انسانی با نمره 875
“میآزار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است“
حکیم ابوالقاسم فردوسیاخبار مملو است از رستاخیز مردم بر ضد گرسنگی. تازه رسانه های گروهی بورژوازی از پخش اخبار گرسنگی در جهان با موذیگری خود داری می کنند. تیغ سانسور مانع است عواملی که زندگی میلیاردها مردم جهان را به خطر انداخته است برشمرده شوند ولی در عوض از مشعل المپیک در راه چین که چهار تا آخوند بودائی مرتجع نظیر خمینی و پاپ و نظایر آنها جلوی راه آن را می گیرند و یا از سیل میانمار که گویا ژنرالهای آنجا مانع پخش مواد غذائی به میان مردمند انباشته است. حال ارتجاع جهانی برهبری امپریالیست آمریکا تصمیم دارد بودیسم را علم کند و از این شرم ندارد که از ارسال مواد غذائی به کشور میانمار جلوگیری کرده و از آن بعنوان عامل فشار برای توسعه نفوذ خویش در منطقه و دسیسه چینی علیه چین در چارچوب رقابتهای جهانی استفاده نموده و مردم بیچاره میانمار را به گروگان بگیرد. اخبار تهوع آور رسانه های گروهی اروپا و آمریکا چندش آور است و از عمق جنایتکاری بورژوازی امپریالیستی پرده بر می دارد. تحمیق مردم، انحراف افکار از پی بردن به ریشه های فقر، رواج نادانی در دستور کار امپریالیستهاست. آنها در حالیکه مرتب در بوق “دموکراسی“ و “آزادی“ می دمند بزرگترین دشمنان آزادی و دموکراسی، دشمنان بشریت هستند.
فقر و ثروت
در حدود 33 کشور سرمایه داری، در ممالک سرمایه داری فیلیپین، مصر، کامرون، ماریتانی، سنگال، موزامبیک، بورکینافاسو، هائیتی و...مردم پا برهنه و گرسنه طغیان کرده اند. صد نفر تنها در کامرون به جرم گرسنگی و طلب نان به قتل رسیده اند. مردم بر ضد گرسنگی به خیابانها ریخته اند و طلب نان می کنند. آقای روبرت سلیک Robert Zoellick رهبر بانک جهانی هشدار می دهد که در 33 کشور طغیان گرسنگی آغاز شده است. افزایش بهای مواد غذائی به گفته ایشان: “می تواند پیشرفتهای کسب شده در مبارزه با گرسنگی را بی اثر کند“!!! ؟؟؟ کدام پیشرفتها، کدام رفع گرسنگی؟ شوخی می فرمائید. رسانه های گروهی “وقت“ ندارند به این مسئله حیاتی و پر اهمیت بپردازند. مسئله ایکه با جان و آینده بشریت مربوط است. اخبار رسانه های گروهی یا در مورد دالای لامای مرتجع و یا بازیهای المپیک در چین است و یا در مورد سیل میآنمار. از میلیونها گرسنه که قربانی نظام سرمایه داری هستند کلمه ای هم نمی گویند. سکوت مطلق در این دموکراسیها غالب است. مردم هر چه کمتر بدانند بهتر است. زیرا مردم آگاه “خطرناکند“. کسی از اندیشمندان بورژوازی نمی گوید که این ممالک همگی سرمایه داری هستند و توانائی آنرا ندارند که نان مردمشان را تهیه کنند. کسی نمی گوید که فقر محصول جامعه سرمایه داری است. کسی نمی گوید جان انسانها در جامعه سرمایه داری ارزش ندارد و فقط سود است که ارزشمند است. کسی نمی گوید که پیدایش فقر در ماهیت جامعه سرمایه داری است و وضع دنیا را از اینهم بدتر خواهد کرد. ولی واقعیت این است که نان به اندازه کافی وجود دارد. ثروت باندازه کافی در جهان وجود دارد. نعمت به اندازه کافی در جهان وجود دارد تا تمام بشریت بتواند از حداقل شرایط انسانی زندگی برخوردار باشد. ولی این دنیای ثروت همراهش دنیای فقری آورده است که لازمه این دنیای ثروتست. ثروت، فقر می آورد و برای اینکه ثروتمند شد و از دسترنج غیر استفاده کرد باید فقیر تولید کرد. بدون فقر، ثروتی زاده نمی شود. خوشبختی یکی بر بدبختی دیگری استوار است. طبقات حاکمه نظام اجتماعی را طوری منظم کرده اند که توزیع ثروت ناعادلانه صورت بگیرد. در حالی که از جیب یکی کاسته می شود به جیب دیگری افزوده شود.
