(5 تریلیون دلار توسط مالیات دهندگان جهان به بانکها تزریق شده است)
بحران مالی عظیمی که در آمریکا بروز کرده است تمامی کشورهای سرمایه داری جهان را درخود فروبرده و بدینسان جامعه به اصطلاح" مصرفی" که بورژوازی اینچنین بلند و غرا بعنوان " جامعه آینده" به ستایش و تبلیغ آن نشسته چیزی جز یک جامعه پوسیده و روبه فساد وزوال نیست که هر چه بیشتر زخمهای کهنه ودائمی سرمایه داری را که سعی درپنهان کردنشان میشد آشکار میکند. دنیای سرمایه داری و امپریالیستی بطور مداوم درچنگال بحران عمیق ووخیم مالی و اقتصادی که درچهار چوب بحران عمومی و ادواری سرمایه داری قابل توضیح است گرفتاربوده هیچگاه ازآن رهائی نخواهد یافت. این بحران های ادواری نه جدید، نه تصادفی، نه قسمی و نه موقتی است. این بحران مربوط به اشتباه این دولت و یا آن دولت و یا افراد فاقد صلاحیت و یا سیاست غیر کارشناسانه نیست. این طبیعت نظام سرمایه داریست که هرازگاهی با این بحرانها مواجه میگردد. تضادهای عمیق بین مناسبات تولیدی و نیروهای مولده بطور متمرکز دررشد تضادهای طبقاتی آشکار شده ووقتی به نقطه اشباع میرسند به ایجاد بحران منجر میشود.
اساس بحران مالی و سقوط سهام در بازار بورس در والستریت در نیویورک وورشکستگی چند بانک معظم که شباهت زیادی به بحران 1929- 39 دارد را باید در چارچوب بحران اضافه تولید سرمایه داری مورد بررسی قراردادکه در تکامل خود به بحران مالی ورکود اقتصادی منجر میگردد. سرمایه داری همواره تا سرحد امکان تلاش میکند تا حقوق کارگران و زحمتکشان راکاهش دهد. هراندازه حقوق نازلتری به کارگران و مزدبگیران جامعه بدهد، سود بیشتری نصیبش خواهد گردید. اما جهت تحقق و حصول این سود که ازطریق تشدید استثمار کارگران ممکن می باشد، بایستی کالاهای تولید شده خودرا دربازار به فروش برساند و دراینجا مصرف کننده اصلی جامعه طبقه کارگر است و هرقدر کارگران دستمزد کمتری برای نیروی کارشان دریافت کنند سرمایه داران کالاهای کمتری بفروش می رسانند و درنتیجه سودکمتری حاصل می آید. و باز طبیعی است هراندازه کارخانه های بیشتری به تعطیلی کشانده شوند، بیکاری نیز به همان اندازه گسترش پیدا خواهدکرد و....... دراینجا سرمایه داری با یک بحران اضافه تولید مواجه میگردد و کارگران علیرغم تولید اضافی، اما قدرت خرید خودرا ازدست می دهند و کالاهای تولید شده درانبارهای سرمایه داران باد میکنند. افزایش تولید دراثر پیشرفت تکنولوژی و عدم فروش کالاهای تولید شده بواسطه رقابت انحصارات و عرضه بیش از حد تولید و تولید اضافی بصورت رکود صنعتی نمایان میگردد. هم اکنون ما شاهد این بحران در صنایع خودروسازی اروپا هستیم. از کارخانه اوپل گرفته تا ولو، رنوو، پژو و.... همه درمسیر اخراج کردن وحشیانه کارگران و صرفه جوئی هزینه ها گام برمیدارند.
بحران وخیم مالی و اقتصادی کنونی نتیجه طبیعی عمکرد سرمایه داریست که در دودهه اخیر درقالب سیاستهای نئولیبرالی و خصوصی سازی افسارگیسخته خود رانشان داده ووعده بهشت برین را به مردم داده است. وقتی همه چیز به کسب حداکثرسود خلاصه گردد دیگر چه نیازی به تولید است. سرمایه داری با کاهش سرمایه در تولید و انتقال آن به بازار بورس و سهام، جامعه را بسوی یک نظام تماما انگلی و قمارخانه ای سوق میدهد. این سیستم انگلی تمام تاروپود جامعه راگرفتار بورس بازی و دلالی و قمارمیکند. بحران دراین سیستم انگلی و سقوط سهام در بورس های انحصاری نظیرنیویورک موجب رکود اقتصادی، افزایش بیکاری و بحران درسراسرجوامع سرمایه داری میگردد که اگر این بحران توسط انقلاب حل نگردد، سرمایه داری با آفریدن جنگ های محلی برای صدور این بحران و یا تشدید تضادهای امپریالیستی وجنگ برای حل این بحران اجتناب ناپذیر میگردد. بحران 29-30 و جنگ جهانی دوم نمونه ای از این دست است. بحران سرمایه داری درمان ناپذیر است. بار اصلی این بحران بدوش کارگران و زحمتکشان منتقل میشود. طبق گزارش بانک مرکزی بریتانیا دو تریلیون و 800 میلیارد دلار ضررهای بحران مالی بر آورد شده است. رابرت پستون، تحلیلگر بی بی سی در امور بازرگانی سه شنبه 28 اکتبر اظهار داشته که تا کنون 5 تریلیون دلار توسط مالیات دهندگان درسراسرجهان به بانکها تزریق شده است. لیکن این گونه کمکهای مالی به سرمایه داری امپریالیستی موجب حل بحران نخواهد شد.
بحران اقتصادی، مالی، سیاسی و ایدئولوژیک دردنیای کهنه و پوسیده سرمایه داری درمان ناپذیر است و این از ماهیت استثماری و انگلی آن ناشی میشود. معنی این وضعیت چنین است که مارکسیست لنینیستها باید ازروحیه تعرضی سرشار بوده و تمامی مساعی خودرا درراه تدارک مبارزه انقلابی بی امان درراه تقویت پایه ای خود درمیان توده ها متمرکز نمایند. ازاین رو امروزه این پرولتاریا و خلقهای زحمتکش جهان هستند که سمت تکامل اجتماعی رانمایندگی میکنند ودرباره جریان تاریخ جهان تصمیم میگیرند و نه امپریالیسم آمریکا و یا دیگر سرمایه های بین المللی. آنان که امروزه مدعی اند اوضاع جهان توسط امپریالیستها تعیین میشود و کوششهای پرولتاریا و خلقهای جهان برای آزادی و استقلال به بن بست خواهد رسید و به نفی پیکار تشکیلاتی و نفی حزبیت می پردازند یاوه گویان ابلهی بیش نیستند که جز خدمت به بورژوازی هدف دیگری ندارند. ادامه در صفحه 3...
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت! نابود باد سرمایه داری و امپریالیسم!
بحران مالی کنونی، برعکس اظهارات ابلهانه سران رژیم اسلامی بر اقتصاد ایران نیز تاثیر میگذارد. در شرايطی که نفت از بشکه ای 143 دلار به بشکه ای ۶0 دلار سقوط کرده است ، سرنوشت بودجه سال 1388 چه خواهد شد؟ علاوه بر سقوط بهای نفت، نوسان های شديد در نرخ ارز و نيز گسترش بحران مالی به منطقه خليج فارس که با اقتصاد ايران روابط تنگا تنک وعمیقی دارد، براقتصاد ایران نیز بشدت تاثیرمیگذارد. محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی برخلاف نظر احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی گفت" بحران اخیر دربازارهای جهانی باعث شده طی سه ماهه اخیر قیمت نفت نصف شود، بنابراین بودجه کشورهایی که به نفت وابسته است به شدت تاثیر میگیرد".....
دنیای سرمایه داری و امپریالیستی درمرحله ضعف و گندیدگی قراردارد و جامعه کهن با انقلاب منهدم شده و جامعه نوین سوسیالیستی جایگزین آن خواهد شد. این پیروزی ازطریق وفاداری به تئوری لنینی امپریالیسم و انقلاب پرولتاریائی بدست خواهد آمد. این دیالکتیک تاریخ است: سرمایه داری محکوم به زوال است، اما پیروزی برآن ووصول به آزادی تنها ازطریق مبارزه شدید و طولانی و تحت رهبری خردمندانه ورزمنده بدست خواهد آمد. این رهبری دردنیای کنونی تنها بعهده پرولتاریاست وجز این نیز نمی باشد.
بحران مالی عظیمی که در آمریکا بروز کرده است تمامی کشورهای سرمایه داری جهان را درخود فروبرده و بدینسان جامعه به اصطلاح" مصرفی" که بورژوازی اینچنین بلند و غرا بعنوان " جامعه آینده" به ستایش و تبلیغ آن نشسته چیزی جز یک جامعه پوسیده و روبه فساد وزوال نیست که هر چه بیشتر زخمهای کهنه ودائمی سرمایه داری را که سعی درپنهان کردنشان میشد آشکار میکند. دنیای سرمایه داری و امپریالیستی بطور مداوم درچنگال بحران عمیق ووخیم مالی و اقتصادی که درچهار چوب بحران عمومی و ادواری سرمایه داری قابل توضیح است گرفتاربوده هیچگاه ازآن رهائی نخواهد یافت. این بحران های ادواری نه جدید، نه تصادفی، نه قسمی و نه موقتی است. این بحران مربوط به اشتباه این دولت و یا آن دولت و یا افراد فاقد صلاحیت و یا سیاست غیر کارشناسانه نیست. این طبیعت نظام سرمایه داریست که هرازگاهی با این بحرانها مواجه میگردد. تضادهای عمیق بین مناسبات تولیدی و نیروهای مولده بطور متمرکز دررشد تضادهای طبقاتی آشکار شده ووقتی به نقطه اشباع میرسند به ایجاد بحران منجر میشود.
اساس بحران مالی و سقوط سهام در بازار بورس در والستریت در نیویورک وورشکستگی چند بانک معظم که شباهت زیادی به بحران 1929- 39 دارد را باید در چارچوب بحران اضافه تولید سرمایه داری مورد بررسی قراردادکه در تکامل خود به بحران مالی ورکود اقتصادی منجر میگردد. سرمایه داری همواره تا سرحد امکان تلاش میکند تا حقوق کارگران و زحمتکشان راکاهش دهد. هراندازه حقوق نازلتری به کارگران و مزدبگیران جامعه بدهد، سود بیشتری نصیبش خواهد گردید. اما جهت تحقق و حصول این سود که ازطریق تشدید استثمار کارگران ممکن می باشد، بایستی کالاهای تولید شده خودرا دربازار به فروش برساند و دراینجا مصرف کننده اصلی جامعه طبقه کارگر است و هرقدر کارگران دستمزد کمتری برای نیروی کارشان دریافت کنند سرمایه داران کالاهای کمتری بفروش می رسانند و درنتیجه سودکمتری حاصل می آید. و باز طبیعی است هراندازه کارخانه های بیشتری به تعطیلی کشانده شوند، بیکاری نیز به همان اندازه گسترش پیدا خواهدکرد و....... دراینجا سرمایه داری با یک بحران اضافه تولید مواجه میگردد و کارگران علیرغم تولید اضافی، اما قدرت خرید خودرا ازدست می دهند و کالاهای تولید شده درانبارهای سرمایه داران باد میکنند. افزایش تولید دراثر پیشرفت تکنولوژی و عدم فروش کالاهای تولید شده بواسطه رقابت انحصارات و عرضه بیش از حد تولید و تولید اضافی بصورت رکود صنعتی نمایان میگردد. هم اکنون ما شاهد این بحران در صنایع خودروسازی اروپا هستیم. از کارخانه اوپل گرفته تا ولو، رنوو، پژو و.... همه درمسیر اخراج کردن وحشیانه کارگران و صرفه جوئی هزینه ها گام برمیدارند.
بحران وخیم مالی و اقتصادی کنونی نتیجه طبیعی عمکرد سرمایه داریست که در دودهه اخیر درقالب سیاستهای نئولیبرالی و خصوصی سازی افسارگیسخته خود رانشان داده ووعده بهشت برین را به مردم داده است. وقتی همه چیز به کسب حداکثرسود خلاصه گردد دیگر چه نیازی به تولید است. سرمایه داری با کاهش سرمایه در تولید و انتقال آن به بازار بورس و سهام، جامعه را بسوی یک نظام تماما انگلی و قمارخانه ای سوق میدهد. این سیستم انگلی تمام تاروپود جامعه راگرفتار بورس بازی و دلالی و قمارمیکند. بحران دراین سیستم انگلی و سقوط سهام در بورس های انحصاری نظیرنیویورک موجب رکود اقتصادی، افزایش بیکاری و بحران درسراسرجوامع سرمایه داری میگردد که اگر این بحران توسط انقلاب حل نگردد، سرمایه داری با آفریدن جنگ های محلی برای صدور این بحران و یا تشدید تضادهای امپریالیستی وجنگ برای حل این بحران اجتناب ناپذیر میگردد. بحران 29-30 و جنگ جهانی دوم نمونه ای از این دست است. بحران سرمایه داری درمان ناپذیر است. بار اصلی این بحران بدوش کارگران و زحمتکشان منتقل میشود. طبق گزارش بانک مرکزی بریتانیا دو تریلیون و 800 میلیارد دلار ضررهای بحران مالی بر آورد شده است. رابرت پستون، تحلیلگر بی بی سی در امور بازرگانی سه شنبه 28 اکتبر اظهار داشته که تا کنون 5 تریلیون دلار توسط مالیات دهندگان درسراسرجهان به بانکها تزریق شده است. لیکن این گونه کمکهای مالی به سرمایه داری امپریالیستی موجب حل بحران نخواهد شد.
بحران اقتصادی، مالی، سیاسی و ایدئولوژیک دردنیای کهنه و پوسیده سرمایه داری درمان ناپذیر است و این از ماهیت استثماری و انگلی آن ناشی میشود. معنی این وضعیت چنین است که مارکسیست لنینیستها باید ازروحیه تعرضی سرشار بوده و تمامی مساعی خودرا درراه تدارک مبارزه انقلابی بی امان درراه تقویت پایه ای خود درمیان توده ها متمرکز نمایند. ازاین رو امروزه این پرولتاریا و خلقهای زحمتکش جهان هستند که سمت تکامل اجتماعی رانمایندگی میکنند ودرباره جریان تاریخ جهان تصمیم میگیرند و نه امپریالیسم آمریکا و یا دیگر سرمایه های بین المللی. آنان که امروزه مدعی اند اوضاع جهان توسط امپریالیستها تعیین میشود و کوششهای پرولتاریا و خلقهای جهان برای آزادی و استقلال به بن بست خواهد رسید و به نفی پیکار تشکیلاتی و نفی حزبیت می پردازند یاوه گویان ابلهی بیش نیستند که جز خدمت به بورژوازی هدف دیگری ندارند. ادامه در صفحه 3...
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت! نابود باد سرمایه داری و امپریالیسم!
بحران مالی کنونی، برعکس اظهارات ابلهانه سران رژیم اسلامی بر اقتصاد ایران نیز تاثیر میگذارد. در شرايطی که نفت از بشکه ای 143 دلار به بشکه ای ۶0 دلار سقوط کرده است ، سرنوشت بودجه سال 1388 چه خواهد شد؟ علاوه بر سقوط بهای نفت، نوسان های شديد در نرخ ارز و نيز گسترش بحران مالی به منطقه خليج فارس که با اقتصاد ايران روابط تنگا تنک وعمیقی دارد، براقتصاد ایران نیز بشدت تاثیرمیگذارد. محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی برخلاف نظر احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی گفت" بحران اخیر دربازارهای جهانی باعث شده طی سه ماهه اخیر قیمت نفت نصف شود، بنابراین بودجه کشورهایی که به نفت وابسته است به شدت تاثیر میگیرد".....
دنیای سرمایه داری و امپریالیستی درمرحله ضعف و گندیدگی قراردارد و جامعه کهن با انقلاب منهدم شده و جامعه نوین سوسیالیستی جایگزین آن خواهد شد. این پیروزی ازطریق وفاداری به تئوری لنینی امپریالیسم و انقلاب پرولتاریائی بدست خواهد آمد. این دیالکتیک تاریخ است: سرمایه داری محکوم به زوال است، اما پیروزی برآن ووصول به آزادی تنها ازطریق مبارزه شدید و طولانی و تحت رهبری خردمندانه ورزمنده بدست خواهد آمد. این رهبری دردنیای کنونی تنها بعهده پرولتاریاست وجز این نیز نمی باشد.