۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

تحریف تاریخ جنگ جهانی دوم و کتمان جنایت امپریالیستها

اکنون 70 سال از انعقاد قرار داد شوروی و آلمان می گذرد. امپریالیستها، تروتسکیستها، فاشیستها و رویزیونیستها که از دشمنان طبقه کارگر هستند هنوز تلاش می کنند تا جائی که مقدور است در تاریخ جنبش کمونیستی با جعل اخبار و سند سازی تحریف کنند و مبارزین راه طبقه کارگر را به آشفته فکری و انحراف نظری و یاس و سرخوردگی بکشانند. این نیز یکی از روشهای مبارزه طبقاتی است. در این راه رویزیونیستها با دریافت پول و یا سکوت در مقابل اتهامات و “اعترافات“ مسخره و گفتار شبهه آمیز “اسناد درجه اول“ می فروشند تا امپریالیستها این دروغها را با فتوای “کمونیستی“ به خورد مردم دهند. فروش اسناد از آرشیوهای وزارت امور خارجه شوروی و حزب کمونیست بلشویک شوروی به یک منبع پر نان و آب داری بدل شده است. یکی از این شیوه ها دروغگوئی و تحریف در مورد ماهیت قرار داد مشهور به قرار داد “مولوتف-ریبن تروپ“ و یا “استالین-هیتلر“ است. تحریف به این نحو صورت می گیرد که دشمنان سوسیالیسم می خواهند امضای این قرارداد تاریخی را خارج از متن تاریخی آن و هدفی که این قرارداد برای شکست فاشیسم و برهم زدن دسیسه های امپریالیستها ایفاء می کرد مطرح کنند.
در عرصه دروغهای امپریالیستی که ما نمونه آن را در عراق و یوگسلاوی و ایران و شیلی و نظایر آن دیده ایم یکی هم دروغگوئی در مورد نقش جنایتکارانه امپریالیستها در ترغیب هیتلر در حمله به شوروی و نابودی سوسیالیسم در شوروی بود. خلق قهرمان شوروی در نبرد تاریخی استالینگراد پوزه گرگهای نازی را به خاک مالید و دسیسه امپریالیستها را نقش بر آب ساخت. از آن تاریخ امپریالیستها در پی کتمان نقش خویش و تحریف تاریخ بشریت اند. رفقای شوروی در دوران رهبری رفیق استالین بعد از جنگ دوم جهانی سندی را بنام “تحریف کنندگان تاریخ“(سندی تاریخی از انتشارات دفتر اطلاعاتی شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در فوریه 1948) منتشر کردند که به این تحریفها پاسخ داد ولی امروز بعد از 70 سال ما شاهدیم که باز همان دروغها را امپریالیستها علیرغم اسناد غیر قابل انکاری که منتشر شده است شایع می کنند. هدف امپریالیستها نشانه گرفتن نسل جوان بعد از انقلاب اکتبر است. حزب کار ایران(توفان) برای مقابله با این تحریفات عین این سند را از زبان آلمانی به فارسی برگرداند و این سند را در فروردین 1381 منتشر نمود. علیرغم اینکه این سند به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و در دست کمونیستها قرار دارد بازهم بورژوازی امپریالیستی از رو نمی رود و برخلاف واقعیات تاریخی به جعل و تقلب و دروغ مشغول است. ما بارها گفته ایم که هدف بورژوازی اساسا پژوهش تاریخی برای دستیابی به حقیقت نیست. برای آنها مهم این است که دروغ را به حدی تکرار کنند تا جا بیفتد و موجب یاس و سرخوردگی در میان مبارزین شود. حزب ما از همه جویندگان واقعیت می طلبد که نشریه “تحریف کنندگان تاریخ“ از انتشارات توفان را مطالعه کنند تا دروغهای امپریالیستها را بشناسند.
در کنار این دروغها که امپریالیستها آنها را به قرارداد تاریخی مولوتف-ریبن تروپ می بندند دروغ شاخدار دیگری بنام “قرارداد محرمانه“ پیدا کرده اند که گویا قراردادی سرّی در کنار قرارداد رسمی بوده و پشت پرده بدور از انظار به امضاء طرفین رسیده است. این “قرارداد“ بقدری “محرمانه“ بوده که در هیچ کجا نمی شود آنرا پیدا کرد. بیشتر نام “قرارداد غیبی“ برازنده آن است تا “محرمانه“ و حال امپریالیستهای جویای حقیقت با شعبده بازی این فرارداد غیبی را ظاهر می کنند. در این زمینه ما شما را به سند زیر مراجعه می دهیم. در کنار این سند ما به انتشاراتی دست خواهیم زد که در گذشته توسط رفیق فروتن(1989) به نگارش در آمده و یا به فارسی برگردانیده شده است. ما این اسناد را در صفحات توفان منتشر می کنیم.
یادداشتهای پراکنده
افسانه قرارداد محرمانه مولوتف-ریبن تروپ
در مبارزه بورژوازی علیه پرولتاریا، بویژه زمانی که پرولتاریا دولت خود را تشکیل می دهد و براه سوسیالیسم می رود، سلاح اتهام زنی و قلب حقایق نقش قابل توجهی دارد. اتحاد جماهیر سوسیالیستی که آغاز آن انقلاب اکتبر و پایان آن مرگ استالین است مصداق کامل این حقیقت است و افسانه قرار داد محرمانه مولوتف-ریبن تروپ در 23 اوت 1939 نمونه برجسته ای از آن است.
پنجاهمین(امروز هفتادمین سالگرد آن است-توفان) سال انعقاد این قرار داد(23 اوت 1939) بهانه ای بدست دشمنان سوسیالیسم و ستایشگران نظام بورژوائی داد تا این قضیه فراموش شده را دوباره زنده کنند و مانند نخستین سالهای پس از جنگ در باره آن جنجالی براه اندازند. اکنون نیز که یادبود سالروز این قرار داد برگزار شده بازهم هر موقع که فرصتی دست می دهد، برای آنکه نکند مردم آنرا، از یاد ببرند، در رسانه های همگانی از یادآوری مجدد آن غافل نمی مانند.
جالب این است که این قرارداد محرمانه که این همه در باره آن جنجال براه انداخته انتشار نیافته است و هیچکس از متن آن اطلاعی ندارد، اما شاهدان عینی که گویا در موقع انعقاد آن حضور داشته و اکنون به رحمت ایزدی پیوسته اند آنرا دیده اند و می گویند متن آلمانی قرارداد در دو صفحه و 32 سطر ماشین شده است. در متن روسی شماره سطور از این رقم هم کمتر است(می بینید که شاهد عینی حتی تعداد سطور را نیز شمارش کرده است!!).
مضمون قرار داد گویا تقسیم سرزمینهای شرق اروپا میان اتحاد شوروی و آلمان است. در تائید آن نقشه جغرافیائی نیز ارائه می دهند، تصاویری هم از امضای مولوتف و ریبن تروپ در پای قرارداد به چاپ می رسانند که نشانه معتبر بودن سند است.
با تمام این احوال متنی از این قرارداد در دست نیست و گرنه باید برای اطلاع افکار عمومی بجای استناد به شاهدان عینی آنرا انتشار می دادند. اگر در پنجاه سال پیش این قرارداد محرمانه بوده امروز که مضمون و مفاد آنرا بر سرکوچه و بازار جار می زنند، چاپ این سند بخصوص از جانب دولت آلمان کوچکترین اشکالی پیدا نمی کند. اشکال کار در این است که این سند هم در متن روسی آن و هم در متن آلمانی ناپدید شده است و در بایگانی های وزارت خارجه آلمان و شوروی اثری از آن نیست. همینکه این سند در بایگانی شوروی و آلمان نیست باید این نتیجه را گرفت که چنین قراردادی موهوم فقط بخاطر بهتان زدن به اتحاد شوروی سوسیالیستی و استالین ساخته و پرداخته شده است. اما نتیجه گیری باب طبع خدمتگزاران بورژوازی نیست. باید وجود سند را مسلم دانست و ناپدید شدن آنرا رفع و رجوع کرد.
توضیحات مجله اشپیگل(شماره 32، 7 اوت 1989) را از نظر بگذرانیم:
“نسخه سند برای طرف آلمانی نه در آرشیو وزارت خارجه بلکه در بوروی خصوصی امضاء کننده یعنی یوآخیم فن ریبن تروپ وزیر خارجه هیتلر بایگانی گردید و او در پایان جنگ دستور دد سند را بسوزانند. شاید هم با اوراق تخلیه شده دیگر به ریزن برگ(Riesenberg) انتقال یافته و امکان دارد بدست روسها افتاده باشد“.
اولین اشکال اینست که اسناد سیاسی و دیپلماتیک خواه محرمانه باشند یا نباشند همه در آرشیو وزارت خارجه بایگانی می شوند. بنابر رسم معمول هیچ سند رسمی که میان دو دولت مبادله می شود در دفتر خصوصی امضاء کننده آن نگاهداری نمی شوند. چه دلیلی می توان اقامه کرد بر اینکه این سند در دفتر وزیر خارجه امضاء کننده آن بایگانی شده باشد. مفاد این قرار داد اگر برای حیثیت و اعتبار شوروی به مثابه کشوری سوسیالیستی نامطلوب و زیانمند باشد برای آلمان هیتلری، هیچ خسرانی در برنداشت و بنابر این بایگانی آن در بیرون از آرشیو وزارت خارجه بهیچوجه معقول نیست. شاید آلمان هیتلری در اندیشه حفظ اعتبار و حیثیت اتحاد جماهیر شوروی بود؟! هیچ انسان آگاه و عاقلی هر اندازه که به مغز خود فشار بیاورد نمی تواند چنین توجیهی را بپذیرد.
از این ریشخندآمیزتر اینکه، وزارت خارجه شوروی نیز در مورد این سند به همین شیوه عمل کرده است. اشپیگل پس از توضیح این نکته که نسخه این سند در آرشیو شوروی نیز یافت نشده، می نویسد:
“مولوتف، نخست وزیر، که امضای او در زیر سند آلمانی با حروف لاتین و در زیر سند روسی با حروف الفبای روسی نقش بسته، سند اصلی را در گاو صندوق شخصی خود نگاه می داشت. در لحظه تجاوز آلمان به شوروی در 1941 امکان دارد مولوتف به عنوان یک فریبکار فریب خورده بی درنگ سند را از بین برده باشد“.(صفحه 89)
اما اگر سند دیگر در دسترس نیست تصویر آن در آرشیو بن موجود است. اشپیگل تایید می کند که “قبلا(کی و کجا؟) از متن عکس برداری شده و فیلم آن نگاهداری شده است و اکنون در آرشیو سیاسی A A (وزارت امور خارجه) موجود است. معتبر بودن آن نیز از جمله از جانب مترجم مورد اعتماد مولوتف تائید شده است“.(صفحه 85)
قرارداد محرمانه ای میان دو دولت منعقد می شود چرا باید از آن عکس برداری کرد، بخصوص که مهر محرمانه نیز بر آن خورده است؟
اگر واقعا عکس این سند محرمانه در آرشیو وزارت خارجه آلمان هست باز این سئوال مطرح می شود، چرا از انتشار آن خودداری می شود، اشکال کار در چیست؟
افشاگر قلابی بودن “قرارداد محرمانه“ خود امضای مولوتف در زیر آن است. مطبوعات اگر از چاپ متن قرارداد خودداری کرده و می کنند به این دلیل محکم که چنین قراردادی مطلقا وجود ندارد. در عوض عکس بخش پایانی قرارداد را با امضای مولوتف، از نخستین سالهای پس از جنگ تا پنجاهمین سالروز انعقاد آن در برابر دید همگان گذارده اند، برای آنکه بگویند: بفرمائید این هم امضاء مولوتف!
مولوتف در مقام وزیر خارجه یا به عنوان امضاء کننده هر قراردادی، امضای واقعی خود را با حروف الفبای روسی در پای قرارداد می گذارد. اعتبار قرارداد نیز در همین است و گرنه هر کس می تواند نام مولوتف را در زیر هر قراردادی بگذارد و آنرا معتبر اعلان کند. ما در اینجا نمونه امضای واقعی مولوتف را همراه با دو نمونه از امضای او، آنگونه که در “قرارداد محرمانه“ آمده است به قضاوت خوانندگان می گذاریم.



اشپیگل در مقاله خود از یک “قرارداد محرمانه“ صحبت می کند اما در این نقشه به دو “قرارداد محرمانه“ اشاره شده است. اگر باور ندارید گوشه چپ بالای این نقشه را با دقت بررسی کنید.(مرز منافع مطابق قرارداد محرمانه سال 23/08/1939، مرز منافع مطابق قرارداد محرمانه سال 28/09/1939، مناطق الحاقی چکسلاواکی به آلمان، لهستان،مجارستان بر اساس پیمان 1938 مونیخ).
نقل از توفان شماره 115 ارگان مرکزی حزب کارایران مهر ماه 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org