صهیونیستهای آدمکش اسرائیل که مانند نازیهای هیتلری رفتار می کنند با نقض قرار داد آتش بس که در ژوئیه سال 2008 با دولت قانونی ومنتخب فلسطین منعقد گردید به نوار غزه بطور غیر قانونی حمله کردند. اسرائیل بدروغ مدعی می شود که دولت قانونی فلسطین توافقنامه مشترک را نقض کرده است. این دروغ آگاهانه توسط همه دستگاههای سرکوب و تحمیق افکار عمومی در جهان به نحو تهوع آوری تبلیغ می گردد. واقعیت این است که این صهیونیستهای اسرائیل بودند که در 4 نوامبر برای نخستین بار با گشودن آتش و تجاوز به نوار غزه برای کشتار مبارزان فلسطینی به نقض قرارداد اقدام کردند. در متن قرار داد آمده است که دولت صهیونیستی باید به محاصره نوار غزه در عرض این ششماه خاتمه دهد تا بتواند یک آتش بس قابل قبول بوجود بیاید، ولی دولت صهیونیستی اسرائیل از اجرای این ماده قرارداد طفره می رود و برای فریب افکار عمومی به دروغ که طبیعت آنهاست متوسل می شود. ماههاست که صهیونیستها با همدستی عربهای ارتجاعی مردم غزه را به محاصره گرفته و مانع می شوند که مواد سوخت، غذائی ، داروئی، پزشکی و امثالهم به آنها برسد. 5/1 میلیون انسان، گروگان صهیونیستها هستند، به آنها گرسنگی می دهند تا تسلیم شوند و به ننگ تن در دهند.
حال پس از ششماه که اسرائیل از اجرای مفاد قرارداد سرباز می زند و به محاصره نوار غزه با یاری، مصر، اردن، عربستان سعودی و محمود عباس و دستگاه الفتحش، ادامه می دهد، از دولت قانونی و منتخب فلسطین می طلبد که انصراف خویش را از مبارزه با اسرائیل بپذیرد تا محاصره نوار غزه خاتمه یابد. دولت منتخب و قانونی فلسطین به حق این درخواست اسرائیل را رد کرده و به مبارزه با صهیونیستها پس از طی دوران قرارداد ادامه داده است. مردم فلسطین و سازمان حماس اشغالگر نیستند در وطن خود زندگی می کنند. تجاوزگران، صهیونیستهای اسرائیلی هستند، که همه قراردادهای جهانی را به زیر پا می گذارند.
صهیونیستها به خیال خود می خواهند سازمان حماس را از بین ببرند. ولی آنچه در فلسطین است اراده شکست ناپذیر مردم فلسطین برای مبارزه با اشغالگران است. پیروزی حماس در انتخابات، پیروزی خواسته های ملی مردم فلسطین است و باین مفهوم، هر فلسطینی ،در نوار غزه، یک حماسی، است. اسرائیلیها با مردم طرفند و نه با یک گروه خاص. مقاومت مردمی را نمی توان با بمبارانهای بی وقفه و وحشیانه درهم شکست. اکنون هفته هاست صهیونیستها بیاری امپریالیستها با تمام ساز و برگ تسلیحات مدرنشان به نوار غزه وارد شده و هر لحظه سربازان تازه نفس تری به میدان می فرستند ولی هنوز نتوانسته اند ملتی را که در گرسنگی و تشنگی به سر می برند به تسلیم وادارند. صهیونیستهای نازی برای پیشبرد مقاصدشان از بمبهای فسفری که استعمالش ممنوع است برای کشتن مردم فلسطین استفاده می کنند و برای توجیه جنایتشان بدروغ متوسل شده ،مدعی می شوند، که کشتار مردم غیر نظامی زیر سر حماس است زیرا آنها مردم غیر نظامی را سپر بلای خود کرده اند. این هم نوع جدیدی از توجیه آدمکشی است که از دارو دسته جرج بوش در عراق و تجاوز به لبنان یاد گرفته اند. بمبهای خوشه ای که صهیونیستها در لبنان استفاده کردند، تنها هدفشان، نابودی مقاومت مردم و هدف قراردادن مردم غیر نظامی بود. حاشای نفرت انگیز این واقعیت ،چهره منحوس آنها را، زیباتر نمی کند. واقعیت این است که سازمان حماس که مورد تائید و انتخاب مردم فلسطین است نیازی ندارد که خود پشت سر کسی پنهان کند، همه مردم فلسطین با اسرائیل مبارزه می کنند. این صهیونیستها هستند که باید خود را پشت ریاکاری پنهان کنند و به تزویر و جعلِ خبر بپردازند. استعمال بمب فسفری در جنگ، که تفاوتی ،میان افراد نظامی و غیر نظامی، در منطقه متراکم از جمعیت، نمی شناسد ،گواه روشنی بر ریاکاری صهیونیستهاست. انسان از این همه آدمخواری و بربریت دچار شگفتی و ناباوری می شود. هدف صهیونیستها نابودی ملت فلسطین و کشتار قومی است و نه نابودی یک سازمان خاص. مگر سازمان الفتح یک سازمان اسلامی بود که مورد نفرت صهیونیستها قرار داشت. این عجوزه( الفتح ) از آن جهت موجب لذت صهیونیستها که اجیر آنها شده است. درس این جنگ نشان می دهد که صهیونیستها و امپریالیستها تا به چه حد به حقوق بشر پایبندند. آنها مدعی اند که مخالف “اجرای“ حکم اعدامند، ولی حاضرند، میلیونها نفر را، به مرگ تدریجی محکوم کرده و آنها را سر ببرند. تزویر و ریاکاری آنها در دفاع از حقوق بشر به خوبی روشن است.
غرب “متمدن“ و غیر اسلامی شتابی ندارد که به این کشتار پایان دهد. غرب “متمدن“ ابزار دادگاه کیفری جهانی را برای دستگیر ایهود اولمرت، ایهود باراک، خانم زیپی لیونی و جرج بوش به کار نمی اندازد تا مدعی دفاع از جان انسانها شود. آنها میلوسویچها و البشیرها را می خواهند. آنها ترجیح می دهند که به بهانه پادرمیانی و مذاکرات دیپلماتیک و پیشنهادهای بی مصرف و مسخره، مسئله را آنقدر کش بدهند تا اسرائیلیها، ندا را به آنها برسانند ،که ما به اهداف خود رسیده و آماده دست کشیدن از کشتاریم. آنوقت تازه صهیونیستها حاضرند با انعقاد قرارداد اسارت آور نوار غزه را ترک کنند و محمود عباس کودتاچی را بر سر کار آورند. غرب “متمدن“ تازه آنوقت با ساز و دهل فعال خواهد شد. این نمایش تا به چه خونین و منزجرانه است.
در این میان محمود عباس به عنوان دست دراز شده صهیونیستها عمل کرد. وی به کشتار مردم نوار غزه تن در داد و از اعتراضات فلسطینیهای ساحل غربی اردن بیاری سازمان جاسوسی اسرائیل جلوگیری کرد. زندانهای خویش را از فلسطینیها پر نمود و به جمع آوری اخبار و اطلاعات برای سازمان جاسوسی اسرائیل دست زد. تمام اطلاعاتی را که اسرائیلیها به خیال خویش برای کشتار رهبران حماس و یا پایگاههای آن در دست داشتند و به بمباران آن پرداختند، جاسوسان الفتح، در اختیار آنها گذارده بودند. پلیس و دولت محمود عباس هم اسلحه و هم حقوقش را از اسرائیل می گیرد. پلیس محمود عباس، پلیس اجیر صهیونیستهاست. آیا واقعا این مزدوران می خواهند از منافع ملی فلسطین دفاع کنند؟.
محمود عباس پس از اینکه در کودتای نافرجام خود علیه نماینده اکثریت مردم فلسطین با شکست روبرو شد به ساحل غربی اردن فرار کرد. در 9 فوریه 2009 دوران ریاست جمهوری این کودتاچی خودفروخته به اتمام می رسد و همانگونه که دولت فلسطین اعلام کرد وی دیگر سمتی در این دولت ندارد. ولی این کودتاچی خود را مجدد رئیس جمهور اعلام کرده است و می خواهد انتخابات را در سال 2010 برگذار کند به امید اینکه صهیونیستها کار مبارزان فلسطینی را که خواهان خیانت ملی نیستند در سواحل غربی اردن و نوار غزه بسازند. در این همدستی زشت، دولتهای مصر و اردن و عربستان سعودی همکاری رسمی می کنند. ترس عربستان از نفوذ ایران است و آنها حاضرند تمام مردم عرب فلسطین به قتل برسند تا مبادا اینکه ایران در فلسطین نفوذ پیدا کند. سرکوب مردم فلسطین و تارو مار کردن حماس که هرگز عملی نخواهد بود سرآغاز تدارک برای تجاوز به ایران است. صهیونیستها و امپریالیستها می خواهند از پشت جبهه خویش مطمئن شوند. همه ارتجاع منطقه نیز با آنها همدستند.
آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل از تصویب قطعنامه های ضد اسرائیلی جلو می گیرد و اجازه کشتار مردم فلسطین را صادر می کند. صهیونیستها بریش تصمیمات سازمان ملل می خندند و کسی نیست این قلدران را محاصره اقتصادی کند. همه این بشردوستان کاذب در حالیکه اشکهای تمساح به چهره دارند بی عملی عمدی خویش را در همدستی با صهیونیستها در کشتار مردم فلسطین در پشت کوهی از گفتار و عبارات پوچ می پوشانند. آمریکائیها از “وضعیت غیر انسانی“ در نوار غزه که ظاهرا “وحشتناک“ است مطلع شده اند باین جهت پیشنهادشان این است آتش بست های سه ساعته چند دقیقه ای بیشتر شود!؟ تا حتما اسرائیل برای حمله بعدی تدارک ببیند. آقای بان کی مون، دبیر کل بی و بو و خاصیت،اهل کره جنوبی، که در راس سازمان ملل “تیراندازیها“ را محکوم کرده اند و آقای سرکوزی از فرانسه اساسا با عدم توجه به تناسب بکار بردن خشونت میان دو طرف اشتهای خویش را از دست داده اند. کوهی از عبارات بی پشتوانه و مزورانه گوش فلک را کر می کند. پیام آنها به صهیونیستها این است: “زود کلک کار را بکن و ما را خلاص کن ما حاضریم برای تشییع جنازه فلسطینیها به عنوان همدردی سنگ تمام بگذاریم“. این حسابهای نابینایانی است که از مبارزه خلقها چیزی نفهمیده اند.
تمام اخبار ممالک “دموکراتیک“ جعلی است. آنها جای متجاوز و اشغالگر را با قربانی تجاوز عوض می کنند. صهیونیستها از ورود خبرنگاران برای گزارشات جنگی جلوگیری کرده و اخبار دروغ پخش می کنند. آنها دستگاه عظیم سانسور و دروغپراکنی مبتنی بر نظم نوین جهانی بنا کرده اند.
درس نوار غزه نشان می دهد که تا به چه حد این مزوران امپریالیست به “ارزشها“ی مدعی دارائی آن ،احترام می گذارند. بیک باره آزادی عقیده و دموکراسی و حقوق بشر به سکه یک پول بدل شده است. معلوم می شود این مقوله را در دنیای امپریالیستها می توان در قبر مصلحت اندیشی دفن کرد. آزادی عقیده ای که به صلاح نباشد عقیده نیست. اخباری که به صلاح نظام نباشد یا سانسور می شود و یا جعل می گردد تا ماشین عظیم شستشوی مغزی به راحتی کار کند و انسانهای دمِ توپ، برای عملیات انتحاری امپریالیستی آماده گرداند.
کاروانهای داروئی، مواد غذائی، امداهای اولیه و تیمهای پزشکی از ایران، یونان، روسیه، الجزایر، لیبی... در پشت درهای بسته “گتوی“ غزه در صحرای سینا انتظار می کشند تا بتوانند به کمک مردم بشتابند ولی دولت مصر و اسرائیل از کمکهای انسانی آنها ممانعت می کنند.
مردم دنیا با شگفتی باین جنایات ضد بشری نگاه می کنند و به مبارزات اعتراضی خود در سراسر جهان ادامه می دهند که در رسانه های “دموکراتیک“ اروپای “متمدن“ یا بازتاب ندارد و یا معیوب منعکس می گردد. هیچ فرستنده اروپائی و آمریکائی حقیقت را که صهیونیستها ناقض قرارداد بوده و به جنایت علیه بشریت دست می زنند نمی گویند. همه آنها از موشکهای بی بو و خاصیت و دست ساز حماس سخن می رانند که گویا هستی اسرائیل را بر باد می دهد.
همه جا سخن از “رادیکالها“ و “اسلام سیاسی“ است که بذر مسموم آنرا توسط عمال نقابدار خود در طی سالها در دنیا پخش کرده اند به طوریکه مشتی سفیه سیاسی به محکوم کردن دو طرف پرداخته اند. این سازمانهائی که دو طرف را محکوم می کنند برخلاف گفته یکی از بزرگان، از خود قاتلان، بدتر نیستند، اینها ،خود، جنایتکارند و از فاشیستها بدترند. آنها، بوئی از انسانیت نبرده اند. آنها، همان کسانی هستند، که همین سناریو را، برای ایران آرزو می کردند، که در پارکابی امپریالیست آمریکا، به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، بپردازند. آنها حالا باید شاهد نتایج تبلیغاتشان باشند. آن “فلسطینی“ که در نوار غزه عربده بکشد “نه به حماس و نه به اسرائیل“ انقلابی نیست، همدست صهیونیستها، فاشیستها و امپریالیستهاست و مردم فلسطین خودشان حساب این مالیخولیائیهای ضد انقلابی و پرت و پلاگو را می رسند. تجاوز صهیونیستها به نوار غزه درسهای گرانبهائی برای مردم ایران دارد. مقاومت سرسختانه ملت فلسطین، صهیونیستها را، در بن بست قرار داده، بطوریکه باید برای خلاصی از وضعیتی که هیچگاه از آن رها نخواهند شد، دست بدامان امپریالیستها شوند. آنها به فرجام کار فکر نکرده اند. روزی باید نوار غزه را ترک کنند و آنوقت رهبری مبارزه مردم بدست کسانی می افتد که مقاومت کرده اند و نه مانند کسانی چون، محمود عباسِ هیچکاره،که جاسوس اسرائیل، بودند. حماس را شاید بشود سرکوب کرد ولی آمال ملی مردم فلسطین را نمی شود سرکوب کرد و مردم بدنبال آن رهبرانی می روند که صمیمانه از این آمالها دفاع کنند. جنگی که در فلسطین درگرفته است جنگ صهیونیستها با “اسلام سیاسی“ و “تروریستها“ نیست. این جنگ حتی بعد از حماس هم ادامه خواهد داشت زیرا صهیونیستها از سلطه گری و آدمکشی و خرابکاری در منطقه دست برنخواهند داشت. مبارزه مردم منطقه علیه امپریالیسم، نمی تواند جدا از مبارزه علیه صهیونیسم باشد. و این درس بزرگ را مردم ایران باید بیآموزند و بدشمنان ایران هرگز اعتماد نکنند. امپریالیستها و صهیونیستها و نوکران ایرانی آنها نه تنها دوستان ایران نیستند بلکه دشمنان بشریتند و نابودی آنها در خدمت منافع ملی همه خلقهای جهان است.
حزب کارایران(توفان)
26 دی 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org
حال پس از ششماه که اسرائیل از اجرای مفاد قرارداد سرباز می زند و به محاصره نوار غزه با یاری، مصر، اردن، عربستان سعودی و محمود عباس و دستگاه الفتحش، ادامه می دهد، از دولت قانونی و منتخب فلسطین می طلبد که انصراف خویش را از مبارزه با اسرائیل بپذیرد تا محاصره نوار غزه خاتمه یابد. دولت منتخب و قانونی فلسطین به حق این درخواست اسرائیل را رد کرده و به مبارزه با صهیونیستها پس از طی دوران قرارداد ادامه داده است. مردم فلسطین و سازمان حماس اشغالگر نیستند در وطن خود زندگی می کنند. تجاوزگران، صهیونیستهای اسرائیلی هستند، که همه قراردادهای جهانی را به زیر پا می گذارند.
صهیونیستها به خیال خود می خواهند سازمان حماس را از بین ببرند. ولی آنچه در فلسطین است اراده شکست ناپذیر مردم فلسطین برای مبارزه با اشغالگران است. پیروزی حماس در انتخابات، پیروزی خواسته های ملی مردم فلسطین است و باین مفهوم، هر فلسطینی ،در نوار غزه، یک حماسی، است. اسرائیلیها با مردم طرفند و نه با یک گروه خاص. مقاومت مردمی را نمی توان با بمبارانهای بی وقفه و وحشیانه درهم شکست. اکنون هفته هاست صهیونیستها بیاری امپریالیستها با تمام ساز و برگ تسلیحات مدرنشان به نوار غزه وارد شده و هر لحظه سربازان تازه نفس تری به میدان می فرستند ولی هنوز نتوانسته اند ملتی را که در گرسنگی و تشنگی به سر می برند به تسلیم وادارند. صهیونیستهای نازی برای پیشبرد مقاصدشان از بمبهای فسفری که استعمالش ممنوع است برای کشتن مردم فلسطین استفاده می کنند و برای توجیه جنایتشان بدروغ متوسل شده ،مدعی می شوند، که کشتار مردم غیر نظامی زیر سر حماس است زیرا آنها مردم غیر نظامی را سپر بلای خود کرده اند. این هم نوع جدیدی از توجیه آدمکشی است که از دارو دسته جرج بوش در عراق و تجاوز به لبنان یاد گرفته اند. بمبهای خوشه ای که صهیونیستها در لبنان استفاده کردند، تنها هدفشان، نابودی مقاومت مردم و هدف قراردادن مردم غیر نظامی بود. حاشای نفرت انگیز این واقعیت ،چهره منحوس آنها را، زیباتر نمی کند. واقعیت این است که سازمان حماس که مورد تائید و انتخاب مردم فلسطین است نیازی ندارد که خود پشت سر کسی پنهان کند، همه مردم فلسطین با اسرائیل مبارزه می کنند. این صهیونیستها هستند که باید خود را پشت ریاکاری پنهان کنند و به تزویر و جعلِ خبر بپردازند. استعمال بمب فسفری در جنگ، که تفاوتی ،میان افراد نظامی و غیر نظامی، در منطقه متراکم از جمعیت، نمی شناسد ،گواه روشنی بر ریاکاری صهیونیستهاست. انسان از این همه آدمخواری و بربریت دچار شگفتی و ناباوری می شود. هدف صهیونیستها نابودی ملت فلسطین و کشتار قومی است و نه نابودی یک سازمان خاص. مگر سازمان الفتح یک سازمان اسلامی بود که مورد نفرت صهیونیستها قرار داشت. این عجوزه( الفتح ) از آن جهت موجب لذت صهیونیستها که اجیر آنها شده است. درس این جنگ نشان می دهد که صهیونیستها و امپریالیستها تا به چه حد به حقوق بشر پایبندند. آنها مدعی اند که مخالف “اجرای“ حکم اعدامند، ولی حاضرند، میلیونها نفر را، به مرگ تدریجی محکوم کرده و آنها را سر ببرند. تزویر و ریاکاری آنها در دفاع از حقوق بشر به خوبی روشن است.
غرب “متمدن“ و غیر اسلامی شتابی ندارد که به این کشتار پایان دهد. غرب “متمدن“ ابزار دادگاه کیفری جهانی را برای دستگیر ایهود اولمرت، ایهود باراک، خانم زیپی لیونی و جرج بوش به کار نمی اندازد تا مدعی دفاع از جان انسانها شود. آنها میلوسویچها و البشیرها را می خواهند. آنها ترجیح می دهند که به بهانه پادرمیانی و مذاکرات دیپلماتیک و پیشنهادهای بی مصرف و مسخره، مسئله را آنقدر کش بدهند تا اسرائیلیها، ندا را به آنها برسانند ،که ما به اهداف خود رسیده و آماده دست کشیدن از کشتاریم. آنوقت تازه صهیونیستها حاضرند با انعقاد قرارداد اسارت آور نوار غزه را ترک کنند و محمود عباس کودتاچی را بر سر کار آورند. غرب “متمدن“ تازه آنوقت با ساز و دهل فعال خواهد شد. این نمایش تا به چه خونین و منزجرانه است.
در این میان محمود عباس به عنوان دست دراز شده صهیونیستها عمل کرد. وی به کشتار مردم نوار غزه تن در داد و از اعتراضات فلسطینیهای ساحل غربی اردن بیاری سازمان جاسوسی اسرائیل جلوگیری کرد. زندانهای خویش را از فلسطینیها پر نمود و به جمع آوری اخبار و اطلاعات برای سازمان جاسوسی اسرائیل دست زد. تمام اطلاعاتی را که اسرائیلیها به خیال خویش برای کشتار رهبران حماس و یا پایگاههای آن در دست داشتند و به بمباران آن پرداختند، جاسوسان الفتح، در اختیار آنها گذارده بودند. پلیس و دولت محمود عباس هم اسلحه و هم حقوقش را از اسرائیل می گیرد. پلیس محمود عباس، پلیس اجیر صهیونیستهاست. آیا واقعا این مزدوران می خواهند از منافع ملی فلسطین دفاع کنند؟.
محمود عباس پس از اینکه در کودتای نافرجام خود علیه نماینده اکثریت مردم فلسطین با شکست روبرو شد به ساحل غربی اردن فرار کرد. در 9 فوریه 2009 دوران ریاست جمهوری این کودتاچی خودفروخته به اتمام می رسد و همانگونه که دولت فلسطین اعلام کرد وی دیگر سمتی در این دولت ندارد. ولی این کودتاچی خود را مجدد رئیس جمهور اعلام کرده است و می خواهد انتخابات را در سال 2010 برگذار کند به امید اینکه صهیونیستها کار مبارزان فلسطینی را که خواهان خیانت ملی نیستند در سواحل غربی اردن و نوار غزه بسازند. در این همدستی زشت، دولتهای مصر و اردن و عربستان سعودی همکاری رسمی می کنند. ترس عربستان از نفوذ ایران است و آنها حاضرند تمام مردم عرب فلسطین به قتل برسند تا مبادا اینکه ایران در فلسطین نفوذ پیدا کند. سرکوب مردم فلسطین و تارو مار کردن حماس که هرگز عملی نخواهد بود سرآغاز تدارک برای تجاوز به ایران است. صهیونیستها و امپریالیستها می خواهند از پشت جبهه خویش مطمئن شوند. همه ارتجاع منطقه نیز با آنها همدستند.
آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل از تصویب قطعنامه های ضد اسرائیلی جلو می گیرد و اجازه کشتار مردم فلسطین را صادر می کند. صهیونیستها بریش تصمیمات سازمان ملل می خندند و کسی نیست این قلدران را محاصره اقتصادی کند. همه این بشردوستان کاذب در حالیکه اشکهای تمساح به چهره دارند بی عملی عمدی خویش را در همدستی با صهیونیستها در کشتار مردم فلسطین در پشت کوهی از گفتار و عبارات پوچ می پوشانند. آمریکائیها از “وضعیت غیر انسانی“ در نوار غزه که ظاهرا “وحشتناک“ است مطلع شده اند باین جهت پیشنهادشان این است آتش بست های سه ساعته چند دقیقه ای بیشتر شود!؟ تا حتما اسرائیل برای حمله بعدی تدارک ببیند. آقای بان کی مون، دبیر کل بی و بو و خاصیت،اهل کره جنوبی، که در راس سازمان ملل “تیراندازیها“ را محکوم کرده اند و آقای سرکوزی از فرانسه اساسا با عدم توجه به تناسب بکار بردن خشونت میان دو طرف اشتهای خویش را از دست داده اند. کوهی از عبارات بی پشتوانه و مزورانه گوش فلک را کر می کند. پیام آنها به صهیونیستها این است: “زود کلک کار را بکن و ما را خلاص کن ما حاضریم برای تشییع جنازه فلسطینیها به عنوان همدردی سنگ تمام بگذاریم“. این حسابهای نابینایانی است که از مبارزه خلقها چیزی نفهمیده اند.
تمام اخبار ممالک “دموکراتیک“ جعلی است. آنها جای متجاوز و اشغالگر را با قربانی تجاوز عوض می کنند. صهیونیستها از ورود خبرنگاران برای گزارشات جنگی جلوگیری کرده و اخبار دروغ پخش می کنند. آنها دستگاه عظیم سانسور و دروغپراکنی مبتنی بر نظم نوین جهانی بنا کرده اند.
درس نوار غزه نشان می دهد که تا به چه حد این مزوران امپریالیست به “ارزشها“ی مدعی دارائی آن ،احترام می گذارند. بیک باره آزادی عقیده و دموکراسی و حقوق بشر به سکه یک پول بدل شده است. معلوم می شود این مقوله را در دنیای امپریالیستها می توان در قبر مصلحت اندیشی دفن کرد. آزادی عقیده ای که به صلاح نباشد عقیده نیست. اخباری که به صلاح نظام نباشد یا سانسور می شود و یا جعل می گردد تا ماشین عظیم شستشوی مغزی به راحتی کار کند و انسانهای دمِ توپ، برای عملیات انتحاری امپریالیستی آماده گرداند.
کاروانهای داروئی، مواد غذائی، امداهای اولیه و تیمهای پزشکی از ایران، یونان، روسیه، الجزایر، لیبی... در پشت درهای بسته “گتوی“ غزه در صحرای سینا انتظار می کشند تا بتوانند به کمک مردم بشتابند ولی دولت مصر و اسرائیل از کمکهای انسانی آنها ممانعت می کنند.
مردم دنیا با شگفتی باین جنایات ضد بشری نگاه می کنند و به مبارزات اعتراضی خود در سراسر جهان ادامه می دهند که در رسانه های “دموکراتیک“ اروپای “متمدن“ یا بازتاب ندارد و یا معیوب منعکس می گردد. هیچ فرستنده اروپائی و آمریکائی حقیقت را که صهیونیستها ناقض قرارداد بوده و به جنایت علیه بشریت دست می زنند نمی گویند. همه آنها از موشکهای بی بو و خاصیت و دست ساز حماس سخن می رانند که گویا هستی اسرائیل را بر باد می دهد.
همه جا سخن از “رادیکالها“ و “اسلام سیاسی“ است که بذر مسموم آنرا توسط عمال نقابدار خود در طی سالها در دنیا پخش کرده اند به طوریکه مشتی سفیه سیاسی به محکوم کردن دو طرف پرداخته اند. این سازمانهائی که دو طرف را محکوم می کنند برخلاف گفته یکی از بزرگان، از خود قاتلان، بدتر نیستند، اینها ،خود، جنایتکارند و از فاشیستها بدترند. آنها، بوئی از انسانیت نبرده اند. آنها، همان کسانی هستند، که همین سناریو را، برای ایران آرزو می کردند، که در پارکابی امپریالیست آمریکا، به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، بپردازند. آنها حالا باید شاهد نتایج تبلیغاتشان باشند. آن “فلسطینی“ که در نوار غزه عربده بکشد “نه به حماس و نه به اسرائیل“ انقلابی نیست، همدست صهیونیستها، فاشیستها و امپریالیستهاست و مردم فلسطین خودشان حساب این مالیخولیائیهای ضد انقلابی و پرت و پلاگو را می رسند. تجاوز صهیونیستها به نوار غزه درسهای گرانبهائی برای مردم ایران دارد. مقاومت سرسختانه ملت فلسطین، صهیونیستها را، در بن بست قرار داده، بطوریکه باید برای خلاصی از وضعیتی که هیچگاه از آن رها نخواهند شد، دست بدامان امپریالیستها شوند. آنها به فرجام کار فکر نکرده اند. روزی باید نوار غزه را ترک کنند و آنوقت رهبری مبارزه مردم بدست کسانی می افتد که مقاومت کرده اند و نه مانند کسانی چون، محمود عباسِ هیچکاره،که جاسوس اسرائیل، بودند. حماس را شاید بشود سرکوب کرد ولی آمال ملی مردم فلسطین را نمی شود سرکوب کرد و مردم بدنبال آن رهبرانی می روند که صمیمانه از این آمالها دفاع کنند. جنگی که در فلسطین درگرفته است جنگ صهیونیستها با “اسلام سیاسی“ و “تروریستها“ نیست. این جنگ حتی بعد از حماس هم ادامه خواهد داشت زیرا صهیونیستها از سلطه گری و آدمکشی و خرابکاری در منطقه دست برنخواهند داشت. مبارزه مردم منطقه علیه امپریالیسم، نمی تواند جدا از مبارزه علیه صهیونیسم باشد. و این درس بزرگ را مردم ایران باید بیآموزند و بدشمنان ایران هرگز اعتماد نکنند. امپریالیستها و صهیونیستها و نوکران ایرانی آنها نه تنها دوستان ایران نیستند بلکه دشمنان بشریتند و نابودی آنها در خدمت منافع ملی همه خلقهای جهان است.
حزب کارایران(توفان)
26 دی 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org