۱۳۹۲ اسفند ۱۸, یکشنبه

سردرگمی اپوزیسیون واکنشگرای وارونه، در مسئله هسته ای ایران
 
از همان بدو پروژه هسته ای ایران دو نظر در میان اپوزیسیون ایران چه انقلابی و چه ضد انقلابی وجود داشت. برخی که فاقد قدرت تحلیل بودند و هستند، تنها مبارزه با جمهوری اسلامی ایران را به یک مبارزه کور و انتقامجویانه و لج و لجبازی سیاسی بدل کرده اند. منطق آنها در سیاست آن است که مواضع ما همواره واکنش وارونه نسبت مواضع جمهوری اسلامی است. با این منطق مضحک دیگر نه به تحلیل مشخص از شرایط مشخص نیاز هست و نه اساسا به مطالعه و قدرت تفکر مستقل. در این تحلیل همیشه ابتکار عمل بدست جمهوری اسلامی است. سیاست واکنش وارونه این عده آنها را از تفکر و پژوهش و مطالعه و بررسی بی نیاز می کند. امپریالیسم آمریکا ایران را تهدید به تجاوز می کند و رژیم جمهوری اسلامی تهدید را با مقاومت و اقدام متقابل پاسخ می دهد، روش این اپوزیسیون شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و سرنگونی امپریالیسم است. آنها بدنبال جبهه سوم موهومی می روند. چک بی محل می کشند و در این مورد دست و دلبازند چون که کسی هم نیست که از آنها حساب و کتاب بخواهد. امروز این را می گویند و فردا حرفشان را عوض می کنند. حتی اعضاء آنها نیز از رهبری خودشان حساب کتاب نمی خواهند. امروز امپریالیسم، ایران را غیرقانونی و قلدرمنشانه تحریم اقتصادی می کند و جمهوری اسلامی این تحریمها را غیر قانونی و قلدرمنشانه می داند، این اپوزیسیون اساسا به حقوق بین الملل و قلدرمنش امپریالیسم کاری ندارد و در مقابل تحریمها سکوت اختیار کرده و حتی ضمنی آنرا تائید می کند، زیرا به این تخیل دچار است که تحریم یعنی بدبختی و فقر، و فقر در ایران انقلاب تولید می کند و مردم از این اپوزیسیون خجالتی موافق تحریم استقبال خواهند کرد و حتما آنها را نیز بر مسند قدرت سیاسی می نشانند. رژیم جمهوری اسلامی از جنبش فلسطین دفاع می کند، این اپوزیسیون از مبارزه مشخص مردم فلسطین دفاع نکرده، بلکه از مبارزه نیروهای موهومی فلسطینی که در صحنه حضور ندارند، حمایت می کند. رژیم جمهوری اسلامی از مبارزات مردم لبنان بر ضد اسرائیل و آمریکا حمایت می کند و این نیروهای عصبی اپوزیسیون ایرانی که فاقد هر دورنمای سیاسی هستند و کارشان فقط به ایرادگیری صرف و بهانه جوئی بچه گانه و غیر سیاسی رسیده است یا سکوت می کنند و یا به محکوم کردن نیروهای مبارزِ لبنان بر ضد اسرائیل و نفوذ امپریالیسم در منطقه می پردازند. آنها در سوریه مدتها در کنار اپوزیسیون خودفروخته و تروریستهای عربستان سعودی بودند و می خواستند بن علی و بشار اسد و مبارک را با هم سرنگون کنند. شعار آنها در یک ردیف قرار دادن معمر قذافی، بن علی، مبارک و بشار اسد و علی خامنه ای بود. یک انسان سیاسی آگاه نمی تواند از این همه تناقض و پرت و پلاگوئی در حیرت نباشد. طبیعی است که این "سیاستمداران بزرگ" در دایره بی دورنمائی خویش گیج می خورند و اساسا فاقد یک سیاست راهبردی و دید روشن نسبت به منطقه هستند و قادر نیستند مقام و مرتبه امریالیسم در منطقه را تخمین زده و تعیین کنند. آنها فقط سیاست واکنش وارونه دارند. اگر رژیم جمهوری اسلامی از استقلال ایران سخن براند، برای آنها رژیم جمهوری اسلامی نوکر امپریالیسم است و دارد بازیگری می کند، اگر امپریالیسم و صهیونیسم تدارک حمله به ایران ببینند و در داخل ایران به خرابکاری بپردازند و به تحریکات قومی و تجزیه طلبی و تجاوز مسلحانه گروه های دست پرورده امپریالیسم دست بزنند، برای این واکنشگرایان وارونه، همدستی با این عده برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در دستور کار است و برای اینکه متهم به همدستی با امپریالیسم و ستون پنجم آنها نگردند که واقعیتی است، آنوقت از سرنگونی امپریالیسم و مبارزه مسلحانه با امپریالیسم با تکیه بر ارتش موهومی میلیونی خویش نیز برای خالی نبودن عریضه و خاک پاشیدن به چشم مردم سخن می رانند. این اپوزیسیون در برخورد به مسئله هسته ای ایران نیز همین روش را دارد. آنها از همان بدو امر بدون داشتن سیاست و دورنمای روشن به مخالفت با برنامه هسته ای ایران پرداختند. استدلال عاریتی آنها که آنرا از امپریالیستها و صهیونیستها گرفته بودند، این بود که رژیم جمهوری اسلامی می خواهد به بمب اتمی دست پیدا کند و دنیا را به خون بکشد. شما امروز آن اپوزیسیون ایرانی را که با این استدلال به میدان می آمد پیدا نمی کنید. همه فرار کرده اند. آنها استدلال می کردند که ایران حق غنی سازی اورانیوم را ندارد و آنهم به این علت که گویا ایران به سازمان انرژی هسته ای دروغ گفته است، مالا پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را نقض کرده و نباید به غنی سازی اورانیوم دست بزند. شما امروز آن اپوزیسیونی که حق ایران را همزبان با اسرائیل و آمریکا نقض می کرد، پیدا نمی کنید، معلوم نیست به کجا فرار کرده اند. حال همان اپوزیسیون وکنشگرای وارونه، با استدلالات جدیدی به میدان می آید، بدون اینکه به گذشته خود که مردم را به گمراهی دعوت می کرده است برخورد کند. استدلال آنها این است که ما ایرانی ها نیازی به صنعت غنی سازی اورانیوم نداریم و نباید در این عرصه فعال باشیم. ایران بر روی دریائی از نفت و گاز قرار دارد و سرمایه گذاری در عرصه غنی سازی اورانیوم بیهوده و به نفع کشور ما ایران نیست. برای اینکه کمی هم برای فریب مردم جنبه "کمونیستی" و طبقاتی به آن بدهند، اشاره می کنند که در اثر این کار مردم فقیر شده اند و به طبقه کارگر خسارت فراوانی وارد شده و سرمایه های ملی بر باد رفته است. البته این چاشنی گمراه کننده مانند سایر استدلالات موقت آنها نیز گذرا و موقتی است. آنها بر این واقعیت سرپوش می گذارند که مخارج سرسام آور غنی سازی اورانیوم ناشی از خرابکاری صهیونیسم و امپریالیسم است و نه فقط صرف بنای نیروگاه هسته ای. مگر در ممالک دیگر نیروگاه هسته ای بنا نمی شود؟ چرا مخارج آنها سرسام آور نیست؟ زیرا این نیروگاه ها در دست ابرشرکتهای خصوصی انرژی در صحنه جهانی هستند و نمی توانند تحمل کنند که در ایران کسی با ساز آنها، حال بهر دلیل نرقصد. منابع اورانیوم در جهان تقسیم شده است. ایران حق استفاده مستقل از آنها را ندارد و نمی تواند با زیمباوه قرارداد مستقل دریافت اورانیوم را منعقد کند. همه منابع اورانیوم جهان باید زیر نظر ابرشرکتهای امپریالیستی باشد و آنها سرنوشت آتی مصرف انرژی جهان را تعیین کنند. نسل آینده ایران باید نوکر امپریالیسم و صهیونیسم جهانی باشد و برای آنها جان بکند.
حزب ما خوشحال می شد که اگر این اپوزیسیون بر سر نظریات جدید خود بماند و رنگ عوض نکند و در نشریات و آثار خود به صراحت به نفی استفاده از انرژی هسته ای برای نسلهای آینده ایران بپردازند تا مردم ایران ببینند که چگونه یک عده که سیاست مستقل و دید روشنی از مسایل سیاسی ندارند و با اقدامات واکنشگرانه وارونه، خود را به امپریالیستها می فروشند و خودشان هم شاید خبر ندارند که به عنوان بلندگوی امپریالیسم عمل می کنند. چپ روی و ماجراجوئی و فقدان سیاست روشن و مستقل کار همه آنها را به همین جا می کشد.
