جنگ فرسایشی بازدارنده، جایگزینی برای جنگ بیرحمانه بازدارنده
امپریالیسم آمریکا در زمان بوش آئینی ابداع کرد که به موجب آن امپریالیست آمریکا این حق را برای خودش برسمیت می شناخت که به هر کشوری که از جانب وی احساس خطر کند تجاوز نماید و نام این اقدام جنایتکارانه را جنگ بازدارنده و یا پیشگیرانه نهاد. وی حتی ضرورتی احساس نمی کرد که در این مورد مصوبه سازمان ملل متحد را که امرزه پیشخدمت امپریالیست آمریکا شده است بدست آورد. منطق جرج بوش این بود که آری ما گردن کلفیتم و این کار را به زور به انجام می رسانیم. زوری که منافع امپریالیست آمریکا را تامین کند از نظر جرج بوش مجاز بود. جرج بوش با این سیاست توهین و بی ارزش شمردن مردم و افکار عمومی جهان برای امپریالیست آمریکا تنها بی آبروئی و احساس نفرت در جهان آفرید. این روحیه نفرت از امپریالیست آمریکا می توانست برای این امپریالیسم در نزاع با رقبایش دردسر ساز باشد و نتواند در عرصه شستشوی مغزی با زور رسانه های گروهی موفق باشد. این بود که اوباما با چهره گرگی در پوستین میش به میدان آمد تا همان سیاست دفاع از منافع راهبردی امپریالیست آمریکا را متحقق گرداند. وی به جای جنگ عریان بازدارنده با سیاست جنگ پنهان فرسایشی بازدارنده به میدان آمد.
نتایج تجاوز به ایران قابل محاسبه نیست
در عرصه تاریخی و فرهنگی
ایران کشوری است دارای سابقه تاریخی طولانی و پیشرفته در منطقه. مردم ایران در تکامل و تحول خویش از حالت ایل و طایفه بدر آمده و در شرایط حاکمیت یک مناسبات سرمایه داری رشد کرده و به صورت خلقی با غرور ملی و سابقه مبارزه تاریخی ضد امپریالیستی و ضد استعماری تحول یافته و آبدیده شده اند. مردم ایران تا کنون چندین انقلاب پرشکوه را پشت سر گذارده و در قیاس با سطح درک مردم منطقه از نظر درک سیاسی و سطح فرهنگی و ظرفیت علمی بسیار پیشرفته ترند. ایران کشوری پهناور با شهرهای میلیونی در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران است. ایران به علت سابقه تاریخی طولانی خویش، حدود منطقه نفوذ فرهنگی و اشتراکات تاریخی اش از مرزهای رسمی جغرافیائی کنونی تجاوز کرده و تمام آسیای مرکزی، قفقاز، و خاور میانه و نزدیک را در بر می گیرد. این خویشاوندی ملتهای منطقه از دیوار چین تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا و حتی بخشی از اروپا را شامل می شود. نزدیکی فرهنگی و همسرنوشتی میان این ملل فقط مذهبی نیست، بیشتر فرهنگی و تاریخی است. ایران کشوری نیست که بعد از جنگ جهانی اول مانند عراق و عربستان سعودی و اردن و یا پاکستان بر اساس خواست و منافع استعمار به مناطق نفوذ تقسیم شده و بر این اساس بوجود آمده باشد.
در عرصه نظامی
ایران از نظر نظامی از یک جنگ هشت ساله بر ضد عراق که از حمایت همه ارتجاع منطقه و پشتیبانی امپریالیستها از عراق بود بیرون آمده و توانسته علیرغم تحریم سی ساله کمر راست کند. صدها هزار جوانان این کشور برای دفاع از میهن، علیرغم دشمنی با جمهوری اسلامی به جبهه رفتند و جان دادند تا ایران زنده بماند. ایران با توجه به محاصره اقتصادی از جانب آمریکا مجبور بوده است در عرصه هائی به فنآوری ساخت تسلیحات نظامی دست پیدا کند. گرچه ایران در میدان نبرد هوائی با حدود 300 هواپیمای کهنه و فرسوده بخت مصاف با آمریکا و ناتو و ارتجاع عرب منطقه و اسرائیل را ندارد، ولی توانسته با دستیابی به فنآوری موشکی و ماهواره ای حتی آنطور که رسانه های غربی می گویند به فهرست ده کشور توانای کشور جهان در این زمینه، بپیوندد. پیشرفت در صنایع موشکی ضعف هوائی ایران را تا حدودی جبران کرده، ولی نمی تواند به برتری انبوه و سرسام آور قوای دشمن چیره شود. از نظر نظامی ایران توان مقابله با این هیولا در یک جنگ جبهه ای را ندارد.
ولی ایران با توسل به نیروی موشکی خود و با برخورداری از کماندوهای رزمی اش در منطقه می تواند ضربات کارسازی به دشمن بزند که برای ایجاد یک بحران در جهان کفایت می کند. اسرائیل و چاههای نفت عربستان سعودی و کویت و عراق و امارات متحده عربی و پاره ای پایگاههای آمریکا در ترکیه، کردستان عراق، آذربایجان و گرجستان و... در تیررس موشکهای ایران است. ایران می تواند تنها با غرق یک کشتی حمل نفت تنگه هرمز را ببندد و در جریان عادی نفت اخلال کند. امری که به بحران اقتصادی می انجامد.
دشمنان ایران که می بایست با حملات سنگین هوائی به صورت مستمر و در طی هفته ها، بدون تاخیر وگسست، به همه اقصی نقاط ایران حمله کرده تا نگذارند ایران از ذخایر و امکانات خویش و یا حتی امکانات نادانسته از نظر دشمن، استفاده کند، باید مطمئن شوند که این حملات طوری خواهد بود که کوچکترین امکان واکنشی را به رژیم جمهوری اسلامی نمی دهد. محاسبه و سازمان دادن چنین وضعیتی از نظر نظامی کار آسانی نیست. از این گذشته ایران امکاناتی در ممالک همسایه خویش دارد تا برای قوای اشغالگر مزاحمتهای سنگینی فراهم آورد. معلوم نیست کشور عراق بتواند با همین وضعیت، وحدت نیم بند خویش را حفظ کند و در خطر تجزیه قرار نگیرد. معلوم نیست سرنوشت نیروهای ناتو در افغانستان چه خواهد شد؟
در عرصه حمایت جهانی
ایران به علت همدردی با ملت فلسطین و لبنان از حمایت بسیار بالائی در میان مردم ممالک عربی و مسلمان برخوردار است. نزدیکی ایران به کشورهای ونزوئلا ، کوبا، برزیل و بولیوی برای ایران محبوبیت فراوانی در ممالک آمریکای لاتین خلق کرده است. نزدیکی ایران به سوریه و فلسطین و لبنان از این ممالک سپر دفاعی برای ایران ساخته است که مولفه های مهمی در محاسبات امپریالیسم برای تجاوز به ایران به حساب می آیند. این کشورها در پشت جبهه دشمنان ایران قرار دارند و دسایس در سوریه توسط امپریالیستها را باید در پرتو این وضعیت دید که تلاش می کند پشت جبهه ایران را خالی کند.
تجاوز به ایران موجی از اعتراض در میان ملتهای جهان بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم ایجاد خواهد کرد. این تجاوز به علت مخالفت چین و روسیه در شورای امنیت به صورت یک اقدام غیر قانونی و با نقض همه موازین حقوقی و انسانی جهانی باید صورت گیرد که نقاب امپریالیسم را در فریب افکار عمومی به زیر می کشد. مردم خواهند دید که آنها نه به حقوق بشر تقیدی دارند و نه به حقوق ملل و نه به موازین جهانی، تنها منافع غارتگرانه امپریالیستی است که موتور حرکت جنون آسای آنها خواهد بود. تجاوز به ایران و موج حمایت از ایران حتی در میان نیروهای صلح دوست و ضد جنگ و انقلابی و کمونیست در جهان و بویژه در اروپا رنگ جدیدی به اشغال افغانستان، عراق و لیبی می زند.
ممالک غیر متعهد در اکثریت خود همواره از خواست محقانه ایران برای غنی سازی اورانیوم دفاع کرده اند و تجاوز به ایران را برای منع ایران در استفاده از این حق با سوء ظن خواهند نگریست. دنیای بعد از تجاوز به ایران، دنیای قبل از آن نخواهد بود. بنظر حزب ما تمام روابط جهانی اعم از حقوقی و یا غیر از آن دستخوش تحول خواهد شد. تجاوز به ایران، چین و روسیه را در مقابل پرسشهای سرنوشت ساز قرار خواهد داد. سازمان ملل به عنوان مترسک امپریالیسم، بی اعتبار خواهد شد و گور خودش را خواهد کند و قانون جنگل بر همه جا مستولی می گردد.
در عرصه وحدت خلق و یکپارچگی
تجاوز به ایران اپوزیسیون خودفروخته ایران را بشدت منزوی خواهد کرد، زیرا مردم ایران مسلما به مقاومت در مقابل تجاوز دست زده به وحدت ملی خویش تکیه خواهند کرد. دو جبهه در ایران و خارج بوجود می آید: جبهه دشمنان مردم ایران و جبهه مردم ایران. احمد چلبی های ایرانی قادر نخواهند شد در ایران برای خویش جای پائی باز کنند. سرنوشت سازمان مجاهدین خلق که از محبوبیت چشم گیری در ایران در قبل و آغاز انقلاب برخوردار بود، بعد از همدستی با صدام حسین و سپس پابوسی جرج بوش، مورد انزجار عمومی قرار گرفت، بهترین تجربه در این زمینه است. خودفروختگانی که در پا رکابی امپریالیستها به ایران وارد شوند و بخواهند بر ایرانی مخروبه حکومت کنند، هرگز مورد اعتماد ملت ایران نخواهند بود و از همان روز نخست آماج مبارزه این ملت هستند. فراموش نکنیم که برخلاف افغانستان، عراق و لیبی و یا سوریه میلیونها ایرانی در سراسر جهان زندگی می کنند که علیرغم مخالفتشان با جمهوری اسلامی از عراقیزه شدن ایران نفرت دارند. بسیج این عده در مخالفت با جنگ و تجاوز امپریالیست آمریکا وضعیت را برای تحمیل سانسور و جعل اخبار دشوار می کند. عده قلیل ایرانیان خودفروخته و احزاب اسرائیلی نظیر "حزب کمونیست کارگری ایران" و پیروان تئوریهای منصور حکمت و گروه های ناسیونال شونیست قومی و آریائی شونیستهای سلطنت طلب که فرمان تجاوز به ایران را امضاء می کنند، نمی توانند نقش قاطعی در جعل اخبار بازی کنند.
تضادهای امپریالیستها
در کنار این عوامل تضاد امپریالیستها را نیز نباید فراموش کرد که گرچه در ظاهر در زیر فشار آمریکا و اسرائیل گردن خم می کنند، ولی واقفند که در ایران ویران بعد از جنگ، منافع آنها بر سر تقسیم به خطر خواهد افتاد و قادر نخواهند بود بعد از آن به نفوذ بی کران امپریالیست آمریکا در ایران و منطقه دهنه زنند. امپریالیستهای رقیب – چین و روسیه- که در بازار ایران فعالند و سودهای سرشار کسب می کنند، ایران کنونی را که نفوذ آمریکا در آن و در منطقه حریم امنیتی اش کوتاه شده، به ایران ویران که سهم آنها را به حساب نیاورد و تسلط امپریالیسم آمریکا را تضمین نماید، برای تامین منافع خویش ترجیح می دهند. آنها می بینند که درگیری در منطقه دورنمای قابل محاسبه و روشنی ندارد. حالت کسی را پیدا می کند که در تونل تاریکی با سرعت به پیش می رود تا به روشنائی برسد، ولی انتهای این تاریکی بر وی معلوم نیست و بُعد مسافت را نیز نمی تواند حدس زند.
این مولفه ها که در بالا بر شمردیم نقش بازدارنده در تجاوز عریان امپریالیسم به ایران ایفاء می کند. ولی وجود این موانع در سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا برای سلطه کامل بر منطقه خلیج فارس و کنترل منابع انرژی نفت علیرغم همه خطرات توقفی ایجاد نمی کند. سلطه امپریالیسم آمریکا بر ایران و خلیج فارس به عنوان تنها کشوری که هنوز تسلیم مطامع امپریالیست آمریکا نشده است، دست امپریالیسم آمریکا را برای سلطه بر اروپا و چین و روسیه و ژاپن باز می گذارد. شیر نفت و انرژی جهان را بدست امپریالیسم آمریکا می دهد تا با توجه به منافعشان در جهان آنرا شل و سفت کنند. آنها قادر می شوند جنبشهای منطقه را سرکوب نمایند و عربستان سعودی را در مقابل خطرات احتمالی ناشی از شورش مردم و یا دست یابی رقبا به منابع نفتی آن حفظ کرده و به سرعت به اشغال آن روی آورند و تصرف چاههای نفت عربستان سعودی را برای حفظ "تمدن" غرب و نوع و "شیوه زندگی آمریکائی" با کشتار مردم منطقه تضمین نمایند.
تسلط بر چاههای نفت و انرژی جهان چه به صورت فسیلی و چه به صورت هسته ای از سیاستهای راهبردی امپریالیست آمریکاست.
تاکتیکهای جدید امپریالیسم برای مقابله با ایران و تسلط بر منطقه
جنگ روانی یکی از ابزار مبارزه امپریالیسم است. توسط این جنگ روانی که مرتب بر طبل جنگ می کوبند، امپریالیسم و صهیونیسم تلاش می کنند درجه آمادگی ایران و درجه تحمل روسیه و چین و واکنش سایر ممالک جهان را در مقابل یک جنگ احتمالی تخمین بزنند و خود را از همه نظر برای زمان صفر آماده گردانند. این جنگ روانی با انجام مانورهای دریائی در چند هزار کیلومتری خاک آمریکا، و انتقال ناوگان دریائی نظامی به منطقه و تقویت پایگاههای آمریکا در منطقه ادامه دارد.
جنگ روانی برای شستشوی مغزی مردم جهان نیز صورت می گیرد. باید به مردم جهان اینگونه تفهیم شود که معیار اندازه گیری ارزشها در جهان همان ارزشهای مطلوب آمریکائی است و هر کس از این ارزشها چشم بپوشد به "جامعه جهانی" نپیوسته است. "جامعه جهانی" یعنی جامعه مورد قبول آمریکا. این یکی از ابزارهای شسشتشوی مغزی امپریالیستی است. باین ترتیب همه ملتهای جهان عضو این جامعه نیستند و همه غارتگران جهان عضو این جامعه هستند.
دولت آمریکا در چارچوب همین مقابله روانی، به جعل حقایق دست می زند و سناریوی ترور سفیر عربستان سعودی را بدون شرم و با گستاخی و با علم بدروغ بودن آن طرح می کند. سیموس میلن گزارشگر گاردین مورخ 8 دسامبر 2011 می نویسد: "شواهد قابل اعتمادی نشان میدهد، ایران به دنبال تولید سلاح هسته ای است، وجود ندارد" و رونالد پوپ Roland Popp كارشناس امورخاورمیانه و امور امنیتی در مركز تحقیقات امنیتی زوریخ در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش كرد: "ما می دانیم كه آمریكا اطلاعات سازمان های امنیتی را در اختیار این آژانس قرار داده است. چنانچه آژانس بیش از همه به این اطلاعات استناد كرده باشد این زمینه را برای خود فراهم می آورد كه متهم به سیاسی نمودن وضعیت شود در حالی كه آژانس موظف به بیطرفی كامل است" و با وجود این شواهد و تحلیها امپریالیست آمریکا به یاری نوکر دسته بسینه اش در دبیرکلی سازمان ملل متحد یعنی آقای بان کی مون و عنصر بی اراده ای در راس آژانس جهانی سازمان انرژی هسته ای، عامل منابع امنیتی کشورهای امپریالیستی، آقای یوکیو آمانو، در پی خدعه گری، دروغپراکنی و پایمال کردن حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم است. آنها مستمرا و بی وقفه، فقط با اتهام و بدون ارائه سند و مدرک، با دروغ، هیاهو و جنجال، فیلِ بمبِ اتمیِ "موهومی" ایران را هوا می کنند تا برای افکار عمومی جهان یک خطر موهومی که صلح و امنیت جهان!؟ را تهدید می کند، بیافرینند. طبیعتا نابودی خطری که امنیت و صلح جهان را تهدید می کند، نمی تواند مورد حمایت افکار عمومی جهان قرار نگیرد. نابودی ایران با مردمش باید به عنوان نابودی خطر بمب اتمی، نخست در افکار عمومی جهان مقبولیت یابد.
در کنار جنگ روانی و فعالیت گسترده، سازمانیافته در فیس بوک با چهره ها و تصاویر تقلبی توسط کارمندان سازمانها ی جاسوسی این کشورها و ایرانیان خود فروخته، آنها توانسته اند به موقع به جعل خبر به صورت موجی و متراکم بپردازند. نمونه لیبی و سوریه بسیار آموزنده است. اسناد جعلی در هنگام تجاوز به لیبی و فعالیتهای اپوزیسیون سوریه و بویژه ارتش "ملی" کاغذی سوریه در فیس بوک توسط عاملان جنگ روانی منتشر می شد.
از نظر نظامی
با آموزش از تجربه اعزام چند هزار کماندوهای کُرد تعلیم دیده آمریکائی به کردستان عراق، آنها برای اجرای عملیات خرابکارانه در داخل ایران، افراد تعلیم دیده ای را به داخل خاک میهن ما از طریق اسکله های غیر قانونی و یا مرزهای کردستان عراق و بلوچستان اعزام کرده اند. وظیفه این کماندوهای اسرائیلی و آمریکائی و بخشا ایرانی تبار، نشانه گذاری همه تاسیسات مهم راهبردی ایران، مخاذن و سیلوهای غذائی، منابع آبی، کارخانه های بزرگ، راهها و تاسیسات نظامی و هسته ای ایران است. سازمانهای خود فروخته ایرانی نظیر "مجاهدین خلق ایران" و "حزب کمونیست کارگری ایران" نیز با آنها در این عرصه همکاری می کنند و حتی مجاهدین به دادن اسرار سری نظامی ایران به امپریالیست خونخوار آمریکا، افتخار نیز می نمایند. اسرائیلیها بر پایه همین اطلاعات است که موفق شده اند تا کنون چهار تن از دانشمندان هسته ای ایران را ترور کنند و دو انبار مهمات موشکی ایران را نیز منفجر نمایند. اسرائیلیها بیاری آلمانها و آمریکائی ها با ارسال ویروس استاکس نت Stuxnet و دخول آن به تاسیسات هسته ای و صنعتی ایران خسارات فراوانی به ایران وارد کرده اند. هواپیماهای بی سرنشین آمریکا مرتب از تاسیسات ایران بر خلاف همه موازین برسمیت شناخته شده جهانی تصویر برداری کرده و جاسوسی می کنند. این خرابکاریها مسلما به اینجا ختم نمی شود و باید در شرایط بحرانی منتظر بمب گذاری در سایر مناطق ایران بود که برای ایجاد تزلزل و تشویش اذهان عمومی و تولید فضای مملو از سوء ظن به همان انفجاراتی در شهرهای بزرگ میلیونی و در اماکن عمومی دست زنند که در عراق دست می زنند. در این عرصه عربستان سعودی توسط سپاه صحابه تجارب بیشتری دارد و در یک هماهنگی با آمریکا و اسرائیل آنرا اجراء خواهد کرد. روزنامه گاردین چاپ لندن در تاریخ 8 دسامبر 2011 خود تحت عنوان "جنگ علیه ایران آغاز شده است" می نویسد: "تعداد شواهدی که نشان می دهد جنگ سری آمریکا و اسرائیل بر ضد ایران، با پشتیبانی بریتانیا و فرانسه، از هم اکنون آغاز شده، روز به روز افزایش می یابد. پشتیبانی پنهانی از گروه های مخالف بتدریج به تلاش برای کشتن دانشمندان اتمی ایرانی، استفاده از جنگ افزار سایبری، حمله به تاسیسات موشکی، و کشتن یکی از فرماندهان ایرانی از جمله این شواهد است".
در عرصه اقتصادی
امپریالیست آمریکا به محاصره اقتصادی ایران تحت عنوان تحریمهای کالاهای دو منظوره دست زده است. به غیر از قطعنامه های غیر قانونی که با فشار و زور در شورای امنیت به تصویب رسانده اند، تحریمهای غیر قانونی و فاقد مبانی حقوقی دیگری نیز به اجراء می گذارند که یا توسط اتحادیه اروپا و یا خود آمریکا صورت گرفته که ربطی به سازمان ملل نداشته و این اقدامات غیر قانونی را به سایر ممالک نیز با تهدید و تطمیع و فشار تحمیل می کند. این اقدامات غیر قانونی و مغایر تمام موازین جهانی و منشور ملل متحد، شامل تحریم کردن بانک مرکزی و خرید نفت ایران است. باین ترتیب تحریم اقتصادی ایران باید به قتل عام مردم ایران منجر شود. حزب ما تحریم اقتصادی ایران را یک جنایت ضد بشری ارزیابی می کند اسلحه تحریم که نتایج فاجعه بار آنرا ما در عراق و نوار غزه شاهد بوده ایم یک سلاح کشتار جمعی است. این تحریمها باید به مردم ایران آن چنان گرسنگی بدهد که به خیال آمریکائی ها به طغیان برخیزند و با شعارهای "نه غزه، نه لبنان، حمله کنید به ایران" در مقابل پای اوباما در فرودگاه امام خمینی فرش قرمز پهن کنند. تحریم نفتی با افزایش بهای ارز و سقوط بهای ریال منجر می شود. بهای اجناس در ایران سرسام آور و برای اقشار و طبقات کم در آمد غیر قابل پرداخت خواهد شد. تبادل ارز در عرصه تجارت جهانی برای ایران مقدور نخواهد بود. خرید کالاهای مورد نیاز کشور از جمله دارو و غذا غیر ممکن می شود. دولت فاقد ذخیره ارزی خواد بود. امپریالیستها حتی قانونی گذرانده اند که از لنگر انداختن کشتیهای ایران به بندرگاههای جهان جلو گرفته و کشتیهای ایران را در آبهای بین المللی مانند راهزنان دریائی بازرسی کنند. این اقدامات اعلان جنگ غیر رسمی علیه ایران است.
فشار سیاسی و دیپلماتیک
به ایران در عین حال در این عرصه صورت می گیرد که آنها فهرستی از اسامی کسانی تنظیم کرده اند که حق ورود به ممالک همدست آمریکا را، به عنوان افراد ممنوع الورود ندارند. با این روش آنها هر وقت لازم دانستند، می توانند با شل و سفت کردن پیچ و مهره ی این فهرست، از رفت و آمد شخصیتهای معیین یا مطلوب به صورت دلبخواه جلوگیری کنند. با این تاکتیک، امپریالیستها قادرند در کنار ترور دانشمندان ایرانی، به ایجاد تزلزل و تشویش در میان کسانی بپردازند که در عرصه دانش هسته ای فعالند و با جنگ روانی آنها را مجبور کنند از فعالیت در این عرصه ها دست بردارند. این اقدامات یاد آور دسیسه امپریالیست آمریکا و فرانسه و بلژیک در مورد کشور تازه استقلال یافته کنگو بود. آنها با همدستی داک هامر شولد سوئدی که نوکر آمریکا و دبیرکل سازمان ملل متحد بود، از سفر پاتریس لومومبا رئیس جمهور قانونی کشور آزاد شده کنگو، به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ممانعت کردند و به جای وی موسی چومبه عامل امپریالیست را که به تجزیه کنگو دست زده بود، به عنوان نماینده مردم کنگو به سازمان ملل بردند و وی را نماینده خلق کنگو جا زدند.
تلاش برای انزوای جهانی ایران
امپریالیستها در عین حال ممالک همسایه ایران را به تحریک علیه ایران می کشانند. نقش ترکیه در استقرار سپر موشکی ناتو در ترکیه، تجاوزش به خاک عراق تا نزدیکی مرزهای ایران، تجاوز دورویانه اش به سوریه با امان دادن به خودفروختگان سوریه در آنکارا به عنوان دولت آتی سوریه، نقش عربستان سعودی در تجاوز آشکار به بحرین و آدمکشی تا به امروز و قطع و پخش اخبار در مورد این جنایات توسط ممالک دموکراسیهای غربی تا به امروز، تجاوز روشن به یمن و دخالت در اتحادیه عرب برای سرنگونی حکومت رسمی معمر قذافی و بشار اسد و حمایت از امارات متحده عربی و خرید سلاحهای آمریکائی که خودش قادر به استفاده از آنها نیست، برای خلبانان آمریکائی در هنگام وقوع جنگ، دادن پایگاههای نظامی به آمریکا در بحرین، کویت و عربستان سعودی و قطر و ابو ظبی، تلاش برای ایجاد یک ناتوی عربی با شرکت ممالک عضو پیمان شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس و حتی اردن و مراکش و... تحریک سنی های پاکستان و عراق برای راه انداختن جنگ شیعه و سنی و حتی استفاده از القاعده در این عرصه و... افزایش تولید نفت و بازی با بهای آن برای اینکه کمر اقتصاد ایران را شکسته و به مردم ایران گرسنگی دهد و در عین حال واهمه جهان را از کاهش تولید نفت در جهان در صورت تجاوز به ایران به حداقل برساند، تمام این اقدامات و نظایر آنها با این هدف صورت می گیرد که ایران را درگیر یک جنگ فرسایشی طولانی نموده و زمینه را برای یک شورش داخلی و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و تسلط کامل بر ایران بوجود آورد. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی الزاما آزادی ایران نیست. ایرانی از نظر حزب ما آزاد است که سرنگونی رژیمش تنها با دست مردم ایران صورت پذیرد و نه اجانب که تنها در پی منافع کوتاه و دراز مدت خویش در ایران هستند. این تحریکات می تواند به جنگ میان ایران و همسایه ها کشیده شود که حاکمیت ایران را در بن بست سختی قرار می دهد. این درگیریها طبیعتا بدون شرکت مستقیم امپریالیستها ولی با هدایت آنها صورت می گیرد. دست ایران برای یک حمله متقابل و همه جانبه بسته است. امپریالیستها با این جنگ فرسایشی به ایران اعلان جنگ داده اند. وقتی مناسبات ممالک آسیای میانه با ایران رو به بهبود نهاد و ایران روابط حسنه با قزاقستان برقرار کرد هیلاری کلینتون عازم قزاقستان شد تا حکومت وقت آنجا را تهدید نماید روابطش را با ایران به حداقل برساند. وی صریحا گفت نزدیکی به ایران برای قزاقستان دارای بهای گرانی خواهد بود. همین روش را امپریالیست آمریکا در مورد انتقال لوله گاز به هندوستان از طریق پاکستان در پیش گرفت و با تهدید مانع انجام این اقدام شد. آنها برای تصویب قطعنامه غیر قانونی اخیر بر ضد ایران و برای کسب حد نصابِ آراء کشور بوسنی هرزه گوین را که متحد ایران بود چنان به زیر فشار و تهدید گذاردند که آنها ناچار شدند رای خویش را عوض کنند. کسب چنین آرائی با تهدید و تطمیع در هر رژیم دموکراتیکی محکوم است و نشانه اراده آزاد نیست، ولی امپریالیستها را چه باک که برای پیشبرد نیات شوم خود از هر وسیله ای استفاده کنند و نقاب دموکراسی را به چهره خویش بزنند.
عوامل انقلاب مخملی
امپریالیستها برگهای دیگری نیز در دست دارند. از چند سال پیش در فهرست اقدامات ضد بشری تضییق حقوق اقلیتهای قومی را نیز افزودند و مرتب بر روی آن توسط ناسیونال شونیستهای قومی برای این روزها تبلیغ کردند. این جریانات مشکوک و امپریالیست ساخته، مرتب نمایشات اعتراضی در ژنو و یا در مقابل پارلمان اروپا تحت حمایت از حقوق بشر مطرح می کنند که فقط از بشر، بشر خاصی را مورد نظر دارند. امپریالیستها و صهیونیستها قادر شده اند در ایران همراه با ناسیونال شونیستهای ملل اقلیت، گروههای سازمانیافته و آماده خشونت و ایجاد نفرت ملی برای ایجاد وحشت با فریادهای تجزیه طلبی بیافرینند. تبلیغات نفرت ضد فارس و جنگ ترک و فارس، فارس و کرد و یا کرد و ترک و... از این قبیلند. امپریالیستها در نظر دارند در فرصت مناسب تجربه لیبی را در مناطق مرزی ایران پیاده کنند و مقاومت دولت ایران را به عنوان کشتار قومی و جنایت علیه بشریت علم کرده تا زمینه جنگ فرسایشی را فراهم کنند. مشتی ایرانی خود فروخته و یا اتباع ممالک و یا سازمانهای جاسوسی را که می توانند به زبان فارسی؛ آذری و کردی تکلم کنند مسلح کرده به عنوان ارتش آزادیبخش ایران و سربازانی که از ارتش فرار کرده و به نیروهای آزادیبخش پیوسته اند، نظیر نمایشات مسخره سوریه تربیت می کنند تا هم دامنه جنگ داخلی گسترش پیدا کند و هم جنگ فرسایشی بدرازا بکشد.
مسلما امپریالیستها که سابقه نفوذ طولانی در ایران داشته و از تجارب فراوان و بودجه های عظیم مالی و امکانات فنی برخوردارند، از جمله انگلیسها، فرانسویها، آلمانها و آمریکائیها و صهیونیستهای اسرائیلی، در دستگاههای امنیتی و نظامی و در دستگاههای دولتی ایران عوامل متعدد نفوذی دارند که به موقع فعال شده به خرابکاری دست خواهند زد. فراموش نکنیم که ارتش سرّی ایران که توسط ناتو و آمریکا در سراسر ممالک متحد آمریکا، از ایتالیا، ترکیه، آلمان گرفته تا ایران بوجود آورده بودند، هنوز کاملا مضمحل نشده اند. آنها تلاش می کنند با خرابکاری در تمام زمینه ها بویژه سیاسی و روانی در سر بزنگاه ضربات کاری به ایران بزنند و راه ورود امپریالیستها را هموار کنند. حتی امکان انجام یک کودتای نظامی در ایران که "تحولات" بدست ایرانیها انجام پذیرد منتفی نیست.
این جنگ پنهان هم اکنون در جریان است بدون آنکه از هیچکدام از طرفها آنرا اعلام کرده باشند. تحریم نفت ایران به این معنی است که ما دست خود را بر خرخره ایران گذارده فشار می دهیم تا خفه شود. هر لگد اندازی ایران می تواند به مثابه شروع جنگ از جانب ایران طرح شود. تهدید ایران که تنگه هرمز را می بندد یکی از آن دست و پا زدنهاست. اگر ایران این تهدید را در شرایط واقعی و نه تبلیغاتی تحریم، عملی نکند در واقع تسلیم شده است، چون در پی آن، سایر خواستهای پایان ناپذیر و آزمندانه امپریالیستها مطرح می شود. اگر ایران تهدید خود را عملی کند، که در آن صورت ایران عامل جنگ معرفی شده که همه قوانین جهانی را به زیر پا گذارده و آبهای بین المللی را برای عبور کشتیهای "آزاد" بسته است. به قول معروف قلم در دست دشمن است و هر طور بخواهند، دروغهای خویش را ردیف می کنند. امپریالیست خونخوار و توسعه طلب و جنگ افروز آمریکا، ایران را جنگ افروز معرفی خواهد کرد.
همزمان با این فشارها امپریالیستها در عرصه انجام انقلاب مخملی در ایران هم کار می کنند. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا اعتراف کرد که در همان سال 2008 با رهبران جنبش سبز در ایران تماس برقرار کرده و پیشنهاد کمکهای آمریکا به آنها را عرضه کرده است. این پیشنهاد از جانب رهبران جنبش سبز با این استدلال که همکاری با آمریکا مردم را از ما بیزار می کند و ما را منزوی می نماید رد شده است. ولی امروز بخشهائی از همان جنبش و پاره ای از خودفروختگان دیگر با همان شعارهای آمریکائی پسند جنبش سبز نظیر "مرگ بر روسیه"، "مرگ بر سوریه"، "مرگ بر چین"، "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"، آماده اند تا در این جنگ فرسایشی نقشهای معینی را بعهده گیرند. جنبش سبز نیز در حال تصفیه است. عناصر انقلاب مخملی در زمان تشدید تضادها از آن جدا می شوند.
تنها راه بی اثر کردن تهدیدات امپریالیستها و صهیونیستها و نوکران ایرانی داخلیشان تکیه به مردم است. تنها رژیمی می تواند این تهدیدات را خنثی کند که نیروی مردم را بدنبال داشته باشد و از حقوق ایران در کلیه زمینه ها دفاع کرده، بر ضد اسلحه گرسنگی کشتار جمعی امپریالیستها و نظایر آنها به مقابله برخیزد.
رژیم جمهوری اسلامی که در جنایت وبی قانونی و ارتشاء و دزدی و خیانت از رژیمهای بی نظیر تاریخ ایران می باشد، موردنفرت به حق اکثریت مردم کشور ما است. این رژیم قادر نیست، اعتماد مردم را برای یک مبارزه همه جانبه، طولانی و توده ای به کف آورد و در مقابل این دسایس ایران بر باد ده مقاومت کند. این رژیم از مردم کشورش بیش از امپریالیستها می ترسد. این رژیم بقدری دروغگوست که کسی نمی داند آیا در پس تهدید های وی علیه امپریالیستها، خالی بندی کامل نهفته است و یا اینکه واقعیتی در پس این گفتارها وجود دارد. اگر این تهدید ها توخالی باشد، می تواند در زمان وقوع خطر به روحیه مردم مقاوم، صدمات جبران ناپذیری بزند و درجه مقاومت آنها را در مقابل دشمن به حداقل برساند. درماهیت رژیم ارتجاعی و جنایتکار حاکم درایران نیست که برای مقابله با دشمن خارجی و انقلاب مخملی داخلی، برای ممانعت از جنگ داخلی تجزیه ایران و برای کسب اعتماد مردم، به حقوق مردم و ملتهای ساکن ایران احترام بگذارد، این حقوق را برسمیت بشناسد، احزاب و سازمانهای سیاسی را آزاد کند، تساوی حقوق زنان با مردان را بپذیرد، سندیکاهای کارگری را آزاد کند، سانسور مطبوعات را بردارد، حق آزادی بیان را بپذیرد، دزدان مال مردم را آشکارا محاکمه کرده و با مصادره اموالشان آنها را به مجازات در خور خویش محکوم نماید. انتخابات آزاد برگذار کند تا قادر شود سد و صف متحد و متشکلی در مقابل سیل دشمن ایجاد گرداند. این رژیم با روش خویش کارش را به بن بست کشانده است. این مردم ایرانند که باید پرچم مقاومت را برافرازند و با همدستان امپریالیسم و اخلالگران در جبهه ضد جنگ و تجاوز مبارزه کنند. هیچ قدرتی قدرتمندتر از نیروی خلق نیست. این نیرو است که هم می تواند بجنگد، هم ایران را حفظ کند و هم ایران را بسازد. رژیم جمهوری اسلامی نمی خواهد بپذیرد که قوای کشور ناشی از ملت است و نه ولی فقیه، نمی خواهد بپذیرد که مردم موجودات عاقل و بالغ اند و قدرت تصمیمگیری داشته و دارای شخصیت مستقل بوده و مطیع و سرسپرده شخص رهبر نیستند و هرگز نخواهند بود. فقط با چنین درکی امکان دارد خطراتی که کشور ما را تهدید می کند به حداقل رساند و از حقوق قانونی کشور ایران به عنوان یک عضو رسمی سازمان ملل متحد دفاع کرد. باید سیاست راهبردی امپریالیسم جهانی را برای نفوذ در منطقه شناخت و برای مقابله با آن بسیج شد. این مقابله تنها با تکیه بر مردم ممکن است مردمی که حقوقشان برسمیت شناخته شود. هر گونه بی توجهی نسبت به این وضعیت عواقب خطرناکی برای میهن ما دارد. رژیم جمهوری اسلامی گور خود را می کند. تسخیر و اشغال ایران توسط تجاوزکاران و امپریالیستهای غارتگر و خون آشام، بزرگترین فاجعه تاریخ در نه دهه اخیر بعد از جنگ جهانی دوم و تاریخ ایران خواهد بود. تسخیر ایران پیروزی سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در تسلط بر منابع انرژی جهان و تولید و استخراج آن، در صد سال آینده است و جهان را یک گام بزرگ به جنگ جهانی برای تقسیم مناطق نفوذ و مواد اولیه نزدیک می کند.
تاکتیک ما در افشاء دشمنان
طبیعتا حزب ما نمی تواند به افشاء هر دسیسه مشخص امپریالیستی که در حال تغییر و گوناگون است، بپردازد. ولی می تواند خطوط تمایزی را میان دوستان و دشمنان مردم ایران و عوامل انقلاب مخملی بکشد.
در مبارزه برای تحقق خواستهای دموکراتیک باید حتما مبارزه دموکراتیک را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند زد.
حقوق بشر یک دستآورد جهانشمول و معتبر است . باید با نقض آن در همه جا مبارزه کرد. باید دست ریاکارانی را که نژادپرستانه میان انسانها، در سرزمینهای اشغال شده فلسطین و بویژه نوار غزه و زندان ابوغریب و گوانتانامو و مردم عراق و افغانستان فرق می گذارند رو کرد. نقض حقوق بشر در عربستان سعودی و لیبی فرقی با نقض آن در ایران ندارد. سکوت در مقابل نقض یکی از آنها و حمایت گزینشی از حقوق بشر دشمنی با تحقق حقوق بشر است.
باید از خواستهای مردم ایران و منافع ملی ایران از جمله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم حمایت کرد و تخریب در این دستآوردهای مردم ایران و قتل دانشمندان ایرانی، این فرزندان برجسته میهنمان را توسط تروریسم صهیونیستی محکوم نمود.
باید نقش غارتگرانه امپریالیسم را به عنوان بزرگترین تجاوزگر و جنگ طلب تاریخ بشریت، بزرگترین دشمن آزادی و دموکراسی در جهان رو کرد و دست کسانی را که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از این عفریتها کمک مالی و حمایت تبلیغاتی می گیرند برملا ساخت. تنها از این طریق است که حکمیت ایران منفرد شده و مردم ایران به سمت ما روی می آورند و دید روشنی نسبت به دوستان و دشمنان مردم ایران پیدا می کنند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره ۱۴۳ بهمن ماه ۱۳۹۰ فوریه ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org
امپریالیسم آمریکا در زمان بوش آئینی ابداع کرد که به موجب آن امپریالیست آمریکا این حق را برای خودش برسمیت می شناخت که به هر کشوری که از جانب وی احساس خطر کند تجاوز نماید و نام این اقدام جنایتکارانه را جنگ بازدارنده و یا پیشگیرانه نهاد. وی حتی ضرورتی احساس نمی کرد که در این مورد مصوبه سازمان ملل متحد را که امرزه پیشخدمت امپریالیست آمریکا شده است بدست آورد. منطق جرج بوش این بود که آری ما گردن کلفیتم و این کار را به زور به انجام می رسانیم. زوری که منافع امپریالیست آمریکا را تامین کند از نظر جرج بوش مجاز بود. جرج بوش با این سیاست توهین و بی ارزش شمردن مردم و افکار عمومی جهان برای امپریالیست آمریکا تنها بی آبروئی و احساس نفرت در جهان آفرید. این روحیه نفرت از امپریالیست آمریکا می توانست برای این امپریالیسم در نزاع با رقبایش دردسر ساز باشد و نتواند در عرصه شستشوی مغزی با زور رسانه های گروهی موفق باشد. این بود که اوباما با چهره گرگی در پوستین میش به میدان آمد تا همان سیاست دفاع از منافع راهبردی امپریالیست آمریکا را متحقق گرداند. وی به جای جنگ عریان بازدارنده با سیاست جنگ پنهان فرسایشی بازدارنده به میدان آمد.
نتایج تجاوز به ایران قابل محاسبه نیست
در عرصه تاریخی و فرهنگی
ایران کشوری است دارای سابقه تاریخی طولانی و پیشرفته در منطقه. مردم ایران در تکامل و تحول خویش از حالت ایل و طایفه بدر آمده و در شرایط حاکمیت یک مناسبات سرمایه داری رشد کرده و به صورت خلقی با غرور ملی و سابقه مبارزه تاریخی ضد امپریالیستی و ضد استعماری تحول یافته و آبدیده شده اند. مردم ایران تا کنون چندین انقلاب پرشکوه را پشت سر گذارده و در قیاس با سطح درک مردم منطقه از نظر درک سیاسی و سطح فرهنگی و ظرفیت علمی بسیار پیشرفته ترند. ایران کشوری پهناور با شهرهای میلیونی در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران است. ایران به علت سابقه تاریخی طولانی خویش، حدود منطقه نفوذ فرهنگی و اشتراکات تاریخی اش از مرزهای رسمی جغرافیائی کنونی تجاوز کرده و تمام آسیای مرکزی، قفقاز، و خاور میانه و نزدیک را در بر می گیرد. این خویشاوندی ملتهای منطقه از دیوار چین تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا و حتی بخشی از اروپا را شامل می شود. نزدیکی فرهنگی و همسرنوشتی میان این ملل فقط مذهبی نیست، بیشتر فرهنگی و تاریخی است. ایران کشوری نیست که بعد از جنگ جهانی اول مانند عراق و عربستان سعودی و اردن و یا پاکستان بر اساس خواست و منافع استعمار به مناطق نفوذ تقسیم شده و بر این اساس بوجود آمده باشد.
در عرصه نظامی
ایران از نظر نظامی از یک جنگ هشت ساله بر ضد عراق که از حمایت همه ارتجاع منطقه و پشتیبانی امپریالیستها از عراق بود بیرون آمده و توانسته علیرغم تحریم سی ساله کمر راست کند. صدها هزار جوانان این کشور برای دفاع از میهن، علیرغم دشمنی با جمهوری اسلامی به جبهه رفتند و جان دادند تا ایران زنده بماند. ایران با توجه به محاصره اقتصادی از جانب آمریکا مجبور بوده است در عرصه هائی به فنآوری ساخت تسلیحات نظامی دست پیدا کند. گرچه ایران در میدان نبرد هوائی با حدود 300 هواپیمای کهنه و فرسوده بخت مصاف با آمریکا و ناتو و ارتجاع عرب منطقه و اسرائیل را ندارد، ولی توانسته با دستیابی به فنآوری موشکی و ماهواره ای حتی آنطور که رسانه های غربی می گویند به فهرست ده کشور توانای کشور جهان در این زمینه، بپیوندد. پیشرفت در صنایع موشکی ضعف هوائی ایران را تا حدودی جبران کرده، ولی نمی تواند به برتری انبوه و سرسام آور قوای دشمن چیره شود. از نظر نظامی ایران توان مقابله با این هیولا در یک جنگ جبهه ای را ندارد.
ولی ایران با توسل به نیروی موشکی خود و با برخورداری از کماندوهای رزمی اش در منطقه می تواند ضربات کارسازی به دشمن بزند که برای ایجاد یک بحران در جهان کفایت می کند. اسرائیل و چاههای نفت عربستان سعودی و کویت و عراق و امارات متحده عربی و پاره ای پایگاههای آمریکا در ترکیه، کردستان عراق، آذربایجان و گرجستان و... در تیررس موشکهای ایران است. ایران می تواند تنها با غرق یک کشتی حمل نفت تنگه هرمز را ببندد و در جریان عادی نفت اخلال کند. امری که به بحران اقتصادی می انجامد.
دشمنان ایران که می بایست با حملات سنگین هوائی به صورت مستمر و در طی هفته ها، بدون تاخیر وگسست، به همه اقصی نقاط ایران حمله کرده تا نگذارند ایران از ذخایر و امکانات خویش و یا حتی امکانات نادانسته از نظر دشمن، استفاده کند، باید مطمئن شوند که این حملات طوری خواهد بود که کوچکترین امکان واکنشی را به رژیم جمهوری اسلامی نمی دهد. محاسبه و سازمان دادن چنین وضعیتی از نظر نظامی کار آسانی نیست. از این گذشته ایران امکاناتی در ممالک همسایه خویش دارد تا برای قوای اشغالگر مزاحمتهای سنگینی فراهم آورد. معلوم نیست کشور عراق بتواند با همین وضعیت، وحدت نیم بند خویش را حفظ کند و در خطر تجزیه قرار نگیرد. معلوم نیست سرنوشت نیروهای ناتو در افغانستان چه خواهد شد؟
در عرصه حمایت جهانی
ایران به علت همدردی با ملت فلسطین و لبنان از حمایت بسیار بالائی در میان مردم ممالک عربی و مسلمان برخوردار است. نزدیکی ایران به کشورهای ونزوئلا ، کوبا، برزیل و بولیوی برای ایران محبوبیت فراوانی در ممالک آمریکای لاتین خلق کرده است. نزدیکی ایران به سوریه و فلسطین و لبنان از این ممالک سپر دفاعی برای ایران ساخته است که مولفه های مهمی در محاسبات امپریالیسم برای تجاوز به ایران به حساب می آیند. این کشورها در پشت جبهه دشمنان ایران قرار دارند و دسایس در سوریه توسط امپریالیستها را باید در پرتو این وضعیت دید که تلاش می کند پشت جبهه ایران را خالی کند.
تجاوز به ایران موجی از اعتراض در میان ملتهای جهان بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم ایجاد خواهد کرد. این تجاوز به علت مخالفت چین و روسیه در شورای امنیت به صورت یک اقدام غیر قانونی و با نقض همه موازین حقوقی و انسانی جهانی باید صورت گیرد که نقاب امپریالیسم را در فریب افکار عمومی به زیر می کشد. مردم خواهند دید که آنها نه به حقوق بشر تقیدی دارند و نه به حقوق ملل و نه به موازین جهانی، تنها منافع غارتگرانه امپریالیستی است که موتور حرکت جنون آسای آنها خواهد بود. تجاوز به ایران و موج حمایت از ایران حتی در میان نیروهای صلح دوست و ضد جنگ و انقلابی و کمونیست در جهان و بویژه در اروپا رنگ جدیدی به اشغال افغانستان، عراق و لیبی می زند.
ممالک غیر متعهد در اکثریت خود همواره از خواست محقانه ایران برای غنی سازی اورانیوم دفاع کرده اند و تجاوز به ایران را برای منع ایران در استفاده از این حق با سوء ظن خواهند نگریست. دنیای بعد از تجاوز به ایران، دنیای قبل از آن نخواهد بود. بنظر حزب ما تمام روابط جهانی اعم از حقوقی و یا غیر از آن دستخوش تحول خواهد شد. تجاوز به ایران، چین و روسیه را در مقابل پرسشهای سرنوشت ساز قرار خواهد داد. سازمان ملل به عنوان مترسک امپریالیسم، بی اعتبار خواهد شد و گور خودش را خواهد کند و قانون جنگل بر همه جا مستولی می گردد.
در عرصه وحدت خلق و یکپارچگی
تجاوز به ایران اپوزیسیون خودفروخته ایران را بشدت منزوی خواهد کرد، زیرا مردم ایران مسلما به مقاومت در مقابل تجاوز دست زده به وحدت ملی خویش تکیه خواهند کرد. دو جبهه در ایران و خارج بوجود می آید: جبهه دشمنان مردم ایران و جبهه مردم ایران. احمد چلبی های ایرانی قادر نخواهند شد در ایران برای خویش جای پائی باز کنند. سرنوشت سازمان مجاهدین خلق که از محبوبیت چشم گیری در ایران در قبل و آغاز انقلاب برخوردار بود، بعد از همدستی با صدام حسین و سپس پابوسی جرج بوش، مورد انزجار عمومی قرار گرفت، بهترین تجربه در این زمینه است. خودفروختگانی که در پا رکابی امپریالیستها به ایران وارد شوند و بخواهند بر ایرانی مخروبه حکومت کنند، هرگز مورد اعتماد ملت ایران نخواهند بود و از همان روز نخست آماج مبارزه این ملت هستند. فراموش نکنیم که برخلاف افغانستان، عراق و لیبی و یا سوریه میلیونها ایرانی در سراسر جهان زندگی می کنند که علیرغم مخالفتشان با جمهوری اسلامی از عراقیزه شدن ایران نفرت دارند. بسیج این عده در مخالفت با جنگ و تجاوز امپریالیست آمریکا وضعیت را برای تحمیل سانسور و جعل اخبار دشوار می کند. عده قلیل ایرانیان خودفروخته و احزاب اسرائیلی نظیر "حزب کمونیست کارگری ایران" و پیروان تئوریهای منصور حکمت و گروه های ناسیونال شونیست قومی و آریائی شونیستهای سلطنت طلب که فرمان تجاوز به ایران را امضاء می کنند، نمی توانند نقش قاطعی در جعل اخبار بازی کنند.
تضادهای امپریالیستها
در کنار این عوامل تضاد امپریالیستها را نیز نباید فراموش کرد که گرچه در ظاهر در زیر فشار آمریکا و اسرائیل گردن خم می کنند، ولی واقفند که در ایران ویران بعد از جنگ، منافع آنها بر سر تقسیم به خطر خواهد افتاد و قادر نخواهند بود بعد از آن به نفوذ بی کران امپریالیست آمریکا در ایران و منطقه دهنه زنند. امپریالیستهای رقیب – چین و روسیه- که در بازار ایران فعالند و سودهای سرشار کسب می کنند، ایران کنونی را که نفوذ آمریکا در آن و در منطقه حریم امنیتی اش کوتاه شده، به ایران ویران که سهم آنها را به حساب نیاورد و تسلط امپریالیسم آمریکا را تضمین نماید، برای تامین منافع خویش ترجیح می دهند. آنها می بینند که درگیری در منطقه دورنمای قابل محاسبه و روشنی ندارد. حالت کسی را پیدا می کند که در تونل تاریکی با سرعت به پیش می رود تا به روشنائی برسد، ولی انتهای این تاریکی بر وی معلوم نیست و بُعد مسافت را نیز نمی تواند حدس زند.
این مولفه ها که در بالا بر شمردیم نقش بازدارنده در تجاوز عریان امپریالیسم به ایران ایفاء می کند. ولی وجود این موانع در سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا برای سلطه کامل بر منطقه خلیج فارس و کنترل منابع انرژی نفت علیرغم همه خطرات توقفی ایجاد نمی کند. سلطه امپریالیسم آمریکا بر ایران و خلیج فارس به عنوان تنها کشوری که هنوز تسلیم مطامع امپریالیست آمریکا نشده است، دست امپریالیسم آمریکا را برای سلطه بر اروپا و چین و روسیه و ژاپن باز می گذارد. شیر نفت و انرژی جهان را بدست امپریالیسم آمریکا می دهد تا با توجه به منافعشان در جهان آنرا شل و سفت کنند. آنها قادر می شوند جنبشهای منطقه را سرکوب نمایند و عربستان سعودی را در مقابل خطرات احتمالی ناشی از شورش مردم و یا دست یابی رقبا به منابع نفتی آن حفظ کرده و به سرعت به اشغال آن روی آورند و تصرف چاههای نفت عربستان سعودی را برای حفظ "تمدن" غرب و نوع و "شیوه زندگی آمریکائی" با کشتار مردم منطقه تضمین نمایند.
تسلط بر چاههای نفت و انرژی جهان چه به صورت فسیلی و چه به صورت هسته ای از سیاستهای راهبردی امپریالیست آمریکاست.
تاکتیکهای جدید امپریالیسم برای مقابله با ایران و تسلط بر منطقه
جنگ روانی یکی از ابزار مبارزه امپریالیسم است. توسط این جنگ روانی که مرتب بر طبل جنگ می کوبند، امپریالیسم و صهیونیسم تلاش می کنند درجه آمادگی ایران و درجه تحمل روسیه و چین و واکنش سایر ممالک جهان را در مقابل یک جنگ احتمالی تخمین بزنند و خود را از همه نظر برای زمان صفر آماده گردانند. این جنگ روانی با انجام مانورهای دریائی در چند هزار کیلومتری خاک آمریکا، و انتقال ناوگان دریائی نظامی به منطقه و تقویت پایگاههای آمریکا در منطقه ادامه دارد.
جنگ روانی برای شستشوی مغزی مردم جهان نیز صورت می گیرد. باید به مردم جهان اینگونه تفهیم شود که معیار اندازه گیری ارزشها در جهان همان ارزشهای مطلوب آمریکائی است و هر کس از این ارزشها چشم بپوشد به "جامعه جهانی" نپیوسته است. "جامعه جهانی" یعنی جامعه مورد قبول آمریکا. این یکی از ابزارهای شسشتشوی مغزی امپریالیستی است. باین ترتیب همه ملتهای جهان عضو این جامعه نیستند و همه غارتگران جهان عضو این جامعه هستند.
دولت آمریکا در چارچوب همین مقابله روانی، به جعل حقایق دست می زند و سناریوی ترور سفیر عربستان سعودی را بدون شرم و با گستاخی و با علم بدروغ بودن آن طرح می کند. سیموس میلن گزارشگر گاردین مورخ 8 دسامبر 2011 می نویسد: "شواهد قابل اعتمادی نشان میدهد، ایران به دنبال تولید سلاح هسته ای است، وجود ندارد" و رونالد پوپ Roland Popp كارشناس امورخاورمیانه و امور امنیتی در مركز تحقیقات امنیتی زوریخ در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش كرد: "ما می دانیم كه آمریكا اطلاعات سازمان های امنیتی را در اختیار این آژانس قرار داده است. چنانچه آژانس بیش از همه به این اطلاعات استناد كرده باشد این زمینه را برای خود فراهم می آورد كه متهم به سیاسی نمودن وضعیت شود در حالی كه آژانس موظف به بیطرفی كامل است" و با وجود این شواهد و تحلیها امپریالیست آمریکا به یاری نوکر دسته بسینه اش در دبیرکلی سازمان ملل متحد یعنی آقای بان کی مون و عنصر بی اراده ای در راس آژانس جهانی سازمان انرژی هسته ای، عامل منابع امنیتی کشورهای امپریالیستی، آقای یوکیو آمانو، در پی خدعه گری، دروغپراکنی و پایمال کردن حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم است. آنها مستمرا و بی وقفه، فقط با اتهام و بدون ارائه سند و مدرک، با دروغ، هیاهو و جنجال، فیلِ بمبِ اتمیِ "موهومی" ایران را هوا می کنند تا برای افکار عمومی جهان یک خطر موهومی که صلح و امنیت جهان!؟ را تهدید می کند، بیافرینند. طبیعتا نابودی خطری که امنیت و صلح جهان را تهدید می کند، نمی تواند مورد حمایت افکار عمومی جهان قرار نگیرد. نابودی ایران با مردمش باید به عنوان نابودی خطر بمب اتمی، نخست در افکار عمومی جهان مقبولیت یابد.
در کنار جنگ روانی و فعالیت گسترده، سازمانیافته در فیس بوک با چهره ها و تصاویر تقلبی توسط کارمندان سازمانها ی جاسوسی این کشورها و ایرانیان خود فروخته، آنها توانسته اند به موقع به جعل خبر به صورت موجی و متراکم بپردازند. نمونه لیبی و سوریه بسیار آموزنده است. اسناد جعلی در هنگام تجاوز به لیبی و فعالیتهای اپوزیسیون سوریه و بویژه ارتش "ملی" کاغذی سوریه در فیس بوک توسط عاملان جنگ روانی منتشر می شد.
از نظر نظامی
با آموزش از تجربه اعزام چند هزار کماندوهای کُرد تعلیم دیده آمریکائی به کردستان عراق، آنها برای اجرای عملیات خرابکارانه در داخل ایران، افراد تعلیم دیده ای را به داخل خاک میهن ما از طریق اسکله های غیر قانونی و یا مرزهای کردستان عراق و بلوچستان اعزام کرده اند. وظیفه این کماندوهای اسرائیلی و آمریکائی و بخشا ایرانی تبار، نشانه گذاری همه تاسیسات مهم راهبردی ایران، مخاذن و سیلوهای غذائی، منابع آبی، کارخانه های بزرگ، راهها و تاسیسات نظامی و هسته ای ایران است. سازمانهای خود فروخته ایرانی نظیر "مجاهدین خلق ایران" و "حزب کمونیست کارگری ایران" نیز با آنها در این عرصه همکاری می کنند و حتی مجاهدین به دادن اسرار سری نظامی ایران به امپریالیست خونخوار آمریکا، افتخار نیز می نمایند. اسرائیلیها بر پایه همین اطلاعات است که موفق شده اند تا کنون چهار تن از دانشمندان هسته ای ایران را ترور کنند و دو انبار مهمات موشکی ایران را نیز منفجر نمایند. اسرائیلیها بیاری آلمانها و آمریکائی ها با ارسال ویروس استاکس نت Stuxnet و دخول آن به تاسیسات هسته ای و صنعتی ایران خسارات فراوانی به ایران وارد کرده اند. هواپیماهای بی سرنشین آمریکا مرتب از تاسیسات ایران بر خلاف همه موازین برسمیت شناخته شده جهانی تصویر برداری کرده و جاسوسی می کنند. این خرابکاریها مسلما به اینجا ختم نمی شود و باید در شرایط بحرانی منتظر بمب گذاری در سایر مناطق ایران بود که برای ایجاد تزلزل و تشویش اذهان عمومی و تولید فضای مملو از سوء ظن به همان انفجاراتی در شهرهای بزرگ میلیونی و در اماکن عمومی دست زنند که در عراق دست می زنند. در این عرصه عربستان سعودی توسط سپاه صحابه تجارب بیشتری دارد و در یک هماهنگی با آمریکا و اسرائیل آنرا اجراء خواهد کرد. روزنامه گاردین چاپ لندن در تاریخ 8 دسامبر 2011 خود تحت عنوان "جنگ علیه ایران آغاز شده است" می نویسد: "تعداد شواهدی که نشان می دهد جنگ سری آمریکا و اسرائیل بر ضد ایران، با پشتیبانی بریتانیا و فرانسه، از هم اکنون آغاز شده، روز به روز افزایش می یابد. پشتیبانی پنهانی از گروه های مخالف بتدریج به تلاش برای کشتن دانشمندان اتمی ایرانی، استفاده از جنگ افزار سایبری، حمله به تاسیسات موشکی، و کشتن یکی از فرماندهان ایرانی از جمله این شواهد است".
در عرصه اقتصادی
امپریالیست آمریکا به محاصره اقتصادی ایران تحت عنوان تحریمهای کالاهای دو منظوره دست زده است. به غیر از قطعنامه های غیر قانونی که با فشار و زور در شورای امنیت به تصویب رسانده اند، تحریمهای غیر قانونی و فاقد مبانی حقوقی دیگری نیز به اجراء می گذارند که یا توسط اتحادیه اروپا و یا خود آمریکا صورت گرفته که ربطی به سازمان ملل نداشته و این اقدامات غیر قانونی را به سایر ممالک نیز با تهدید و تطمیع و فشار تحمیل می کند. این اقدامات غیر قانونی و مغایر تمام موازین جهانی و منشور ملل متحد، شامل تحریم کردن بانک مرکزی و خرید نفت ایران است. باین ترتیب تحریم اقتصادی ایران باید به قتل عام مردم ایران منجر شود. حزب ما تحریم اقتصادی ایران را یک جنایت ضد بشری ارزیابی می کند اسلحه تحریم که نتایج فاجعه بار آنرا ما در عراق و نوار غزه شاهد بوده ایم یک سلاح کشتار جمعی است. این تحریمها باید به مردم ایران آن چنان گرسنگی بدهد که به خیال آمریکائی ها به طغیان برخیزند و با شعارهای "نه غزه، نه لبنان، حمله کنید به ایران" در مقابل پای اوباما در فرودگاه امام خمینی فرش قرمز پهن کنند. تحریم نفتی با افزایش بهای ارز و سقوط بهای ریال منجر می شود. بهای اجناس در ایران سرسام آور و برای اقشار و طبقات کم در آمد غیر قابل پرداخت خواهد شد. تبادل ارز در عرصه تجارت جهانی برای ایران مقدور نخواهد بود. خرید کالاهای مورد نیاز کشور از جمله دارو و غذا غیر ممکن می شود. دولت فاقد ذخیره ارزی خواد بود. امپریالیستها حتی قانونی گذرانده اند که از لنگر انداختن کشتیهای ایران به بندرگاههای جهان جلو گرفته و کشتیهای ایران را در آبهای بین المللی مانند راهزنان دریائی بازرسی کنند. این اقدامات اعلان جنگ غیر رسمی علیه ایران است.
فشار سیاسی و دیپلماتیک
به ایران در عین حال در این عرصه صورت می گیرد که آنها فهرستی از اسامی کسانی تنظیم کرده اند که حق ورود به ممالک همدست آمریکا را، به عنوان افراد ممنوع الورود ندارند. با این روش آنها هر وقت لازم دانستند، می توانند با شل و سفت کردن پیچ و مهره ی این فهرست، از رفت و آمد شخصیتهای معیین یا مطلوب به صورت دلبخواه جلوگیری کنند. با این تاکتیک، امپریالیستها قادرند در کنار ترور دانشمندان ایرانی، به ایجاد تزلزل و تشویش در میان کسانی بپردازند که در عرصه دانش هسته ای فعالند و با جنگ روانی آنها را مجبور کنند از فعالیت در این عرصه ها دست بردارند. این اقدامات یاد آور دسیسه امپریالیست آمریکا و فرانسه و بلژیک در مورد کشور تازه استقلال یافته کنگو بود. آنها با همدستی داک هامر شولد سوئدی که نوکر آمریکا و دبیرکل سازمان ملل متحد بود، از سفر پاتریس لومومبا رئیس جمهور قانونی کشور آزاد شده کنگو، به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ممانعت کردند و به جای وی موسی چومبه عامل امپریالیست را که به تجزیه کنگو دست زده بود، به عنوان نماینده مردم کنگو به سازمان ملل بردند و وی را نماینده خلق کنگو جا زدند.
تلاش برای انزوای جهانی ایران
امپریالیستها در عین حال ممالک همسایه ایران را به تحریک علیه ایران می کشانند. نقش ترکیه در استقرار سپر موشکی ناتو در ترکیه، تجاوزش به خاک عراق تا نزدیکی مرزهای ایران، تجاوز دورویانه اش به سوریه با امان دادن به خودفروختگان سوریه در آنکارا به عنوان دولت آتی سوریه، نقش عربستان سعودی در تجاوز آشکار به بحرین و آدمکشی تا به امروز و قطع و پخش اخبار در مورد این جنایات توسط ممالک دموکراسیهای غربی تا به امروز، تجاوز روشن به یمن و دخالت در اتحادیه عرب برای سرنگونی حکومت رسمی معمر قذافی و بشار اسد و حمایت از امارات متحده عربی و خرید سلاحهای آمریکائی که خودش قادر به استفاده از آنها نیست، برای خلبانان آمریکائی در هنگام وقوع جنگ، دادن پایگاههای نظامی به آمریکا در بحرین، کویت و عربستان سعودی و قطر و ابو ظبی، تلاش برای ایجاد یک ناتوی عربی با شرکت ممالک عضو پیمان شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس و حتی اردن و مراکش و... تحریک سنی های پاکستان و عراق برای راه انداختن جنگ شیعه و سنی و حتی استفاده از القاعده در این عرصه و... افزایش تولید نفت و بازی با بهای آن برای اینکه کمر اقتصاد ایران را شکسته و به مردم ایران گرسنگی دهد و در عین حال واهمه جهان را از کاهش تولید نفت در جهان در صورت تجاوز به ایران به حداقل برساند، تمام این اقدامات و نظایر آنها با این هدف صورت می گیرد که ایران را درگیر یک جنگ فرسایشی طولانی نموده و زمینه را برای یک شورش داخلی و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و تسلط کامل بر ایران بوجود آورد. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی الزاما آزادی ایران نیست. ایرانی از نظر حزب ما آزاد است که سرنگونی رژیمش تنها با دست مردم ایران صورت پذیرد و نه اجانب که تنها در پی منافع کوتاه و دراز مدت خویش در ایران هستند. این تحریکات می تواند به جنگ میان ایران و همسایه ها کشیده شود که حاکمیت ایران را در بن بست سختی قرار می دهد. این درگیریها طبیعتا بدون شرکت مستقیم امپریالیستها ولی با هدایت آنها صورت می گیرد. دست ایران برای یک حمله متقابل و همه جانبه بسته است. امپریالیستها با این جنگ فرسایشی به ایران اعلان جنگ داده اند. وقتی مناسبات ممالک آسیای میانه با ایران رو به بهبود نهاد و ایران روابط حسنه با قزاقستان برقرار کرد هیلاری کلینتون عازم قزاقستان شد تا حکومت وقت آنجا را تهدید نماید روابطش را با ایران به حداقل برساند. وی صریحا گفت نزدیکی به ایران برای قزاقستان دارای بهای گرانی خواهد بود. همین روش را امپریالیست آمریکا در مورد انتقال لوله گاز به هندوستان از طریق پاکستان در پیش گرفت و با تهدید مانع انجام این اقدام شد. آنها برای تصویب قطعنامه غیر قانونی اخیر بر ضد ایران و برای کسب حد نصابِ آراء کشور بوسنی هرزه گوین را که متحد ایران بود چنان به زیر فشار و تهدید گذاردند که آنها ناچار شدند رای خویش را عوض کنند. کسب چنین آرائی با تهدید و تطمیع در هر رژیم دموکراتیکی محکوم است و نشانه اراده آزاد نیست، ولی امپریالیستها را چه باک که برای پیشبرد نیات شوم خود از هر وسیله ای استفاده کنند و نقاب دموکراسی را به چهره خویش بزنند.
عوامل انقلاب مخملی
امپریالیستها برگهای دیگری نیز در دست دارند. از چند سال پیش در فهرست اقدامات ضد بشری تضییق حقوق اقلیتهای قومی را نیز افزودند و مرتب بر روی آن توسط ناسیونال شونیستهای قومی برای این روزها تبلیغ کردند. این جریانات مشکوک و امپریالیست ساخته، مرتب نمایشات اعتراضی در ژنو و یا در مقابل پارلمان اروپا تحت حمایت از حقوق بشر مطرح می کنند که فقط از بشر، بشر خاصی را مورد نظر دارند. امپریالیستها و صهیونیستها قادر شده اند در ایران همراه با ناسیونال شونیستهای ملل اقلیت، گروههای سازمانیافته و آماده خشونت و ایجاد نفرت ملی برای ایجاد وحشت با فریادهای تجزیه طلبی بیافرینند. تبلیغات نفرت ضد فارس و جنگ ترک و فارس، فارس و کرد و یا کرد و ترک و... از این قبیلند. امپریالیستها در نظر دارند در فرصت مناسب تجربه لیبی را در مناطق مرزی ایران پیاده کنند و مقاومت دولت ایران را به عنوان کشتار قومی و جنایت علیه بشریت علم کرده تا زمینه جنگ فرسایشی را فراهم کنند. مشتی ایرانی خود فروخته و یا اتباع ممالک و یا سازمانهای جاسوسی را که می توانند به زبان فارسی؛ آذری و کردی تکلم کنند مسلح کرده به عنوان ارتش آزادیبخش ایران و سربازانی که از ارتش فرار کرده و به نیروهای آزادیبخش پیوسته اند، نظیر نمایشات مسخره سوریه تربیت می کنند تا هم دامنه جنگ داخلی گسترش پیدا کند و هم جنگ فرسایشی بدرازا بکشد.
مسلما امپریالیستها که سابقه نفوذ طولانی در ایران داشته و از تجارب فراوان و بودجه های عظیم مالی و امکانات فنی برخوردارند، از جمله انگلیسها، فرانسویها، آلمانها و آمریکائیها و صهیونیستهای اسرائیلی، در دستگاههای امنیتی و نظامی و در دستگاههای دولتی ایران عوامل متعدد نفوذی دارند که به موقع فعال شده به خرابکاری دست خواهند زد. فراموش نکنیم که ارتش سرّی ایران که توسط ناتو و آمریکا در سراسر ممالک متحد آمریکا، از ایتالیا، ترکیه، آلمان گرفته تا ایران بوجود آورده بودند، هنوز کاملا مضمحل نشده اند. آنها تلاش می کنند با خرابکاری در تمام زمینه ها بویژه سیاسی و روانی در سر بزنگاه ضربات کاری به ایران بزنند و راه ورود امپریالیستها را هموار کنند. حتی امکان انجام یک کودتای نظامی در ایران که "تحولات" بدست ایرانیها انجام پذیرد منتفی نیست.
این جنگ پنهان هم اکنون در جریان است بدون آنکه از هیچکدام از طرفها آنرا اعلام کرده باشند. تحریم نفت ایران به این معنی است که ما دست خود را بر خرخره ایران گذارده فشار می دهیم تا خفه شود. هر لگد اندازی ایران می تواند به مثابه شروع جنگ از جانب ایران طرح شود. تهدید ایران که تنگه هرمز را می بندد یکی از آن دست و پا زدنهاست. اگر ایران این تهدید را در شرایط واقعی و نه تبلیغاتی تحریم، عملی نکند در واقع تسلیم شده است، چون در پی آن، سایر خواستهای پایان ناپذیر و آزمندانه امپریالیستها مطرح می شود. اگر ایران تهدید خود را عملی کند، که در آن صورت ایران عامل جنگ معرفی شده که همه قوانین جهانی را به زیر پا گذارده و آبهای بین المللی را برای عبور کشتیهای "آزاد" بسته است. به قول معروف قلم در دست دشمن است و هر طور بخواهند، دروغهای خویش را ردیف می کنند. امپریالیست خونخوار و توسعه طلب و جنگ افروز آمریکا، ایران را جنگ افروز معرفی خواهد کرد.
همزمان با این فشارها امپریالیستها در عرصه انجام انقلاب مخملی در ایران هم کار می کنند. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا اعتراف کرد که در همان سال 2008 با رهبران جنبش سبز در ایران تماس برقرار کرده و پیشنهاد کمکهای آمریکا به آنها را عرضه کرده است. این پیشنهاد از جانب رهبران جنبش سبز با این استدلال که همکاری با آمریکا مردم را از ما بیزار می کند و ما را منزوی می نماید رد شده است. ولی امروز بخشهائی از همان جنبش و پاره ای از خودفروختگان دیگر با همان شعارهای آمریکائی پسند جنبش سبز نظیر "مرگ بر روسیه"، "مرگ بر سوریه"، "مرگ بر چین"، "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"، آماده اند تا در این جنگ فرسایشی نقشهای معینی را بعهده گیرند. جنبش سبز نیز در حال تصفیه است. عناصر انقلاب مخملی در زمان تشدید تضادها از آن جدا می شوند.
تنها راه بی اثر کردن تهدیدات امپریالیستها و صهیونیستها و نوکران ایرانی داخلیشان تکیه به مردم است. تنها رژیمی می تواند این تهدیدات را خنثی کند که نیروی مردم را بدنبال داشته باشد و از حقوق ایران در کلیه زمینه ها دفاع کرده، بر ضد اسلحه گرسنگی کشتار جمعی امپریالیستها و نظایر آنها به مقابله برخیزد.
رژیم جمهوری اسلامی که در جنایت وبی قانونی و ارتشاء و دزدی و خیانت از رژیمهای بی نظیر تاریخ ایران می باشد، موردنفرت به حق اکثریت مردم کشور ما است. این رژیم قادر نیست، اعتماد مردم را برای یک مبارزه همه جانبه، طولانی و توده ای به کف آورد و در مقابل این دسایس ایران بر باد ده مقاومت کند. این رژیم از مردم کشورش بیش از امپریالیستها می ترسد. این رژیم بقدری دروغگوست که کسی نمی داند آیا در پس تهدید های وی علیه امپریالیستها، خالی بندی کامل نهفته است و یا اینکه واقعیتی در پس این گفتارها وجود دارد. اگر این تهدید ها توخالی باشد، می تواند در زمان وقوع خطر به روحیه مردم مقاوم، صدمات جبران ناپذیری بزند و درجه مقاومت آنها را در مقابل دشمن به حداقل برساند. درماهیت رژیم ارتجاعی و جنایتکار حاکم درایران نیست که برای مقابله با دشمن خارجی و انقلاب مخملی داخلی، برای ممانعت از جنگ داخلی تجزیه ایران و برای کسب اعتماد مردم، به حقوق مردم و ملتهای ساکن ایران احترام بگذارد، این حقوق را برسمیت بشناسد، احزاب و سازمانهای سیاسی را آزاد کند، تساوی حقوق زنان با مردان را بپذیرد، سندیکاهای کارگری را آزاد کند، سانسور مطبوعات را بردارد، حق آزادی بیان را بپذیرد، دزدان مال مردم را آشکارا محاکمه کرده و با مصادره اموالشان آنها را به مجازات در خور خویش محکوم نماید. انتخابات آزاد برگذار کند تا قادر شود سد و صف متحد و متشکلی در مقابل سیل دشمن ایجاد گرداند. این رژیم با روش خویش کارش را به بن بست کشانده است. این مردم ایرانند که باید پرچم مقاومت را برافرازند و با همدستان امپریالیسم و اخلالگران در جبهه ضد جنگ و تجاوز مبارزه کنند. هیچ قدرتی قدرتمندتر از نیروی خلق نیست. این نیرو است که هم می تواند بجنگد، هم ایران را حفظ کند و هم ایران را بسازد. رژیم جمهوری اسلامی نمی خواهد بپذیرد که قوای کشور ناشی از ملت است و نه ولی فقیه، نمی خواهد بپذیرد که مردم موجودات عاقل و بالغ اند و قدرت تصمیمگیری داشته و دارای شخصیت مستقل بوده و مطیع و سرسپرده شخص رهبر نیستند و هرگز نخواهند بود. فقط با چنین درکی امکان دارد خطراتی که کشور ما را تهدید می کند به حداقل رساند و از حقوق قانونی کشور ایران به عنوان یک عضو رسمی سازمان ملل متحد دفاع کرد. باید سیاست راهبردی امپریالیسم جهانی را برای نفوذ در منطقه شناخت و برای مقابله با آن بسیج شد. این مقابله تنها با تکیه بر مردم ممکن است مردمی که حقوقشان برسمیت شناخته شود. هر گونه بی توجهی نسبت به این وضعیت عواقب خطرناکی برای میهن ما دارد. رژیم جمهوری اسلامی گور خود را می کند. تسخیر و اشغال ایران توسط تجاوزکاران و امپریالیستهای غارتگر و خون آشام، بزرگترین فاجعه تاریخ در نه دهه اخیر بعد از جنگ جهانی دوم و تاریخ ایران خواهد بود. تسخیر ایران پیروزی سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در تسلط بر منابع انرژی جهان و تولید و استخراج آن، در صد سال آینده است و جهان را یک گام بزرگ به جنگ جهانی برای تقسیم مناطق نفوذ و مواد اولیه نزدیک می کند.
تاکتیک ما در افشاء دشمنان
طبیعتا حزب ما نمی تواند به افشاء هر دسیسه مشخص امپریالیستی که در حال تغییر و گوناگون است، بپردازد. ولی می تواند خطوط تمایزی را میان دوستان و دشمنان مردم ایران و عوامل انقلاب مخملی بکشد.
در مبارزه برای تحقق خواستهای دموکراتیک باید حتما مبارزه دموکراتیک را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند زد.
حقوق بشر یک دستآورد جهانشمول و معتبر است . باید با نقض آن در همه جا مبارزه کرد. باید دست ریاکارانی را که نژادپرستانه میان انسانها، در سرزمینهای اشغال شده فلسطین و بویژه نوار غزه و زندان ابوغریب و گوانتانامو و مردم عراق و افغانستان فرق می گذارند رو کرد. نقض حقوق بشر در عربستان سعودی و لیبی فرقی با نقض آن در ایران ندارد. سکوت در مقابل نقض یکی از آنها و حمایت گزینشی از حقوق بشر دشمنی با تحقق حقوق بشر است.
باید از خواستهای مردم ایران و منافع ملی ایران از جمله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم حمایت کرد و تخریب در این دستآوردهای مردم ایران و قتل دانشمندان ایرانی، این فرزندان برجسته میهنمان را توسط تروریسم صهیونیستی محکوم نمود.
باید نقش غارتگرانه امپریالیسم را به عنوان بزرگترین تجاوزگر و جنگ طلب تاریخ بشریت، بزرگترین دشمن آزادی و دموکراسی در جهان رو کرد و دست کسانی را که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از این عفریتها کمک مالی و حمایت تبلیغاتی می گیرند برملا ساخت. تنها از این طریق است که حکمیت ایران منفرد شده و مردم ایران به سمت ما روی می آورند و دید روشنی نسبت به دوستان و دشمنان مردم ایران پیدا می کنند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره ۱۴۳ بهمن ماه ۱۳۹۰ فوریه ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org