جعل و دروغ
مطبوعات دروغگوی امپریالیستی در پی جعل واقعیاتها می نویسند که علت وضعیت جدید تقاضای فزاینده برای خرید مواد غذائی است و این امر موجب شده است که بهای گندم و برنج افزایش پیدا کند. جمعیت دنیا رو به افزایش است و این مردم غذا می خواهند. مهمترین عامل بنظر آنها رشد چین و هند است و ارتقاء سطح زندگی مردم در این ممالک و ممالک نظیر موجب شده که مردم بیشتر بخورند و مقدار مواد غذائی در جهان کم شده و با کاهش عرضه و افزایش تقاضا بهای کالاها افزایش یابد. استدلال مضحکی است. استدلال مضحکی است که علت گرسنگی را در نفس وجود انسانها جستجو کنیم. علت گرسنگی را در این جستجو کنیم که انسانها می خواهند بهتر زندگی کنند. مگر قرار بود چینیها و هندیها بدتر از اروپائی و آمریکائیها برای ابد زندگی کنند. چه کسی این قانون فاشیستی را تدوین کرده است و بمنزله امری بدیهی تبلیغ می کند. فاشیستها فقط می توانند گرسنگی میلیاردها مردم جهان را به گردن دو میلیارد نفر دیگر بیاندازند. فاشیستها فقط می توانند انسانها را با تئوری مالتوس کشیش انگلیسی که برای کاهش جمعیت جنگ و آدمکشی را توصیه می کرد بر ضد یکدیگر تحریک کنند و دسته گلی را که نظام سرمایه داری به آب داده است ماستمالی نمایند. آنها در عین حال مدعی می شوند بخشی از زمینهای زراعتی برای تولید گیاهان انرژی زا مصرف می شود و باین ترتیب زمینهای زیر کشت کم آمده مقدار مواد غذائی کاهش می یابد و یا اینکه از آنجا که برای کشاورزان صرف دارد گیاهان انرژی زا بکارند آنها از تولید سایر مواد غذائی که سودش باندازه تولید گیاهان انرژی زا نیست خود داری می کنند و این بحران گرسنگی را موجب شده اند. استدلال دیگر آنها این است که تغییر اوضاع جوی چنین وضعیتی را بوجود آورده است ولی کسی نمی گوید که چرا این تغییر اوضاع جوی، چرا این تولید گیاهان انرژی زا، چرا این افزایش جمعیت و تشویق به تولید مثل در ممالک امپریالیستی در وضع کشاورزان آلمانی و فرانسوی و آمریکائی و... که از سودهای کلان بهره مند می شوند تغییری ایجاد نکرده است؟ خطر طغیان گرسنگی اندونزی، افغانستان، پاکستان را نیز تحریک می کند و تمام اینها در شرایط نبود حزب کمونیست قدرتمند، زمینه رشد جریانهای اسلامی را فراهم می آورد و این یکی از نگرانیهای ممالک امپریالیستی است. زیرا آنها با همین نگرانی به شمال آفریقا نگاه می کنند که چگونه قدرت نیروهای اسلامی افزایش می یابد.
علت گرسنگی
باید پرسید از کی تا بحال افزایش انسانها باید به فقر منجر شود. انسان تنها پدیده زنده ای در طبیعت است که می تواند همواره بیش از نیاز خود تولید کند و تولید خود را پس انداز نماید. هیچ انسانی سربار جامعه نیست، برعکس انسان سرچشمه و مبنای ثروت است. آنچه فقر تولید می کند وجود انسان نیست، مناسبات غیرعادلانه نظام سرمایه داری است که مبنای فقر و فلاکت و بدبختی در جهان است. مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است که مادر همه عیوب به حساب می آید.
علت فقر و گرسنگی را نباید در شبه استدلالات مطبوعات غرب جستجو کرد. اساس گرسنگی در نظام جامعه طبقاتی و در مناسبات تولید سرمایه داری است. و این تازه آغاز کار است. هرج و مرج تولید سرمایه داری و نقش ارتجاعی انحصارها در جهان و دولی که از این انحصارها حمایت می کنند کار را بجائی رسانده است که توزیع ناعادلانه در جهان صورت گرفته و با بندهای اقتصادی و فشارهای سیاسی ممالک را گرفتار دام غارت این انحصارهای غارتگر می کنند که از خون مردم این ممالک تغذیه به عمل می آورند. تولید محصولات غذائی بقدری زیاد است که برای تثبیت بهای کالاها ناچارند آنها را بدریا بریزند. پس این کمبود تولید و یا ناتوانی در امر افزایش تولید نیست که موجب گرسنگی است، این سیاست غارت اقلیتی منفعت پرست و سرمایه دار از اکثریتی فاقد وسایل تولید است که موجب فقر می شود.
اگر به رقابت میان آمریکا و اروپا بر سر یارانه های کشاورزی نگاه کنید تا حدودی این وضعیت روشن می شود. ممالکی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند باید از دادن یارانه به صنایع خویش خودداری کنند تا میدان رقابت برای سرمایه داران در یک بازار لیبرالی باز باشد. یارانه های دولتی کار رقابت میان سرمایه داران را به بن می کشاند و هیچ سرمایه داری حاضر نیست خودش را با دولتی در بیاندازد. در این عرصه اروپا و آمریکا یکدیگر را متهم می کنند که طرفین با توزیع یارانه ها به دهقانان خودی امکان رقابت میان اروپا و آمریکا را از بین می برند و مانع توسعه صنایع و بهبود آن در این زمینه ها می شوند. اروپائی ها می خواهند با صنایع غذائی خویش در بازار آمریکا نفوذ کنند و بالعکس. ولی این کار با وجود اقدامات دولت آمریکا که فارمرهای آمریکائی را از نظر مالی تقویت می کند مقدور نیست و شرکتهای اروپائی توانائی رقابت با آمریکائیها را ندارند. از همین روش خود اروپائیها برای جلوگیری از نفوذ آمریکائیها سود می جویند. ولی در اثر این اقدامات دولتی، محصولات کشاورزی در اروپا و آمریکا در حالیکه بشدت صنعتی شده است به بهای ارزان تولید می گردد. این محصولات به پاس سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی به ممالک در حال توسعه و یا “دنیای سوم“ و بهتر بگوئیم ممالک تحت سلطه سرازیر می شود و با محصولات بومی این کشورها به رقابت بر می خیزد. جالب این است که سازمان تجارت جهانی از این ممالک می خواهد که از دادن یارانه به کشاورزان خود، خود داری کنند و نظام یارانه دهی را برچینند ولی همین سازمان جهانی به امپریالیستها که می رسد زبان در قفا می کشد. دولتهای دست نشانده و آنهائیکه وارد سازمان تجارت جهانی شده اند و دست سرمایه گذاری آزاد امپریالیستی را در کشورشان باز کرده اند، بدون موانع گمرکی اجازه می دهند محصولات کشاورزی آنها به بازارهای داخلی سرازیر شود. محصولات داخلی این ممالک که با سرمایه گذاری کم، و عقب ماندگی صنعتی به بهای گرانتری تولید می شوند قدرت رقابت با محصولات مشابه خارجی را نداشته و دهقانان به ورشکستگی کشیده می شوند. بورژوازی تجاری وابسته نیز مهر تائید بر این سیاست خانمانسوز می زند. وقتی دهقانان در اثر رقابت با سرمایه های کلان از میدان بدر شدند انحصار مواد غذائی نظیر برنج، گندم ،جو، حبوبات و... در دست انحصارهای امپریالیستی و شرکتهای فرا ملیتی قرار می گیرند که خودشان به تعیین بهای ارزاق می پردازند. نان به عامل فشار، به ابزاری برای استعمار و گرسنگی دادن بدل می شود. نانی که تا دیروز باید شکم گرسنه را سیر می کرد حال نقش گرسنگی دادن را بعهده گرفته است.
فرانکو ترائور Francois Traore نماینده پنبه کاران آفریقا در کنفرانس کانکون در مکزیک در سال 2003 که مربوط به تجارت جهانی بود گفت: “شما دهقانان ما را می کشید“ و منظورش از شما ممالک ثروتمند آمریکا و اروپا بودند. به مصداق چوب را که برداری گربه دزده در میره نماینده آمریکا در مقام پاسخ بر آمد و به وی حمله کرد. آمریکائی ها مانند اروپائی ها مزارع پنبه خویش را تحت پوشش یارانه های دولتی قرار داده و دهقانان افریقائی نظیر بورکینافاسو، مالی، بنین و سنگال هرگز نمی توانند با قیمتهای آنها و با محصولات آنها رقابت کنند و در نتیجه به فلاکت و خانه خرابی دچار می شوند. با توجه باینکه پنبه با دلار خرید و فروش می شود تغییرات ارزی برای آنها که پولشان به یورو متصل است فاجعه آمیز خواهد بود.
ژاک دیفو Jacques Diouf دبیرکل سازمان جهانی تغذیه در مقابل این پرسش که “چه کسانی از این جریان سود می برند“ گفت: “مثلا سوپرمارکتها و شرکتهای تجاری که کالاها را گرانتر می فروشند. حتی سوداگران در بورس های زمانی، اینها قابل کنترل هم نیستند. و زارعین در ممالک ثروتمند که در تحت شرایط مناسب تولید می کنند و یارانه های دولتی دریافت می نمایند“(زود دویچه سایتونگ 25/5/2008).(تکیه از توفان).
اما کار این سوداگران بورس چیست؟
آنها کالا را از زارعین با بهای نازل و انحصاری با کنترل شرکتهای توزیع می خرند و به خریداران به بهای گران می فروشند. نه گندم کار ارزانفروش در آمدی دارد و نه نانوای “گرانفروش“. واسطه ها که در بازارهای بورس نشسته اند و کنترل زمانی ورود کالا را به بازار در دست دارند سودهای کلان به قیمت مرگ و میر میلیونها انسان به کف می آورند. آنها کالا را تا زمانی انبار و احتکار می کنند که پرسود شود و در زمان تحویلش اخلال می کنند که بهای آنها در بورس بالا رود و سرسام آور گردد. آنوقت می فروشند و سودهای کلان می برند و سرها را بر باد می دهند. لنین می گفت باید این جانیان را فورا تیرباران کرد و سرمایه داری می گوید این عین احترام به حقوق افراد و نظام است که از استعدادها و سرمایه شخصی خویش دفاع می کنند. پاره ای حتی از این بورس بازان به دفاع برخاسته و می گویند: “منتقدین توجه ندارند که این افراد با سرمایه خود ریسک می کنند. کار آنها مانند قمار است و ممکن است سرمایه خود را از دست بدهند و آس و پاس شوند“. آنها برای این جنایتکاران زمینه همدردی تولید می کنند. تو گوئی قمار بر سر جان مردم مجاز است.
سازمانهای توسعه سیاسی میزرئورMisereor، گرمان واچ Germanwatch ، کارمشترک کشاورزی دهقانی(آ ب ل) AbL از اتحادیه اروپا درخواست کردند که سیاست کشاورزی صادراتی خویش را تغییر دهد. آنها در اسناد خود نوشتند: “سیاست کشاورزی اتحادیه اروپا موجب شده که در ممالک فقیر به کشاورزی بی توجهی شود. “رقابت با کالاهای صادراتی ارزانقیمت و یارانه ای از ممالک اتحادیه اروپا، امکانات فروش دهقانان کوچک را در بازارهای خودشان از آنها سلب می کند“.
وزیر کشاورزی آلمان آقای زهوفر Seehofer در مقابله با وزیر مربوط به امور کمک برای توسعه که در انتقاد به این وضعیت به دادن یارانه به کشاورزان خودشان اشاره می کند مدعی است که این وضعیت ناشی از سیاست کشاورزی ما نیست ناشی از سیاست نادرست کمکهای توسعه در این ممالک است. خانم ویچورک سویل Wieczorek-Zeul باعصبانیت به نقش جهانی شدن سرمایه و اینکه دهقانان اروپائی با قیمتهای نازل کالاهای کشاورزی خود موجب ورشکستگی اقتصاد کشاورزی در جهان غیر امپریالیستی شده اند اشاره می کند و بخشی از بار گناه این وضعیت را متقبل می شود. وی می گوید که یارانه های دولتی به کالاهای کشاورزی صادراتی در اروپا “رقابت نامنصفانه ای را به دهقانان خرد در ممالک در حال توسعه تحمیل کرده اند“(اشپیگل شماره 18 مورخ 28/4/2008).
در همین نشریه به نقش لیبرالیزه کردن بازار و جهانی شدن سرمایه در این فاجعه بطور ضمنی اشاره می شود ولی به سرعت از کنار آن می گذرند. در حالیکه در یک بازار عمومی جهانی که کنترل دولتها بر آن نیست سرمایه ای حداکثر سود را کسب می کند که بهتر توانسته باشد ارزانترین کالا را به بازار بریزد و با ورشکسته کردن رقبا زمینه سود سرشار خویش را در سالهای بعد فراهم آورد. در سالهای بعد کنسرنها با قیمتهای انحصاری به بازار می آیند و مردم جهان را گرسنگی می دهند و آنها را به گروگان می گیرند. این خصلت واقعی جهانی شدن سرمایه، لیبرالیزه شدن بازار به نفع سرمایه های بزرگ و غارتگر و ممالک بزرگ و قدرتمند امپریالیستی است.
آقای زهوفر نظرش این است که ما همین سیاست را ادامه می دهیم. سیاست پیشنهادی ایشان همان سیاست غارت جهان و گرسنگی دادن به مردم جهان است. وی برای تسکین افکار عمومی اشاره می کند که بهر صورت این یارانه ها در سال 2013 قطع می شوند. لیکن این ادعای آقای زهوفر درست نیست. نشریه اشپیگل می نویسد: “البته اتحادیه اروپا در مذاکرات با سازمان تجارت جهانی پیرامون قواعد نوین در تجارت جهانی پیشنهادهائی داده است که کالاهای کشاورزی صادراتی یارانه ای را از بین ببرد، لیکن مشروط بر اینکه آمریکائیها هم به عمل مشابه دست زنند. البته نتایجش معلوم نیست“. ما می دانیم که این موش وگربه بازی اکنون سالهاست بین اروپا و آمریکا برای فریب ممالک در حال توسعه وجود دارد و در تمام کنفرانسها نیز به آن استناد شده است. اروپا و آمریکا در این رقابت که به قیمت گرسنگی دادن به میلیاردها بشر تمام می شود در پی کسب برتریّت، انحصار مواد غذائی و رقابت بین خود هستند. آنها هرگز دلشان برای مردم جهان نسوخته است و این بازی را تا آنجا ادامه می دهند تا کار تقسیم سهام و غنایم به پایان برسد و معلوم شود کدام امپریالیست مجاز است کدام کالا را به کجا صادر نماید.
در مقابل این استدلالات روشن و منطقی تبلیغات چی های کنسرنها، پا برهنه از راه می رسند و می گویند: “ سیاست کشاورزی اروپا موجب گرسنگی در جهان نیست. ممالک فاقد تغذیه کافی تقریبا همه رژیمهای خودکامه دارند که فاقد سامان حقوقی اند و بی اندازه فاسدند. “اینها، علل گرسنگی، نیاز و فلاکت در جهان هستند و نه سیاست اقتصادی اروپا““. لیکن واقعیات عکس این دروغها را که گوش ما به آنها عادت کرده است بیان می کند. تازه همین رژیمهای خودکامه همدستان همین ممالک امپریالیستی هستند. آقایان یادشان رفته است که در مصر، کامرون، سنگال، فیلیپین و... طغیان گرسنگی صورت گرفت. اتفاقا در همان ممالکی ک بهترین متحدین امپریالیستها هستند.
پس روشن است که اراجیف ممالک غنی در مورد حقوق بشر تا به چه حد بی پایه است. آنها با بندهای اقتصادی میلیونها دهقان آفریقائی، آسیائی و آمریکای لاتینی را به مرگ محکوم کرده اند و برای شما از قطعنامه های ترش و شیرین و بی و خاصیت سخن می رانند. امروز نتایج این سیاستهای ضد بشری سرمایه داری در مقابل ماست که بهیچوجه نمی شود آنها را کتمان کرد. گرسنگی محصول سیاست غارتگرانه امپریالیستها در جهان است.
در کنار این ابزار فشار نامبرده، با پیشرفت علوم و پرورش و تولید دانه های دستکاری شده ژنتیکی در کشاورزی، انحصارات در موقعیتی قرار گرفته اند که می توانند تولید را افزایش و یا کاهش دهند، بذرهای یک بار مصرف تولید کنند که دهقانان مجبور شوند که در سال بعد مجددا از همان منابع بذرهای خویش را خریداری کنند. با کمک علوم می توانند ترتیب کار را طوری دهند که این بذرها فقط در مقابل پاره ای از آفات مصونیت داشته باشند. یعنی انحصارات خودشان می برند و می دوزند و دهان و شکم مردم را در دست گرفته اند.
ابزار اعمال سیاستهای استعماری
سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول از آن گونه سازمانهائی بودند که در عرصه جهانی سیاست خویش را بر این گذاشته بودند که ممالک
جهان را وارد این تشکیلات کرده و وعده می داند که مشکل گرسنگی را در جهان حل کنند. صدها بار است که در کنفرانسهای این مجامع برنامه های زیبای مبارزه با گرسنگی تدوین شده که بجائی نرسیده است زیرا این سازمانها برای از بین بردن گرسنگی پدید نیآمده اند، پدید آمده اند که دنیا را کنترل و غارت کنند. آنها پیشنهاد می داند که ممالک باید از کشت و زرع محلی دست بردارند و تنها برای بازار جهانی تولید کنند. مثلا اگر در بازار جهانی “کیوی“ فروش دارد باید زمینها را برای تولید “کیوی“ و یا “مارچوبه“ و نظایر آنها به زیر کشت برد. آنها می خواستند انحصار مواد غذائی در دست شرکتهای معینی باقی بماند و دهقانان ممالک در حال توسعه از تولید “غیر اقتصادی“ که گرانتر تمام می شود دست بردارند و واردات همان جنس را به بهای ارزانتر به کشورشان بپذیرند ولی در عوض خودشان به عنوان کارگر ساده ارزان مزد به شهرها آمده و در کارخانه سرمایه گذاران خارجی که در این ممالک تاسیس کرده اند کار کنند. این کارخانجات و به پاس همکاری با سازمان تجارت جهانی توانسته اند به تولید ارزانقیمت محصولی در این ممالک بپردازند که در کشور خودشان برای تولید مشابه باید چند برابر آن را پرداخت کنند. با این ترتیب با یاری این دو سازمان جهانی و بانک جهانی که در زمینه های مورد علاقه سرمایه داران اعتبار بانکی می دهد، نه تنها کشاورزی این ممالک در اختیار امپریالیستها و سرمایه داری انحصاری قرار می گیرد بلکه صنایع غیر کشاورزی نیز وابسته به سرمایه های کلان خارجی است که با مزد ارزانقیمت کارگران بومی سودهای سرشار نصیب سرمایه داران می کند. آنها همین کار را به مالکین استعمارگر سفید پوست زیمباوه پیشنهاد دادند و مردم زیمباوه را به گرسنگی کشاندند. اگر اقدامات به موقع روبرت موگابه به این افسار گسیختگی کنسرنها مهار نمی زد معلوم نبود وضع مردم زیمباوه چگونه بود.
ممالک شمال آفریقا حقوق دریائی خویش را برای صید ماهی از آنجا که فاقد کارخانه های صنعتی و پیشرفته تولید کنسرو بودند با توصیه این مراجع جهانی به ممالک پیشرفته که دارای صنایع پیشرفته صید ماهی بودند فروختند و حال خودشان باید از کنسرو پرتقالی و یا دانمارکی تغذیه کنند. این توصیه بانک جهانی و صندوق بین الملی پول در کنگو هم فاجعه ببار آورد بطوریکه مجبور شدند از ادامه قطع درختان جنگلهای کنگو که برای حفظ محیط زیست ارزش حیاتی دارند خود داری کنند و از خودشان در این مورد انتقاد نمایند.
تجربه زنده
نشریه اشپیگل در شماره 17 مورخ 21/04/2008 در تائید سیاست دستکاری کردن در بذرها از طریق دانش ژنتیک ادعا می کند که از این طریق می توان به گرسنگی پایان داد. حال آنکه باید دید دانش در خدمت کدام طبقه اجتماعی قرار می گیرد. برای کنسرنها هدف از تحقیقات رفع گرسنگی نیست، کسب سود حداکثر است. آنها پژوهش می کنند تا ببینند از کدام طریق بهتر می توانند تسلط خود را بر بازار و قیمتها تحمیل کنند. کنسرن بیوتکنیک مونزاتو Bio-technik Monsato در آمریکای جنوبی فعال است. ظاهرا بنا بر اشپیگل این شرکت با موفقیت گیاهای سویا را در آنجا به عمل آورده که در مقابل سم “دیلی فسات“ مصونیت یافته اند. بر اساس ادعای این شرکت کافیست دهقانان سویا بکارند و از سم “دیلی فسات“ استفاده نمایند که همه آفات را می کشد و به گیاه سویا صدمه نمی زند. همین ادعا را کنسرن مزبور در مورد دانه های پنبه دارد. و از موفقیتهای خویش در هندوستان گزارش می دهد. ظاهرا با استفاده از سموم دفع آفات این شرکت جهانی بر اساس اطلاعاتی که “آقای تری رانی Terri Raney از سازمان جهانی تغذیه FAO می دهد، دهقانان هندی توانسته اند یک سوم به محصولات خویش اضافه کنند. آنها بطور متوسط 41 درصد کمتر برای مواد دفع آفات می پردازند. با وجود افزایش بهای بذر سود آنها 70 در صد افزایش پیدا کرده است“(اشپیگل 21/04/2008).
وقتی کسی دروغ بر صفحه کاغذ بنویسد کاغذ صبور آنرا می پذیرد. وقتی کنسرنهای جهانی خبرنگاران و نشریاتی را که افکار عمومی می سازند بخرند، روشن است که مردم را به شستشوی مغزی دچار کرده و از درک ریشه های گرسنگی در جهان منحرف می کنند. زیرا دانستن توانستن است و کسی که نمی داند نمی تواند این نظام را تغییر دهد. در عرصه آگاهی بخشیدن این اندیشمندان در پی تحمیق مردمند. برای اینکه با واقعیتها آشنا شوید خوب است با ما سفری به هندوستان بکنید به همان جائیکه سود دهقانانش 70 در صد افزایش پیدا کرده است. به همانجائیکه ظاهرا کنسرن دفع آفات توانسته اند بهترین ترازنامه را ارائه دهد.
بنگاههای کفن و دفن کارشان سکه است زیرا فقرا خود را دار می زنند و یا می کشند. نشریه زوددویچه سایتونگ در 4/5 نوامبر 2006 در باره هندوستان نوشت: “بیش از 1054 دهقان از اواسط سال قبل در این منطقه خود را کشته اند. خود را بدار زده اند، خود را غرق کرده اند خود را مسموم کرده اند تا از دست بدهکاریها و بی چاره گیها راحت شوند. 111 در ماه اوت، 124 در سپتامبر، 112 در اکتبر. در هر شش ساعت یک خود کشی، و این امر از ماهها ادامه دارد. خودکشی دستجمعی بعنوان اعتراض“. ولی کنسرنها سودهای سرشار خویش را می برند و بقول نویسنده برای شهرنشینان بمبئی که در سالنهای نمایش مد نشسته اند فرقی نمی کند که در زیر پای آنها چه می گذرد. دنیای طبقاتی دنیای بیرحمی است.
وقتی کنسرنها به هندوستان آمدند به دهقانان وعده دادند که اگر دانه های دستکاری شده ژنتیکی را برای کاشت پنبه بعنوان بذر استفاده کنند محصول آنها چند برابر می شود. دولت و مراجع فاسد همگی به عنوان مشاوران این شرکتها بر ضد دهقانان هندی عمل می کردند. وقتی پنبه ها به عمل آمد و مزارع از این دانه سفید رنگ الماس به خود گرفت معلوم شد که برای حفظ این بذرهای یکبار مصرف که هر بار دهقان هندی باید آنرا از نو بخرد باید از کودهای شیمیائی و سموم دفع آفات استفاده کرد که آنها را نیز کنسرن مربوطه تحویل می داد و هر سال بهای آنرا افزایش می داد. چند سالی گذشت که دهقان هندی کاملا به کنسرنهای آمریکائی وابسته شد. اگر کنسرنها بذرهای یک بار مصرف را نمی فروختند دهقان هندی قادر نبود به تولید پنبه مبادرت ورزد. اگر بهای بذر را سرسام آور افزایش می دادند، دهقان هندی ناچار بود از این شرکتها برای خرید بذر وام بگیرد و به شرکتها و بانکها قبل از عمل آوردن محصول وابسته شود. دهقانان در عمل تنها کار می کردند تا وامهای خویش را پرداخت کنند. برده داری مدرن سرمایه داری دموکراتیک میلیونها انسان را به بند کشید و آنها را بدون استفاده از شلاق وابسته به کنسرنها کرد. هر سال باید از سموم جدید استفاده می شد زیرا سموم کهنه کارآئی لازم را نداشت ولی این سموم جدید برای دفع آفات گرانتر از سال قبل بود. این روند شیره جان مردم را مکیدن و آنها را به روز سیاه نشاندن ادامه داشت و ادامه دارد. در حالیکه کنسرنهای مواد غذائی و کشاورزی در هندوستان و سایر نقاط جهان خفاشگونه از این سیاست راهبردیِ ایجاد وابستگی استفاده می کردند، در داخل آمریکا 25 هزار زارعین پنبه 4 میلیارد دلار یارانه از دولت آمریکا دریافت می کنند. باین ترتیب بهای تمام شده برای زارعین آمریکائی بسیار پائین است و می توانند با پنبه هندوستان و سایر نقاط جهان رقابت کنند. در بازار جهانی بهای پنبه سقوط می کند و دهقانان ممالک در حال توسعه و یا عقب مانده و یا عقب نگاهداشته شده و یا زیر سلطه ورشکسته می شوند و زندگی آنها زندگی توام با فقر است و با فقر ازدواج کرده اند تا بمیرند. در اینترنت نام هزاران هزار انسانی که از این طریق به قتل رسیده اند منتشر شده است ولی در کدام کشور زیر سلطه امکان مراجعه به اینترنت وجود دارد و تازه اگر ممکن باشد چه کسی می توانند در میان این حجم عظیم اطلاعات صورت اسامی کشته شدگان این کنسرنها را پیدا کند و...
کنسرنهای مواد غذائی با این روش انحصار مواد غذائی جهان را در دست می گیرند. علم بیولوژیک و ژنتیک در خدمت آدمکشی و استعمار و استثمار بیشتر انسانها بکار گرفته می شود و علم در خدمت ارتجاع قرار می گیرد و بجای آنکه به رفاه مردم کمک کند، گور مردم را می کند. این همه از نتایج نظام بیرحم و ضد انسانی سرمایه داری است.
دهقان هندی می گوید: فقط بذرهای آمریکائی گرانقیمت در بازار وجود دارد. بذر سنتی از بین رفته است. بذر دستکاری شده ژنتیکی کنسرن-بیوتکنیک مونزاتو Bio-technik Monsato تنها بذری است که در بازار “آزاد“ یافت می شود. در تمام این منطقه تنها بذر- “ب تBt “ وجود دارد. این بلا از سالهای 80 قرن گذشته به جان زارعین هندی افتاد. این نسل سوم دهقانان هندی است که در دریائی از سموم ضد آفات نباتی زندگی می کنند. زیرا هر بار باید با سم جدیدی آفاتهائی را که دیگر مصونیت پیدا کرده بودند از بین می بردند و تمام زمینهای زراعتی به سرعت آلوده شده و سموم آن به بدن حیوان و انسان وارد می شود. کنسرنها ولی جیبهای خویش را از سود پر می کنند و برایشان بی تفاوت است که در این کارزار آدمکشی تنها زمینهای سوخته از خود باقی گذارده اند. تا سال 2003 صورت اسامی کسانیکه خود را کشته اند به 17017 نفر در سراسر هندوستان رسید. کیشور تیواری گزارشگر مترق هندی می گوید وقتی تاریک شد به ده مارگون-سون رفتم، به سوی کلبه سورش سردار شوان: “هنگامیکه سردار شوان به سمت جوی پشت خانه اش رفت و یک لیوان از سم پستیسید “Pestizid“ سر کشید، 15 سپتامبر بود. درهم شکست، تمام بدنش را رعشه گرفت. ساعت 5 بعد از ظهر بود زنش در مقابل وی ایستاده بود و به وی نگاه می کرد. همسایگان وی را به بیمارستان رساندند“. لیکن سورش سردار شوان وقتی به بیمارستان رسید دیگر راحت شده بود، در حالیکه میلیونها دهقان هندی هنوز در زنجیر اسارت کنسرنها قرار دارند و راه نجات را نمی یابند. وی در هنگام مرگ 35 سال داشت. کیشور تیواری افزود: “شوان نمره 875 بود“. آری بهمین سادگی. کنسرنها زمینهای وی را بابت اقراضش ضبط کردند و زن و بچه اش اکنون بعنوان کارگران روزمزد با دریافت 44 سنت در روی مزارع دیگران کار می کنند. تا کی باشد که نوبت آنها شود. آیا گزارش خودکشی سورش سردار شوان را در رسانه های گروهی حقوق بشری غرب دیده اید؟ آیا در گزارشهای حقوق بشر سازمانهای جهانی و یا کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل چیزی از این جنایتها شنیده اید.
شوان نمره 875 بود ولی مقتولین کامرونی و مصری و ایرانی نمره هم ندارند. فرداست که اگر به تسلط امپریالیستها خاتمه داده نشود، تا جامعه طبقاتی از میان برده نشود، تا سوسیالیسم بر جهان حاکم نگردد بر تعداد این نمره ها افزوده می گردد. خوب است که این نمره ها را به گردن نظام سرمایه داری بیاندازیم. راه پیروزی پذیرش لنینیسم است.
حزب کارایران(توفان)
30 اردیبهشت 1387
http://www.toufan.org/toufan@toufan.org