این عده حتی در آنچه که هم اکنون می گویند صمیمیتی ندارند. اگر واقعا این است که مخارج غنی سازی اورانیوم سهمگین است و بدرد ایران و نسل بعدی و کنونی نمی خورد و باید به تحقیق و تفحص در این زمینه خاتمه داد و درِ نیروگاههای هسته ای و تاسیسات آنرا بست، تا منافع مردم ایران تامین شود، آنوقت ایراد آنها به نرمش ضد انقلابی آقای خامنه ای چیست؟ مگر رژیم جمهوری اسلامی با خیانت اخیرش به منافع ملی ایران به مصداق جلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است، خواست این عده اپوزیسیون انقلابی را برآورده نکرده است؟ درِ تاسیسات هسته ای را می بندد، مخارج آن از شانه مردم و بودجه کشور برداشته می شود و تحریمهای اقتصادی از بین می رود!!؟؟ و آنوقت ایرانی ها از نفت و گاز تا کفگیرشان به ته دیگ بخورد، استفاده می کنند و بعدش هم این اپوزیسیون وجود خارجی ندارد تا نسل بعدی از آنها حساب و کتاب بخواهد. آنها چهره مخالفان ابدی و چپروی دائمی و ماجراجوئی بی پایان و واکنشگرائی وارونه را تا ابد حفظ کرده اند و مانند پیرزنی منزه و  باکره به گورستان "انقلابی" تاریخ سپرده شده اند.
همدستی و خیانت رژیم جمهوری اسلامی با امپریالیسم به زعم آنها بحران را به انتها می رساند و ذخایر و ظرفیتهای ایران را آزاد می کند و طبیعتا این امر که آرزوی آنها بوده است حالا با "نرمش انقلابی" و یا با خیانت آشکار جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است. حال مشکل آنها چیست؟ چرا با این نتایج عینی مخالفند؟ اینکه از جمله در متن قرارداد از بخش موقت و جامع صحبت شده و ایران چه اقداماتی را برای جلب رضایت آنها باید بکند، دیگر چه اهمیتی دارد. منطق حکم می کند که این خیانت ملی از جانب آنها تائید شود. آنها به آرزوی خود رسیده اند و گرچه این مسیر از طریق فشار امپریالیسم و صهیونیسم و عقب نشینی جمهوری اسلامی طی شده است، ولی آنها به طور عینی به هدف خود که گویا به نفع منافع ملی ایران است رسیده اند. آنها باید اساس کار را مورد تائید قرار دهند و تنها انتقادشان این خواهد بود که چرا جمهوری اسلامی از همان بدو امر به نظریات این اپوزیسیون گوش نداد و این همه هزینه کرد تا به همان نتایج برسد. پاره ای سلطنت طلبان حداقل این صمیمیت را داشتند که این اقدام را تائید کنند و آنرا به نفع مردم ایران قلمداد کنند. بخشی از این اپوزیسیون انقلابیِ پا در هوا، هنوز به نعل و به میخ می زند و متاسفانه نمی فهمد با این کار، خودش را تبرئه نمی کند، مردم و اعضای سازمانشان را آشفته فکر می کند که از یک دست انداز به دست انداز بعدی می افتند و آخر با سرگیجه و یاس به زندگی خصوصی خویش روی می آورند.
محکوم کردن سازش جمهوری اسلامی با امپریالیستها حقیقتا از دید کسانی که از همان روز نخست خودشان استدلال و برخورد امپریالیستها و صهیونیستها را نسبت به سرنوشت غنی سازی اورانیوم در ایران داشتند، یک شوخی خنده دار و گمراه کننده به نظر می رسد. انتقاد آنها حداکثر می تواند به جمهوری اسلامی این باشد که نظریه آنها را دیر و با هزینه های گزاف فهمیده است، ولی همینکه فهمیده مثبت است. بنظر آنها از همین فردا باید همه چیز را جمع کرد و دور ریخت. بنظر آنها ایرانی ها هرگز نباید در پی استفاده از انرژی هسته ای باشند. آنوقت می توان گفت که این واکنشگران وارونه، حداقل به اصول خود وفادارند و پیگیرانه آنرا دنبال می کنند. 
