لبخند روحانی، لبخند به هجوم سرمایه های ابر شرکتهای آمریکائی است
هر چه مدت بیشتری از لبخند حسن فریدون روحانی و مکالمه تلفنی وی با حسین باراک اوباما می گذرد، عمق این لبخند که از ته دل بر می آید و در میان روسای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و در سطوحِ عالیِ ابر شرکتها، به قهقهه بدل شده است، بیشتر نمایان می گردد.
نزدیکی روابط ایران و آمریکا به قدری با سرعت پیش می رود، که حتی نتانیاهو از شتاب این نزدیکی عقب ماند و در خطابه اش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مانند یک دلقک منزوی ظاهر شد و با تصور اینکه وضعیت سیاسی و فضای تبلیغاتی مانند گذشته است، به جای اینکه نقاشی بمب اتمی موهومی ایران را بر روی تکه پاره کاغذی همراه با خط قرمز معروف نشان دهد، روحانی را گرگ در لباس میش خواند. فراموش نکنیم که اگر روحانی نتانیاهو را گرگ در لباس میش می خواند، بهانه ای برای تجاوز به ایران و "جنگ جهانی سوم" فراهم شده بود و امپریالیسم رسانه ای که مترصد ساختن افکار عمومی است، چپ و راست در موردش داد سخن می داد. چند روزی گذشت و ندا را به نتانیاهو رساندند که گزینش مهندسی شده دکتر حسن فریدون روحانی، در باغ سبز به آمریکا و از قبل و حتی از زمان احمدی نژاد و با ابتکار وی و تائید از جانب بیت رهبری طراحی شده است و اینک مصلحت آن است که وی در سخنانش شرط احتیاط را به جای آورد. نزدیکی به آمریکا و مذاکراتی که امروز نتایج آن را به سرعت باد و برق در منطقه شاهدیم نمی تواند تنها کار چند هفته گذشته بوده باشد. این مذاکرات به احتمال بسیار زیاد، در پشت پرده از ماه ها پیش در جریان بوده و روی کار آمدن حسن فریدون روحانی باب گشایش این گفتگوهاست. با تیم احمدی نژاد امکان پیشبردن این مماشات هرگز ممکن نبود.
حزب ما در نشریه توفان شماره 160 مورخ تیرماه 1392 در بعد از انتخاب فرمایشی ایران، مقاله ای تحت عنوان "گزینش مهندسی شده حسن فریدون روحانی به ریاست جمهوری ایران، استتار نزدیکی به آمریکا با اخذ جواز از مردم ایران است" با این مضمون نگاشت: "رفسنجانی که خودش توسط شورای نگهبان بی صلاحیت تشخیص داده شده بود، بیکباره هوادار انتخاباتی که غیر دموکراتیک جلوه می کرد، شد. آیت الله هاشمی رفسنجانی مدعی شد: "ایران دموکراتترین انتخابات جهان را برگزار کرد". این مسرت عالیجناب سرخپوش نشانه پیروزی سیاست نزدیکی به آمریکا و تمکین سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، انصراف از حقوق مسلم مردم ایران، زیرپاگذاردن منافع و مصالح ملی کشور ماست."
از همان موقع روشن بود که رژیم جمهوری اسلامی ایران سیاست نزدیکی به آمریکا را از مدتها قبل اتخاذ کرده است، ولی امپریالیسم آمریکا به مثابه یک گرگ باران دیده می داند که این نزدیکی نه ناشی از قدرت، بلکه ناشی از ضعف رژیم جمهوری اسلامی است. وی می داند که رژیم جمهوری اسلامی از مردم کشورش بیش از امپریالیستها می هراسد و لذا حاضر است به خفت تسلیم تن در دهد و منافع ملی ایران را برای حفظ نظام مافیائی سرمایه داری جمهوری اسلامی به حراج بگذارد. این امپریالیسم آمریکاست که به ایران دیکته می کند چه کار کند و یا نکند.
نشانه های فراوانی وجود داشت که گویای همکاری و همدستی امپریالیستها با ایران بود. نشریه کیهان لندنی که سخنگوی فارسی زبان وزرات جنگ آمریکا بود و مخارجش را اشرف پهلوی و سازمانهای جاسوسی برای دروغپراکنی و تحریکات می دادند، بیکباره با بالا کشیدن حق اشتراک خوانندگانش مدعی شد، که به علت مشکلات مالی و فشار رژیم جمهوری اسلامی که مانع می شوند تجار ایرانی آگهی های تجارتی خویش را در کیهان لندنی چاپ کنند-حالا مگر چند تا آگهی در مجموع بودند؟-، کار روزنامه را به ورشکستگی کشانده است. در حقه بازی این عده که پول مردم را بالا کشیده اند، همین بس که چرا اعلام ورشکستگی رسمی نمی کنند تا به حساب و کتاب آنها از طرف مقامات مالیاتی دولت انگلستان رسیدگی شود و بدهکاریهای آنها از طریق ضبط اموالشان به مشترکان پرداخت گردد؟ از این گذشته مگر تعداد کل آگهی های بی محتوی و نادر درون کیهان لندنی چقدر بود که دلیلی بر تامین و استقلال مالی و عدم وابستگی این نشریه به سازمانهای جاسوسی باشد؟ سر و ته آگهی ها را که می زدید خرج کیهان لندنی را در نمی آورد. از این گذشته آن تُجاری که سالها در کیهان آگهی های تجارتی می دادند، با بازار ایران سر و کار چندانی نداشتند تا در زیر فشار جمهوری اسلامی قرار گیرند و کمر خم کنند. حقیقت این است که کیهان لندنی نوکر بیگانه و بنگاه دروغ پراکنی و جاسوسی بود. حال با نزدیکی آمریکا به ایران نیازی به این سازمان جاسوسی نبود و باید گور خودش را کم می کرد. امپریالیستها، کیهان لندنی را دوباره در پوست پیاز برای استفاده بعدی می خوابانند. ولی این کنار آمدن با امپریالیستها در اینجا خاتمه نیافت. اسرای بازداشتگاه اشرف که در دست مریم و مسعود برای مقاصد تبلیغاتی و جاسوسی اسیرند و نه راه فرار و نه راه بقاء زندگی دارند، به عنوان گوشت دم توپ با رضایت امپریالیستها مورد تجاوز عوامل جمهوری اسلامی قرار گرفتند و به قتل رسیدند. طبیعتا این عمل نشانه همدستی و در باغ سبز نشان دادن آمریکا به ایران است. در عین حال این واقعیت سخنان حزب ما را تائید می کند که جان این اسراء برای دارودسته رهبری مجاهدین خلق پشیزی ارزش ندارد و ترجیح می دهند از "شرشان" خلاص شوند تا بتوانند در شیپورهای تبلیغاتی خویش بدمند و مظلوم نمائی کنند. سازمان مجاهدین خلق که سازمانی خودفروخته و برای مقاصد جاسوسی امپریالیستها بکار می رود، قربانی سیاست خودفروشی خویش شد. این نخستین بار نیست که اعضای ساده و فریب خورده آنها را با رضایت مریم و مسعود به قتل می رسانند. تا زمانی که با فشار مریم و مسعود این عده را به زور در عراق نگهمیدارند و حتی حاضرند نقض حاکمیت ملی دولت عراق را برای قتل این عده به جان بخرند، تغییری در وضعیت این اسراء داده نخواهد شد و در پرتو سازش ایران و آمریکا فاجعه دیگری در شرف وقوع است. امپریالیستها حاضرند بخشی از آنها را به ایران تحویل دهند، بخشی را با دست ایران با فریاد وامصیبتا به قتل رسانند و برخی نوکر صفت را نجات دهند تا در لای پوست پیاز برای عملیات بعدی بخوابانند. این رویدادها بنظر حزب ما رویدادهای اتفاقی نیستند و نبودند.
مسلما این شتر سازش در خانه بسیاری رسانه های خود فروخته ایرانی و سازمانهای اپوزیسیون خود فروخته ایرانی نیز خواهد خوابید. حزب کمونیست کارگری و مریدان تئوریهای ارتجاعی و صهیونیستی منصور حکمت و ناسیونال شونیستهای کرد و آذری و... از این تصمیمات بی نصیب نخواهند ماند. دشمنان میهنپرستی کمونیستی نیز باید نقابهای خودفروختگی و دشمنی با خلق ایران و همدستی با سرمایه جهانی را دوبرابر کنند، چون نمی توانند در "جبهه موهومی سوم" با شرکت در تحریم اقتصادی و تجاوز آشکار امپریالیستی به ایران شرکت کنند. مائوئیستهای که می خواستند در کنار آمریکا وارد ایران اشغالی شوند و سپس سوسیالیسم را مستقر کنند، جریانهای ارتجاعی که در بساط امپریالیستها، تریبونال بین المللی لندنی را برپا کرده بودند تا با مجالس سوگواری و تعزیه، مفهوم مبارزه انقلابی و ضد امپریالیستی را به کثافت آلوده کنند، همه و همه از ناز شست امپریالیستها بی بهره نخواهند ماند. آن سازمانهای غیردولتی خودفروخته ایرانی، رسائی صدایشان ته نشین خواهد کرد و بذل و بخشش حاتم طائی وار امپریالیستها برای "قهرمانان" بی نام نشان جایزه های جهانی و یاری مالی پوشش دار، به آنها به انتها می رسد. چه جشنی برای هجوم سرمایه های امپریالیستی و چه عزائی برای قطع سرمایه های جاسوسی برای ایرانی ها خودفروخته است.
در روز شنبه 05 اکتبر 2013 - 13 مهر 1392 رادیوی بی بی سی به انجام یک مصاحبه با قصابی بنام نتانیاهو دست زد. شما با چشمان از حدقه در آمده می دیدید که لحن این گرگ که می خواست ایران را با بمب اتمی نابود کند و مرتب مانورهای نظامی در دریای مدیترانه به انجام می رسانید تا به ایران تجاوز کند و حتی برای مقابله با ایران بمبهای سنگر شکن درخواست می کرد و زیردریائی های اتمی از امپریالیسم آلمان دریافت کرده بود، بیکباره تغییر کرده و ملایم شده بود. وی دیگر به ایران حمله نمی کرد بلکه به علی خامنه ای و جناحی از رهبری جمهوری اسلامی که مقابل رفسنجانی است حمله می نمود. حال به سخنان این گرگ در لباس میش گوش دهید: "آقای نخستوزیر، خیلی متشکرم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. ما نطق شما را به صورت زنده در بیبیسی فارسی پخش کردیم. میلیونها بیننده اظهارات شما را در مورد برنامه هستهای و حسن روحانی شنیدند. سخنان شما بحثهای زیادی را بین مخاطبان ما به راه انداخته.
سوالی که برای بینندههای ما مطرح است این است که چرا شما نمیخواهید به حسن روحانی این فرصت را بدهید که مناقشه اتمی را حل و فصل کند؟ مناقشهای که حل آن برای کشور شما هم خوب است.
اولا من علیه ایران حرفی نزدم. من برای مردم ایران احترام زیادی قائلم. برای سرزمین پارس هم همینطور.
من در سخنرانیم گفتم از قدیم الایام، از زمان کورش بزرگ که برای یهودیان شخصیتی افسانهای است، دوستی بین ما وجود داشته. کورش این امکان را به تبعیدیان یهودی داد که از بابِل به سرزمین اسرائیل برگردند و عبادتگاه ما در بیت المقدس را دوباره بسازند.
من به توجه ایرانیان به دلبستگی ما یهودیان، به سرزمین آبا و اجدادیمان اشاره کردم. این ماجرا مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش است. ما ۱۳۰۰ سال قبل از آن نیز آنجا حضور داشتیم یعنی مجموعا ۴۰۰۰ سال است آنجا زندگی میکنیم.".
شما وقتی به این سخنان گوش می دهید از این همه ریاکاری و فریبکاری در عجب می مانید. مگر همین اسرائیلی ها نبودند که دانشمندان هسته ای "پارسی زبان" ایران را ترور کردند؟ مگر همین اسرائیلیها نبودند که بیاری آمریکا و شرکت زیمنس به خرابکاری در تاسیسات هسته ای ایران با ارسال ویروس بر ضد چرخه های سوخت اتمی دست زده بودند و چند هزار از آنها را نابود ساختند؟. به سند زیر که در زمان احمدی نژاد از جانب اسرائیلی ها منتشر شده بود توجه کنید:
"۱۶ تا ۲۸ ميليون ايرانی در حمله ی اسراييل کشته خواهند شد
Anthony H. Cordesman آنتونی کردزمن، از تحليلگران سابق پنتاگون، در ارتباط با حمله ی احتمالی اتمی اسراييل به ايران، از چيزی شبيه برپايی روز قيامت سخن می گويد؛ و اين که چنين حمله يی می تواند منجر به مرگ ۱۶ تا ۲۸ ميليون شهروند عادی ايرانی، و نيز ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار اسراييلی شود.
او به عنوان سرپرست گروه تحقيق مرکز آمريکايی "مطالعات استراتژيک و انترناسيونالCSIS " اين موضوع را بر مبنای مطالعه ی تئوريک جنگ اتمی يی در خاورميانه می گويد که می تواند کشور های مختلف را در آن درگير کند.
اما، هم او تأکيد می کند که تلفات ديگر جنگ، که محصول عواقب گرد و غبار اتمی و تشعشعات راديو آکتيو است، دراز مدت است و قابل پيش بينی نيست." (گزارش دو روزنامه ی بزرگ اسراييل برگردان از محمد علی اصفهانی).
نتانیاهو با فریادهای دزد را بگیر به میدان آمده است.
البته حزب ما هرگز با عادی شدن مناسبات با کشورهای دیگر از جمله ایالات متحده آمریکا مخالف نیست. با عادی شدن این روابط همه آن کشورهائی مخالفند که از قِبَل این اختلافات سودهای کلان می بردند. نظیر عربستان سعودی و قطر، نظیر بحرین و امارات متحده عربی، نظیر اردن و روسیه و چین، نظیر اسرائیل و ترکیه و...
کشور امپریالیستی آمریکا مرزهای روشنی دارد و نه بر اساس قوانین نژادپرستانه، بلکه بر اساس موازین دموکراسی بورژوائی سازمان یافته است، حال آنکه این امر در مورد کشور صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل صادق نیست. هنوز معلوم نیست مرزهای اسرائیل به کجا ختم می شود. اسرائیل کشور نیست، سرزمینهای غصبی ملت دیگری است که آنها را به هلوکاست دچار ساخته اند. اسرائیل استخوان لای زخم و سرپل امپریالیسم در منطقه و خطری مداوم برای صلح و دوستی و امنیت خلقهای منطقه است. ایران طبیعتا باید با همسایگان و کشورهای جهان مناسبات دوستانه بر اساس احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی و سود متقابل داشته باشد، ولی این مناسبات نباید مناسبات یک طرفه و مناسبات نوکر و ارباب، مناسباتی بر اساس تحمیل شرایط نیروهای سلطه گر بوجود آید. هیچ قرارداد استعماری، هیچ شرط ضد ملی که عموما پنهانی است، از جانب مردم ایران و حزب ما قابل قبول نیست و آنرا به رسمیت نمی شناسیم. گفتگوها با آمریکا باید شفاف و قابل نظارت بوده و باید به بحث عمومی مردم ایران از طریق مطبوعات آزاد گذارده شود تا همه قادر باشند بدون هراس از پیگرد و زندان و شکنجه، به اظهار نظر بپردازند و ماهیت این قرار دادهای نامتساوی و غارتگرانه را که ما با نمونه های آن در بنگالدش، عراق، لیبی، تایلند، اندونزی و بسیاری ممالک آفریقائی روبرو بوده و هستیم برملا کنند. ایران حق ندارد به سازمان تجارت جهانی بپیوندد و سیاست خصوصی سازیها را ادامه دهد، و یارانه ها را موذیانه و در خدمت نیات بانک جهانی به شکل کنونی حذف کند و با انتشار بی رویه پول قدرت خرید مردم را نابود سازد تا کارگرهای سربراهی برای سرمایه جهانی شوند و از ایران کشوری نیمه مستعمره بسازد که تنها قشر کوچکی در ایران مانند همین قشر مافیائی حاکم به آلاف و الوفی برسند و 90 در صد مردم ایران در فقر فاقه زندگی کنند. کنار آمدن با آمریکا کنار آمدن دو کشور یک قد و همتراز نیست. کنار آمدن ایران با آمریکا تسلیم ایران به شرایط آمریکا، تنها برای خاطر نجات وضعی است که آخوندها با غارت و سرکوب در ایران برای خودشان و مردم ایران بوجود آورده اند. این امر برای ملت ایران غیرقابل تحمل است. آمریکا باید زیر بغل آخوندها را بگیرد و به بهای فروش ثروت ها و نیروی کار ارزان ایران، آنها را نجات دهد. ادامه این وضعیت طوری خواهد بود که بر جنایات رژیم جمهوری اسلامی متحدا سرپوش می گذارند و از این ببعد مشترکا مبارزات دموکراتیک مردم ایران را سرکوب می کنند. از این ببعد ایران به جرگه کشورهای "دموکراتیک" هوادار آمریکا، نظیر عربستان سعودی،امارات متحده عربی و بحرین اضافه می شود و می شود آنها را با سلاحهای "ضد تروریستی" امپریالیسم آمریکا و متحدان تا دندان مسلح کرد.
بر گرفته از توفان شماره 164 آبان ماه 1392 نوامبر سال 2013، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی