گشت وگذاری در فیسبوک وپاسخ به نظرات انحرافی
درمورد سوریه
خطر حمله
نظامی به سوریه جنبش صلحدوستان جهان برای ممانعت ازتجاوزبه این کشور مستقل را نیز
به حرکت در آورد.باردیگر نیروهای ترقی خواه وچپ وکمونیست درمقابل نیروهای
امپریالیستی وجنگ افروزان بین المللی صف آرایی کرده و با شعار محوری دستها از
سوریه کوتاه باد خیابانها را به اشغال خود درآوردند. دراین میان جریانات
ومحافل ترتسکیستی وشبه ترتسکیستی وچپ انذرقیچی با همان شعار ورشکسته ونفاق افکنانه
وارتجاعی "نه به این ونه به آن ، نه به آمریکا ونه به اسد " در
عرصه مجازی ظاهر گشته و در صفوف جنبش ضد جنگ که یک جنبش عمومی برای ممانعت از تجاوز است به خرابکاری و تضعیف
آن دست زده اند. برای پرتو افکندن براین درک انحرافی ومعیوب گلچینی از بحث
وپاسخهای حزب را که درفیسبوک توفان صورت گرفته است از نظر خوانندگان گرامی میگذرد:
***
امپریالیست آمریکا مسبب ویرانی عراق وسوریه.... است
وقتی بهار عربی وزیدن گرفت، سوریه و لیبی را نیز بی نصیب
نگذاشت و بخشی از توده های ناراضی که از سیاستهای نئولیبرالی و اختلاف طبقاتی و
سرکوب سیاسی رنج می بردند دست به اعتراض زدند. این اعتراض تازه داشت شکل میگرفت ،
تازه داشت جوانه میزد، هنوز همه مردم آمادگی لازم را نداشتند.. هنوز آمادگی دست به
سلاح بردن را نداشتند.... اما امپریالیست آمریکا از طریق ایادیش دخالت کرد،
مزدوران مسلح تروریست را روانه سوریه کرد تا خود رژیم بشار اسد را سرنگون سازد.
هیچ انقلابی در لیبی و سوریه آغاز نگشت بلکه اولین جرقه های جنبش با دخالت
امپریالیست آمریکا در نطفه خفه شد و عاقبتش آن چیزی است که امروز شاهدیم. انچه
امروز اهمیت دارد دفع تجاوزاست تا با عبور ازاین مسیر ،مردم خود بدون دخالت
نیروهای امپریالیستی از هر رنگ و قماشی که هستند به سرنوشت خویش حاکم شوند. مسبب
اوضاع کنونی، مسبب اوضاع لیبی، مسبب اوضاع عراق... امپریالیست آمریکاست. نه اسد و
قذافی و صدام حسین. حکومتهای مزبور کشورهای عراق و سوریه و لیبی را نابود نساختند
بلکه جنبشها را سرکوب کردند اما زیرساخت جامعه و مدنیت را امپریالیست آمریکا و
متحدینش ویران ساختند. ما امروز با ویرانی جوامع سرو کارداریم و نه فقط سرکوب
جنبشها
***
چرا شعار دستها از سوریه کوتاه باد؟
جنبش ضد تجاوز جنبشی است برای
ممانعت از تجاوز به سوریه ویا هرکشور دیگر.شعار محوری آن دستهاازسوریه کوتاه باد
می باشد. این بدین معنا میباشد که همه مخالفین این جنگ تجاوزکارانه تحت شعار واحد
دستهاا زسوریه کوتاه بادمتمرکز
میشوند تا با صدا و خواست واحد مانع از تجاوز شوند.نیروها وجریاناتی که تحلیل غلطی
ازاوضاع دارند د رتعیین شعار تاکتیکی نیز دچارتناقض می شوند وبا طرح شعارهای
نادرست عملا موجب تضعیف این جنبش شده وچه بخواهند یا نخواهند به نیروی متجاوز که
برای ویرانی کامل کشور سوریه خیز برداشته خدمت میکنند. شعار هایی نظیر: نه به
آمریکا٬نه به استبداد٬ نه به اسد٬نه به روسیه٬نه به چین ٬نه به......الا آخر.
شعارهای انحرافی هستند وجزتضعیف جنبش فرجامی ندارد. این جریانات که دچار اانحرافات
ایدئولوژیکی هستند نمی توانند تضاد فرعی را ازتضاد اصلی٬ شعار اصلی را از شعار
فرعی...تمیز دهند وبه سردرگمی واغتشاش فکری دامن میزنند.اینان هیچ درسی ازتجاوز به
عراق وافغانستان ولیبی ...نگرفته ودر عمل به امپریالیسم خدمت کرده و میکنند.
جنبش ضد جنگ کنونی با توجه به
موقعیتش فقط می تواند روی یک شعار مشخص برای ممانعت از تجاوز متمرکز شود. درغیر
اینصور همان نتیجه ای را خواهد داشت که درعراق داشت" تاریخ ثابت کرده که
شعار نه به جنگ و نه به صدام" درآستانه حمله نظامی نه تنها اشتباه بوده
بلکه خیانت به ملت عراق بوده. زیرا سرنگونی به نفع آمریکا بوده و نه مردم. امروز
نیز چنین است فقط با دفع تجاوز است که می توان به حل تضاد دیگر یعنی حل تضاد درونی
جامعه بین توده مردم و رژیم اسد پرداخت. همین شعار درمورد عراق ، لیبی و ایران و
افغانستان و... صدق میکند.در ثانی شعار: دستها از مردم رنجدیده سوریه ، کوتاه
با د! بدین معنا ست که دست آمریکا از رژیم اسد کوتاه مباد! این به معنای
تائید سرنگونی رژیم اسد توسط آمریکاست. درحالی که شعار دست آمریکا از سوریه
کوتاه، یعنی آمریکا حق ندارد رژیم اسد را براندازد. این وطیفه مردم سوریه
است و نه آمریکا.
***
شعار سرنگونی توسط مردم آری ، اما نه درپارکابی
آمریکا
هنوز برخی از چپ های وطنی بعد از
گذشت 13 سال از اشغال افغانستان و عراق و لیبی و بمباران لبنان و فلسطین و خطر
حمله نظامی به ایران و اینهمه تظاهراتهای سراسری جهانی بر ضد امپریالیست آمریکا و
بر ضد صهیونیسم و شعار دست امپریالیست از عراق و افغانستان و لیبی و...کوتاه!
درنیافته اند که جنبش ضد جنگ چه سیاستی دارد و چرا تاکتیک و سیاست ممانعت از تجاوز
به ممالک ضعیف سیاست صحیحی می باشد. اگر شعار سرنگونی رژیم صدام حسین بدست مردم
عراق قبل از تجاوز به آن کشور شعار صحیحی بود اما دادن همین شعار هنگام بمباران و
اشغال عراق و سرنگونی رژیم صدام توسط آمریکا، یک شعار ارتجاعی و ضد انقلابی
بود.هنر دیالکتیک این است که یک شعار سرنگونی دریک شرایط مشخص می تواند انقلابی و
باعث تکامل مبارزه طبقاتی گردد اما همین شعار دریک شرایط غیر متعارف می تواند بر
ضد خود عمل کند و به نفع ارتجاع و امپریالیسم جامعه را به قهقرا ببرد. اگر به پذیریم که تجاوز آمریکا به عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و
تحریمهای اقتصادی ایران و موضوع بمب اتمی موهومی ایران فقط درکادر "دکترین
خاورمیانه نوین" آمریکا که به چنگ گرفتن بزرگترین گلوگاه انرژی گازی و فسیلی
جهان است قابل تبیین میباشد. آنوقت چنین جنگی که می خواهد باربحران اقتصادی آمریکا
را حل کند حتمن با ویران سازی و سرنگونی رژیمهای نافرمان و "یاغی و حرف
نشنو" این ممالک ممکن است. چنین جنگی، دارای ماهیت استعماری و ارتجاعی است و
همه مردم جهان باید برای به شکست کشاندن این طرح غارتگرانه وفاشیستی بسیج شوند.
بنظرما ماهیت سیاستهای آمریکا درقبال ایران و افغانستان و عراق و سوریه و کوبا و
بولیوی ونزئولا و کره شمالی .. همان چیزی است که خود اعلام کرده و آن سلطه مطلق
سیاسی و اقتصادی و نظامی براین ممالک است.
آنچه که ما باید تاکید کنیم این است که حق ملل درتعیین سرنوشت
باید بدست خود آن ملل باشد و نه اجانب. مردم ایران حق دارند خودشان با امکانات و
نیروی خودشان رژیم را سرنگون کنند و همینطور مردم سوریه و هرکشور دیگر. اینکه
سیاست ممانعت ازجنگ تجاوزکارانه یک سیاست صحیح و اصولی است جای شکی باقی نیست.
نمونه های عراق و افغانستان و لیبی ... را داریم به شعبده بازی هم نیازی نیست.
اینکه بورژوازی ضعیف تحت ستم درمقابل بورژوازی امپریالیستی مقاومت میکند و با وی
تضاد دارد از ماهیت الحاق گری امپریالیسم نشئات میگیرد و تا زمانیکه ما با سلطه
امپریالیسم درجهان سر و کارداریم چنین تضادهایی و چنین نزاعهایی اجتناب ناپذیرند.
بنظرم مقاومت رژیم بشار اسد درمقابل متجاوزین که به زور می خواهند حکوتش را
براندازند درکادر حقوق بین الملل و تساوی حقوق دول مشروع است، همانطور که برای
رژیم صدام بود و هررژیم مشابه هم می باشد.
امروز ما با همان خزعبلات و پرت و بلاگوئیهای گذشته دوره تجاوز
به عراق و افغانستان و... مواجه ایم و تئوریهای التقاطی ترسکیستی و شبه ترتسکیستی
و اولترا امپریالیستی کائوتسکیستی بیداد میکند و بسیاری از دوستان و رفقای صمیمی و
مبارز را به انحراف سوق داده است. امروز وقتی همه نیروهای دمکرات و آزادیخواه و
کموتیست جهان بسیج شدند تا مانع تجاوز آمریکا به سوریه شوند، عده ای بجای تقویت
این جبهه به خاک پاشیدن به چشم مردم و مشوب افکار مشغولند. وتوی روسیه و چین در
شورای امنیت را محکوم میکنند و درعمل خواهان تحاوز وبمباران سوریه هستند. به این
دلیل کودکانه که این جنگ به ما مربو ط نیست، زیرا یک طرفش آمریکاست و طرف دیگرش
روسیه. "نه قوم خوبه نه کاشون لعنمت به هردوتاشون!! پافشاری بر سر موضع
ناصحیح و پیغمبرگونه برخورد کردن به قضایا آنهم بدون مطالعه عمیق و درک درست
ازمارکسیسم، فقط به خراب کردن مارکسیسم می انجامد و بس.
***
چرا شعارجنگ خارجی را به
جنگ داخلی بدل انحرافی است؟
نوار غزه بهترین نمونه برای محک زدن ضد انقلاب در ایران است. جریان اقلیت و مالیخولیائیسم مائوئیسم، کارزاری هایِ ایران تریبونال با کارِ زارِشان، همه و همه در صورت تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران هوادار توسل به جنگ داخلی هستند. آنها از محاصره اقتصادی ایران که گویا در دامن آن و نارضائی اوج می گیرد و "انقلاب" فرا می رسد، حمایت می کنند و بعد از آن خواهان تجاوز دشمن...ان بشریت به ایران هستند، زیرا به آنها فرصت مناسبی می دهد تا به انقلاب سوسیالیستی دست زده و قدرت سیاسی را بدست آورند. این خزعبلات ضد انقلابی را هواداران ستون پنجم ارتجاع در ایران پخش می کنند. آنها در خارج از کشور در هر نمایش عظیم ضد جنگِ مردم جهان با شعار "سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران" ظاهر می شوند، تا به اوباما و نتانیاهو بگویند که این عده با اهداف آنها موافقند و سرنگونی این رژیم را نه کار خود مردم ایران، بلکه دستآورد تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم می دانند.
حال خوب است وضعیت ایران را بر نوار غزه تطبیق دهیم و از این ضد انقلاب ایرانی بپرسیم که توصیه آنها به نیروهای انقلابی درون فلسطین و از جمله نوار غزه چیست؟ چرا سکوت اختیار کرده اند؟ چرا رهنمودی به نیروهای انقلابی درون نوار غزه و از جمله به جبهه خلق برای آزادی فلسطین نمی دهند؟ چرا از زیر بار مسئولیت کمونیستی و انقلابی شانه خالی می کنند؟ نباشد که به حرفهای خودشان، به شعبده بازیهای ضد انقلابی خودشان، اعتقادی نداشته باشند؟ مگر نه اینستکه هم اکنون باید مردم فلسطین به توصیه پیروان منصور حکمت از حزب کمونیست ضد کارگری گرفته، تا سازمان فدائیان اقلیت و مالیخولیائیسم مائوئیستها، جنگ خارجی را به جنگ داخلی بدل کنند و به جبهه خلق برای آزادی فلسطین توصیه نمایند که هم بر ضد حماس در قدرت در نوار غزه برزمند و هم بر ضد تجاوز اسرائیل مبارزه کنند. ما می پرسیم چرا این توصیه مبنی بر بنا نهادن "جبهه سوم" را به جبهه خلق برای آزادی فلسطین نمی کنند و از کنارش فرار می نمایند؟. اگر این کار صحیح نیست چرا در مورد ایران همین توصیه را به همه نیروهای انقلابی در زمان تجاوز امپریالیستی-صهیونیستی می کنند؟ در اینجا دست عمال ستون پنجم امپریالیسم در ایران روشن می شود. اینکه این عده به این حرکت آگاهند و یا ناآگاه، اینکه پول می گیرند یا نمی گیرند، دیگر مهم نیست، مهم آن است که نمونه های فراوانی برای بیدار شدن از خواب غفلت در مقابل ماست و از این ببعد هر کس به راه گذشته ادامه دهد ضد انقلاب و عامل ستون پنجم امپریالیسم در ایران است و ما با نمادهای آن در کارزار ایران تریبونال و نوار غزه و در سوریه و لیبی و عراق و... روبرو بوده ایم
نوار غزه بهترین نمونه برای محک زدن ضد انقلاب در ایران است. جریان اقلیت و مالیخولیائیسم مائوئیسم، کارزاری هایِ ایران تریبونال با کارِ زارِشان، همه و همه در صورت تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران هوادار توسل به جنگ داخلی هستند. آنها از محاصره اقتصادی ایران که گویا در دامن آن و نارضائی اوج می گیرد و "انقلاب" فرا می رسد، حمایت می کنند و بعد از آن خواهان تجاوز دشمن...ان بشریت به ایران هستند، زیرا به آنها فرصت مناسبی می دهد تا به انقلاب سوسیالیستی دست زده و قدرت سیاسی را بدست آورند. این خزعبلات ضد انقلابی را هواداران ستون پنجم ارتجاع در ایران پخش می کنند. آنها در خارج از کشور در هر نمایش عظیم ضد جنگِ مردم جهان با شعار "سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران" ظاهر می شوند، تا به اوباما و نتانیاهو بگویند که این عده با اهداف آنها موافقند و سرنگونی این رژیم را نه کار خود مردم ایران، بلکه دستآورد تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم می دانند.
حال خوب است وضعیت ایران را بر نوار غزه تطبیق دهیم و از این ضد انقلاب ایرانی بپرسیم که توصیه آنها به نیروهای انقلابی درون فلسطین و از جمله نوار غزه چیست؟ چرا سکوت اختیار کرده اند؟ چرا رهنمودی به نیروهای انقلابی درون نوار غزه و از جمله به جبهه خلق برای آزادی فلسطین نمی دهند؟ چرا از زیر بار مسئولیت کمونیستی و انقلابی شانه خالی می کنند؟ نباشد که به حرفهای خودشان، به شعبده بازیهای ضد انقلابی خودشان، اعتقادی نداشته باشند؟ مگر نه اینستکه هم اکنون باید مردم فلسطین به توصیه پیروان منصور حکمت از حزب کمونیست ضد کارگری گرفته، تا سازمان فدائیان اقلیت و مالیخولیائیسم مائوئیستها، جنگ خارجی را به جنگ داخلی بدل کنند و به جبهه خلق برای آزادی فلسطین توصیه نمایند که هم بر ضد حماس در قدرت در نوار غزه برزمند و هم بر ضد تجاوز اسرائیل مبارزه کنند. ما می پرسیم چرا این توصیه مبنی بر بنا نهادن "جبهه سوم" را به جبهه خلق برای آزادی فلسطین نمی کنند و از کنارش فرار می نمایند؟. اگر این کار صحیح نیست چرا در مورد ایران همین توصیه را به همه نیروهای انقلابی در زمان تجاوز امپریالیستی-صهیونیستی می کنند؟ در اینجا دست عمال ستون پنجم امپریالیسم در ایران روشن می شود. اینکه این عده به این حرکت آگاهند و یا ناآگاه، اینکه پول می گیرند یا نمی گیرند، دیگر مهم نیست، مهم آن است که نمونه های فراوانی برای بیدار شدن از خواب غفلت در مقابل ماست و از این ببعد هر کس به راه گذشته ادامه دهد ضد انقلاب و عامل ستون پنجم امپریالیسم در ایران است و ما با نمادهای آن در کارزار ایران تریبونال و نوار غزه و در سوریه و لیبی و عراق و... روبرو بوده ایم
***
چرا تجاوز به سوریه؟
بسیاری از نیروهای انقلابی و کمونیستها در جهان به حمایت
از استقلال سوریه پرداختند. در ترکیه مردم بر ضد دخالت ترکیه در امور داخلی سوریه
تظاهرات کردند. افکار عمومی مردم ترکیه در کنار مردم سوریه و بر ضد اجیران خارجی
است. و دولت ترکیه یکی از بازندگان این درگیری نظامی است که به حیثیت دولت اردوغان
ضربه مهلکی زد.
فراموش نکنیم که پیروزی و شکست امپریالیستها و صهیونیستها و ارتجاع عرب منطقه در سوریه، یک شکست را هبردی است. آنها می خواستند برای تضعیف جبهه ایران-سوریه-لبنان-فلسطین با خریدن رهبران حماس و آشوب در سوریه زمینه تجاوز به لبنان و ایران را فراهم آورند. بسیاری از مطلعان سیاسی بدرستی می گفتند که جنگ در سوریه جنگ نیابتی میان ایران و آمریکاست. این واقعیتی است که شکست و سرنگونی رژیم بشار اسد در عین مستبد بودنش، زمینه تجاوز به لبنان و آدمکشی در آنجا را فراهم می کرد و پس از اینکه خیال امپریالیستها و صهیونیستها از پشت جبهه خویش مطمئن می شد، راه تجاوز به ایران هموار بود. تحریمهای مردم ایران در عین به خاطر آن است که از درجه کمکهای ایران به سوریه بکاهند تا بتوانند نقشه راهبردی خویش در سوریه و خاورمیانه را به انجام برسانند. در این نقشه مسلما مسئله تجزیه ایران توسط ناسیونال شونیستهای کُرد و ترک و بلوچ، در دستور کار امپریالیستها قرار دارد و آنها در این زمینه توسط دولت ترکیه و جمهوری آذربایجان بسیار فعالانه عمل می کنند
فراموش نکنیم که پیروزی و شکست امپریالیستها و صهیونیستها و ارتجاع عرب منطقه در سوریه، یک شکست را هبردی است. آنها می خواستند برای تضعیف جبهه ایران-سوریه-لبنان-فلسطین با خریدن رهبران حماس و آشوب در سوریه زمینه تجاوز به لبنان و ایران را فراهم آورند. بسیاری از مطلعان سیاسی بدرستی می گفتند که جنگ در سوریه جنگ نیابتی میان ایران و آمریکاست. این واقعیتی است که شکست و سرنگونی رژیم بشار اسد در عین مستبد بودنش، زمینه تجاوز به لبنان و آدمکشی در آنجا را فراهم می کرد و پس از اینکه خیال امپریالیستها و صهیونیستها از پشت جبهه خویش مطمئن می شد، راه تجاوز به ایران هموار بود. تحریمهای مردم ایران در عین به خاطر آن است که از درجه کمکهای ایران به سوریه بکاهند تا بتوانند نقشه راهبردی خویش در سوریه و خاورمیانه را به انجام برسانند. در این نقشه مسلما مسئله تجزیه ایران توسط ناسیونال شونیستهای کُرد و ترک و بلوچ، در دستور کار امپریالیستها قرار دارد و آنها در این زمینه توسط دولت ترکیه و جمهوری آذربایجان بسیار فعالانه عمل می کنند
اینکه بشار اسد مانند صدام حسین در
راس حزب بعث قرار دارد و بطور ارثی این مقام را از پدرش به ارث برده است، یک
واقعیت انکار ناپذیر تاریخی است. بشار اسد دموکرات نبوده و نیست، وی یک مستبد به
تمام معناست. بشار اسد در طی حکومت خویش به سرکوب اپوزیسیون دموکرات در کشورش
مشغول بوده و از آزادی احزاب و انتخابات و آزادی بیان جلو گرفته است. مطبوعات در
سوریه تحت نظر بوده و نمی توانسته اند در مخالفت با حزب حاکم بع
ولی نادرست است اگر بخواهیم ماهیت نظام بشار اسد را صرفا بر اساس موارد فوق بررسی کنیم. رژیم حاکم حزب بعث در سوریه بطور عینی مخالف نفوذ امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه است. سوریه کشوری است که از جانب اسرائیل اشغال شده است و تمام تلاشش برای اینکه اسرائیل اشغالگر را با استفاده از همه راههای قانونی و موازین جهانی به عقب نشینی وادارد با دسیسه های امپریالیسم و صهیونیسم با شکست روبرو شده است. سوریه از نظر سیاسی یک کشور مستقل است. فقط تروتسکیستها و سوپر انقلابی های خودفروخته نمی خواهند این پدیده واقعی اجتماعی را ببینند و بر آن چون واقعیتی تاریخی و عینی صحه بگذارند و در مورد امر مهم استقلال ملی کشورها اظهار نظر کنند. برای تروتسکیستها همه کشورهای جهان نوکر و مستعمره امپریالیستها هستند. آنها با این ساده انگاری پوچ، فقط بزدلی خویش را وسیله ای کرده اند تا بر جنایات امپریالیسم و صهیونیسم صحه بگذارند و مبارزه انقلابی را صرفا به معادله یک مجهولی تبدیل کنند ث مطالبی را منتشر کنند. وی در عرصه اقتصادی در راه اجرای خواستهای صندوق بین المللی پول به تحقق سیاستهای نئولیبرالی دست زده و با سیاست خصوصی سازی، به شکاف میان فقر و ثروت دامن زده است و موجی از نارضائی در سوریه ایجاد کرده است.
ولی نادرست است اگر بخواهیم ماهیت نظام بشار اسد را صرفا بر اساس موارد فوق بررسی کنیم. رژیم حاکم حزب بعث در سوریه بطور عینی مخالف نفوذ امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه است. سوریه کشوری است که از جانب اسرائیل اشغال شده است و تمام تلاشش برای اینکه اسرائیل اشغالگر را با استفاده از همه راههای قانونی و موازین جهانی به عقب نشینی وادارد با دسیسه های امپریالیسم و صهیونیسم با شکست روبرو شده است. سوریه از نظر سیاسی یک کشور مستقل است. فقط تروتسکیستها و سوپر انقلابی های خودفروخته نمی خواهند این پدیده واقعی اجتماعی را ببینند و بر آن چون واقعیتی تاریخی و عینی صحه بگذارند و در مورد امر مهم استقلال ملی کشورها اظهار نظر کنند. برای تروتسکیستها همه کشورهای جهان نوکر و مستعمره امپریالیستها هستند. آنها با این ساده انگاری پوچ، فقط بزدلی خویش را وسیله ای کرده اند تا بر جنایات امپریالیسم و صهیونیسم صحه بگذارند و مبارزه انقلابی را صرفا به معادله یک مجهولی تبدیل کنند ث مطالبی را منتشر کنند. وی در عرصه اقتصادی در راه اجرای خواستهای صندوق بین المللی پول به تحقق سیاستهای نئولیبرالی دست زده و با سیاست خصوصی سازی، به شکاف میان فقر و ثروت دامن زده است و موجی از نارضائی در سوریه ایجاد کرده است.
***
چرا تساوی حقوق دول و ملل؟
وقتی مسائل مشخص سیاسی پاسخ سیاسی مشخصی را نیز می طلبند تازه آنوقت مشخص میشود کی "چند مرد حلاج" است. درک سیاسی از تساوی حقوق ملل و برابری حقوق دول، حق تعیین سرنوشت ملل ، نقض حقوق ملل و تمامیت ارضی یعنی چه؟........با درک صحیح ازاین مقولات است که می توان علیرغم ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه رژیمهایی نظیر ایران، عراق صدام حسین، لیبی قذافی و طالبان افغانستان، سوریه بشاراسد .... سرنگونی این رژیمها توسط امپریالیست آمریکا که نقض آشکار حقوق ملل است و ازنظرگاه حقوق بین الملل نیز غیر قانونی است، بی چون و چرا محکوم گردد. درچنین شرایطی است که باید افکارعمومی را برای ممانعت از تجاوز به این کشورها سوق داد.آنها که این را نمی فهمند و درک صحیحی از مسائل سیاسی ندارند برای اینکه دامنشان آلوده به دفاع از رژیمها مذکور نگردد برای محکم کاری به شعار "نه به همه نیروهای ارتجاعی" متوسل میشوند. مثلا درمورد مشخص
وقتی مسائل مشخص سیاسی پاسخ سیاسی مشخصی را نیز می طلبند تازه آنوقت مشخص میشود کی "چند مرد حلاج" است. درک سیاسی از تساوی حقوق ملل و برابری حقوق دول، حق تعیین سرنوشت ملل ، نقض حقوق ملل و تمامیت ارضی یعنی چه؟........با درک صحیح ازاین مقولات است که می توان علیرغم ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه رژیمهایی نظیر ایران، عراق صدام حسین، لیبی قذافی و طالبان افغانستان، سوریه بشاراسد .... سرنگونی این رژیمها توسط امپریالیست آمریکا که نقض آشکار حقوق ملل است و ازنظرگاه حقوق بین الملل نیز غیر قانونی است، بی چون و چرا محکوم گردد. درچنین شرایطی است که باید افکارعمومی را برای ممانعت از تجاوز به این کشورها سوق داد.آنها که این را نمی فهمند و درک صحیحی از مسائل سیاسی ندارند برای اینکه دامنشان آلوده به دفاع از رژیمها مذکور نگردد برای محکم کاری به شعار "نه به همه نیروهای ارتجاعی" متوسل میشوند. مثلا درمورد مشخص
سوریه
امروزی چنان دچار دوگانگی و سرگیجگی میشوند که حضورشان دریک تظاهرات ضد تجاوز به
سوریه تحت شعار دستها از سوریه کوتاه باد ، عملا منتفی است. زیرا، درچنین تظاهراتی
شعار مرگ بر روسیه و چین و ایران و حزب الله، ونزوئلا و کوبا و اکوادور و بولیوی و
نیکاراگوئه... که مخالف تجاوز به سوریه هستند، محلی ازاعراب ندارد، بی ربط است ،یک
برخورد ترتسکیستی و ماجراجویانه و نفاق افکنانه است که تاریخ بارها بی خاصیتی و
ارتجاعی بودن چنین شعارهایی را ثابت کرده است.چنین افراد و جریاناتی در صورت
پافشاری بر سر شعارهای خود بعنوان پروکاتور از صف تظاهرات به بیرون پرتاب میشوند.
***
حزب کمونیست کارگری یک حزب تقلبی
وهوادار امپریالیسم است.
حزبی که جنبش القاعده و آدمخوار وهابی و سلفی را که با پول قطر و عربستان و آمریکا میجنگد " انقلاب سوریه" بنامد و سرنگونی رژیم بشاراسد توسط امپریالیست آمریکا را مثبت بداند...، نه کمونیست است و نه کارگری و نه وطندوست.چنین حزب ی نامش" حزب کمونیست کارگری" به رهبری حمید تقوائی است و سردرآخور رژیم صهیونیستی اسرائیل دارد.این جریان فاسد و مزدور عامل اجنبی درایران و منطقه است و با جنبش جهانی ضد اشغال و ضد تجاوز به سوریه مخالف است. این حزب موافق اشغال افغانستان، عراق و لیبی بود و امروز نیز موافق اشغال سوریه و ایران توسط امپریالیست آمریکاست. سازمان مجاهدین ضد خلق، سلطنت طلبان ، احزاب ناسیونال شونیست تجزیه طلب نیز با این حزب دریک جبهه قراردارند و خواهان تجاوز آمریکا به ایران و عراقیزه کردن میهن ما هستند
اپوزیسیونی که فقط مسئله اش سرنگونی رژیم جمهوری
اسلامی به هر قیمتی است آنهم با کمک اجانب، اپوزیسیون مترقی نیست، اپوزیسیون
خودفروخته و ارتجاعی است. آن کس مترقی و مردمی محسوب میشود که بطور شفاف و بی پرده
براندازی رژیم اسلامی را وظیفه مردم ایران بداند و مرزبندی روشنی با امپریالیسم و
صهیونیسم داشته باشد. درغیر اینصورت آتش بیار معرکه اند، دشمن سوگند خورده مردم
ایرانند، چه به این امر آگاه باشند و چه نباشند. عملشان به نفع اجانب است. باید از
کلی گوئیها پرهیز نمود و صف اپوزیسیون سرنگونی طلب ضد امپریالیسم را از صف
اپوزیسیون ارتجاعی نوکر اجانب جدا ساخت.
***
همبستگی راستین
همبستگی دروغین
درایران علاوه بر همبستگی با مردم سوریه و فلسیطن و لبنان و عراق و لیبی و همه خلقهای جهان.... که بسیار اصولی و انسانیست، اما باید برای آزادیهای سیاسی، آزادی احزاب و سازمانها، آزادی بیان و عقیده و مطبوعات، برابری زن و مرد و حقوق دمکراتیک کارگران و همه زحمتکشان ایران، آزادی فوری و بی قید شرط همه زندانیان سیاسی نیز مبارزه کرد و عرصه را بر رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که باسر نیزه حکومت میکند و دهان منتقدین را میدوزد تنگ کرد. رژیمی که مردمش را سرکوب کند، به زندان افکند،شکنجه کند و جز فقر و گرسنگی پیامی نداشته باشد همبستگی اش با دیگر خلقها دروغین و فاقد اعتباراست.این دونوع همبستگی را باید ازهم تمیز داد.
درایران علاوه بر همبستگی با مردم سوریه و فلسیطن و لبنان و عراق و لیبی و همه خلقهای جهان.... که بسیار اصولی و انسانیست، اما باید برای آزادیهای سیاسی، آزادی احزاب و سازمانها، آزادی بیان و عقیده و مطبوعات، برابری زن و مرد و حقوق دمکراتیک کارگران و همه زحمتکشان ایران، آزادی فوری و بی قید شرط همه زندانیان سیاسی نیز مبارزه کرد و عرصه را بر رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که باسر نیزه حکومت میکند و دهان منتقدین را میدوزد تنگ کرد. رژیمی که مردمش را سرکوب کند، به زندان افکند،شکنجه کند و جز فقر و گرسنگی پیامی نداشته باشد همبستگی اش با دیگر خلقها دروغین و فاقد اعتباراست.این دونوع همبستگی را باید ازهم تمیز داد.
***
سازمان ملل ابزاری
دردست امپریالیست آمریکا
عده ای می گویند اگر سازمان ملل ثابت
کردکه دولت بشاراسد ازگازشیمیایی علیه مخالفینش استفاده نمو.د آنوقت بمباران سوریه
و براندازی رژیمش ازطرف جامعه جهانی" مجاز است! با این توصیف احمقانه باید
تحریم اقتصادی ده سال مردم عراق که منجر به مرگ 800000 کودک عراقی گشت را مورد
تائید قراردهیم زیرا سازمان ملل آن را نیز تائید کرده بود.فقط گمراهان و
خودفروختگان سباسی هستند که هنوز نفهمیدند و یا خود را به نفهمی می زنند که منظور
از جنجال گازشیمیایی در سوریه چیست و چرا آمریکا به دنبال سناریوی تغییر رژیم
درسوریه است**