات ضد اسرائیل با شعار"نه به حماس، نه به جمهوری اسلامی نه به اسرائیل، نه به آمریکا، نه به چین، نه به اروپا، و نه به همه".... به میدان می آید ، "چپ" آنارشیست اروپائی نیز با شعار "نه به پلیس، نه به دولت، نه به سرمایه، نه به طبقات، نه به احزاب، زنده باد خودمختاری" به میدان می آید . نتایج مترتب برعملکرد و شعارهای این دارودستهﻫﺎ با جریانات ایرانی که درتظاهراتﻫﺎﻯ ضد تجاوز و ضد اسرائیل که هم زمان خواهان موضع گیری و شعارعلیۀ حماس و اسرائیل و پلیس و حل تضاد کار و سرمایه هستند یکی است، تضعیف صف مبارزه علیۀ رژیم صهیونیستی و اربابابش، امپریالیست آمریکاست. این جریانات آنارشیستی هم زمان می خواهند همۀ تضادها را فوراً دریک آکسیون و یا تظاهرات مشخص که درهمبستگی با ملت فلسطین و یا خواست مشخص اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگر سازماندهی شده است، حل کنند. اینان بزدلان سیاسی هستند که فاقد توانائی سیاسی برای برگزاری تظاهراتﻫﺎﻯ مستقل خود می باشند لیکن با پیوستن به صفوف تظاهراتﻫﺎﻯ ضد جنگ و ضد امپریالیستی از زحمات نیروهای مترقی سوء استفاده می کنند و دست به اخلال میزنند.
ماجراجویان و فرقهﻫﺎﻯ وطنی با جابجائی دلبخواهی تضادهای منطقۀ خاورمیانه و عمده کردن تضاد بنیادگرائی با امپریالیسم و برجسته کردن وجود دول مذهبی اسلامی و یهودی به عنوان عاملین اصلی جنگ و کشتار و خونریزی و تجاوز، به آشفته فکری و مشوب افکار دامن میزنند. علل جنگ میان فلسطین و اسرائیل را وجود حماس اسلامی و دولت مذهبی یهودی اسرائیل تحلیل میکنند و نه فلسطین تحت اشغال صهیونیسم و امپریالیسم. این جریانات یا عامل صهیونیسم درمنطقهﺍند و یا دردام امپریالیسم و صهیونیسم گرفتار آمدهﺍند و در بیراهه طی طریق میکنند. درهر صورت باید دستانی را که به پاشاندن بذر تفرقه و آشفته فکری مشغول است در مبارزۀ ضد جنگ تجاوزکارانه و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی کوتاه کرد و حزب کار ایران(توفان) این وظیفۀ کمونیستی را با افتخار انجام می دهد. بهمین جهت ما بار دیگر اعلام می کنیم که شعار "نه به حماس و نه به اسرائیل!" در شرایط تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی به سرزمین فلسطین و ادامۀ اشغال این کشور یک شعار ارتجاعی و ضد میهنی، به نفع نیروی متجاوز صهیونیستی و خرابکاری در جبهۀ ضد اشغال و تجاوز صهیونیستی است. شعار ارتجاعی که جای علت و معلول را عوض می کند و در خدمت جنگ روانی امپریالیستی در جنبش عمومی خلقﻫﺎﻯ منطقه عمل می نماید. جبهۀ ضد جنگ جهانی با شناحت از ماهیت این عده آنها را از جبهۀ خویش در همه جا اخراج کرده است. بر رفقای ماست که در سطح شهرها و کشورها نقش این خرابکاران آنارشیست و وطنفروشان ترتسکیست سوپر انقلابی را افشاء کنند و آنها را که فقط نقش تفرقه افکنانه دارند از جبهۀ ضد جنگ در سراسر جهان طرد نمایند. حزب ما با انتشار مرتب نقطه نظرات خویش به زبانﻫﺎﻯ مختلف و ارسال آنها به تمامی جبههﻫﺎﻯ ضد جنگ نقش فعال ومؤثری در تقویت مواضع اصولی این جبههﻫﺎ داشته و بر افشاء و طرد خرابکاران ترتسکیست و شبه ترتسکیست تأکید جدی داشته است. تمام احزاب برادر و تشکلات کارگری و مارکسیستی لنینیستی که در ارتباط با حزب ما هستند همین خط را با تمام قوا ادامه داده و خواهند داد.

آغاز فروپاشی سوسیالیسم در شوروی(13)

یک بازنگری مجدد

طبقات و دستآوردهای سوسیالیسم


لنین در مقالۀ ابتکار عظیم می نویسد:

« پرولتاریا پس از تصرف قدرت سیاسی، مبارزۀ طبقاتی را قطع نمی کند، بلکه آن راــ تا زمان محو کامل طبقات ــ ادامه می دهد، ولی البته در شرایط دیگر، به شکل دیگر و با وسائل دیگر.
و اما معنای "محو طبقات" چیست؟ همۀ کسانی که خود را سوسیالیست می نامند، این هدف نهائی سوسیالیسم را قبول دارند، ولی چه بسا همه در معنای آن تعمق نمی ورزند. طبقات به گروهﻫﺎﻯ بزرگی از افراد اطلاق می گردد که بر حسب جای خود در سیستم تاریخاً معین تولید اجتماعی، بر حسب مناسبات خود (که اغلب به صورت قوانین تثبیت و تنظیم گردیده است) با وسائل تولید، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابر این برحسب شیوهﻫﺎﻯ دریافت و میزان آن سهمی از ثروت اجتماعی که در اختیار دارند از یک دیگر متمایزند. طبقات آن چنان گروهﻫﺎئی از افراد هستند که از بین آنها یک گروه می تواند، به علت تمایزی که بین جای آنها در یک رژیم معین اقتصاد اجتماعی وجود دارد، کار گروه دیگر را به تصاحب خود در آورد.
واضح است که برای محو کامل طبقات باید نه تنها استثمارگران یعنی ملاکین و سرمایهﺩاران را سرنگون ساخت و نه تنها مالکیت آنها را لغو نموده بلکه باید هرگونه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را نیز ملغی ساخت و هم فرق بین شهر و ده و هم فرق بین افراد متعلق به کار جسمی و افراد متعلق به کار فکری را از بین برد. این کاریست بس طولانی. برای انجام این امر باید در جهت تکامل نیروهای مولده گام بزرگی به پیش برداشت، باید بر مقاومت بقایای کثیرالعدۀ تولید کوچک فائق آمد (مقاومتی که اغلب به طور پاسیف ابراز می گردد و بسیار سرسخت است و فائق آمدن بر آن بسیار دشوار است)، باید بر نیروی عظیم عادت و جمودی که ناشی از این بقایاست فائق آمد. »


لنین در اینجا تعریف روشنی از محو طبقات می دهد و تمام بُردارهای اقتصادی آنرا بر می شمارد.
در روسیه حزب کمونیست شوروی به رهبری استالین در همان بدو انقلاب آغاز به اضمحلال مناسبات حاکم سرمایهﺩاری نمود وسایل تولید را به مالکیت دولت سوسیالیستی در آورد و با تصویب برنامهﻫﺎﻯ پنجسالۀ اقتصادی، با سیاست صنعتی کردن کشور و اشتراکی کردن کشاورزی زمینۀ استقلال کشور و محو بهره کشی انسان از انسان را فراهم آورد. نیروی کارگر کارگران قابل خرید و فروش نبود. نیروی کار کارگران از صورت کالا بیرون آمد. بازرگانی خارجی، ثروتﻫﺎﻯ زیر زمینی و بانکﻫﺎ ملی شدند و در اختیار دولت دیکتاتوری پرولتاریا قرار گرفتند. بنا به تعریف لنین دیگر در اتحاد شوروی بعد از 19 سال که از انقلاب اکتبر می گذشت آن طبقاتی که بر حسب جای خود در سیستم تاریخاً معین تولید اجتماعی، بر حسب مناسبات خود (که اغلب به صورت قوانین تثبیت و تنظیم گردیده است) با وسائل تولید، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابر این برحسب شیوه های دریافت و میزان آن سهمی از ثروت اجتماعی که در اختیار داشتند طبقات استثمارگر نامیده می شدند، وجود نداشت. در اتحاد شوروی بعد از 19 سال تحولات و تغییرات اقتصادی، دیگر گروهﻫﺎﻯ بزرگ و طبقاتی که به علت تمایزشان در یک رژیم معین اقتصاد اجتماعی، به علت جایگاه اجتماعی شان در تولید به آن چنان گروهﻫﺎئی از افراد تبدیل شده باشند که بتوانند کار گروه دیگر را به تصاحب خود در آورند، وجود نداشت.
آیا خنده آور نیست که ما بعد از این همه تغییرات بنیادی در عرصه اقتصادی از گروهﻫﺎﻯ بزرگی صحبت کنیم که دارای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید بوده و کار غیر را استثمار می کنند؟ کجا بودند این گروهﻫﺎﻯ بزرگ؟ چنین گروهی را در شوروی با انقلاب اقتصادی مضمحل کردند. طبقه به مفهوم اقتصادی در شوروی از بین رفت. این شعبده بازان با درهم آمیزی مفاهیم می خواهند امری را که صحت دارد نا صحیح جلوه دهند. ما مجدداً می پرسیم این طبقات استثمارگر که نیروی کار را در بازار آزاد می خریدند و در کارخانهﻫﺎﻯ خود استثمار می کردند در کجای شوروی بودند؟ روشن است که این شبه مارکسیستﻫﺎ هامفهوم طبقه را نفهمیدهﺍند. برای آنها دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فرقی نکرده است. هم در قبل و هم در بعد از انقلاب بورژوازی روسیه به صورت طبقه بر تولید تسلط داشته است. آنها فرق طبقه را از نظر مفهوم اقتصادی نمی فهمند.
استالین تحت عنوان "ما در حال ساختن شالودۀ اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هستیم و می توانیم آن را تماماً بنا کنیم" در مورد اساس ساختمان سوسیالیسم در شوروی سخن می راند و می گوید:

« من در سخنرانیم گفتم که اساس سیاسی سوسیالیسم دیگر در نزد ما ساخته شده است ــ و آن دیکتاتوری پرولتاریاست. من گفتم که اساس اقتصادی سوسیالیسم خیلی مانده که ساخته شود و ما باید آن را بسازیم. من ادامه می دهم که طرح پرسش باین نحو است: آیا ما می توانیم با تکیه بر نیروی خود پایۀ اقتصادی سوسیالیسم را در کشورمان مستقر کنیم؟ من سرانجام گفتم که این پرسش اگر آن را به زبان طبقاتی برگردانیم به شکل زیر در می آید: آیا ما می توانیم متکی بر نیروی خود، نیروی شوروی مان بر بورژوازی چیره شویم؟
ترتسکی در سخنرانیش مدعی است که من منظورم از چیره شدن بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از جنبه سیاسی بوده است. طبیعتاً این درست نیست. در اینجا روح فراکسیون تروتسکی در وی حلول کرده است. از سخنرانی من چنین بر می آید که من منظورم از چیره شدن بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی غلبۀ اقتصادی مورد نظرم بوده است زیرا که غلبۀ سیاسی مدتهاست انجام شده است.
منظور از غلبه اقتصادی بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چیست؟ و یا به عبارت دیگر مفهوم پی ریزی بنای اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چیست؟
ساختمان اساس اقتصادی سوسیالیسم یعنی کشاورزی را با صنایع سوسیالیستی به یک کلیت اقتصادی بدل کنیم، کشاورزی را تحت رهبری صنایع سوسیالیستی قرار دهیم، مناسبات میان شهر و ده را بر اساس مبادلۀ تولیدات کشاورزی و محصولات صنعتی تنظیم کنیم، یعنی تمام آن مجاری را ببندیم و نابود گردانیم که از طریق آنها طبقات پدید آمده و قبل از هر چیز سرمایه ایجاد می شود و سرانجام نوعی شرایط تولید و توزیع بنا نهیم که مستقیماً و بلاواسطه به محو طبقات منجر می شوند.»
(به سخنرانی استالین در پلنوم وسیع هفتم کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی مراجعه کنید).
من به این شکل در سخنرانیم ماهیت ساختمان اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تعریف کردم.
این تعریف دقیقاً بازتاب تعریف "ماهیت اقتصادی"، "پایۀ اقتصادی" سوسیالیسم است که لنین در طرح مشهور خود مربوط به مقالهﺍش "مالیات جنسی" بیان کرده است. (منظور مقالۀ "برنامه و طرحﻫﺎئی برای جزوۀ "دربارۀ مالیات جنسی" می باشد، مراجعه شود به جلد 32 چاپ چهارم صفحات 299 تا 307 به زبان روسی)
آیا این تعریف درست است و آیا ما می توانیم بر روی امکان ساختمان اقتصادی سوسیالیسم در کشورمان حساب کنیم ــ حال این اساس مسئلۀ تفاوت عقاید ماست.
ترتسکی حتی کناری هم به این پرسش برخورد نکرد، وی به راحتی از کنارش رد شد، ظاهرا فکر کرده بود صرفه در این است که سکوت کند.
این که ما در حال آن هستیم که اساس اقتصادی سوسیالیسم را بنا کنیم و ما می توانیم آن را کاملاً بنا کنیم را می توانیم از این واقعیت بفهمیم که:
الف) تولید سوسیالیستی ما یک تولید بزرگ منسجم است در حالی که تولید غیر ملی در کشور ما تولید خرد پراکنده است. روشن است که رجحان تولید بزرگ و آن هم تولید بزرگ منسجم در قبال تولید خرد یک واقعیت غیر قابل انکار است.
ب) تولید سوسیالیستی ما مدتهاست رهبری تولید خرد را به دست گرفته و تولید خرد این رهبری را پذیرفته است صرفنظر از این که این تولید خرد مربوط به شهر و یا روستا باشد.
« (آثار استالین جلد 9، دسامبر 1926 تا ژوئیه 1927).

پس ملاحظه می کنید که در آثار استالین سخن بر سر نفی مبارزۀ طبقاتی نیست سخن بر سر ایجاد آن پایه و اساس اقتصادی است که به موجب آن می توان طبقه را تعریف کرد و یا آن را از نظر توان اقتصادی و زمینه مادی پیدایش، نابود نمود.
برای نابودی طبقات باید مبارزۀ مستمر طبقاتی کرد و این مبارزه در عرصهﻫﺎﻯ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک همواره صورت می گیرد. در اتحاد جماهیر شوروی در اثر انجام انقلاب سوسیالیستی اکتبر و خلع ید بورژوازی از قدرت و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا تحت رهبری حزب کمونیست بلشویک شوروی و تصاحب قدرت سیاسی، مبارزۀ پرولتاریا در عرصۀ سیاسی به نتیجه رسید. بورژوازی و طبقات استثمارگر دیگر در قدرت سیاسی حضور نداشتند. با هیچ حیلهﺍﻯ نمی توان مدعی شد که بورژوازی پس از انقلاب کبیر اکتبر هنوز در قدرت سیاسی سهیم بود و یا حضور داشت.
حال باید با تکیه بر دیکتاتوری پرولتاریا، اهرمﻫﺎﻯ اقتدار اقتصادی طبقۀ بورژوازی و استثمارگر را از میان بر می داشتند و این کار با نیروی توانفرسا و تئوری ساختمان سوسیالیسم در شوروی، با دست قدرتمند رهبری استالینی حزب به نتیجه رسید. وقتی قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی تغییر یافت و در این قانون اساسی وضعیت جدید اقتصادی و سیاسی بازتاب یافت دیگر نمی شد از وجود و حضور طبقات استثمارگر به مثابۀ طبقه منسجم سخن راند. طبقات استثمارگر در شوروی نابود شدند. و استالین به درستی به این امر تکیه می کند. مضحک بود اگر در بعد از 20 سال هنوز مدعی می شدند که ما انقلاب کردیم، قدرت سیاسی را کسب کردیم، دیکتاتوری پرولتاریا را مستقر ساختیم، اقتصاد را دگرگون ساختیم ولی نتوانستیم طبقات را به مثابۀ طبقه از بین ببریم و وضع به صورت سابق است. طبیعتاً چنین رهنمودی به پرولتاریای جهان سند ورشکستگی بود. آن چه که هنوز باقی مانده بود افکار و ایدهﻫﺎ و فرهنگ چند صد سالۀ عقب مانده و ارتجاعی سرمایهﺩاری و طبقۀ سرمایهﺩاری بود که باید با آن تا از بین رفتن طبقات در عرصۀ جهان مبارزه می شد. افکار بورژوازی هنوز زنده بود که بارها لنین و استالین به دیرپائی وسخت جانی آنها اشاره داشتند. به این جهت مبارزۀ طبقاتی ادامه می یافت و باید ادامه پیدا می کرد. عدهﺍﻯ اشاره به محو بورژوازی از نظر اقتصادی در قانون اساسی شوروی را مترادف با نفی مبارزۀ طبقاتی قرار می دهند و این ناشی از اختلاط مفاهیم در بین آنهاست. در قانون اساسی شوروی به روشنی به این تحولات اقتصادی که منجر به نفی بورژوازی به عنوان طبقه و یک گروه بزرگ استثمارگر شده است اشاره رفته است. تمام تحولات اقتصادی که با دست حزب و طبقۀ کارگر به ثمر رسیده است ،برجسته گردیده و خوب است که ما سند آن را که همان سند بحث پیرامون قانون اساسی شوروی است منتشر کنیم:
« کنگره هشتم شوراها. قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
در فوریه سال ١٩٣٥ کنگره هفتم شوراهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تصمیم به تغییر قانون اساسی اتحاد شوروی٬ که در سال ١٩٢٤ تصویب شده بود٬ گرفت. لزوم تغییر قانون اساسی اتحاد شوروی ناشی از آن تحولات بزرگی بود که از سال ١٩٢٤ یعنی از موقع تصویب نخستین قانون اساسی اتحاد شوروی تا روزهای ما در حیات اتحاد شوروی روی داده بود. طی سالﻫﺎﻯ گذشته تناسب قوای طبقاتی در اتحاد جماهیر شوروی تغییر یافته بود: صنایع نوین سوسیالیستی ایجاد گردید٬ کولاکﻫﺎ از پای درآمدند٬ رژیم کلخوزی پیروز شد٬ مالکیت سوسیالیستی بر وسائل تولید در کلیۀ اقتصاد ملی به عنوان اساس جامعۀ شوروی استوار گردید. پیروزی سوسیالیسم امکان داد که گامی فراتر به سوی دمکراسی کردن سیستم انتخاباتی برداشته شود و انتخابات همگانی٬ برابر و مستقیم٬ با رأی مخفی برقرار گردد.
کمیسیون ویژۀ قانون اساسی تحت ریاست رفیق استالین قانون اساسی نوین اتحاد شوروی را طرح ریزی کرد. این طرح قانونی در معرض مشاورۀ عموم ملت گذارده شد و این شور پنج ماه و نیم ادامه داشت. در کنگره هشتم فوق العادۀ شوراها٬ طرح قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی مطرح و مورد مذاکره قرار گرفت.
در نوامبر سال ١٩٣٦ ٬ کنگره هشتم شوراها٬ که می بایستی لایحۀ قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی را تصویب و یا رد نماید٬ گرد آمد.
رفیق استالین در گزارشی که در کنگره هشتم شوراها دربارۀ طرح قانون اساسی نوین داد٬ تغییرات اساسی را٬ که از زمان تصویب قانون اساسی سال ١٩٢٤ در کشور شوراها روی داد تشریح نمود.
قانون اساسی سال ١٩٢٤ در نخستین دورۀ نپ تدوین شده بود. در آن موقع حکومت شوروی رشد سرمایهﺩاری را نیز در ردیف رشد سوسیالیسم مجاز دانسته بود. در آن زمان حساب حکومت شوروی این بود که در جریان مسابقه بین دو سیستم یعنی سیستم سرمایه دﺩاری و سوسیالیستی٬ پیروزی سوسیالیسم را نسبت به سرمایه دﺩاری در رشتۀ اقتصادی تهیه و تأمین نماید. در آن زمان٬ مسئلۀ این که "کدام یک غالب خواهد شد" هنوز حل نشده بود. صنایع که بر روی پایۀ فنی کهنه و فقیری قرار گرفته بود٬ حتی به سطح پیش از جنگ هم نمی رسید. در آن زمان کشاورزی نیز وضع اسف آور تری را طی میکرد. سوخوزها و کلخوزها در اقیانوس بی پایان اقتصاد انفرادی روستائی مانند جزایر جدا افتادهﺍﻯ بودند. در آن زمان سخن بر سر از بین برداشتن کولاکﻫﺎ نبود٬ بلکه فقط می بایستی آنها را محدود کرد. دررشتۀ گردش کالا. قسمت بازرگانی سوسیالیستی تنها قریب ٥۰ درصد را تشکیل میداد.
ولی در سال ١٩٣٦ اتحاد شوروی منظرۀ دیگری داشت. اقتصاد اتحاد شوروی در سال ١٩٣٦ به کلی تغییر یافته بود. در این موقع دیگر عناصر سرمایهﺩاری کاملاً از میان برداشته شده بود٬ ــ در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ اقتصاد ملی سیستم سوسیالیستی پیروز شده بود. فرا آوردهﻫﺎﻯ صنایع سوسیالیستی هفت برابر از مقدار پیش از جنگ بیشتر شده و صنایع شخصی را کاملاً از میدان به در کرده بود. دراقتصاد روستا٬ تولید سوسیالیستی که از حیث عظمت و کار به وسیلۀ ماشین و تجهیزات نوین فنی در جهان نظیر ندارد٬ به شکل سیستم سوخوزها و کلخوزها غالب آمده بود. کولاکﻫﺎ درسال ١٩٣٦ به عنوان یک طبقۀ خاص٬ به کلی از میان برداشته شده بودند و اقتصاد انفرادی هم دیگر در اقتصاد کشور هیج گونه نقش جدی بازی نمی کرد٬ کلیۀ گردش کالا در دست دولت و کئوپراسیون تمرکز یافت. استثمار فرد از فرد برای همیشه از بین برده شد. مالکیت اجتماعی سوسیالیستی بر وسائل تولید٬ به عنوان اساس خلل ناپذیر رژیم نوین سوسیالیستی٬ در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ اقتصادی ملی برقرار گردید. در جامعۀ نوین سوسیالیستی٬ بحران٬ فقر٬ بیکاری و خانه خرابی برای همیشه از میان رفت. برای تمام اعضای جامعۀ شوروی شرائط زندگانی مرفه و متمدن فراهم گردید.
رفیق استالین در گزارش خود اظهار داشت که موازی با این تغییرات٬ ترکیب طبقاتی اهالی اتحاد شوروی هم تغییر یافته است٬ طبقۀ ملاکین و بورژوازی بزرگ امپریالیستی سابق در همان دوران جنگ داخلی از میان برداشته شد. طی سالﻫﺎﻯ ساختمان سوسیالیستی هم٬ تمام عناصر استثمار کننده٬ یعنی سرمایهﺩاران٬ بازرگانان٬ کولاکﻫﺎ٬ سفته بازان برچیده شدند. تنها بقایای ناچیزی از طبقۀ استثمار کنندۀ برجای مانده است و از میان بردن کامل آن هم از مسائل آینده نزدیک میباشد.(تکیه از توفان)
زحمتکشان اتحاد شوروی یعنی کارگران و دهقانان و روشنفکران٬ طی سالﻫﺎﻯ ساختمان سوسیالیستی عمیقانه تغییر شکل یافتهﺍند.
طبقۀ کارگر دیگر مانند دوران سرمایهﺩاری یک طبقۀ استثمار شوندهﺍﻯ که فاقد وسائل تولید باشد، نیست. این طبقه اکنون سرمایهﺩاری را نابود کرده٬ وسائل تولید را از دست سرمایهﺩاران گرفته و به مالکیت اجتماعی تبدیل نموده است و دیگر پرولتاریا به معنی ویژۀ سابق نیست. پرولتاریای اتحاد شوروی که زمام حکومت را به دست گرفته است٬ به طبقۀ کاملاً نوینی و به آن چنان طبقۀ کارگری تبدیل گشته است که از استثمار آزاد است و سیستم اقتصادی سرمایهﺩاری را نابود و مالکیت سوسیالیستی را بر وسائل تولید بر قرار کرده است٬ یعنی آن چنان طبقۀ کارگری که تا کنون تاریخ بشر نظیرش را ندیده است.
تغییری هم که در وضع دهقانان اتحاد شوروی روی داده از این کم عمق تر نیست. در ایام پیشین زیاده از بیست میلیون خانوار روستائی و میانه به طور پراکنده و از یک دیگر جدا در قطعهﻫﺎﻯ زمین خود مشغول تلاش بودند. تکنیک مورد استفادۀ آنها عقب مانده بود و خود آنها از طرف ملاکین، کولاکﻫﺎ٬ بازرگانان٬ سفته بازان٬ رباخواران و مانند آن٬ استثمار می شدند. اکنون در اتحاد جماهیر شوروی دهقانان کاملاً نوینی به وجود آمدهﺍند:
ملاکین و کولاکﻫﺎ٬ بازرگانان و رباخواران٬ که بتوانند دهقانان را استثمار نمایند٬ دیگر وجود ندارند. اکثریت هنگفت اقتصاد روستائی داخل کلخوزها گردیده است٬ که اساس آن مالکیت خصوصی وسایل تولید نبوده، بلکه مالکیت اشتراکی است٬ که بر پایۀ کار مشترک نمو کرده است. این دهقانان تراز نوین هستند که از هر گونه استثماری آزادند. چنین دهقانانی را نیز تاریخ بشر هنوز به خود ندیده است.
روشنفکران اتحاد شوروی نیز تغییر نمودهﺍند. تودۀ روشنفکر کاملاۀ شکل نوینی به خود گرفته است. اکثریت این روشنفکرها از میان کارگران و دهقانان بیرون آمدهﺍند و مانند روشنفکران سابق به سرمایهﺩاری خدمت نمی کنند٬ بلکه به سوسیالیسم خدمت می نمایند. اکنون روشنفکران اعضای متساویﺍلحقوق جامعۀ سوسیالیستی شدهﺍند. این روشنفکران هم دوش با کارگران و دهقانان، جامعۀ نوین یعنی جامعۀ سوسیالیستی را ایجاد میکنند. اینها روشنفکران تراز نوین هستند که به خدمت خلق کمر بستهﺍند و از هر گونه استثمار آزادند. تاریخ بشر هنوز چنین روشنفکرانی را به خود ندیده است.
بدین طریق حدود طبقاتی بین زحمتکشان اتحاد شوروی سترده میشود٬ خصوصیات سابق از بین میرود٬ تضادهای اقتصادی وسیاسی بین کارگران٬ دهقانان و روشنفکران فرو میریزد و محو میشود. اساس یگانگی معنوی و سیاسی جامعه فراهم گردیده است.
این تغییرات ژرف در زندگانی اتحاد جماهیر شوروی این کامیابیﻫﺎﻯ قطعی سوسیالیسم در اتحاد شوروی در قانون اساسی اتحاد شوروی تجسم یافت.
طبق این قانون اساسی٬ جامعۀ شوروی از دو طبقۀ دوست یعنی از طبقۀ کارگر و دهقان تشکیل می یابد٬ که در بین این دو طبقه هنوز فرق طبقاتی باقی است. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ــ دولت سوسیالیستی کارگران و دهقانان است.
شالودۀ سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را شوراهای نمایندگان زحمتکشان تشکیل میدهند که این شوراها در نتیجۀ سرنگون کردن حاکمیت ملاکین و سرمایهﺩاران و به دست آوردن دیکتاتوری پرولتاریا رشد نموده و مستحکم شده است.
تمام حاکمیت در اتحاد شوروی به وسیلۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان در دست زحمتکشان شهر و ده می باشد.
عالی ترین مقام دولتی اتحاد شوروی شورای عالی اتحاد شوروی است.
شورای عالی اتحاد شوروی که از دو مجلس متساویﺍلحقوق یعنی شورای اتحاد جماهیرو شورای ملتﻫﺎ تشکیل میشود از طرف اهالی اتحاد شوروی برای مدت چهار سال بر اساس انتخابات همگان٬ مستقیم و متساوی٬ با رأی مخفی انتخاب میگردد.
انتخابات شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی٬ مانند انتخابات کلیۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان همگانی است٬ بدین معنی که به غیر از اشخاص دیوانه و کسانی که از طرف دادگاه محکوم به محرومیت از حقوق انتخاباتی گردیدهﺍند٬ همۀ اهالی اتحاد شوروی که به سن ١٨ سالگی رسیده باشند بدون رعایت نژاد٬ ملیت٬ مذهب٬ درجۀ معلومات٬ سکونت٬ اصل و نسب اجتماعی٬ وضع مادی و عملیات گذشته٬ ــ حق دارند درانتخابات نمایندگان شرکت نموده و خود نیز انتخاب شوند.
انتخاب نمایندگان متساوی است٬ به این معنی که هر یک از اتباع حق یک رأی دارد و همۀ اتباع در انتخابات به طور تساوی شرکت می نمایند.
انتخابات نمایندگان مستقیم است٬ به این معنی که انتخاب همۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان از انتخابات شوراهای زحمتکشان ده و شهر گرفته تا انتخابات شورای عالی اتحاد شوروی٬ بلاواسطه از طریق انتخابات مستقیم انجام میشود.
شورای اتحاد جماهیر شوروی در جلسۀ عمومی هر دو مجلس، هئیت رئیسۀ شورای عالی و شورای کمیسرهای ملی را انتخاب میکند.
شالودۀ اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی عبارت است از سیستم سوسیالیستی اقتصاد و مالکیت سوسیالیستی بر وسائل تولید. در اتحاد شوروی این اصل سوسیالیستی مجری است٬ "از هر کس مطابق استعدادش و به هر کس مطابق کارش".
برای تمام اتباع اتحاد شوروی حق کار٬ حق استراحت٬ حق تحصیل٬ حق تأمین مادی در ایام پیری و نیز در صورت بیماری و از دست دادن استعداد کار٬ تأمین میگردد.
در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ کار به زن حقوق متساوی با مرد تفویض میگردد. تساوی حقوق اهالی اتحاد شوروی با صرف نظر از ملیت و نژاد٬ قانون ثابت و حتمی میباشد.
همه از آزادی مذهب و آزادی تبلیعات ضد مذهبی بهره مند هستند.
قانون اساسی از نظر تحکیم جامعۀ سوسیالیستی ــ آزادی بیان٬ قلم٬ مجالس و میتینگﻫﺎ٬ حق متشکل شدن در سازمانﻫﺎﻯ اجتماعی٬ مصونیت شخصی٬ مصونیت منزل و محرمانه بودن مکاتبه و حق پناه یافتن را برای خارجیانی که در اثر دفاع از منافع زحمتکشان یا فعالیت عملی و یا مبارزه در راه آزادی ملی مورد تعقیب قرار گرفته باشند تضمین میکند.
قانون اساسی جدید در عین حال وظایفی بس جدی به عهدۀ هر یک از افراد اتحاد جماهیر شوروی گذارده است٬ بدین معنی که قوانین را اجراء کنند٬ انضباط در کار را رعایت نمایند٬ نسبت به وظائف اجتماع خود صادق باشند٬ قواعد زندگی و معیشت اجتماعی سوسیالیستی را محترم شمارند٬ مالکیت اجتماعی سوسیالیستی را محترم شمارند٬ مالکیت اجتماعی سوسیالیستی را محفوظ و مستحکم دارند و از میهن سوسیالیستی خویش دفاع کنند.
"دفاع از میهن وظیفۀ مقدس هر یک از اتباع اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است".
اما در خصوص حق اتباع برای متشکل شدن در جامعهﻫﺎﻯ مختلف در یکی از مواد قانون اساسی چنین نوشته شده است:
"فعال ترین و آگاه ترین افراد از بین صفوف طبقۀ کارگر و سایر قشرهای زحمتکش٬ در حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی٬ که دستۀ پیش آهنگ زحمتکشان در مبارزه برای استحکام و رشد رژیم سوسیالیستی و عبارت از هستۀ رهبری تمام سازمانﻫﺎﻯ زحمتکشان اعم از اجتماعی و دولتی می باشد٬ متحد میشوند".
کنگرۀ هشتم شوراها قانون اساسی نوین اتحاد شوروی را به اتفاق آراء تصویب و تائید نمود.
بدین طریق کشور شوراها قانون اساسی نوین٬ قانون اساسی پیروزی سوسیالیسم و دمکراسی کارگر و دهقان را به دست آورد.
با این ترتیب قانون اساسی این واقعیت جهانی و تاریخ را تائید کرد که: اتحاد شوروی به مرحلۀ نوینی از رشد٬ به مرحلۀ به پایان رساندن ساختمان جامعۀ سوسیالیستی و منتقل گشتن تدریجی به جامعۀ کمونیستی وارد شده است که در آن جامعه مبدأ زندگانی اجتماعی باید این اصل کمونیستی باشد: "از هر کس مطابق استعدادش به هر کس مطابق احتیاجش". »(نقل از تاریخ مختصر حزب کمونیست اتحاد شوروی ــ چاپ توفان).
رفیق استالین به زیر کشیدن بورژوازی از قدرت سیاسی و سپس از توانائیﻫﺎﻯ اقتصادی را هرگز به عنوان پایان مبارزۀ طبقاتی جار نمی زند. وی معتقد است که طبقات در دوران سوسیالیسم با دوران سرمایهﺩ داری تفاوت دارند و از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند. وضعیت دو دورۀ تاریخی متفاوت را نمی شود با هم قیاس مکانیکی کرد. ولی این به مفهوم پایان مبارزۀ طبقاتی نیست. مبارزۀ طبقاتی مرکز ثقلش را به مبارزۀ فرهنگی و ایدئولوژیک منتقل می کند. مبارزۀ بورژوازی سرنگون شده در عرصۀ سیاست و اقتصاد تنها حکم خرابکاری و اقدامات تروریستی به خود خواهد گرفت و نه یک حرکت و یا جنبش طبقاتی. توانائی بورژوازی سرنگون شده در نیروی ایدئولوژیک وی است و باید در این عرصه نیز بر افکار دشمنان طبقاتی غالب آمد ولی دشمنان خلق را باید سرکوب کرد. ادامه دارد

*******
« بحران سرمایه داری هنوز کولاک می کند و این تازه اول کار است. بی خانمانی میلیونها انسان، گرسنگی دادن و ایجاد فقر در عرصه جهان آنهم به صورت آگاهانه یک جنایت علیه بشریت است. بحرانی که دامنه اقتصاد سرمایه داری را گرفته است، نتیجه اتفاق نیست، نتیجه اشتباه این یا آن فرد نیست، و یا آنطور که تبلیغ می کنند تا مردم را شستشوی مغزی دهند، ناشی از حرص و آز افراد جداگاهانه سرمایه داری نیست. این بیماری جذام سامانه سرمایه داری است که بر اساس کسب سود حد اکثر بنا شده است و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را مقدس می داند. در حالیکه کارخانه ها از ماشینهای سواری و حمل و نقل مملو گشته است و ثروت روی ثروت خوابیده است مردم توانائی خرید این کالاها را ندارند و باید گرسنگی بکشند. در حالیکه صدها هزار خانه مسکونی خالی در اختیار بانکها و بیمه هاست مردم در زیر چادر زندگی می کنند. تناقض سامانه سرمایه داری در همین مثال ساده عرضه می شود. در یک طرف قطب ثروت و در طرف دیگر قطب فقر نشسته است. در حالیکه ثروت وجود دارد مردم از فقر میمیرند. مرگ محصول کمبود کالا و ثروت نیست محصول توزیع غیرعادلانه و تقدس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. دولتها حافظ این بیعدالتی با زور توپ و تانک هستند و به جای رسیدگی به وضع مردم سیستهای کنترل و نظارت بر مردم را تکمیل کرده و قوانین ارتجاعی ضد دموکراتیک برای مقابله با برآمد آتی توده ها به تصویب می رسانند. دستگاههای سرکوب به بهانه مبارزه با “تروریسم“، “اسلام سیاسی“، “بنیادگرائی“ هر روز گسترده تر می شود. شبکه وسیعی برای نظارت بر مردم و هدایت افکار عمومی با آخرین تجهیزات علمی و فنی ایجاد کرده اند. رفاه جای خود را به فقر می دهد و دموکراسی بورژوازی آن روی سکه خویش را که اختناق و سرکوب است نمایان می سازد.»
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران (دولت های “رفاه و دموکراسی“ یا کارگزار سرمایه مالی و اختناق)