نظر حزب ما از روز نخست روشن بود و هست. حزب ما هرگز از اتهاماتی که به ما می زدند نهراسید و این سیاست درست را ادامه داد و می دهد. حزب ما نخستین تشکل سیاسی ایران بود که نظریاتش را در امر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای و انرژی جایگزین تدوین کرد و منتشر نمود و از اتهامات جیره خواران امپریالیست و گمراهان سیاسی نهراسید که ما را متهم به همصدائی با جمهوری اسلامی کنند. حزب ما واکنشگرای وارونه نبود و نیست. امروز حقانیت نظریات ما کاملا مشهود است و همه آن اتهام زنان قبلی و یا جریانهای بی هویت و بی برنامه و همه آنها که سکوت کرده بودند تا مچشان گیر نیفتد و یا همه کسانی که مسئله هسته ای را بی اهمیت جلوه می دادند تا سکوتشان راتوجیه کنند، باید حال در مقابل این همه تحولات پاسخگو باشند. ما مجددا تکرار می کنیم، حزب ما استفاده از انرژی هسته ای را نه تنها حق ایران می داند و برای تحقق این حق که نشانه استقلال حزب ماست، مبارزه می کند، بلکه بر این نظر است که استفاده از این انرژی ضروری است. هر کشوری اگر بخواهد استقلال خویش را حفظ کند، باید به این فنآوری دست پیدا کند و بتواند در کنار سایر منابع انرژی از انرژی هسته ای نیز استفاده کند. این کار را همه آنها که ما را از این کار منع می کنند، انجام می دهند، تا بازارشان کساد نشود. ایران صرفنظر از اینکه چه رژیمی در آنجا بر سر کار باشد باید بخشی از نیازهای سوخت خویش را از منبع انرژی هسته ای تامین کند. این به نفع ایران و به نفع نسل آتیه است. سازش اخیر رژیم جمهوری اسلامی با امپریالیسم آمریکا به ضرر مصالح ملی ایران است و مورد تائید حزب ما نیست.
ما باید در این مقاله به یک نکته اصولی دیگر نیز تکیه کنیم. کسانی که به هزینه گزاف غنی سازی اورانیوم ارجاع می دهند، شاید استدلالشان برای ایجاد رعب در مردم و تظاهر به دلسوزی برای مستضعفان، گیرائی داشته باشد، ولی برای کسانی که برای آزادی و استقلال ایران و برای آینده روشن این کشور همراه با مردمش مبارزه می کنند این شامبورتی بازیها پشیزی ارزش ندارد. امروز مسئله هسته ای صرفا یک امر فنی نیست، بیک امر سیاسی به یک امر منافع ملی بدل شده است. امپریالیستها به شما دستور می دهند که هر چه ما می گوئیم انجام دهید. آنها می دانند که غنی سازی حق ایران است. آنها می دانند که ایران بمب اتمی ندارد و در پی ساختن آن نیست، ولی آنها بیش از این می خواهند، آنها مخالف ایران مستقل هستند. آنها ایرانی نیمه مستعمره مانند قبل از انقلاب می خواهند که سیاست منطقه و خاورمیانه را بر اساس آن تنظیم کنند. امنیت اسرائیل را تامین کنند. جنجال مسئله هسته ای بهانه ای برای تغییر ماهیت استقلال سیاسی ایران است. ملتی که نخواهد این بهاء را برای استقلال خود بپردازد، فردا با خواستهای تهدید آمیز دیگر امپریالیستها و صهیونیستها روبروست. ایران باید در عراق و افغاستان بطور کامل و در سوریه و فلسطین و سراسر منطقه با امپریالیستها و به ضرر خلقهای منطقه همدستی کند. ایران باید به ژاندارم منطقه بدل شود و مجری اوامر اوباما و نتانیاهو باشد. برای امپریالیستها استبداد آخوندها خوشآیند است، زیرا بر این اساس سیاست آنها بهتر پیاده می شود. در اینجا ما با یک مسئله اساسی تر روبرو هستیم و آنهم حراج و فروش ایران در "اقتصاد بازار آزاد " است. هر کس مسئله سازش جمهوری اسلامی با امپریالیستها را صرفا در کادر پایان غنی سازی و آزاد شدن سرمایه ها و بهشت شدن ایران و مثبت بودن کار جمهوری اسلامی به طور عینی بداند، و بگوید مهم نیست که ایران از بین می رود، مهم آن است که "نفس بکشیم"، نمی فهمد که همه این اقدامات نفسگیر برای کندن گور آنهاست.
 
بر گرفته از توفان شماره   168 اسفند ماه 1392 مارس سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی