اشک تمساح نهنگان زمینی و خوراک نهنگان دریائی
دریای مدیترانه گورستان پناهندگان
در دریای مدیترانه برای چندمین بار قایق پناهندگان آفریقائی و آسیائی(سنگالی، اریتره ای، سومالیائی، اتباع مالی، سوریه ای، عراقی، افغانی و...) غرق شد و صدها نفر از زن و کودک و بزرگ و زن باردار کشته شدند. تا کنون سخن از سیصد نفر کشته می رود. اجساد برخی را هرگز نمی توانند پیدا کنند، زیرا خوراک کوسه ها و نهنگان دریائی می شوند. ابعاد فاجعه این بار بقدری بزرگ بود که وجدان بشریت در سراسر جهان به درد آمد و مامورین نجات نیز زیر بار فشار احساسات اشک می ریختند. فشار افکار عمومی بقدری زیاد بود که بازیگران سیاسی مجبور شدند، خطابه های مزورانه ویژه تهیه کرده و دیدگان پر از اشک و چهره های مظلوم و غم آلود را تمرین کنند. سر را فرود آورند تا این باد نیز بگذرد. روز از نو روزی از نو.
اروپای "متمدن" دروازه های خویش را بر انسانهای نیازمند که در واقع قربانی سیاستهای امپریالیستی و از جمله امپریالیسم اروپا هستند بسته است و آنها را به لطایف الحیل از مرزهای دریائی اروپا بدور می دارد، که مبادا پایشان به اروپا باز شود و پرده استتار از "حقوق بشر امپریالیستی" در اذهان عمومی بر افتد. حتی پاپ که کشتار کمونیستها توسط دیکتاتورهای مستبد آمریکای جنوبی را مورد تائید قرار داده بود، فرصت طلبانه و حسابگرانه به میدان آمد، تا با اظهارات بی پشتوانه و بیان "همدردی" با پناهندگان که در آستانه "واتیکان" جان داده بودند و خطر بی اعتمادی مردم را به این دستگاه افزایش می داد، خنثی کند، و اذهان عمومی را از اصل مطلب یعنی ماهیت و ریشه یابی این رویدادها منحرف کند. سیاستمدارانی که متحدا در 26 اکتبر 2004 پاسداران دریائی "فرون تکس" که وظیفه نگهبانی از مرزهای خارجی دریائی اتحادیه اروپا را به عهده دارند، بوجود آورده اند تا کسی پایش به اروپا نرسد، بر جنازه ها این پناهندگان که برای تامین حداقل زندگی با جانشان قمار کردند، اشک تمساح ریختند و زار زدند. تلاش برای پا گذاردن به خاک اروپا مانند رولت روسی شده است. قماری است که پناهنده یا بدست ماموران مرزی در وسط آبهای بین المللی سر به نیست می شود و یا بعد از عبور از این مرزها سر به نیست شده و یا به یک کشور آفریقائی "بی صاحب و متلاشی" بازپس فرستاده می شود. در همین چند سال پیش بود که معلوم شد این ماموران مرزی حتی در غرق قایقهای پناهندگان با تیراندازی به ته قایق و یا با برخورد شدید با بدنه شکننده این زورقهای قراضه برای متلاشی کردن آنها، دست داشته اند. در همین چند سال گذشته بود که معلوم شد که آنها از نجات جان صدها تن پناهنده غریق که از زمان ومکان غرق آنها توسط دوربینهای نظامی و درخواست کمک آنها مطلع بوده اند، خودداری کرده اند. دولت امپریالیستی ایتالیا حتی قانونی در مجلس "دموکرات" و حامی "حقوق بشر" ایتالیا گذرانده که یاری دهندگان به پناهندگانی را که در حال غرق شدن و مرگ هستند به جرم حمایت از قاچاق انسان به ایتالیا به دادگاه کشانده و به زندان می افکنند. دنیای غرب یکی از اصول اساسی "تمدن" خویش را "قانونیت ایتالیائی" تبلیغ می کند. پناهندگان سنگالی در 05/ 10/2009 بر اساس گزارش تلویزیون آلمان توصیف کردند که: "ما فقط سه روز دیگر باید می راندیم، کشتی پلیس ما را نگهداشت. آنها نمی خواستند به ما آب آشامیدنی بدهند. آنها ما را تهدید کردند که اگر باز نگردیم قایقهای ما را درهم خواهند شکست. ما از تشنگی در حال مرگ بودیم و چندین جسد را در قایق حمل می کردیم. آنها ما را به زور واداشتند که به سنگال برگردیم". سازمان "عفو بین الملل"، سازمان "برای پناهندگی" و "خدمات توسعه گرانه پروتستانها"، این مطالب را تائید کردند. بر اساس اخبار تا سال 2008 تعداد 13 هزار نفر را در دریا غرق کرده اند و یا غرق کرده شده اند. دولتهای "متمدن" اروپائی از انتشار اخبار مربوط به مرگ این پناهندگان که بر اساس برخی برآوردها به 20000 نفر می رسد خودداری می کنند.
