روز یکشنبه 15 مهر ماه 1387، کارگران لاستیک سازی البرز، بدنبال 9 ماه حرکتهای اعتراضی و اعتصابی، در مقابل وزارت کار تجمعی اعتراضی داشتند، که در آن، ضمن درخواست پرداخت حقوق شش ماهه معوقه خود و اعتراض به سیاست خصوصی سازی، خواستار دولتی شدن مجدد کارخانه شدند. در این رایطه گروهی که خود را " کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری " می نامد، از موضع آنارشیستی و کودکانه، ضمن تبلیغ علیه اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری ، حرکت اعتراضی کارگران را مورد انتقاد قرار داده و از آنها می خواهد با تصرف کارخانه و تشکیل شورای ضد سرمایه داری ، لغو کار مزدی را به نظام سرمایه داری تحمیل کنند!
قبل از پرداختن به نوشته آنارشیستهای " کمیته هماهنگی " لازم است توضیح مختصری در مورد وضعیت کارخانه و همچنین سیاستهای اقتصادی دولت و وضعیت جنبش کارگری داده شود .
کارخانه لاستیک سازی البرز که در ابتدا " بی اف گودریچ " نام داشت، در سال 1337 تاسیس و بعد از فروش به سرمایه داران داخلی در سال1355 " کیان تایر " نام گرفت . پس از انقلاب، کارخانه ، مصادره و زیر پوشش سازمان صنایع ملی قرار گرفت. در سال 1370 کلیه دستگاههای آن نوسازی شده و با ظرفیت تولید روزانه 60 تا 80 تن و حدود 30 هزار تن در سال با حداکثر ظرفیت خود کار کرده و علاوه بر تامین 15 در صد از نیازهای داخلی ( در عرصه لاستیک های سواری ، وانت ، اتوبوس ، باری ، صنعتی ، راه سازی و کشاورزی ) صادراتی نیز به حوزه خلیج فارس داشته است. در سال 1373این کارخانه به بخش خصوصی واگذار شد.
اجرای سیاست های نئولیبرالیستی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی که از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی تا به حال به دستورالعمل رسمی رژیم تبدیل شده است، بطور پی گیر در عرصه سیاستهای اقتصادی- اجتماعی دنبال می شود. ازشاخصه های این سیاست، لغو مداخله دولت در مسائل اقتصادی ، آزادی حرکت سرمایه ، کالا ، خدمات ،خصوصی سازی بانک ها ، صنایع ، سیستم حمل و نقل ، برق و مدارس و بیمارستانها و حتی آب آشامیدنی و آزادی شرکت های خصوصی از هر محدودیتی ، آزادی بیشتر برای تجارت بین المللی و سرمایه گذاری ، عدم کنترل قیمت ها ، برداشتن موانع در تجارت ، برداشتن تعرفه ها و یارانه ها، قطع هزینه های عمومی خدمات اجتماعی مانند آموزش و مراقبت های بهداشتی ، تامین امنیت سرمایه و تنظیم قوانین کاری در راستای منافع سرمایه و بی حقوقی نیروی کار می باشد.
ورشکستگی صنایع نساجی و کفاشی و چای و شکر ، گسترش شرکتهای پیمانکاری و استخدام موقت و شامل نشدن قانون کار در مورد 80 در صد نیروی کار ، شکاف عمیق تر طبقاتی ، ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیر تر شدن فقرا، همگی نمونه هائی از دست آوردهای این سیاستهای اقتصادی است.
اعتصاب 1300 کارگرلاستیک سازی البرز، به دنبال چهار ماه وارد نشدن مواد اولیه و پرداخت نشدن حقوقشان در بهمن ماه سال قبل، به دنبال خبر پلمپ شدن کارخانه آغاز شد. کارگران با تجمع شبانه روزی در محیط کارخانه و نصب پلاکاردها ، ضمن دادن شعارهای اعتراضی و دفاع از محیط کار خود، در مقابل اشغال کارخانه از سوی بیش از یک هزار نیروی انتظامی و ضد شورش و لباس شخصی ،اقدام به مسدود کردن یک طرف جاده تهران - اسلام شهر، نموده تا صدای اعتراض خود را به گوش مردم و مسئولین برسانند و اعلام کردند تا احقاق همه خواسته هایشان از سوی مسئولین به اعتصاب خود ادامه می دهند.
رضا اقدسی یکی از کارگران اعتصابی می گوید :" مشکلات کارخانه از روزی که آقای شرفی چهار سال پیش کارخانه را خرید شروع شد. کار اصلی او ساختمان سازی است . در واقع اینجا را خرید تا با تعطیل کردن کارخانه برج سازی و ساختمان سازی کند."
محمد حسن پور طالبیان دبیر خانه کارگر اسلام شهر، مشکل کارخانه کیان تایر را، خصوصی سازی آن ذکر میکند و می گوید:" مالکان به فکر سود و صلاح و منفعت شخصی خود هستند و از آنجا که می توانند واحد را به سرمایه تبدیل کنند، بنابراین سعی دارند با پرداخت نکردن حقوق و انعقاد قرارداد موقت با کارگران ، فشار بر آنها را افزایش دهند و به نوعی ، واحد را به سرمایه تبدیل کنند."
مجموعه سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی بخصوص در هجده ساله اخیر و از جمله در رابطه با خصوصی سازی باعث از بین رفتن و ورشکستگی صدها واحد بزرگ و کوچک صنعتی و بیکاری میلیونها کارگر شده است. فقط در شش ماهه اول سال جاری طبق اعتراف محمد جهرمی وزیر کار، 250000 نفر کارگر بیکار شده اند. طبق گزارش نشریه سرمایه ، حدود سی در صد شرکت های خصوصی متوسط و کوچک واجد شرایط ماده 141 قانون تجارت ( اعلام ورشکستگی ) شده اند و بیم آن میرود که با ادامه این روند حتی به 50 در صد هم برسد. افزایش بی در و پیکر ورود لاستیک و تایر از چین و هند و افزایش 30 درصدی مواد اولیه آن کارخانجات لاستیک سازی را نیز با بحران مواجه ساخته و تعدادی از آنها را به مرز ورشکستگی کشانده . طبق گزارش یکی از سایت های حکومتی مدیران کارخانه لاستیک سازی البرز با یک کارخانه لاستیک سازی در چین به توافق رسیده اند که از این به بعد " لاستیک البرز " در کارخانه چینی ساخته شود و با آرم و نشانه لاستیک البرز منقوش گردیده و با قیمتی ارزانتر به دست مصرف کننده برسد و در ضمن سود بیشتری نیز برای صاحب کارخانه داشته باشد.
در چنین شرایطی که کارگران ایران و از جمله کارگران لاستیک سازی البرز با پوست و گوشت و استخوان شان وخیمتر شدن و بدتر شدن وضعیتشان را احساس می کنند و انواع و اقسام اجحافات و زور گوئیها و چپاول را و حتی در این شرایط وانفسای گرانی حقوق ندادن شش ماهه و هشت ماهه و یکساله را تحمیل کرده اند و به دلیل نبود تشکیلات صنفی و وضعیت تدافعی جنبش کارگری، به مفهوم واقعی کلمه کارگران را به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شوند.
آنارشیستهای" کمیته هماهنگی " در انتقاد از کارگران به خاطر مخالفتشان با خصوصی سازی و درخواست دولتی شدن آن می گویند :
" چرا در میان راه حل هائی که جستجو میکنید به خلع ید از سرمایه داران و اداره کارخانه توسط قدرت سازمان یافته خود نمی اندیشید؟تردید و هراس یا حتی پرهیز کارگران از پیش کشیدن چنین طرحی تا حد زیادی مفهوم و قابل درک است....بی گمان ، کارگران به محض مطرح شدن این راه حل به دنیائی از مشکلات عجیب و غریب فکر می کنند. چگونه و از کجا مواد اولیه تهیه کنیم ؟ پول لازم برای خرید مصالح و نیازهای تولید را از کجا تامین کنیم ؟ چه تضمینی برای فروش محصولات تولید شده مان وجود دارد؟ از کجا معلوم که اداره تولید توسط خودمان پاسخگوی رفع نیازهای زندگیمان باشد؟ هجوم نیروهای سرکوب برای بیرون آوردن کارخانه از دست کارگران را چگونه دفع کنیم؟.....به نظر ما گشودن همه این گره ها و غلبه بر تمامی این مشکلات امکان پذیر است....کارگران پا پیش نهند و اعلام دارند که کارخانه مال ماست ....تهیه مواد خام و وسایل کمکی و نیازهای چرخه تولید یک موضوع بسیار مهم و حیاتی پیش روی ماست . شرط لازم پیشبرد کار در اینجا اعمال قدرت و مجبور ساختن دولت به تهیه کاملا رایگان نیازهای روند کار و تولید است. گام های بعدی به توزیع محصولات تولید شده و سایر امور اداره کارخانه بر می گردد که هیچ کدام مسائل غیر قابل حلی نیستند. بیایید راه حل تعویض مدیریت را با راه حل سنجیده و موفق تصرف کارخانه جایگزین کنیم . بیایید تمام تلاش لازم برای تدارک تصرف کارخانه و اداره پیروزمندانه آن توسط خویش را به عمل آوریم. بیایید شورای کارگری خویش را تشکیل دهیم و به سینه هر نوع پیشنهاد انجمن صنفی بازی و سندیکا سازی و مانند این ها دست رد بکوبیم."
فرض کنیم کارگران کارخانه لاستیک سازی البرز تفکرات آنارشیستی و سندیکا ستیزانه شما را بپذیرند و همگی بخواهند مطابق رهنمود شما عمل کنند.
1- اقدام نخست طبق رهنمود شما تشکیل شورای ضد سرمایه داری است. شورائی که سازمان کسب قدرت سیاسی است و میخواهد اداره همه امور را در عرصه های مدیریت و سیاست گذاری و برنامه ریزی را انجام دهد و ارگان اعمال حاکمیت طبقه کارگر در عرصه کارخانه باشد.
2- تصرف کارخانه و اعلام مالکیت کارخانه توسط شورای انقلابی و ضد سرمایه داری.
3- مجبور کردن دولت سرمایه داری به تهیه کاملا رایگان نیازهای روند کار و تولید.
4- اداره پیروزمندانه کارخانه و لغو کار مزدی در لاستیک سازی البرز زیر سایه جمهوری اسلامی.
احتیاج به هیچ توضیح و تفسیر بیشتری جز همین تشریح ساده برای روشن شدن اندیشه های خیالپردازانه و کودکانه و آنارشیستی " کمیته هماهنگی " نیست که دن کیشوت وار، سوار بر اسبهای چوبی ،به جنگ سرمایه داری می روند و کارگران را می خواهند دنبال نخود سیاه " شورا " بفرستند.
شورائی که در واقع، سازمان کسب قدرت سیاسی است و برای آن تجمع می کنند که بتوانند قدرت سیاسی را به کف گیرند و محصول شرایط دوران انقلاب است و در اوج مبارزات کارگری با هدف کنترل و مدیریت و اعمال قدرت طبقاتی تشکیل می شود و باید تحت رهبری ستاد فرماندهی واحدی یعنی حزب مارکسیست لنینیست طبقه کارگر عمل کند. درهمین رابطه در شماره ماه گذشته توفان الکترونیکی شماره 26 درمقاله "باز هم سخنی در مورد مبارزات سندیکائی و انحرافات چپ و راست" تفاوت شورا و سندیکا را شرح دادیم و نظرات انحرافی و ضد حزبی و آنارشیستی مدعیان دروغین کارگران را به نقد کشیدیم. درمقاله چنین آمد:
"شورا و سندیکا علیرغم اینکه هر دو از جمله تشکلهای کارگری هستند ، اولی رکن حکومتی و برای کسب قدرت سیاسی و تغییر بنیادی جامعه است و دیگری تنها برای بهبود شرایط زندگی کارگران در چهارچوب مناسبات حاکم سرمایه داری در ممالک سرمایه داری است و هدفش کسب قدرت سیاسی نیست. نه تنها نباید این دو شکل سازمانی را با یکدیگر عوضی گرفت بلکه مجاز نیست که ماهیت آنها را یکی کرد و وظایف مستقل آنها را در هم ریخت و از آن ملغمه ای ساخت که زیانش تا به امروز گریبان جنبش انقلابی ایران را گرفته است. چنین خطائی می تواند شوراهای کارگری اسلامی بزاید که در ایران زاده شد. شوراهائی که نه ترکیب کارگری- دهقانی ابزار کسب قدرت سیاسی است و نه جمعیتی از کارگران متشکل در سازمانهای صنفی گوناگون خویش در یک تشکل سراسری برای بهبود شرایط زندگی کارگران است."
اینان که نام کمونیست برخود گذارده اند و کارگران را دراین شرایط به تصرف کارخانه و حکومت شورایی و لغو کارمزدی فرا می خوانند نه تنها کوچکترین خدمتی به طبقۀ کارگر نمی کنند بلکه موجب مشوب افکار و دورکردن کارگران از صحنه مبارزه برای ایجاد تشکل حرفه ای و فراگیر می گردند. چنین جریانی که با هیبت "چپ "و شعار لغوکارمزدی" به میدان آمده است درعمل به بورژوازی خدمت میکند. لنین در کتاب يک گام به پيش، دو گام به پس ، در باره رابطه کمونیستها ،حزب و اتحاديههای کارگری چنین نوشت:
«سازمانهای کارگری مختص مبارزه اقتصادی بايد سازمانهای حرفهای باشند. هر کارگر سوسيال- دمکرات بايد بقدر امکان به اين سازمانها ياری نمايد و در آنها به طور فعال کار کند... ليکن اين به هيچوجه به نفع ما نيست که خواستار آن شويم که اعضای اتحاديههای صنفی فقط سوسيال- دمکراتها باشند؛ اين امر دايره نفوذ و تأثير ما را در توده محدود خواهد ساخت. بگذار هر کارگری که به لزوم اتحاد برای مبارزه عليه کارفرمايان و حکومت پی میبرد در اتحاديه صنفی شرکت نمايد. اگر اتحاديههای صنفی همه کسانی را که فهمشان ولو فقط تا اين درجه ابتدايی رسيده باشد، متحد نمیساختند؛ اگر اين اتحاديههای صنفی سازمانهای بسيار وسيع نبودند؛ آن وقت خود هدف اتحاديههای صنفی هم غيرقابل حصول میشد...» لنين در ادامه میگويد: کمونيستها «رهبری بر اعتصابکنندگان و پشتيبانی از آنها را کار حياتی خود میدانند، ولی در عين حال اين خواست را نيز که منافع حزب با منافع اتحاديهای صنفی يکی باشند و مسؤوليت اقدامات جداگانه اتحاديههای جداگانه به عهده حزب گذاشته شود را قاطعانه رد میکنند. حزب بايد بکوشد اتحاديههای صنفی را مطابق روح خود بار آورد و تابع نفوذ خود کند و اين کار را هم خواهد کرد، ولی به منظور همين نفوذ بايد عناصر کاملاً سوسيال- دمکرات (که در داخل حزب سوسيال- دمکرات هستند) اين اتحاديهها را از عناصری که آگاهی کامل ندارند و از لحاظ سياسی به حد کافی فعال نيستند، مجزا کند...»
کارگران باید صفوف خویش را از افکار مغشوش باکونیستهای جدید و اکونومیستها قدیم پاکیزه کنند و تلاش کنند که دامنه اتحادیه های صنفی کارگران را توسعه دهند و نگذارند کار صنفی با مسایل کسب قدرت سیاسی که وظیفه حزب سیاسی است درهم ریخته شود. در این صورت نه کار صنفی محصولی ببار می آورد و نه کسی در عمل قادر می شود به کسب قدرت سیاسی نایل آید. باید هرکارگری را که به لزوم اتحاد برای پیکار علیه کارفرمایان پی میبرد برای ایجاد تشکل مستقل صنفی تشویق نمود و گام به گام آگاهی وی را ارتقاء داد واز سطح و توان جنبش کنونی حرکت کرد. نیاز مبرم کارگران لاستیک سازی البرز و هزاران کارگر دیگر در سایر شهرهای ایران در شرایط کنونی ایجاد اتحادیه های مستقل حرفه ایست تا ازاین طریق بتوانند بطور سازمان یافته و متشکل درمقابل کارفرمایان از حقوق صنفی و مطالبات دموکراتیک وکارگری خود دفاع نمایند. راهی جز این راه درشرایط کنونی بیراهه است و سرانجامی جز شکست دربرنخواهد داشت
.
نقل ازتوفان الکترونیکی ارگان الکترونیکی حزب کارایران شماره 27 آبان ماه 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org
قبل از پرداختن به نوشته آنارشیستهای " کمیته هماهنگی " لازم است توضیح مختصری در مورد وضعیت کارخانه و همچنین سیاستهای اقتصادی دولت و وضعیت جنبش کارگری داده شود .
کارخانه لاستیک سازی البرز که در ابتدا " بی اف گودریچ " نام داشت، در سال 1337 تاسیس و بعد از فروش به سرمایه داران داخلی در سال1355 " کیان تایر " نام گرفت . پس از انقلاب، کارخانه ، مصادره و زیر پوشش سازمان صنایع ملی قرار گرفت. در سال 1370 کلیه دستگاههای آن نوسازی شده و با ظرفیت تولید روزانه 60 تا 80 تن و حدود 30 هزار تن در سال با حداکثر ظرفیت خود کار کرده و علاوه بر تامین 15 در صد از نیازهای داخلی ( در عرصه لاستیک های سواری ، وانت ، اتوبوس ، باری ، صنعتی ، راه سازی و کشاورزی ) صادراتی نیز به حوزه خلیج فارس داشته است. در سال 1373این کارخانه به بخش خصوصی واگذار شد.
اجرای سیاست های نئولیبرالیستی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی که از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی تا به حال به دستورالعمل رسمی رژیم تبدیل شده است، بطور پی گیر در عرصه سیاستهای اقتصادی- اجتماعی دنبال می شود. ازشاخصه های این سیاست، لغو مداخله دولت در مسائل اقتصادی ، آزادی حرکت سرمایه ، کالا ، خدمات ،خصوصی سازی بانک ها ، صنایع ، سیستم حمل و نقل ، برق و مدارس و بیمارستانها و حتی آب آشامیدنی و آزادی شرکت های خصوصی از هر محدودیتی ، آزادی بیشتر برای تجارت بین المللی و سرمایه گذاری ، عدم کنترل قیمت ها ، برداشتن موانع در تجارت ، برداشتن تعرفه ها و یارانه ها، قطع هزینه های عمومی خدمات اجتماعی مانند آموزش و مراقبت های بهداشتی ، تامین امنیت سرمایه و تنظیم قوانین کاری در راستای منافع سرمایه و بی حقوقی نیروی کار می باشد.
ورشکستگی صنایع نساجی و کفاشی و چای و شکر ، گسترش شرکتهای پیمانکاری و استخدام موقت و شامل نشدن قانون کار در مورد 80 در صد نیروی کار ، شکاف عمیق تر طبقاتی ، ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیر تر شدن فقرا، همگی نمونه هائی از دست آوردهای این سیاستهای اقتصادی است.
اعتصاب 1300 کارگرلاستیک سازی البرز، به دنبال چهار ماه وارد نشدن مواد اولیه و پرداخت نشدن حقوقشان در بهمن ماه سال قبل، به دنبال خبر پلمپ شدن کارخانه آغاز شد. کارگران با تجمع شبانه روزی در محیط کارخانه و نصب پلاکاردها ، ضمن دادن شعارهای اعتراضی و دفاع از محیط کار خود، در مقابل اشغال کارخانه از سوی بیش از یک هزار نیروی انتظامی و ضد شورش و لباس شخصی ،اقدام به مسدود کردن یک طرف جاده تهران - اسلام شهر، نموده تا صدای اعتراض خود را به گوش مردم و مسئولین برسانند و اعلام کردند تا احقاق همه خواسته هایشان از سوی مسئولین به اعتصاب خود ادامه می دهند.
رضا اقدسی یکی از کارگران اعتصابی می گوید :" مشکلات کارخانه از روزی که آقای شرفی چهار سال پیش کارخانه را خرید شروع شد. کار اصلی او ساختمان سازی است . در واقع اینجا را خرید تا با تعطیل کردن کارخانه برج سازی و ساختمان سازی کند."
محمد حسن پور طالبیان دبیر خانه کارگر اسلام شهر، مشکل کارخانه کیان تایر را، خصوصی سازی آن ذکر میکند و می گوید:" مالکان به فکر سود و صلاح و منفعت شخصی خود هستند و از آنجا که می توانند واحد را به سرمایه تبدیل کنند، بنابراین سعی دارند با پرداخت نکردن حقوق و انعقاد قرارداد موقت با کارگران ، فشار بر آنها را افزایش دهند و به نوعی ، واحد را به سرمایه تبدیل کنند."
مجموعه سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی بخصوص در هجده ساله اخیر و از جمله در رابطه با خصوصی سازی باعث از بین رفتن و ورشکستگی صدها واحد بزرگ و کوچک صنعتی و بیکاری میلیونها کارگر شده است. فقط در شش ماهه اول سال جاری طبق اعتراف محمد جهرمی وزیر کار، 250000 نفر کارگر بیکار شده اند. طبق گزارش نشریه سرمایه ، حدود سی در صد شرکت های خصوصی متوسط و کوچک واجد شرایط ماده 141 قانون تجارت ( اعلام ورشکستگی ) شده اند و بیم آن میرود که با ادامه این روند حتی به 50 در صد هم برسد. افزایش بی در و پیکر ورود لاستیک و تایر از چین و هند و افزایش 30 درصدی مواد اولیه آن کارخانجات لاستیک سازی را نیز با بحران مواجه ساخته و تعدادی از آنها را به مرز ورشکستگی کشانده . طبق گزارش یکی از سایت های حکومتی مدیران کارخانه لاستیک سازی البرز با یک کارخانه لاستیک سازی در چین به توافق رسیده اند که از این به بعد " لاستیک البرز " در کارخانه چینی ساخته شود و با آرم و نشانه لاستیک البرز منقوش گردیده و با قیمتی ارزانتر به دست مصرف کننده برسد و در ضمن سود بیشتری نیز برای صاحب کارخانه داشته باشد.
در چنین شرایطی که کارگران ایران و از جمله کارگران لاستیک سازی البرز با پوست و گوشت و استخوان شان وخیمتر شدن و بدتر شدن وضعیتشان را احساس می کنند و انواع و اقسام اجحافات و زور گوئیها و چپاول را و حتی در این شرایط وانفسای گرانی حقوق ندادن شش ماهه و هشت ماهه و یکساله را تحمیل کرده اند و به دلیل نبود تشکیلات صنفی و وضعیت تدافعی جنبش کارگری، به مفهوم واقعی کلمه کارگران را به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شوند.
آنارشیستهای" کمیته هماهنگی " در انتقاد از کارگران به خاطر مخالفتشان با خصوصی سازی و درخواست دولتی شدن آن می گویند :
" چرا در میان راه حل هائی که جستجو میکنید به خلع ید از سرمایه داران و اداره کارخانه توسط قدرت سازمان یافته خود نمی اندیشید؟تردید و هراس یا حتی پرهیز کارگران از پیش کشیدن چنین طرحی تا حد زیادی مفهوم و قابل درک است....بی گمان ، کارگران به محض مطرح شدن این راه حل به دنیائی از مشکلات عجیب و غریب فکر می کنند. چگونه و از کجا مواد اولیه تهیه کنیم ؟ پول لازم برای خرید مصالح و نیازهای تولید را از کجا تامین کنیم ؟ چه تضمینی برای فروش محصولات تولید شده مان وجود دارد؟ از کجا معلوم که اداره تولید توسط خودمان پاسخگوی رفع نیازهای زندگیمان باشد؟ هجوم نیروهای سرکوب برای بیرون آوردن کارخانه از دست کارگران را چگونه دفع کنیم؟.....به نظر ما گشودن همه این گره ها و غلبه بر تمامی این مشکلات امکان پذیر است....کارگران پا پیش نهند و اعلام دارند که کارخانه مال ماست ....تهیه مواد خام و وسایل کمکی و نیازهای چرخه تولید یک موضوع بسیار مهم و حیاتی پیش روی ماست . شرط لازم پیشبرد کار در اینجا اعمال قدرت و مجبور ساختن دولت به تهیه کاملا رایگان نیازهای روند کار و تولید است. گام های بعدی به توزیع محصولات تولید شده و سایر امور اداره کارخانه بر می گردد که هیچ کدام مسائل غیر قابل حلی نیستند. بیایید راه حل تعویض مدیریت را با راه حل سنجیده و موفق تصرف کارخانه جایگزین کنیم . بیایید تمام تلاش لازم برای تدارک تصرف کارخانه و اداره پیروزمندانه آن توسط خویش را به عمل آوریم. بیایید شورای کارگری خویش را تشکیل دهیم و به سینه هر نوع پیشنهاد انجمن صنفی بازی و سندیکا سازی و مانند این ها دست رد بکوبیم."
فرض کنیم کارگران کارخانه لاستیک سازی البرز تفکرات آنارشیستی و سندیکا ستیزانه شما را بپذیرند و همگی بخواهند مطابق رهنمود شما عمل کنند.
1- اقدام نخست طبق رهنمود شما تشکیل شورای ضد سرمایه داری است. شورائی که سازمان کسب قدرت سیاسی است و میخواهد اداره همه امور را در عرصه های مدیریت و سیاست گذاری و برنامه ریزی را انجام دهد و ارگان اعمال حاکمیت طبقه کارگر در عرصه کارخانه باشد.
2- تصرف کارخانه و اعلام مالکیت کارخانه توسط شورای انقلابی و ضد سرمایه داری.
3- مجبور کردن دولت سرمایه داری به تهیه کاملا رایگان نیازهای روند کار و تولید.
4- اداره پیروزمندانه کارخانه و لغو کار مزدی در لاستیک سازی البرز زیر سایه جمهوری اسلامی.
احتیاج به هیچ توضیح و تفسیر بیشتری جز همین تشریح ساده برای روشن شدن اندیشه های خیالپردازانه و کودکانه و آنارشیستی " کمیته هماهنگی " نیست که دن کیشوت وار، سوار بر اسبهای چوبی ،به جنگ سرمایه داری می روند و کارگران را می خواهند دنبال نخود سیاه " شورا " بفرستند.
شورائی که در واقع، سازمان کسب قدرت سیاسی است و برای آن تجمع می کنند که بتوانند قدرت سیاسی را به کف گیرند و محصول شرایط دوران انقلاب است و در اوج مبارزات کارگری با هدف کنترل و مدیریت و اعمال قدرت طبقاتی تشکیل می شود و باید تحت رهبری ستاد فرماندهی واحدی یعنی حزب مارکسیست لنینیست طبقه کارگر عمل کند. درهمین رابطه در شماره ماه گذشته توفان الکترونیکی شماره 26 درمقاله "باز هم سخنی در مورد مبارزات سندیکائی و انحرافات چپ و راست" تفاوت شورا و سندیکا را شرح دادیم و نظرات انحرافی و ضد حزبی و آنارشیستی مدعیان دروغین کارگران را به نقد کشیدیم. درمقاله چنین آمد:
"شورا و سندیکا علیرغم اینکه هر دو از جمله تشکلهای کارگری هستند ، اولی رکن حکومتی و برای کسب قدرت سیاسی و تغییر بنیادی جامعه است و دیگری تنها برای بهبود شرایط زندگی کارگران در چهارچوب مناسبات حاکم سرمایه داری در ممالک سرمایه داری است و هدفش کسب قدرت سیاسی نیست. نه تنها نباید این دو شکل سازمانی را با یکدیگر عوضی گرفت بلکه مجاز نیست که ماهیت آنها را یکی کرد و وظایف مستقل آنها را در هم ریخت و از آن ملغمه ای ساخت که زیانش تا به امروز گریبان جنبش انقلابی ایران را گرفته است. چنین خطائی می تواند شوراهای کارگری اسلامی بزاید که در ایران زاده شد. شوراهائی که نه ترکیب کارگری- دهقانی ابزار کسب قدرت سیاسی است و نه جمعیتی از کارگران متشکل در سازمانهای صنفی گوناگون خویش در یک تشکل سراسری برای بهبود شرایط زندگی کارگران است."
اینان که نام کمونیست برخود گذارده اند و کارگران را دراین شرایط به تصرف کارخانه و حکومت شورایی و لغو کارمزدی فرا می خوانند نه تنها کوچکترین خدمتی به طبقۀ کارگر نمی کنند بلکه موجب مشوب افکار و دورکردن کارگران از صحنه مبارزه برای ایجاد تشکل حرفه ای و فراگیر می گردند. چنین جریانی که با هیبت "چپ "و شعار لغوکارمزدی" به میدان آمده است درعمل به بورژوازی خدمت میکند. لنین در کتاب يک گام به پيش، دو گام به پس ، در باره رابطه کمونیستها ،حزب و اتحاديههای کارگری چنین نوشت:
«سازمانهای کارگری مختص مبارزه اقتصادی بايد سازمانهای حرفهای باشند. هر کارگر سوسيال- دمکرات بايد بقدر امکان به اين سازمانها ياری نمايد و در آنها به طور فعال کار کند... ليکن اين به هيچوجه به نفع ما نيست که خواستار آن شويم که اعضای اتحاديههای صنفی فقط سوسيال- دمکراتها باشند؛ اين امر دايره نفوذ و تأثير ما را در توده محدود خواهد ساخت. بگذار هر کارگری که به لزوم اتحاد برای مبارزه عليه کارفرمايان و حکومت پی میبرد در اتحاديه صنفی شرکت نمايد. اگر اتحاديههای صنفی همه کسانی را که فهمشان ولو فقط تا اين درجه ابتدايی رسيده باشد، متحد نمیساختند؛ اگر اين اتحاديههای صنفی سازمانهای بسيار وسيع نبودند؛ آن وقت خود هدف اتحاديههای صنفی هم غيرقابل حصول میشد...» لنين در ادامه میگويد: کمونيستها «رهبری بر اعتصابکنندگان و پشتيبانی از آنها را کار حياتی خود میدانند، ولی در عين حال اين خواست را نيز که منافع حزب با منافع اتحاديهای صنفی يکی باشند و مسؤوليت اقدامات جداگانه اتحاديههای جداگانه به عهده حزب گذاشته شود را قاطعانه رد میکنند. حزب بايد بکوشد اتحاديههای صنفی را مطابق روح خود بار آورد و تابع نفوذ خود کند و اين کار را هم خواهد کرد، ولی به منظور همين نفوذ بايد عناصر کاملاً سوسيال- دمکرات (که در داخل حزب سوسيال- دمکرات هستند) اين اتحاديهها را از عناصری که آگاهی کامل ندارند و از لحاظ سياسی به حد کافی فعال نيستند، مجزا کند...»
کارگران باید صفوف خویش را از افکار مغشوش باکونیستهای جدید و اکونومیستها قدیم پاکیزه کنند و تلاش کنند که دامنه اتحادیه های صنفی کارگران را توسعه دهند و نگذارند کار صنفی با مسایل کسب قدرت سیاسی که وظیفه حزب سیاسی است درهم ریخته شود. در این صورت نه کار صنفی محصولی ببار می آورد و نه کسی در عمل قادر می شود به کسب قدرت سیاسی نایل آید. باید هرکارگری را که به لزوم اتحاد برای پیکار علیه کارفرمایان پی میبرد برای ایجاد تشکل مستقل صنفی تشویق نمود و گام به گام آگاهی وی را ارتقاء داد واز سطح و توان جنبش کنونی حرکت کرد. نیاز مبرم کارگران لاستیک سازی البرز و هزاران کارگر دیگر در سایر شهرهای ایران در شرایط کنونی ایجاد اتحادیه های مستقل حرفه ایست تا ازاین طریق بتوانند بطور سازمان یافته و متشکل درمقابل کارفرمایان از حقوق صنفی و مطالبات دموکراتیک وکارگری خود دفاع نمایند. راهی جز این راه درشرایط کنونی بیراهه است و سرانجامی جز شکست دربرنخواهد داشت
.
نقل ازتوفان الکترونیکی ارگان الکترونیکی حزب کارایران شماره 27 آبان ماه 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org