۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه


 چه حکومتی در ونزوئلا بر سر کاراست

به بهانه درگذشت رهبرملی و دمکرات ونزوئلا

 

با درگذشت هوگوچاوز رهبر ملی و دمکرات کشور ونزوئلا امپریالیستها به جشن و پایکوبی پرداخته اند، نوکرانشان به سماع نشسته  وعده ای نادان و فریبخورده نیز بخاطر  دشمنی با جمهوری اسلامی با کُرامپریالیستی همصدا شده اند. بحث بر سرماهیت حکومت ونزوئلا و"وابستگی وعدم وابستگی، سوسیالیستی و یا بورژوائی" همچنان داغ است. ما به بهانه درگذشت هوگو چاوز و پاسخ به این سئوالات  بطورمختصربه همین مسئله می پردازیم تا کمکی ولو کوچک در تنویر افکار کرده باشیم.

 

در ونزوئلا حکومتی بر سرکار است که علیرغم اینکه از مناسبات سرمایه داری حمایت می کند و علیرغم اینکه نتوانسته و نمی تواند بندهای وابستگی اقتصادی خویش را از کنسرن ها و سرمایه های مالی امپریالیستی ببرد از نقطه نظر سیاسی این حکومت مستقل است. نمونه های حکومت دکتر محمد مصدق درایران، سوکارنو در اندونزی، جمال عبدالناصر در مصر، بن بلا در الجزایر، النده در شیلی، آربنس در گواتمالا و نظایر آنها حکومتهائی هستند که گرچه در چنبره تارهای سرمایه مالی جهانی گرفتارند و باین مفهوم و تنها به این مفهوم از نظر اقتصادی وابسته به حساب می آیند، ولی از نظر سیاسی حکومتهای مستقل محسوب می شوند. زیرا تابع دیکته امپریالیستها نیستند و سیاستهای خویش را بر اساس اوامر امپریالیستها تدوین نمی کنند. البته همواره این مبارزه میان حفظ استقلال ملی و هجوم سرمایه های مالی و فشارهای سیاسی امپریالیسم وجود دارد و تا طبقات هست نیز وجود خواهد داشت، ولی مسلم است که حکومتهائی که فاقد استقلال سیاسی اند سریعتر در تار و پود سرمایه جهانی گیر کرده و به امیال امپریالیستها گردن می نهند، لیکن تمام این واقعیتها ناقض آن نیست که حکومتهای مستقل در جهان وجود دارند و وجود خواهند داشت. پیدایش این حکومتهای مستقل خود ثمره مبارزه طبقاتی و مبارزه ملل برای کسب آزادی و رهائی ملی است. هواداران امپریالیسم و یا نافیان تئوری امپریالیسم طبیعتا نه به توسعه طلبی و سرکرده گرائی امپریالیستها برای غارت جهان و نابودی استقلال ملل معتقدند و نه به پدیده ای بنام مبارزات رهائیبخش و برای کسب و یا حفظ استقلال ملی. این جریانات ارتجاعی در عمل همیشه در همه ممالک متحد امپریالیستها هستند. ما در ایران با نمونه “حزب کمونیست کارگری ایران“ .هواداران نظریه ارتجاعی منصور حکمت همدستان امپریالیستها هستند و از تجاوزات امپریالیستی حمایت می کنند.

ترتسکیستها نیز ازجمله جریانات ارتجاعی هستند که برعلیه استقلال ملی قد علم کرده آنرا “راستروانه“ جلوه می دهند و در عمل همیشه همدست امپریالیستها و فاشیستها بوده اند.

 

 رژیم حاکم در ونزوئلا نماینده پرولتاریای ونزوئلا نیست، نماینده بورژوازی  کوچک و ملی است که سالهاست به رهبری چاوز سیاستی را در پیش گرفته است که بخشا در جهتی است که خواست پرولتاریا نیز به حساب می آید. درعوض امپریالیستها می کوشند ونزوئلا را به مستعمره رسمی خویش بدل سازند. با راه انداختن اعتصابات ارتجاعی و به نفع امپریالیسم، با انجام کودتای نظامی که هر بار با مقاومت سرسختانه مردم درهم شکسته شده است تلاش کرده اند حکومت چاوز را سرنگون کنند. همین نفس شکست امپریالیستها در ونزوئلا، موجی از مبارزه ضد امپریالیستی در امریکای لاتین بوجود آورده است که توده های مردم را به خیابان می آورد. ما با این مبارزات در برزیل و مکزیک و آرژانتین و... روبرو بوده ایم. وقایع جاری در ونزوئلا در یک شرایط بین المللی خاص و تهاجم جهانی امپریالیستی اتفاق میافتد که می توان آنرا یک جنبش ملی و دمکراتیک برای شرایط بهبود پیشروی جنبش انقلابی طبقه کارگر و توده ها وشرایط بحران آشکار امپریالیسم و تضعیف او توصیف نمود.

وقایع و حوادث جاری در ونزوئلا دارای اهمیت عمده بویژه در آمریکا جنوبی است.

 

 طبقات حاکمه سرمایه داری و امپریالیستی ومرتجعین رنگارنگ دولت ونزوئلا را دولتی "دیکتاتوری" و "ضد دمکراتیک"  توصیف می کنند وبا سوء استفاده ازروابط دیپلماتیک ونزوئلا با ایران محیلانه می کوشند فضای اختناق و سرکوب در ایران را به فضای حاکم بر ونزوئلا به چسبانند و افکار عمومی جهان را برای دخالت و توطئه و کودتا در این کشورفراهم سازند.

 نا گفته روشن است مخالفت ونزوئلا با تحریم و تجاوز نظامی به ایران سیاستی انساندوستانه و مترقی است و به نفع کارگران و عموم زحمتکشان است، ولی هر نوع تائید سیاستهای ویرانگر جمهوری اسلامی و سرکوب کارگران و زحمتکشان  به هر دلیل و توجیه ای که باشد سیاستی ناصواب ومغایر با منافع مردم ایران است و به روابط برادرانه و انترناسیونالیستی خلقهای دو کشور لطمه وارد می سازد. این وظیفه مهم و آگاه گرانه را رفقای حزب برادر ما حزب مارکسیست لنینیست ونزوئلا با تائید خط و مشی حزب کارایران(توفان) و تبلیغ آن درمیان مردم ونزوئلا بدرستی انجام می دهد و از مبارزات مردم ایران دفاع می کند. این است فرق بین روابط انترناسیونالیستی بین دو حزب برادر و روابط بورژوائی بین احزاب بورژوائی. بدین رو مارکسیست لنینیستهای ایران و ونزوئلا مبارزات خلقهای دو کشور را درک کرده و آنرا بخشی از مبارزه خود جهت کسب آزادی و سوسیالیسم می دانند.

 

 در پایان خوب است مجددا به این نکته اشاره کنیم که در صفوف جنبش مارکسیست لنینیستی در گذشته  در برخورد به پدیده ونزوئلا اختلافی بروز کرد. حزب “پرچم سرخ“ که سابقا در مواضع مارکسیستی لنینیستی قرار داشت در کنار نیروهای تروتسکیستی و ارتجاعی بیاری امپریالیستها و الیگارشی ونزوئلا رفت و تلاش کشور ونزوئلا را برای حفظ استقلال ملی به فراموشی سپرد. این حزب عملا به چرخ پنجم امپریالیستها بدل شد. جنبش جهانی مارکسیستی لنینیستی نمی توانست وجود چنین دمل چرکینی را در درون خود تحمل کند و به گمراهی بسیاری کمونیستهای صدیق ونزوئلا یاری رساند. سکوت توام با رضایت و یا سکوت حساب شده می توانست به حیثیت مارکسیست لنینیستها بویژه در آمریکای جنوبی لطمه بزند. نشست عمومی احزاب م –ل جهانی تصمیم گرفت نه تنها این حزب را پس از بحثها و تلاشهای فراوان برای نجاتش از صفوف خود اخراج کند، بلکه مبارزه نظری مهمی را نیز علیه وی در ونزوئلا سازمان داده به کارگران و زحمتکشان ونزوئلا بگوید که این جریان کوچکترین قرابتی با م- ل ندارد.

برای مارکسیست لنینیستها آنچه مهم است اعتقادات نظری است و نه آن نوع “انترناسیونالیسم پرولتری“ که بر هیچ زمینه علمی متکی نباشد. چنین “انترناسیونالیسم پرولتری“ یک زد و بند مافیائی است که با مارکسیسم لنینیسم قرابتی ندارد. همبستگی جهانی تنها بین مارکسیست لنینیستها مستقر است و نه با دشمنان مارکسیست لنینیست. این بنظر ما نوع درست برخورد کمونیستی است.

 

حزب کارایران(توفان)

           یکشنبه 20 اسفند ماه 1391