چوب حراج بر سر ثروتهای ایران
رژیم جمهوری اسلامی توانست بعد از انقلاب شکوهمند ایران، که دست امپریالیستها و غارتگران ثروت ایران را از کشور ما کوتاه کرد به عللی که تحلیل آن در این مختصر نمی گنجد، قدرت سیاسی را در ید اختیار انحصاری خویش بگیرد. این رژیم از همان بدو کار نگهداری قدرت سیاسی بهر بها را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد بر ابزار سرکوب زمان شاه ابزاری جدیدی نیز بیفزاید تا مانع کودتای نظامی شده و با شریک کردن عوامل سرکوب در غارت ثروتهای ملی ایران، آنها را به حفظ وضع موجود علاقمند گرداند. پیدایش مافیای حاکم در ایران و جناحهای نظامی-مافیائی در قدرت از جمله حاصل این سیاست بودند. تسلیم شدن در برابر دزدیهای آقازاده ها و سران رژیم و فرار مستمر آنها از ایران با ثروتهای افسانه ای، تعرض و تجاوز آشکار به حریم قوانین و عدم پاسخگوئی به مردم و فقدان شفافیت در اعمال آنها، حاکی از ان است که رژیم جمهوری اسلامی، میهن ما ایران را ملک طلق خود و نه مردم ایران دانسته و برای حفظ بقاء خود تا به چه حد فساد، تباهی و تبهکاری را آزاد می گذارد. تجاوز به حریم قانون و نقض امنیت مردم ایران از نظر کسی پنهان نیست و به صورت قانون اساسی جمهوری اسلامی در آمده است. شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، ارگانهای روشن نقض حقوق دموکراتیک مردم ایران و نهادهای تهدید و سرکوب در برابر مردم، و سازش و مصالحه در چارچوب رقابتهای درون گروهی هیات حاکمه ایران هستند. چوب این بی قانونی را مردم ایران می خورند. این لایه مافیائی بورژوائی، ساخته یک دوران طولانی و بویژه از زمان سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی رفسنجانی در ایران است، که دست سپاه پاسداران و نهادهای دولتی را در عرصه فعالیتهای اقتصادی باز گذارد. این پدیده اکنون به صورت پایه مادیِ حمایتیِ این رژیم در آمده که در مقابل امواج مقاومت مردم از این رژیم دفاع می کند. این دفاع، دفاع از فساد و دزدی و تبهکاری و نقض قانون، نقض امنیت مردم، افتخار به زورگوئی و عدم پاسخگوئی به مردم ایران است.
برخی از روحانیون که در ایران بعد از انقلاب به علت مخالفت با امپریالیسم و حکومت دست نشانده آن محمد رضا شاه پهلوی، از حیثیت و محبوبیتی در میان مردم ایران برخوردار بودند و 90 در صد مردم ایران را در پشت سر خود داشتند، به آن چنان خرابکاری و فساد و سرکوبی در جامعه ایران دست زدند که چهل دزد بغداد نیز به گَرد آنها نمی رسند. این حکومت، ایران را به منزله کشوری اشغالی مورد تاخت و تاز قرار داد و به احساسات ملی و تاریخی این مردم توهین کرد. لذا در عرض مدت کوتاهی پایگاه عظیم پشتیبانی مردمی این حکومت از بین رفت و به رژیمی بدل شد که تنها نماینده بیان نظریات اقلیتی در جامعه ما می باشد. آنها حتی قادر نیستند بورژوازی ایران را در تمامیت خویش نمایندگی کنند. آنها می خواهند با رشوه دهی و بدست گرفتن شیشه عمر مردم در دستشان، آنها را به تبعیت از طبقه حاکمه ایران در آورند. تمام تجربیات بعد از انقلاب نشان می دهد که این عده به سرعت از خواستها و دستآوردهای انقلاب دور می شوند و صرفا حفظ منافع لحظه ای مافیای بورژوائی در قدرت، منظور نظرشان است و تو گوئی هرگز به آینده ایران و منافع ملی آن در این دنیای آشفته و غارتگرانه فکر نمی کنند. آنها در پی آن هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند. برای آنها تنها یک امر مقدس و اساسی است و آن حفظ قدرت سیاسی خود به هر بهائی است. حتی اگر این بهاء به قیمت حراج ثروتهای ایران و فروختن استقلال سیاسی ایران و بازگشت به دوران پهلوی باشد.
"توافقنامه ژنو" که تنها بخشی از واقعیت زد و بندهای پشت پرده را بیان می کند، گویای آن است که رژیم جمهوری اسلامی از تحریمهای امپریالیسم آمریکا سخت هراسیده و به تزلزل ارکان جمهوری اسلامی پی برده است. آنها چون به فکر منافع قشر بورژوائی حاکم مافیائی در ایران هستند، ترجیح می دهند که به جای تکیه به مردم ایران که برای آزادی و دموکراسی مبارزه کرده و برای حفظ استقلال میهنشان این همه سختی ها را تحمل کرده اند، به امپریالیستها تکیه کنند و با فروش ثروتهای ایران، چند صباحی از دست تحریکات آنها در امان بوده و در قدرت سیاسی باقی بمانند. حفظ حکومت اسلامی به قیمت هر خیانت و جنایتی برای آنها واجب است. البته امپریالیسم که مار خورده افعی شده است به خوبی از این ترس واقف است و این عده را به هر خفتی واخواهد داشت. این رژیم جمهوری اسلامی نبود که نمی خواست با شیطان بزرگ روابط بر قرار کند، این شیطان بزرگ بود که می خواست شرایط این روابط جدید را تعریف و تحمیل کند.
امپریالیسم آمریکا جهان را با تهدید و فشار و رشوه به تحریم اقتصادی و سیاسی ایران نه از این جهت وادار کرد که می خواست "توافقنامه"ای عادلانه و مورد رضایت دو جانبه با احترام به استقلال و منافع ایران تنظیم کند. فقط ابلهان سیاسی می توانند چنین تصوری از یک "توافقنامه" سری و تحمیلی که در چنین شرایطی بوجود آمده است، داشته باشند. امپریالیسم آمریکا این همه سرمایه گذاری کرد و خسارت لحظه ای را خرید تا تلاش کند در دراز مدت ایران را با این "توافقنامه" به زیر سلطه خویش بکشد. این است ماهیت تسلیم طلبانه این "توافقنامه".
روشن است علیرغم خنده های روحانی و ظریف، ابتکار عمل در دست جمهوری اسلامی نیست، در دست امپریالیست آمریکاست. آنها برای آینده ایران و اینکه اساسا این رژیم بر سر کار بماند و یا نماند برنامه خویش را از قبل تعیین کرده اند و این برنامه راهبردی آنها به نوع حکومتی که در ایران بر سر کار آید و یا در آمریکا بر سر کار آید ندارد. سیاست راهبردی امپریالیسم را دولتها و کابینه ها تعیین نمی کردند و نمی کنند. اوباما نیز سیاست راهبردی جرج بوش را با روشهای دیگر به نتیجه می رساند تا در چارچوب نظم نوین جهانی بگنجد. این دولتها و حکومتها باید منطبق بر خواستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول شکل بگیرند تا راه تحقق سیاستهای سرمایه جهانی را هموار کنند. امپریالیسم آمریکا از جهت حفظ این سیاست و برداشتن موانع تحقق کسب سود حداکثر در جهان حرکت می کنند و جمهوری اسلامی تنها خس و خاشاکی است که بر سر راه بهره کشی آنها پدید آمده و رشد کرده است.
به اوضاع جهان نگاه کنید. کشور کوبا بیش از 50 سال است که در محاصره غیر قانونی امپریالیسم بسر می برد. این جنایت علیه بشریت به صورت امری طبیعی به خورد مردم جهان داده می شود. جمهوری دموکراتیک خلق کره که مانند کره جنوبی استقلالش را به معرض فروش نگذارده است، بعد از جنگ جهانی دوم در محاصره اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک امپریالیسم بسر می برد و از تحریکات مستمر آنها در امان نیست. نیکاراگوئه که همزمان با ایران انقلاب کرد در محاصره اقتصادی به سر می برد. امپریالیسم آمریکا این محاصره های رسمی و غیر رسمی و این تحریکات گسترده را بر ضد ونزوئلا و بولیوی و اکوادور و... بسیاری از ممالک دیگر بکار می گیرد، ولی موفقیت چندانی کسب نکرده است، زیرا این حکومتها به بخش بزرگی از ملت خود تکیه دارند و مردم این کشورها به خوبی از تحریکات امپریالیستها با خبر بوده و از شفافیتی که در برخورد این رژیمها به دشمنانشان صورت می گیرد آگاهند. آنها مصمم اند از استقلال کشور خود دفاع کنند. این رشد آگاهی، نیروی ملتها را افزایش می دهد و آنها را آماده مقابله با امپریالیسم و حفظ منافع ملی شان می گرداند. بسیاری از این ممالک برخلاف ایران از این همه ثروتهای سرشار برخوردار نیستند، ولی حکومتهای آنها از مردمانشان هراسی ندارند. دشمن حاکمان این کشورها مردم این کشورها نیستند، امپریالیستها و قوای بیگانه و سلطه جویان جهانی هستند. همین امر است که به آنها امکان مقاومت می دهد. در ایران وضع به گونه دیگری است. رژیم جمهوری اسلامی نه تنها از تحقق حقوق دموکراتیک جلومی گیرد، نه تنها آزادی احزاب و تشکلها ممنوع کرده است، نه تنها سانسور گسترده در همه جا با زور ناموفق به پیش برده می شود، نه تنها تلاش نا موفق انجام می شود تا هر صدائی را خفه کنند سهل است، بلکه نمایندگان خودی آنها در انتخابات تقلبی نیز باید از صافی شورای نگهبان بگذرند، و تازه این نمایندگان قلابی و ضد مردمی از مصونیت پارلمانی که یکی از شروط بیان آزاد عقیده و پژوهش و بحث در نشستهای مجلس است برخوردار نیستند. یک اختاپوس قدرت در بیرون از مجلس، ناظر بر اعمال نمایندگان مجلس شورای اسلامی است تا اگر دست از پا خطا کنند آنها را به سزای اعمالشان برسانند. طبیعتا چنین نمایندگانی نمی توانند از حقوق مردم و منافع ملی ایران دفاع کنند. آنها مشتی خودفروخته هستند که خودشان می دانند، منتخب مردم نیستند و مردم نیز برای حرفهای آنها تره هم خورد نمی کنند. چنین نمایندگانی در جلسات رسمی مجلس قادر نیستند به دفاع از منافع مردمی و ملی مردم بر خیزند. بی جهت نیست که هنوز مرکب "توافقنامه ژنو" خشک نشده و هنوز متن کامل این سند منتشر نشده، پاره ای از این نمایندگانِ بی اراده، موافقت خویش را، بحث نکرده با این سند اعلام کردند. در اصل ۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی که محصول انقلاب بود و باید به فعال مایشائی دوران پهلوی خاتمه می داد، آمده است: "عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد."
تصویب مجلس شورای اسلامی مفهومش این است که این توافقنامه ها و یا پیمانها و قراردادها باید به بحث عمومی گذارده شوند که مستقیما از سیمای جمهوری اسلامی و رادیوی آن پخش می شوند و به گوش مردم ایران می رسند تا شفافیت کامل وجود داشته و مردم ایران ناظر بر این بحثها باشند و بدانند که چه بر سر آنها می آید. همین بحثها و تبادل نظرهاست که مردم را سیاسی کرده به منافع خویش واقف نموده و آنها را آماده مبارزه و مقاومت می نماید. مردم باید بدانند برای چه می رزمند و چه امتیازاتی می دهند و یا بدست می آورند و بهائی که برای آن می پردازند چقدر است و در این معامله چه بدست آورده اند. مردم باید از ماهیت قراردادها و نتایج آن و ماهیت آنها با خبر باشند. این اصلی بوده است که انقلاب ایران به کسب آن نایل شده و باید مجری گردد. و یا در اصل ۱۲۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تحت عنوان "قراردادها و توافقنامههای بینالمللی" به صراحت می آید: "امضای عهدنامهها، مقاولهنامهها، موافقتنامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولت ها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رییس جمهور یا نماینده قانونی او است.".
در مورد "توافقنامه ژنو" مردم ایران نمی دانند که در پشت پرده چه گذشته و چه توافقاتی صورت گرفته است. نمایندگان مردم ایران نمایندگان واقعی نیستند و نمایندگان دست نشانده اند و خودشان می دانند که اگر دهان بازکنند یا دستگیر شده روانه زندان می شوند و یا در انتخابات آینده در فهرست اسامی نمایندگان "صالح" شورای نگهبان قرار نمی گیرند. آنها ترجیح می دهند که ساکت بمانند و به زیر هر سند خیانتی برای مصالح شخصی خود امضاء بگذارند.
رژیم جمهور اسلامی چون از مردم خویش می هراسد، سازوکارهائی ایجاد کرده است تا رژیم خویش را با ظاهر فریبنده ی "دموکراتیک" بر سر کار نگهدارد، و با انتخابات قلابی و فریبِ بخشی از مردمِ خواهان "اصلاحات"، که جانشان به لب رسیده است، مانور دهد و سر کار بماند. مشتی روشنفکران "اصلاح طلب" که وظیفه فریب مردم را به عهده گرفته اند، منافع ایران را فدای منافع شخصی خود می کنند. آنها برای نفس کشیدن خودشان حاضرند نفس ایران را بگیرند. منطق آنها این است "گور پدر ایران، گور پدر نفت، گور پدر گاز و انرژی هسته ای، گور پدر نسل آینده، مهم نفس کشیدن امروز ماست". با این منطق نمی توان با این اقلیتِ آرایشگرِ رژیم، شالوده میثاق ملی برای آینده ایران را پی ریزی کرد. همه این سازشکاران دست راستی و همه آن چپ نماهائی که از بمب اتمی موهومی ایران انتقاد داشتند و همه آن پارکابی های امپریالیسم که می خواستند در کنار آمریکا و اسرائیل و تروریستهای عربستان سعودی به ایران حمله کنند و رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، همه و همه باید در مقابل خلق ایران در آینده پاسخگو باشند. آنها حق ندارند از بازیگران مجلس جمهوری اسلامی الهام گیرند و به مردم ایران پاسخگو نباشند. در ایران نمی توان کسانی را در مسند امور قرار داد که حاضر نیستند مسئولیت کردار و گفتار خود را پذیرفته و پاسخگوی خلق ایران باشند. این عده نیز از مردم ایران می ترسند و اساسا نظر این مردم برایشان اهمیت ندارد. در ایران دموکراتیک طبیعتا همه این پرونده ها رو می شود و کسی نمی تواند از زیر بار آن در رود مگر اینکه اعتقادی به فردای پیروز ایران نداشته باشد.
بر گرفته از توفان شماره 168 اسفند ماه 1392 مارس سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی