2
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
به
مناسبت سی وپنجمین سالگرد انقلاب بهمن
مختصری
از تحلیل وبررسی ما ازانقلاب وعملکردرژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ازآغاز به
قدرت رسیدنش تا کنون
(نگاهی
اجمالی به اوضاع کنونی ایران )
در بهمن 1357 خورشیدی یکی ازبزرگترین و پرشکوه ترین
انقلابات تاریخ بشریت به وقوع پیوست. در هیچکدام از انقلابات پیشین سابقه نداشته
است که 12 میلیون نفر در جنبشهای اعتراضی و سیاسی و درگیری با پلیس وارتش که ظاهرا
فقط برای حفاظت از مرزهای ایران ایجاد شده بود، شرکت کنند. مردم با فداکاری و از
جان گذشتگی در این نمایشات عظیم اعتراضی، بدون ترس از کشتار شرکت می کردند. وقتی
به روزشمار انقلاب ایران نگاه می کنید می بینید که روزی نیست که رژیم جنایتکار
پهلوی به کشتار مردم دست نزده باشد. دارودسته آدمکش سلطنت طلب همین امروز هم تلاش
می کنند ثابت کند -پیروزی انقلاب که آنرا “فاجعه“ می نامد- به این علت بوده است که
شخص شاه نمی خواسته خونریزی شود. این افسانه ها را فقط برای کسانی می توان گفت که
شاهد سلطنت پر ازچرک و خون سلسله پهلوی نبوده اند. جنبش توده ای و عظیم مردم ایران
در شرایطی آغاز شد که ارتش شاهنشاهی 400 هزار نفر را برای ژاندارمی منطقه به زیر
پرچم برده بود تا از منافع امپریالیستها با ثروت ملت ایران در منطقه بنام ژاندارم
خلیج فارس دفاع کند، این رژیم جاسوس و نوکر امپریالیسم حق کاپیتولاسیون یعنی
مصونیت قضائی اربابانش را در ایران پذیرفته بود در غیر این صورت 50 هزار ارتشی
آمریکائی تحت عنوان “مستشار“ که برای جاسوسی و کار برد تسلیحات فروخته شده
آمریکائی به ایران آمده بودند، رژیم شاه را تنها می گذاشتند. لازم به تذکر است که
مخارج این ارتش آمریکائی 50 هزار نفره که در مرزهای شمال ایران دستگاه جاسوسی علم
کرده بودند(این همان دستگاه پیشرفته جاسوسی آمریکا بود که بعد از انقلاب تحت نظر
دولت بازرگان با مسئولیت مستقیم امیرانتظام به آمریکائیها، بجای مصادره، با سلام و
صلوات تحویل داده شد-توفان) به گردن مردم ایران بود.
انقلاب بهمن از نگاه حزب
ما
انقلاب ایران و نوع برخورد به آن از نظر تحلیل مارکسیستی
لنینیستی اهمیت دارد. از نظر کمونیستها درایران انقلابی به ظهور پیوسته که تمام
جهان و بویژه منطقه را تکان داده است. در این انقلاب که نه در عرض یک روز بلکه
حداقل در طی یکسال رشد کرد و قوام یافت میلیونها نفر شرکت کردند، تحولات اندیشه ای
که شاید در عرض ده ها سال تبلیغ، میسر نبود، در عرض این مدت کم در میان عقب مانده
ترین اقشار جامعه ایران رخنه کرد. مردم درس صد ساله را یکساله آموختند. میلیونها
نفر سیاسی شدند و به میدان سیاست و مبارزه کشیده شدند. انقلاب مردم با هدف استقرار
حکومتی ملی، آزاد و دموکراتیک بود. روحیه همبستگی ،برادری و انسانیت از سر روی
جامعه ایران می بارید. ملتی به توانائیهای عظیم خویش پی برده بود. این دوباره آغاز
بیداری ایران بود. شرکت میلیونها زن ایرانی که توسط تفکر سنتی تا کنون در پستوهای
خانه ها زندانی بودند در نمایشات و حضورشان در خیابانها به آن چنان تغییرات ریشه
ای در واحد خانواده های سنتی منجر شد که دیگر امکان ندارد جامعه ایران را بدون
فعالیت زنان و شرکت وسیعشان در تمام عرصه های فعالیت اجتماعی تصور کرد. زن ایرانی
را دیگر نمی شود به پستوی خانه ها منتقل کرد. این مادران فردا سرمایه های ارزشمندی
هستند که دستآوردهای انقلاب و آینده ایرانند. همین تاثیر عظیم بود که اکثر
دانشجویان ایرانی را زنان تشکیل می دهند و این در جهان بی همتاست. همین شرکت عظیم
زنان در انقلاب است که آنها را در صف اول در مقابل اقدامات ضد دموکراتیک و
سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی قرار می دهد. نیروی عظیم انباشته انقلابی در مردم
با دیو ارتجاع سر آشتی ندارد.
3
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
نقش شاه واربابانش درتقویت
نیروهای مذهبی
امپریالیستها که بحران ایران را با عدم افزایش بهای نفت و
تنگناهای اقتصادی رژیم، در نتیجه بلند پروازیها شاه از طرفی و روی آوردن، میلیونها
دهقانان فقیر که در اصلاحات ارضی همه چیز خود را از دست داده و به حاشیه شهرها
رانده شده بودند، از طرف دیگر، می دیدند و خطر انفجار را تشخیص می دادند، هشیارانه
به مقابله غیر آشکار با انقلاب برخاستند، زیرا این مقابلهِ آشکار می توانست در اثر
طولانی شدن مبارزه و درگیریهای مدام، منجر به تقویت نیروی های مترقی و انقلابی و
کمونیستها شود که پس از سالها سرکوب به زمان بیشتری برای سازماندهی و کار
روشنگرانه نیاز داشتند. زیرا زمان در آن لحظه به نفع کمونیستها که تا کنون سرکوب
شده و امکان فعالیت آشکار را نداشتند کار می کرد. امپریالیستها می خواستند این
روند انقلاب را بِبُرند و آتش آنرا خاموش کنند. آنها ترجیح می دادند که شاه را
تعویض کنند، ولی این تعویض طوری صورت بگیرد که همه منافع امپریالیستها از دست نرود
و آنها بتوانند روابطشان را با ایران برای
منافع راهبردی خویش در آتیه حفظ کرده و جلوی توسعه نفوذ کمونیسم را بگیرند.
امپریالیستها در کنفرانس گوادلوپ برای تعیین تکلیف قطعی گرد آمدند. کنفرانس گوادلوپ،
تقویت جناحهای مذهبی که از گذشته در میان آنها نفوذ داشتند و شاه نیز به آنها
میدان داده بود را بهترین روش برای حفظ منافع راهبردی خود تشخیص داد و قرار شد تا
بین “بد“ و “بدتر“، “بد“ را انتخاب کنند. پیشنهاد به شاه که مقاومت نکند و تسلیم
شود، جلوگیری از کودتای افسرانی که با سیاست راهبردی امپریالیستها موافق نبودند و
یا آنرا نمی فهمیدند و خطر سرکشی مشکل آفرین و “مخرب“ آنها وجود داشت و سرانجام
تسلیم ارتش به خمینی تا ابتکار عمل را بدست روحانیت بدهد و عملا در شرایط ضعف جنبش
کمونیستی حکومت روحانیون ضد کمونیست را بر سر کار آورند، از شگردهای امپریالیستهای
با تجربه بود. شاه که آلت دست نشانده ای بیش نبود به این تصمیم اربابان خود گردن
نهاد. سلطنت طلبان تلاش می کنند این بی عملی و “آشفتگی“ شاه را ناشی از بیماری وی
و داروهائی که می خورده جلوه دهند. نظامی که با چند تا قرص آسپیرین درهم بریزد
بهتر است درهم بریزد. عده ای از سلطنت طلبان که استفاده از این استدلال را مسخره و
مایه آبروریزی می دانند بی عملی شاه را “مهربانی“ وی و نفرتش از خونریزی جلوه می
دهند.
این عدم شناسائی ماهیت انقلاب ایران و نقش ارتجاع جهانی،
نیروهای مترقی و شبه مترقی ایران را که به همه میکروبهای ایدئولوژیک مبتلا شده
اند، به نتایج خنده آوری رسانده است که بتدریج باید از سلطنت طلبان دفاع کنند و بر
گذشته خویش تف لعنت و توبه بیاندازند.
مضمون و انگیزه انقلاب
وحاکمیت متناقض
مضمون و انگیزه انقلاب ایران از یکطرف و تاثیر مخرب
امپریالیستها برای نفوذ در ارکان انقلاب و انحراف آن از جانب دیگر دو نیرو را در
نبرد طبقاتی در مقابل هم قرار داد. حاکمیت متناقض که از “جمهوری“ یعنی محصول
انقلاب و “اسلامی“ یعنی محصول اعمال نفوذ خارجی و انحراف انقلاب زاده شد، تضادی را
در بردارد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز با همه دستکاریها و تغییرات در آن
بازتاب یافت. مضمون انقلاب با حاکمیتی که خود را بر آن تحمیل کرد در تناقض آشکار
است. مبارزه مردم برای تحقق آمال خود و انتظارات از انقلاب ادامه دارد. جامعه
ایران هنوز در تب و تاب است و سی وچهار سال است در حالت حکومت نظامی و جنگ بسر می
برد و مبارزه مردم خاموش نشده است. رژیم ارتجاعی از هر تشکل و برآمد مردم می ترسد،
زیرا می داند که هر گلوله برفی می تواند به بهمن عظیمی بدل شود که تار و پود رژیم
را درنوردد. این وضعیت کنونی ناشی از مبارزه میان مضمون خواستهای انقلاب و ضد
انقلاب حاکم است.
عده ایکه از تحلیل وضعیت در مانده اند با تحلیلهای من در
آوردی بدنبال تئوریهائی می گردند که جایگزین سردرگمیهای خویش کنند.
این نکات چیست:
سلطنت طلبان که به عنوان حاکمیتی فاسد و وابسته به
امپریالیسم در این مبارزه شکست خوردند، با تئوریهای دائی جان ناپلئونی آنرا محصول
سیاست امپریالیستها جا می زنند و نشان می دهند که تا به چه حد از واقعیت جامعه
ایران بی خبرند و هنوز نیز بعد از سی و چهارسال نتوانسته اند دسته گلی را که در طی
سلطنت پهلویها به آب داده اند درک کنند. آنها در عین حال تائید می کنند که ارکان
رژیم سلطنت بر حمایت بیگانگان استوار بود و نه بر اعتماد مردم نسبت باین
4
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
رژیم. آنها نوکری به اجانب را عین استقلال جا می زدند و
لذا نمی توانند تصور کنند که انقلاب ایران، رژیم وابسته به امپریالیسم را سرنگون
کرد و به دستـاورد بزرگی نایل آمد.
تئوریسین های سلطنت طلبان حتی گماشتگی و زدن چوب حراج به استقلال ایران را
در چارچوب شرایط جنگ سرد توجیه می کنند و مدعی اند که یا باید همدست امپریالیستهای
آمریکائی بودیم و یا با امپریالیسم روس کنار می آمدیم. در منطق آنها جائی برای حق
تعیین سرنوشت مردم ما بدست خودشان وجود ندارد. برای آنها کودتای خائنانه 28 مرداد
“انقلاب“ است و انقلاب عظیم و شکوهمند بهمن “فاجعه“. آنها برای ملت ایران هرگز
هویت و شخصیت و ارزشی قایل نبودند و مردم کشورمان را شایسته کسب استقلال نمی
دانستند و هنوز هم نمی دانند. همدستی آنها با جنایتکاران اسرائیلی و استعمارگران
متجاوز و اشغالگر آنقدر عیان و شرم آور است که نیازی به تکرار ندارد. آنها هوادار
تجاوز امپریالیستها به ایران و اشغال ایران هستند برای نابودی ایران است. انقلاب
ایران این نیروی ارتجاعی و دست نشانده را لگدمال کرد و از ایران بیرون ریخت به عمر سلطنت در
ایران برای همیشه پایان داد. انقراض سلطنت در سلسله پهلوی موروثی شد. این دستآورد
بزرگ خلق ایران بود.
اوضاع کنونی ودرسهای انقلاب بهمن
انقلاب
بهمن می آموزد که متوقف شدن و شکست انقلاب
در نیمه راه با کسب رهبری بورژوازی پیوند داشته و تحت سامانه سرمایه داری برای
ممالک از بندرسته ای نظیر ایران امکان تحقق حقوق دموکراتیک شهروندان بویژه کارگران
و زحمتکشان، آزادیهای سیاسی، آزادی اجتماعات وسندیکا و احزاب، پیشرفت و تامین
دمکراسی و عدالت اجتماعی... تحت رهبری بورژوازی نا ممکن است. زیرا درشرایط حاکمیت
امپریالیسم هرحرکت استقلال طلبانه و ترقی خواهانه ای به معنی مقابله با منافع
آزامندانه امپریالیستهاست و از آنجا که بورژوازی به واسطه ضعف تاریخی خویش و بدلیل
صدها پیوند مرئی و نامرئی که با امپریالیسم دارد قادر به مقابله با آن نیست، جبرا
با کرنش درمقابل امپریالیسم به انقلاب خیانت می کند. بورژوازی به واسطه ضدیت ماهوی
خود با توده های استثمارشونده، آنجا که توده ها با استفاده ازفرصتِ آزادی برای
بیانِ خواستهای سرکوب شده به میدان تظاهرات و نمایشات پای می گذارند، لوله های
تفنگ را بسوی آنها نشانه گرفته و بیرحمانه آنها را درخون خود غرقه می سازد. انقلاب
بهمن نیز چنین فرجامی داشته است. انقلاب بهمن پس ازسه سال کشاکش میان توده های تشنه آزادی
وسازندگی و عدالت اجتماعی و ارتجاع سیاه قرون وسطائی به نمایندگی دارودسته خمینی و
رفسنجانی، خامنه ای... سرانجام با کودتای خونین 30 خرداد 60 و قتل عام سازمانهای
سیاسی و توده مردم شکست خورد و آزادیهای سیاسی که دستآورد انقلاب خونین بهمن بود
نابود گردید....، ازآن پس بود که سرنگونی رژیم در دستور کار سازمانها و احزاب
سیاسی قرار گرفت واین امر همچنان ادامه دارد. فضای انقلابی ایران پس از تیرباران
وحشیانه هزاران نفر از فرزندان انقلاب ودرهم شکستن تشکلات انقلابی بکلی تیره و تارگردید. یاس و سرخوردگی و عدم اعتماد
و بدبینی که ناشی از شکست انقلاب است بر جامعه حاکم گردید. ما این سرخوردگی عظیم،
این سقوط اخلاقی وحشتناک درجامعه را امروز شاهدیم. امروز نه از آزادی در ایران
خبری است و نه از عدالت اجتماعی و حقوق مدنی مردم. سرکوب دگراندیشان، کارگران،
زنان ، دانشجویان و همه اقشار تحت ستم ایران بشدت ادامه دارد. دزدی و چاپلوسی و پارتی
بازی، فقر اقتصادی و شکاف طبقاتی، گرانی، دزدی و ارتشاء، رشوه، گسترش فحشاء و
مافیای اقتصادی در قدرت که تمام تاروپود جامعه را درنوردیده است، جان مردم را به
لب رسانده و اکنون بعد از سی و پنج سال انقلاب درایران جامعه در بن بست عظیمی
گرفتار آمده و جمهوری سرمایه داری اسلامی
راهی جز سرکوب مردم و کنار آمدن با امپریالیسم برای حل این بحران و بقای خود نمی
بیند.
انتصابات مهندسی شده
روی کار آمدن روحانی در ایران محصول پیروزی
"اصلاحات" بر "بنیاد گرائی رادیکال" نبود. در ایران هرگز
انتخابات آزاد صورت نگرفته است تا مردم ایران بتوانند نظریات خویش را بیان کنند و
رژیم مورد علاقه خویش را بر سر کار آورند. همین که همه این انتخابات ها دروغ بوده
است، نشانه ترس رژیم از خواست مردم و حاکی از استبداد حاکم در ایران است. در ایران
فقط هواداران رژیم از همه "حقوق دموکراتیک" برخوردارند و سایر نیروهای
منتقد چه، ملی، لیبرال، مذهبی، سوسیال دموکرات، کمونیست، اتحادیه های کارگری و
صنفی و... نه تنها فاقد هر گونه آزادی و
5
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
حقوق دموکراتیک هستند، از هیچ امنیتی نیز برخوردار نیستند.
رژیم جمهوری اسلامی یا آنها را ترور می کند، به زندان می اندازد و یا اعدام می نماید.
صلاحیت نامزدهای انتخاباتی را باید کمیسیونی متشکل از افراد مورد اعتماد رژیم بنام
"شورای نگهبان" تائید کند. انتخابات در ایران، تحت نظر طبقه حاکمه ایران
و باندهای پر نفوذ در قدرت، مهندسی شده است. حاکمیت ایران در اثر فشارهای خارجی و
نارضائی داخلی به علت فشارهای ناشی از تحریم، بیکاری، گرانی، فساد و دزدی و...
مجبور به تسلیم شده است. رژیمی که از مردمش بیش از امپریالیسم بترسد راه دیگری جز
تسلیم در مقابل فشارهای امپریالیسم ندارد. رژیمی که قادر نباشد مبارزه با دشمن
خارجی را با تکیه بر مردم کشورش به پیش ببرد محکوم به شکست است. ولی برای جلب مردم
باید حقوق قانونی آنها را برسمیت شناخت و به آنها امکان فعالیت و بیان نظریات خویش
را داد. این امری است که در ایران انجام نمی شود.
مذاکرات سری آمریکا با رژیم جمهوری اسلامی از زمان احمدی
نژاد، یعنی از اوایل سال 2011 شروع شده است و ربطی به انتخابات روحانی ندارد. این
توافقات سری تنها بر سر مسئله هسته ای نیست. احتمالا بر سر یک بسته پیشنهادی است
که از نظر حزب کار ایران(توفان) شامل سیاست خارجی ایران در منطقه و جهان، ایجاد
شرایط پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی و پذیرفتن پیشنهادات اسارت آور بانک
جهانی، سازمان تجارت جهانی، لیبرالیزه کردن کل اقتصاد ایران با تکیه بر نظم زدائی،
خصوصی سازی منابع ملی، حذف یارانه های دولتی، حذف همه خدمات اجتماعی و پرورش طبقه
ای نیازمند نان در جامعه ایران است که حاضر باشد در بدترین شرایط تحمیلی، برای سرمایه
های امپریالیستی که به ایران سرازیر می شوند، کار کند. رژیم روحانی شرایط را برای
اسارت ایران فراهم می کند. این تحمیل و فشار نیازمند سرکوب طبقه کارگر و مردم
ایران است. آقای روحانی فقط اصلاحاتی انجام می دهد که پای سرمایه گذاری
امپریالیستی را به ایران باز کند و بیانیه بانک جهانی را بپذیرد. این گونه
اصلاحات، نظر آمریکا را نیز تامین می کند. لیکن این نوع اصلاحات، برسمیت شناختن
حقوق دموکراتیک مردم را در بر نمی گیرد.
در مورد مسئله هسته ای بر اساس اسنادی که تا کنون منتشر شده
است، ایران تقریبا از همه حقوق خود گذشته است. اینکه امپریالیسم آمریکا حق ایران
را در مورد غنی سازی اورانیوم برسمیت شناخته است، از متن سند نتیجه نمی شود. و
چنانچه چنین تفسیری مجاز باشد، تازه این امر امتیاز ایران نیست، این حق را ایران
با امضای اصل قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای از همان بدو امر دارا بوده و به
تائید و یا عدم تائید امپریالیسم نیازی نداشته است. در این توافقنامه ایران
تاسیسات هسته ای خویش را تعطیل می کند و حق نظارت بی در و پیکر و جاسوسی و جستجو
در ایران را بدون نظر و نظارت و اطلاع ایران، برای جاسوسان بین المللی برسمیت می
شناسد. هرگونه ادامه فعالیتهای هسته ای ایران باید با توافق آمریکا باشد. و در عوض
آمریکا حق دارد از اموال غیر قانونی مصادره شده ایران بدهکاریهای ایران به سازمان
ملل و یا دانشگاههای ممالک غربی را بپردازد و به نوع خرید کالاهای مورد نیاز ایران
نظارت کند و حق خرید و ورود آنها را به ایران بدهد یا ندهد. در این قرارداد، ایران
از حق تصمیم گیری مستقل خویش گذشته است و هر تصمیم خود را منوط به موافقت "دو
جانبه" یعنی موافقت امپریالیستها کرده است. تازه این قرارداد تنها برای ششماه
اعتبار دارد. امپریالیسم این حق را برای خودش محفوظ داشته است بعد از شش ماه به
غیر از ادامه تحمیل شرایط کنونی، محدودیتهای جدیدی نیز برای ایران قایل شود.حزب
کار ایران(توفان) روی کار آمدن آقای روحانی را سیاستی می داند که از سه سال قبل
توسط رهبران جمهوری اسلامی و با شرکت احمدی نژاد شروع شده و اکنون باید با دست روحانی
بازتاب خارجی پیدا کند که نقطه عطفی تلقی شود. این سیاست نمی توانست با دست احمدی
نژاد اجراء شود.
روحانیت درخیانت ملی ید طولانی دارد. دفاع رژیم
جمهوری اسلامی ازحکومت استعماری عراق و افغانستان وهمکاری با امپریالیسم آمریکا در
اشغال این دو کشور ودر سرکوب حنبش ضد استعماری و همینطور حمایت از براندازی رژیم
لیبی ، همه بر ضد منافع ملی مردم ایران و منطقه است. پیروی ازسیاست بانک جهانی و
صندوق بین المللی پول و گام گذاردن در
خصوصی سازیهای کارخانجات و شرکت ملی نفت و پتروشیمی بر اساس بند 44 که از یک سیاست
نئولیبرالی اقتصادی نشئت می گیرد تا بتوانند بار بحرانشان را بدون نظارت به ایران
منتقل کنند، همه در جهت وابسته شدن ایران است. ازاین رو برای دست یافتن و تحقق
مطالبات دموکراتیک انقلاب بهمن، برای آزادی و حقوق اولیه و بنیانی کارگران و
زحمتکشان و توده ها ی تحت ستم، برای دفاع از ادامه و تضمین استقلال سیاسی ایران،
انقلاب دیگری باید سامان گیرد. انقلابی که رسالت پاسخ به این وظایف انجام نشده را
داراست یک انقلاب قهرآمیز سوسیالیستی به رهبری حزب واحد طبقه کارگراست و تنها چنین
انقلابی راه نجات مردم ایران است.
سرنگون باد
رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم
ایران!
دست
امپریالیستها ازایران ومنطقه کوتاه باد!
زنده باد
سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
بهمن ماه هزار و سیصد ونودودوخورشیدی
6 توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
چگونه سازمان تامین اجتماعی
، ملاخور میشود؟
تاریخچه
تشکیل سازمان تامین اجتماعی
پس از انقلاب مشروطیت و تحت تاثیر فعالیت سوسیال دمکراسی
انقلابی ( اجتماعیون عامیون ) و حزب عدالت و حزب کمونیست ایران و اتحادیه های
کارگری که با تلاش فعالین انقلابی کمونیست در میان طبقه کارگر جوان و زحمتکشان
ایجاد شد ، اولین قانون استخدام کشوری در سال 1301 ( 1922 میلادی ) در مجلس تصویب شد. "
حقوق و تامین خاص " برای کسانی که
"توانائی کار خود را پس از خدمت از دست میدهند، " مقرری خاص
" برای کسانی که به دلیل حادثه از کار افتاده می شوند و " حمایت کارفرما
" از خانواده کارکنان استخدام شده ای که فو ت میکنند و در کل نظامی برای
بازنشستگی به وجود آمد.
در سال 1325 تحت تاثیر فعالیت شورای متحده کارگری که بزرگترین
تشکل کارگری در خاورمیانه بود و توسط کارگران توده ای سازمایابی شده بود و همچنین
فعالیت فراکسیون حزب توده ایران ( که حزب طبقه کارگر در آن دوران بود ) در مجلس
شورا ، اولین قانون کار ایران، پس از تصویب در مجلس شورا در هیئت دولت تصویب شد.
طبق این قانون ، کارفرمایان، علاوه بر اینکه مکلف به بیمه کردن کارگران بودند ،
باید دو صندوق شامل صندوق بهداشت ( برای کمک به بیمارانی که ناشی از کار نباشد ) و
صندوق تعاون ( برای کمک در مورد ازدواج ، عائله مندی ، بیکاری ، از کار افتادگی ،
بازنشستگی حاملگی و غیره ) را در هر کارگاه تشکیل می دادند.
در سال 1328 ، وزارت کار رسماً تاسیس گردید و طبق ماده 16
قانون کار مصوب خرداد 1328، مقرر شد صندوقی به نام " صندوق تعاون و بیمه
کارگران " برای معالجه و پرداخت غرامت کارگران تشکیل شود.
1331 در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق ، " لایحه قانونی
بیمه های اجتماعی کارگران " به تصویب رسید و طبق آن سازمان مستقلی به نام
" سازمان بیمه های اجتماعی کارگران " تاسیس شد.
در فروردین 1342" سازمان بیمه های اجتماعی کارگران
" به سازمان بیمه های اجتماعی تغیییر نام یافت و زیر نظر وزارت کار و امور
اجتماعی به فعالیت خود ادامه داد.
در سال 1347 " بیمه های اجتماعی روستائیان " به
تصویب رسید و در سال 1351 با تصویب قانون خدمات درمانی مستخدمان دولت هر دو صندوق
در سازمان بیمه های اجتماعی ادغام و در تیر ماه سال 1354 " سازمان تامین
اجتماعی "تشکیل شد.
بعد از انقلاب و تغییر قانون اساسی ، در اصل 29 آمده است
:" برخورداری از تامین اجتماعی برای بازنشستگی ، بیکاری ، از کار افتادگی ،
بی سرپرستی ، حوادث و سوانح و نیاز به مراقبتهای بهداشتی و درمانی به صورت بیمه ای
و غیر بیمه ای ، حقی است همگانی و دولت موظف است خدمات و حمایت های فوق را برای
یکایک افراد فراهم نماید."
با این حال تا سال 1366 هیچ اقدامی در جهت اجراء کردن این
اصل قانون اساسی صورت نگرفت و تنها اقدام در این سال تصویب قانون بیمه بیکاری بود
که آن هم فقط شامل حال بیمه شدگان تامین اجتماعی است و نه حقی همگانی!و تا به حال
یعنی پس از گذشت 35 سال از انقلاب این اصل قانون اساسی که در مورد حقوق ملت است به
عنوان حقی همگانی اجرا نشده است.
منابع درآمد
سازمان تامین اجتماعی
طبق ماده 28 قانون سازمان تامین اجتماعی منابع درآمد سازمان
بدین شرح است.
1 - حق بیمه
2 - درآمد حاصل از وجوه و ذخائر و اموال
سازمان
3 - وجوه حاصل از خسارات و
جریمه های نقدی مقرر در این قانون
4 - کمک ها و هدایا
میزان حق بیمه 30
درصد حقوق است که 7 درصد آن به عهده بیمه شده و 20 درصد به عهده کارفرما و 3 درصد
به وسیله دولت است. در رابطه با افرادی که کارفرما ندارند مثل رانندگان تاکسی 27
درصد حقوق را بیمه شده و 3 درصد را دولت پرداخت می کند. طبق تبصره 2 ماده 28 قانون
تامین اجتماعی، دولت مکلف است، حق بیمه
خود را، به صورت یک جا در بودجه کل کشور تصویب و به سازمان پرداخت نماید.
( چنانچه ملاحظه میشود 10/9 دارائی سازمان
تامین اجتماعی متعلق به کارگران است و 10/1 آن بوسیله دولت که در واقع متعلق به
ملت است تامین میشود . با این حال کنترل این ثروت کارگران توسط گماشتگان دولتی و
در واقع دزدان مافیائی بر خلاف منافع کارگران صورت می گیرد . )
7 توفان
الکترونیکی شماره 92
اسفند ماه 1392
تشکیلات و وظایف سازمان تامین اجتماعی
سازمان تامین اجتماعی دو وظیفه عمده بیمه ای و درمانی دارد؛
و شامل حوادث ، بیماریها ، بارداری ، غرامت دستمزد ، از کار افتادگی ،بازنشستگی ،
مرگ ، کمک ازدواج و عائله مندی میشود.
این سازمان در سال 1326 کار خود را با ده هزار نفر بیمه شده
شروع کرد و امروز با 37757595 نفر ( شامل یازده و نیم میلیون نفر بیمه شده اصلی
) و بیش از( دو میلیون و دویست هزار نفر مستمری بگیر اصلی و تبعی ) و افراد خانواده بیمه
شدگان میشود.
صدها شرکت ،
بیمارستان و مرکز درمانی با بیش از 64
هزار کارمند با تخصص های مختلف شامل 45 هزار نفر در مراکز درمانی و حدود 19 هزار
نفر در واحدهای بیمه ای و اداری در این سازمان کار می کنند.
شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی
( شستا )
شرکت مادری است که 207 شرکت دختر در زیر مجموعه خود دارد. مجموعه
دارائی این شرکت 39000 میلیارد تومان و سود سالانه آن 3000 میلیارد تومان است.
موسسات بزرگ زیر مجموعه شستا عبارتند از:
1 - بانک رفاه کارگران که در سال
1339 توسط سازمان تامین اجتماعی تاسیس شد.
در آخرین مجمع فوق العاده در 25 مرداد 1392
سرمایه ای بالغ بر 23326 میلیارد ریال به ثبت رسانده است. این بانک در حال حاضر
دارای 1076 شعبه با 10600 نفر پرسنل می باشد. این بانک که به جای فعالیتهای بانکی
در جهت ارائه خدمت به کارگران به دلال بازی ارز و دادن تسهیلات بانکی به مافیای
دولتی پرداخته در 31 شهریور 92 بیش از 1500 میلیار ریال زیان خالص داشته است.طبق
گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس وجوه اختلاس شده از 10 شعبه بانک رفاه کارگران در
سال 1391 به مبلغ 108 میلیارد ریال و نیز مبلغ 74 میلیارد ریال مربوط به سنوات قبل
بوده است.همچنین مبلغ 614 میلیارد ریال
توسط گروه امیرمنصور آریا بالا
کشیده شده است. در ضمن در سال مالی 1391 مبلغ 8/51 میلیون یورو مازاد بر حوالجات
ارزی از سوی بانک به شرکت صرافی رفاه ( شرکت فرعی بانک ) تخصیص یافته و و صرافی
نیز مبلغ مذکور را به نرخ رسمی ارز مستقیما به شرکتهای تضامنی صرافی حشمتی و شرکاء
و بهزاد زرین قلم ( کاج ) فروخته است.( اینها فقط نمونه های است از فساد گسترده)
2- موسسه خدمات بهداشتی ،
درمانی میلاد سلامت تهران
3- موسسه حسابرسی تامین
اجتماعی
طبق گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس مبلغی بالغ
بر 11256 میلیارد ریال از مطالبات محاسباتی که مربوط به 94 پرونده متعلق به
شرکتهای بدهکار بزرگی می باشد بدهی خود را
به سازمان طی 4 سال قبل پرداخت نکرده اند.
4- شرکت مدیریت و خدمات ماشینی
تامین
از سوی سازمان بازرسی کل کشور ، گزارش شده است
که مبلغ 1168 میلیون ریان جریمه دیر کرد تحویل کالا به سازمان تامین اجتماعی به
حساب هزینه گذاشته شده که دارای هیچگونه مستنداتی نیست( به زبان آدمیزاد یعنی بالا
کشیده شده ). مانیتورهائی به ارزش 715 میلیون ریال خریداری شده و حدود 6 تا 15 سال
از زمان خرید آنها بلا استفاده مانده است. شرکت در سال 1390 بیش از 1300 میلیون
ریال بابت پروژه های تحولی و بیش از 1150 میلیون ریال بابت پروژه پزشک خانواده
هزینه نموده و به حساب مخارج شرکت منظور شده ولی هیچ اقدامی در این موارد صورت
نگرفته است.
5- شرکت سرمایه گذاری خانه سازی
ایران
این
شرکت که در سال 1347 به عنوان شرکتی غیر تجاری به ثبت رسید در تاریخ 26 آذر 1379
به شرکت سهامی خاص تغییر شکل داد که بتواند فعالیتهای تجاری و دلالی نیز انجام
دهد.ساخت و تهیه درمانگاهها، بیمارستانها ، مراکز توانبخشی و بهزیستی و رفاه
اجتماعی، بناهای اداری و منازل و مجتمع های مسکونی برای کارگران و کشاورزان و تهیه
تجهیزات و بیمارستانها و مراکز مربوطه و
غیره از وظایف این شرکت است .این شرکت دارای 9 شرکت بزرگ زیر مجموعه و از جمله
شرکت بازرگانی بین المللی می باشد. طبق
گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس در پروژه های شمس تبریز ( ایل گلی ) که شامل 976
واحد مسکونی و 7000متر مربع تجاری است و پروژه چهاردانگه
8
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
در رابطه با خرید زمین و پروژه چالوس در رابطه
با ساخت 195 واحد مسکونی و پروژه زنجان در رابطه با 1200 واحد مسکونی صدها میلیارد
تومان کلاهبرداری شده است.
6 - شرکت رفاه گستر تامین اجتماعی
در مرداد ماه 1379 طبق مصوبه مجمع عمومی به شرکت
توسعه تجهیز هتل های سازمان تامین اجتماعی تغییر نام یافت .این شرکت دارای 340
واحد اقامتی در 17 مرکزمی باشد . طی سال 91 مبلغ 84 میلیارد ریال از سازمان تامین
اجتماعی یارانه میگیرد در حالی که سال قبل از آن که تعداد مشابهی از خدمات استفاده
کرده اند دریافتی یارانه یک چهارم این مبلغ بوده است.کمیسیون تحقیق از اختلاس 300
میلیون تومانی در یک قلم خرید برنج از شرکت بازرگانی حاج اسدالهی و اختلاس 200
میلیونی 9 نفر پرسنل این شرکت و اختلاس دو میلیاردی مدیر عامل شرکت گزارش می دهد.
7- موسسه املاک و مستغلات تامین اجتماعی
طبق مصوبه هیات مدیره سازمان ، مدیران سازمان
تامین اجتماعی می توانند جهت استفاده از آپارتمانهای مسکونی شمس آباد با پرداخت
مبلغ 150000 تومان جهت واحدهای 86 متری و مبلغ 200000 تومان بابت واحدهای 104 متری
استفاده نمایند (مبلغ واقعی اجاره این واحدها بیش از ده برابر است). در رابطه با
فروش 375 واحد تجاری واقع در شهرک پرند، ملک خیابان زنجان، ملک یوسف آباد ، شهرک
قزوین ، ملک آبشار اصفهان و فروش هفت قطعه بزرگ زمین در تهران و مشهد و 46000 متر
باغ در سوهانک تهران و حدود 20000 متر از اراضی آبکوه شهر مشهد و دو ساختمان به
مساحت 6900 متر مربع توسط مرتضوی به رئیس دانشگاه عدالت با مبلغی غیر واقعی توسط
کمیسیون بازرسی گزارش میشود.
نمونه هائی از دزدی های مدیران
سازمان تامین اجتماعی
- طبق گزارش کمیسیون تحقیقات مجلس ، تحت عنوان کارانه
مدیران هر سه ماه یک بار جهت 25 نفر مبلغ 725808462ریال پرداخت شده است ( یعنی به
هر کدام از این 25 نفر ماهیانه حدود یک میلیارد تومان اضافه بر حقوق و دزدی های
دیگر رسما به عنوان پاداش پرداخت میشود).
در تاریخ 27 آذر 1391 قرار دادی بین سازمان تامین اجتماعی
با شرکت هلدینگ سورینت قشم به مدیر عاملی بابک زنجانی منعقد می شود که مطابق آن
138 شرکت از مجموع 207 شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی به صورت انحصاری به مبلغ 4
میلیارد یورو ، به بابک زنجانی واگذار می شود ؛ که از جمله شامل هواپیمائی ج.ا.ا ،
فولاد خوزستان ، فولاد مبارکه اصفهان ، بانک صادرات ، هتلهای هما ، پتروشیمی قدیر
، پترو شیمی تبریز، شرکت ملی نفت کش ، چوب و کاغذ ایران ، شرکت های مختلف بیمه ای
( ملت ، دانا ، میهن ، پارسیان ) ، کشتیرانی ج.ا.ا ، بانکهای مختلف از جمله
پاسارگاد ، تات ،پارسیان ، دی و... صنایع مس شهید باهنر و... بوده است.
یکی از نمایندگان مجلس در مورد میزان تخلفات مالی در سازمان
تامین اجتماعی صحبت از بیش از هزار میلیارد تومان اختلاس کرد.
این نمونه های کوچک، قطره ای است از دریای فساد در عرصه های
مختلف زندگی اجتماعی در ایران امروز ! هیچ راه برون رفتی از این منجلاب بجز
سرنگونی حاکمیت ضد کارگری ولایت فقیهی توسط مردم ایران متصور نیست!
******
سرنگون
باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ، بدست مردم ایران!
9
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه
1392
درونزوئلاچه میگذرد؟
سال ۲۰۱۴، سالی سرنوشت ساز
برای ونزوئلا
مقاله ای ارزشمند از ارگان مرکزی
حزب کمونیست- مارکسیست لنینیست ونزوئلا
"Acero
Revolucionario"
چند سالی است که در ونزوئلا کشمکش بین نیروهای مترقی
وانقلابی و بورژوازی وابسته به امپریالیست آمریکا ، بین انقلاب و ضد انقلاب در
جریان است و این جدال بعد از مرگ هوگوچاوز تشدید شده است. سرمایه داران کمپرادور
در ونزوئلا هنوز قدرت اقتصادی وسیعی در اختیار خود دارند ، هنوز رسانه های وسیعی
را کنترل میکنند، هنوز با هزاران وابستگی به بورژوازی جهانی توسط این جهانخواران
حمایت شده و کمک دریافت میکنند ، هنوز امید برگشت به بهشت گذشته را از دست نداده
اند.....
در چنین شرایطی ، هدایت جنبش توده ای در ونزوئلا در مسیر
انقلاب و سوسیالیسم بر دوش نیروهای
کمونیست و انقلابی ونزوئلا و آمریکای لاتین گذاشته شده است. منطق وجودی سرمایه
داری و تجارب تاریخی نشان میدهند که بورژوازی مغلوب تمام توان خود را ، هزاران بار
بیشتر از گذشته بکار میگیرد تا آنچه را که
از دست داده است مجددا بدست آورد. همه
تجارب تاریخی نشان میدهند که رفرمیسم و آشتی طبقاتی نمیتوانند تضاد بین توده های
سرکوب شده و سرمایه داران را بنفع توده ها حل کنند. تجارب گرانبهای خلقهای اندونزی
دردوران سوکارنو ، ایران در دوران دکتر محمد مصدق، شیلی در دوران آلنده ،
نیکاراگوئه در دوران سندانیستا و ....همه گواه بر این مدعاست که کوچکترین لغزش
وگذشت نسبت به دشمنان سوگند خورده مردم ووابستگان به
امپریالیسم که برای نابودی دست آوردهای
خلق کمین کرده اند، سیاستی کشنده و غیر قابل بخشش است.
حزب ما فعالیت ضد انقلابی نیروهای راستگرای وابسته به
امپریالیسم و طرح کودتای ضد مردمی در ونزوئلا را شدیدا محکوم میکند و بر این باور
است که تنها راه حل تضاد بین نیروهای
انقلابی و بورژوازی از قدرت سیاسی رانده شده در ونزوئلا ، تعمیق جنبش انقلابی و بسیج کارگران و
زحمتکشان و خلع ید تمام عیار از سرمایه داران از تمامی عرصه های اقتصادی-سیاسی- ایدئولوژیک میباشد.حزب کمونیست، مارکسیست – لنینیست
ونزوئلا که بطور پیوسته در صحنه این مبارزات حضور داشته است در سر مقاله نشریه "Acero Revolucionario" ارگان مرکزی حزب شماره 25
که اوائل فوریه 2014 و قبل از
اتفاقات اخیر انتشار یافته به مردم و
نیروهای انقلابی در مورد فعال شدن ضد انقلاب در ونزوئلا هشدار داده و رهنمود های
اصولی برای پیشبرد مبارزه توده های زحمتکش و دست یابی به آزادی و زندگی بهتر را بر
شمرده است. حزب ما بنابر وظیفه انترناسیونالیستی و ابراز همبستگی با مبارزات مردم
ونزوئلا مبادرت به ترجمه این مقاله کوتاه اما پرمحتوا و ارزشمند می نماید به این
امید که خوانندگان گرامی توفان الکترونیکی اطلاعات صحیحی درمورد مبارزه طبقاتی در
ونزوئلا و نکات قوت و ضعف این جنبش کسب نمایند .
هئیت تحریریه توفان
اسفند ماه 1392
***
سال ۲۰۱۴، سالی سرنوشت ساز برای
ونزوئلا
سالی که آغاز شده است حاکی از تغییر
در وضعیت مبارزه در ونزوئلا است. ،
تغییراتی که از سال ۲۰۱۳، هنگامی که بورژوازی کارزار
اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک خود را برای دلسرد کردن توده مردم و دوری و بیگانگی آنها از پروژه بولیواری تشدید کرد، در حال
رشد بوده است.
10
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه
1392
تشدید تضادها
به تغییر در شیوه مبارزه منتج
میشود و بیانگر یک دوره جدید مبارزه در
مرحله بورژوا دمکراتیک است . عوامل این تغییرات شامل اثرات بحران سرمایه داری در
اقتصاد ونزوئلا ، بیماری و مرگ چاوز، و
نیاز هر چه سریعتر برای ایجاد یک رهبری جدید هستند. وظیفه
این دوره به نیکلاس مادورو واگذار شد، کسی که باید بر موانع سنگین چیره
شود، موانعی که امپریالیسم از آن برای ضربه زدن و ضعیف و نابود نمودن پروسه بولیواری استفاده میکند.
این دوره در سال ۲۰۱۴ به دو دلیل با شورشهای بزرگ تودهها
و درگیریهای علنی همراه خواهد بود:
۱- بدلیل انتخاباتی که در پیش
روست ، انتخاباتی که باعث تشدید درگیریهای سیاسی خواهد شد، اما نه در میدان انتخابات بلکه در کشمکشهای
اقتصادی و درگیریهای خیابانی
۲- تخریب اقتصادی با ایجاد کمبودها و احتکار و
گمانه زنی که موجب سخت شدن زندگی مردم میشوند
این واضح است که دولت با این واقعیات
در گیر است و سعی در ایجاد یک تعادل بین مطالبات مردم و خواستهای بورژوازی دارد
که کسب آنرا میتوان در چهارچوب ۳ سناریو مورد بحث قرار داد .
۱- سازش با بورژوازی از طریق اقدامات
کاملا رفرمیستی به امید کاستن فشارهای
اقتصادی
۲- ایجاد تعادل ناپایدار با دادن بعضی امتیازات به منظور جلوگیری از
حاد شدن اوضاع
۳- یورش انقلابی تحت رهبری بخشهای چپ دولت یا توسط خود مردم در صورت
مواجهه شدیدتر با مشکلات اقتصادی
باید این را درک کنیم که نیروهای
راستگرا حملات خود را تشدید خواهند کرد و باعث ایجاد کمبودها، گمانه زنی، و تردید در میان مردم خواهند شد. عملکرد سال گذشته آنها شامل احتکار محصولات، ایجاد کمبود مصنوعی از طریق
کاهش عرضه کالاها، تحریک مردم به خرید اضافی
بعلت نگرانی از کمیابی ، و افزایش قیمتها بوده است . دولت ، هر چند با
تردید ، پاسخی قدرتمند و موفق به این وضعیت داد و کالاهای انحصاری را با قیمتی
ارزان عرضه کرد که با استقبال شدید مردم مواجه شد.
به دلیل تاثیرات مثبت این سیاستهای
قاطع و عادلانه دولت که باعث محبوبیت مردمی آن شد، سرمایه داران امروز کمر به توقف
تولید بسته اند. با استفاده از اخراج دسته جمعی کارگران، واردات را کاهش
داده وبرای ایجاد کمبود نقشه مند و
بشکل پیچیده تر امروزی آماده میشوند
، به شکلی که تداعی کننده کمبود سهمیه
ارزی و کوتاهی دولت در عرضه ارز مورد نیازشان باشد ، همان ارزی که در
گذشته متقلبانه از آن استفاده میکردند.
کارخانجاتی در یک محوطه خالی، بدون آنکه تولیدی داشته باشند یا مواد خامی در آنها باشد و یا حتی وارداتی از یک
شرکت خارجی داشته باشند، ثبت شده اند تا از ارز دولتی استفاده کنند و این باعث
کاهش ارزش پول بولیوار شده است . تهاجمی تر شدن رسانه های بورژوازی به همراه نگرانی ایجاد شده در طبقه کارگر بدلیل
تعطیل شدن مراکز کسب و کار و درخواستهای مردم برای چاره جویی نیازهای اقتصادیشان
میتواند صحنه ای بسیار پیچیده ای را ایجاد کند.
ما در فضایی بسیار ملتهبی بسر میبریم
. باید طبقه کارگر و مردم را برای شرکت و رهبری در حرکت علیه دشمن طبقاتی خود یعنی
بورژوازی و امپریالیسم آماده کرد. باید سیاستهای سازشکارانه و رفرمیستی که در
نهایت باعث شکست خلق و تسلیم در مقابل قدرت اقتصادی بورژوازی میشود کنار گذاشته
شوند ، قدرت باید از آنها گرفته شود تا
تمام ظرفیتهای تولیدی که تاکنون تنها به صورت خصوصی در دست گروه کوچک الیگارشی متمرکز
شده اند برای توده و برآورده شدن
نیازهایشان به خدمت گرفته شوند .
در این وضعیت پیچیده ، سازمان یابی
، بسیج توده ها ، و انرژی انقلابی لازم است تا تهاجم بورژوازی را متوقف نموده و آنرا در خیابان شکست
داد. رفرمیسم را باید کنار گذشت و بدون هر گونه ملاحظه با مشت آهنین در جهت
11
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه
1392
دیکتاتوری پرولتاریا به پیش رفت و
توطئه گران را به تسلیم واداشت و همه توان ها را برای تامین نیاز در تمامی حوزه های
تولیدی و بدون هر گونه محدودیت ناشی از خودخواهی شخصی طبقه سرمایه دار متمرکز کرد.
سوسیالیسم تنها با اتحاد کارگر و
دهقان در قدرت و خلق مسلح ساخته میشود !
***
درافشای ماهيت "حزب کمونيست کارگری ايران"
و نظريات ضد کمونيستی آن
دردوجلد
ازانتشارات حزب کار ایران (توفان)
«پیشگفتار»
کتابی را که در دست دارید مجموعهﻯ
مقالاتی است که توفانیﻫﺎ و به ویژه حزب کار ایران (توفان) در افشاء "حزب
کمونیست کارگری ایران" نوشته است. این تشکل از گروهی سرمنشاء پیدا کرد که نام
خویش را "گروه سهند" و سپس "اتحاد مبارزان کمونیست" نامیده
بود که سه سال بعد از تأسیسﺍش در اثر سرکوبﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی به کردستان نقل
مکان کرد و با تشکیلات کومله به ایجاد "حزب کمونیست ایران" دست زد. رهبر
ایدئولوژیک این تشکل آقای ژوبین رازانی(منصور حکمت) بود. "حزب کمونیست ایران"
بعد از انشعاب به گروهﻫﺎﻯ متعددی تقسیم شد که یکی از آنها "حزب کمونیست
کارگری ایران" به رهبری آقای منصور حکمت بود که خود مجدداً به چند تشکل بعدی
تقسیم گردید.
رفقای ما که از همان آغاز فعالیت
این سازمان از طریق رفقای کومله با آنها در تماس بودند، به تحولات این تشکل با
تردید می نگریستند. آنها که مدعی قبول لنینیسم بوده و خود را مبارز ضد
امپریالیست و ضد رویزیونیست می نمایاندند، بتدریج به اصل خود بازگشته به
مخالفت با مارکسیسم لنینیسم پرداختند و یک ملقمهﻯ غیر طبقاتی و لیبرالی را به نام
"مارکسیسم اصیل" به جنبش کمونیستی ایران ارائه کردند که در گمراهی
بسیاری از جویندگان راه سوسیالیسم مؤثر واقع گردید.
نظریات آنها ملقمهﺍﻯ از لیبرالیسم،
تروتسکیسم، اکونومیسم و رویزیونیسم است که آنها را به البسهﻯ "مدرنیسم"
آراسته و با مفاهیم غیر طبقاتی بخورد جنبش کمونیستی ایران می دهند. تحولات
درون این سازمان نشان می دهد که به شدت از صهیونیستﻫﺎﻯ اسرائیلی حمایت کرده،
دشمن لنینیسم بوده و در کنار امپریالیسم "مدرن" ایستادهﺍند. آنها مُبلغ
همهﻯ نظریهﻫﺎﻯ استعمارجویانه و تسلط طلبانهﻯ امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ در
جهان هستند تا راه آنها را برای جهانی کردن سرمایه و رفع موانع سر راه آنها هموار
کنند.
ما تلاش کردهﺍیم نقش این جریان
مخرب و ناسالم را در عرصهﻫﺎﻯ ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی برای خوانندگان روشن
سازیم و توجه آنها را به منابع مالی این جریان و همکاری عملی آنها با صهیونیستﻫﺎ و
مبارزه تحت نام مبارزه با "اسلام سیاسی" جلب کنیم. این جریان با تبلیغ
وطنفروشی از تجاوز امپریالیستﻫﺎ که آنها را مظهر "مدرنیسم" جا
می زند، به ممالک جهان حمایت می کند ودرجبههﻯ بزرگ مبارزهﻯ خلقﻫﺎ برای
کسب و استقلال ملی در کنار امپریالیستﻫﺎ و صهیونیسم بینﺍلملل ایستاده است.
افشاء این جریان ناسالم برای رشد
جنبش کمونیستی ایران ضروری است. حزب ما نخستین تشکلی است که کالبد این جریان مدعی
پذیرش کمونیسم را تشریح کرد و ماهیت ارتجاعی و تئوریﻫﺎﻯ لیبرالی و غیر طبقاتی آنها
را که با پوشش کمونیسم تبلیغ می شد برملا ساخت. حمایت بسیاری از کمونیستﻫﺎﻯ
ایرانی که با ما مکاتبه کردند و از مبارزهﻯ ما در این زمینه سپاسگزاری نمودند،
حاکی از نقش مثبتی است که این نوشتهﻫﺎﻯ انتقادی، ایفاء کردهﺍند. امروز دیگر مبارزه
با ماهیت نظریات این عده که در اثر مبارزهﻯ حزب ما تشریح و شناخته شده است همراه
با دشواری نیست. در اثر این مبارزه این جریان ناسالم به بخشﻫﺎﻯ گوناگون تجزیه شده
است. حزب ما امیدوار است که روند این تجزیه به سمتی برود که عناصر سالم و مبارز
آنها از هستهﻯ فاسد و ناسالمی که در کنار امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع ایستاده
است جدا شوند.
12 توفان
الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه
1392
جمع آوری وانتشار این مطالب ناشی
ازخواست بسیاری از خوانندگان و کمونیستﻫﺎﻯ صادقی بود که می خواستند همیشه به
سلاح مبارزه با این تفکرات امپریالیسم صهیونیستی مسلح باشند و آنها را در همهﻯ
عرصهﻫﺎ افشاء نمایند. ما به خواست این دوستان به این وسیله پاسخ مثبت
می دهیم.
جلد
اول مورخ 01/06/2013
جلد دوم مورخ01/10/2013
www.toufan.org
کتابخانه
اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
****
دستگیری
فعالین کارگری را محکوم می کنیم!
خواهان آزادی فوری وبی قید و شرط
کارگران
زندانی هستیم!
اعلامیه زیر
توسط نهاد های همبستگی با جنبش کارگری درایران خارج ازکشور، مورخ ۱۰ فوريه ۲۰۱۴ انتشار یافته که یک نسخه
به دفتر حزب ما رسیده است. این نهاد همبستگی ضمن محکوم کردن دستگیری فعالین
کارگری خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط همه کارگران زندانی گشته است. حزب ما ضمن
حمایت قاطعانه از حقوق کارگران ایران
ومحکومیت دستگیری فعالین کارگری
توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به انتشار این اعلامیه که با احساس مسئولیت
وهمبستگی با همه کارگران ایران تدوین شده است مبادرت می ورزد .دراین اعلامیه چنین می خوانیم:
« اعتراضات واعتصاب کارگری درماههای
اخیرگسترش فزاینده ای داشتهاند. کارگران پلی آکریل در اصفهان، معدن چادرملو
دراردکان، کارخانه سیمان لوشان، ایران تایر، نساجی کاشان، فولادزاگرس، تراکتورسازی
تبریز، سیمان آبیک، یخچال سازی ایران پویا، پتروشیمی فجر تنها چند نمونه اند.
ناچیزبودن دستمزدها، تعویق درپرداخت دستمزدها، قراردادهای پیمانی، عدم امنیت شغلی،
اخراجها، عدم پرداخت مزایای کاری و... ازجمله مواردی هستند که زندگی کارگران
ایرانی را در
خطر
نابودی قرارداده اند. اعتراض واعتصاب، حق مسلم کارگران درمقابله با استثمار و
فشارهای اقتصادی – سیاسی واجتماعی است. این حق مسلم کارگران ازجانب سرمایه داری
ودولت حامی این سیستم،غیر قانونی اعلام میشود وفعالین ومبارزان کارگری دستگیرو
روانه زندان میگردند تا سرمایه داران بتوانند با خیالی آسوده به چپاول دسترنج
کارگران ادامه دهند. کارگران معدن چادرملو برای دستمزد وعلیه اخراجها وباخواست
آزادی یاران دستگیرشده شان اعتصاب واعتراض میکنند، ولی فرمانداراردکان مدعی میشود
که اعتراضات، نتیجه تحریک دیگران است چون بنابرادعای این آقا، دستمزد کارگران
ازحقوق کارمندان عالیرتبه دولتی بالاتراست و غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه
قضائی اعلام میدارد: باافرادی که به اسم اعتراضات صنفی، اقدامی برخلاف نظم عمومی
وامنیت ملی انجام میدهند، برخوردمیشود. دروغ، تهدید کارگران ودستگیری وزندان، منطق
رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی درتقابل با خواستهای به حق کارگران است. فعالین
کارگری درسراسرایران، دستگیر و روانه زندان میشوند تا سرمایه داران با آسودگی خیال
به استثمارمضاعف کارگران ادامه دهند. اکنون که دولت روحانی، راه رابرای ورود
سرمایه داران اروپائی و آمریکائی هموارکرده است وگروههائی ازاین سرمایه داران راهی
ایران شدهاند، می بایست آنان را از آرامش کامل در محیط های کارگری مطمئن ساخت وبه
آنان قبولاندکه سرمایهگذاری درایران کاملاً بدون دغدغه خاطر و بدون هرگونه اعتراض
کارگری میباشد. ازاینرو دستگیری وزندان فعالین کارگری شدت یافته است .
درماههای
گذشته افشین ندیمی ومهرداد صبوری ازفعالین کارگری عضوکمیته هماهنگی درکامیارن و
درهفته های اخیر یوسف آبخرابات، واحد سیده ومحمد مولانائی ازفعالین کارگری عضو
کمیته هماهنگی درمهاباد دستگیر و دادگاهی شده اند. چند روز پیش نیز عمرشاکری وحسین
مرادی دوعضو دیگرکمیته هماهنگی به دادگاه احضارگردیده اند. شهنازسگوند حمیدآبادی
همسرعلی نجاتی عضوهیات مدیره سندیکای هفت تپه درتاریخ دوشنبه 14 بهمن
ماه برای
13
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه 1392
چندمین
باردادگاهی شده است. درتمامی این دستگیریها ودادگاهی شدنها، اتهام همان تهدیدهای
اژه ای یعنی اقدام برخلاف نظم عمومی وامنیت ملی است. درمنطق رژیم سرمابه داری
اسلامی، دفاع ازمنافع طبقه کارگر به معنای اخلال درنظم عمومی وامنیت ملی تلقی
میشود و برهمین اساس هم اکنون دهها فعال کارگری ازجمله رضاشهابی ، وفا قادری،
محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی، رسول بداقی و...به زندانهای طولانی
و درشرایط غیرانسانی محکوم شده اند. جرم خانم شهنازسگوند حمیدآبادی، دفاع ازهمسرش
علی نجاتی بهنگام دادگاهی وزندانی شدن وی میباشد. قاضی دادگاه حکم بازداشت خانم
شهنازسگوند را تا زمان صدورحکم، اعلام میکند. آزادی وی تازمان اعلام حکم دادگاه،
منوط به وثیقه هفتاد میلیون تومانی میشود که با ارائه سند خانه یکی ازآشنایان، وی
موقتاً تازمان اعلام حکم دادگاه آزاد میگردد. نهادهای همبستگی کارگری درخارج کشور،
احکام صادره دادگاههای اسلامی درباره فعالین کارگری راغیر انسانی وبی اعتبار
میدانند وهمچنان برای آزادی این انسانهای شریف ومبارز، فعالیت خود را به اشکال
مختلف ادامه داده و ازهمه آزادیخواهان میخواهند که درهمیاری وهمکاری مشترک برای
آزادی کارگران زندانی وجلوگیری ازصدوراحکام جدید برای شهنازسگوند حمید آبادی
واعضای کمیته هماهنگی، کوشا باشیم. »
****
یادی ازرفقا
مهدی اقتدارمنش ومحمد جوادعرفانیان
رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد
عرفانیان دو رفیق حزبی که
در ٢١ بهمن ١٣٥٧ در راه پیروزی انقلاب
جان باختند
موجیم که آسودگی ما عدم
ماست ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
تاریخ بشری همواره حاکی ازمبارزات
زحمتکشان و خلقهای ستمدیده می باشد. آنجا که زورهست، مبارزه هست. آنجا که بندی
است، تلاشی است برای رهایی تاز بند. تاریخ میهنمان ایران نیز گواه صادقی براین حکم
میباشد. دیدیم که چگونه توده های محروم و تحت ستم ارتجاع محمد رضا شاهی را سرنگون
نموده و به زباله دانی تاریخ فرستادند. همان ارتجاعی که فرزندان صادق این خاک و
بوم را سالها به بند میکشید، شکنجه مینمود و به قتل میرسانید. پیروزی انقلاب و
سرنگونی رژیم فاسد و جنایتکار پهلوی به
آسانی کسب نشد. توده های ستمدیده آزادی خویش را را درقبال خون خویش خریدند، خون
هزاران جوانان جانباخته گواه بر همین امر است. و ازاین جمله اند دورفیق محمد جواد
عرفانیان و مهدی اقتدارمنش که قهرمانانه درراه کسب آزادی و استقلال جنگیدند و با
افتخار درراه آزادی طبقه کارگر و دیگرزحمتکشان اززنجیرهای استثمار خون خویش داده و
جان باختند.
رفقا مهدی و جواد دوعضو رزمنده وازجان گذشته حزب کارایران(توفان) ،کارگر کارخانه جنرال صنعتی بودند وهنگام تصرف
پادگان نیروی هوایی شاهنشاهی نزدیک مهرآباد در روز 21 بهمن 57 زیر آتش مسلسل رژیم
جنایتکار پهلوی جان باختند.شجاعت این رفقا در تسخیر این پادگان که در پیشاپیش مردم
ایران حرکت میکردند تحسین برانگیز ومایه افتخارحزب ما ومردم ایران است.
14
توفان الکترونیکی شماره 92 اسفند ماه
1392
لوحه بلند هزاران جانباخته راه
آزادی به ما یاد آور میشود که مبارزه با دشمنان بیرحم طبقاتی نظیر رژیمهای درنده
پهلوی وجمهوری اسلامی امری آشتی ناپذیر است. تازمانیکه چنین رژیمهایی درایران حکومت میکنند هیچ قانونی که مردم را
اززجر و شکنجه وکشتار مصون بدارد موجود نخواهد بود. یگانه راه رهائی مردم ایران
انقلاب و استقرارسوسیالیسم است. جز این راهی برای نجات مردم ایران متصورنیست.
یاد رفقا مهدی
اقتدارمنش و محمد جواد عرفا نیان وهمه شهدای راه آزادی را گرامی میداریم!
درراهی که با خون آنها ترسیم شده است به پیش برویم!
یادشان گرامی باد!