در مورد فاجعه اخیر شهود عینی گواهی می دهند که حتی مامورین مرزی که شاهد آتش گرفتن کشتی و غرق شدن انسانها بودند، یک ساعت بعد خود را به محل حادثه رسانده اند. آنها می گفتند چگونه امکان دارد با دستگاههای مدرنی که این عده در اختیار دارند و صدها کیلومتر را می توانند کنترل کنند، نتوانسته باشند قایق در حال احتراق را ببینند. آنها گزارش دادند که حتی سه قایق بزرگ ماهیگیری که آنها را در حال غرق شدن می دیدید با خونسردی از کنارشان گذشته و به فریادهای استمداد آنها توجهی نکرد.(کلنر اشتات آنسایگه 5 ام و 6 ام ماه اکتبر 2013). انسان این اظهارات را می خواند و از این همه ددمنشی و خوی حیوانی در شگفت می شود. فقط کسانی می توانند چنین روشی اتخاذ کنند که به انسانیت اعتقاد ندارند و خودشان را برتر از دیگران به حساب آورده و برای دیگران ارزش انسانی قایل نیستند. فقط تفکرات نژادی، فاشیستی و ضد بشری می توانند این نابینائی ضد انسانی را موجب شود.
دولت سلطنتی اسپانیای فرانکو-خون کارلوس در اطراف خاک اسپانیا در داخل مراکش دیوار کشیده است و با کشتی های فرونتکس نگهبانی می دهد که کسی وارد جزایر توریستی قناری نشود. پناهندگان از دیوار سیم کشی خاردار شده، با مجروح کردن خود عبور می کنند. ماموران اروپا باید به جائی برسند که با حق تیر از دژ اروپا در مقابل سیل پابرهنگان و گرسنگانی که غارت کرده اند به محافظت برخیزند.
همین روش را دولت یونان برای حفاظت از دژ اروپا بر عهده گرفته است. هجوم پناهندگان معمولا از ممالک آفریقائی و آسیائی، ممالکی که در آنها گرسنگی و بی خانمانی، بی دورنمائی و جنگ غوغا می کند، می باشد. ممالکی که همه خود قربانیان غارت امپریالیستی اند.
دول اروپائی با ریختن اشک تمساح، وقتی می بینند که تمام روشهای سرکوبگرانه و تشکیل کماندوهای مجاز آدمکشی به جای نرسیده و نمی توانند جلوی سیل هجوم انسانهای آواره و بی دورنما که چیزی ندارند که از دست بدهند، بگیرند، به جای رفع ریشه های این آوارگی مجددا زبان به تهدید گشوده اند. در حالیکه رئیس جمهور آلمان همه را فرامی خواند که به مسئله پناهندگان توجه کنند و مانع شوند که آنها با قایق به دل مرگ روانه شوند و این مغایر ارزشهائی است که اروپای "متمدن" به آن اعتقاد دارد، وزیر داخله آلمان آقای فریدریش که مفهوم این عبارات تزئینی و تشریفاتی برای خالی نبودن عریضه و صحنه سازیهای "متمدنانه" را می فهمد، فورا مسببان را پیدا کرده و فرا می خواند که شدیدا باید قاچاقچیان انسانها که به خاطر پول این عده را به دریا می ریزند، مجازات شوند. بنظر وی و همه وزرای داخله اروپا، باید از درون و در درون ممالک آفریقای و آسیائی، با سازمان دهی و رشوه دادن و همکاری با دولتهای غیر دموکراتیکِ آنها، مانع شد که پای پناهندگان به اروپا برسد.
آنها که اشک تمساح می ریزند و با چهره های گریم کرده و گرفته به لامپیدوزا سفر می کنند و مانند نخست وزیر ایتالیا، پاپ اعظم و آقای ژوزف باروزو رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، ناله سر می دهند و بر مزار صدها کشته اشک می ریزند، در نشست اخیر مشترک وزرای داخله اتحادیه اروپا، در فردای مرگ بیش از سیصد و شصت تن پناهنده در آبهای دریای مدیترانه، قانون جدیدی با بودجه 240 میلیون یورو تصویب کرده اند، تا نیروی کاوشگر و سرکوبگر جدیدی بنام "اویروزور"، با امکانات فنی گسترده و مجهز تشکیل گردد. وظیفه این نیروی سرکوبگر در کنار "فونتکس" خشک کردن "آب گل آلود" از سرچشمه آن است تا کسی اساسا پایش به دریا باز نشود که برای این آقایان "متمدن" مشکلات ریاکاری در دفاع از حقوق انسانها بوجود آید. در قرارداد جدیدی که در پارلمان اروپا در روز پنجشنبه 10 اکتبر 2013 تصویب شد، به صراحت می آید که در زمانی که جان کسانی در اثر غرق کشتی به خطر بیفتد، "ایروزور" هم باید برای نجات آنها همکاری کند. تنها شکل این نگارش، نیت پست این مدافعان حقوق بشر را که آدمکشی را با چاشنی حمایت از انسان همراه می کنند برملا کرده و مشمئز کننده است. به قول یک منبع مطلع برای نجات جان انسانهائی که در حال غرق شدن هستند نیازی به تصویب قانون نیست. این اصل تا کنون رعایت می شده است، مگر اینکه بخواهیم بر خلاف آن رفتار کنیم و آنوقت یک امر بدیهی و انسانی را تا حد "همکاری در نجات جان غریق" تنزل می دهیم.
تا موقعی که معمر قذافی در لیبی بر سر کار بود، برای جلب نظر اروپائی ها اردوگاههای وحشتناکی ایجاد کرده بود تا مانع شود که این پناهندگان و آوارگان از خاک لیبی به سمت اروپا سرازیر شوند. با تجاوز به لیبی، با نابودی کشور و دولت قانونی لیبی وضع نابسامانی در شمال آفریقا ایجاد شده که نتایج آن به چاد و مالی نیز رسیده است. پاره ای ممالک متلاشی شده اند. با غارت سومالی و دسیسه چینی در سودان برای تجزیه آن، با تجاوز به سوریه، عراق، افغانستان و...، میلیونها انسان در سراسر جهان آواره شده و در پی تامین معاش و سرپناه می گردند. مسببان این وضعیت تلخ، خود امپریالیستها هستند که شرایط مادی هستی مردم را نابود کرده، ممالک آنها را ویران کرده و میلیونها نفر از آنها را بی خانمان می کنند. تا امپریالیسم وجود دارد که به غارت جهان مشغول است، نمی توان جلوی سیل پناهندگان را گرفت. آدمکشی در سوریه، حمایت از القاعده و النصر برای مقاصد غارتگرانه امپریالیستها، اشغال فلسطین توسط صهیونیستها، متلاشی کردن ممالکی نظیر یمن، سومالی، لیبی و... همه منجر به وجود آمدن چنین وضعی می گردد. تنها دریای مدیترانه نیست که به گورستان پناهندگان بدل شده است. سیل پناهندگان از جنوب اندونزی به سوی استرالیا نیز سرازیر است و دولت استرالیا با روش فاشیستی همه آنها را یا نابود می کند و یا به اسارت می گیرد و قصد دارد آنها را در جزایری به همین منظور نامیده و مهیا ساخته است، زندانی کند. تمام آمار پناهندگان نشان می دهد که قاچاقچیانِ انسانها، مسئول پیدایش آنها نیستند، چه بسا که خود آنها نیز قربانی چنین اوضاعی هستند. چه فایده که صاحب قایقِ قربانیان سیصد نفری اخیر را که گویا یک تونسی است دستگیر کنند و در یک دادگاه نمایشی و مسخره، با همان روش تجربه شده ای که اروپائی ها در آن استاد شده اند، بنام حمایت از حقوق بشر به عنوان "جنایتکار" محاکمه کرده و تمام تقصیرات را به گردن وی بیندازند و وجدانهای معذب خود را برای فریب افکار عمومی راحت نمایند؟ آیا امر پناهندگی با اعدام یک تونسی و یا حبس ابد وی به پایان می رسد؟ ممالک "متمدنی" که برای مرگ این پناهندگان اشک تمساح می ریزند، خودشان مسبب این جنایات هستند و در آینده هم خواهند بود. آنها با دستگاههای مدرن و ماهواره و هواپیماهای بی سرنشینی که برای رد یابی دارند، قادرند حضور، مکان و مختصات هر قایقِ دچار حادثه را تعیین کنند و به یاری آنها روند. ولی این کار را نمی کنند. این هواپیماها و رادارها و کشتیها و ماهواره ها برای تجاوز به سایر کشورها و مبارزه با "تروریسم" ساخته شده اند و نه برای نجات جان انسانها. اگر کشور سوریه را ویران نکنند و در اوضا ع داخلی آن دخالت نکنند و گازهای سمی در آنجا نیفکنند و القاعده و النصر را از طریق فرانسه، عربستان سعودی و قطر برای آدمکشی در سوریه بسیج نکنند، کدام سوری را پیدا می کنید که دل به دریا بزند و مرگ را به جان بخرد، تنها برای اینکه پایش به اروپائی باز شود که قاتل جانش است. بحران پناهندگی، بحران امپریالیسم است. باید امپریالیسم را برای نجات جان انسانها نابود ساخت. این قصه متاسفانه سر دراز دارد. تا امپریالیسم و جنایتکاران بین المللی برای غارت جهان وجود دارند، تا نان مردم را از سر سفره آنها می دزدند وضع چنین خواهند ماند. آوارگی و رفع گرسنگی را باید با نابودی غارتگران برطرف کرد. باید خلقهای جهان را بر ضد امپریالیستها و نیات پلیدشان و همدستان تروتسکیست آنها، که چهره امپریالیستها را در همه جا آرایش می کنند بسیج نمود.
حزب کارایران( توفان)
دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲
وبلاگها وتارنمای توفان
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی