اینکه اسرائیل در تجاوزش به نوار غزه به جنایت جنگی متوسل شده است دیگر مورد تردید کسی نیست. حتی کار بجائی رسیده است که ممالک امپریالیستی برای تسکین افکار عمومی خود و نشان دادن “اصولیت“ خویش از ارتکاب به جنایت جنگی سخن می رانند و خواهان عکس العمل جامعه جهانی هستند. دبیرکل بی اراده سازمان ملل صدایش در نمی آید و بجز یک قرقر اولیه برای خالی نبودن عریضه گام مثبت و محکمی بر نمی دارد و جلسه شورای امنیت را برای رسیدگی بیک جنایت ضد بشری فرا نمی خواند. البته اسرائیلیها می گویند که چگونه است که آتش زدن فلوجه در عراق توسط آمریکائیها با بمب فسفر جنایت جنگی نیست، ولی تجاوز ما به غزه و کشتار مردم عادی فلسطین با همان بمب فسفر جنایت علیه بشریت محسوب می شود؟ حرف درستی است که ما از پاسخ به آن در مانده ایم! امپریالیستهای اروپائی پاسخ می دهند که اگر ما در مورد آمریکائیها زیر سبیلی همه چیز را رد کردیم ولی ریش خودمان در یوگسلاوی گرفتار است و آنوقت نمی توانیم اسناد قلابی را علیه جنایات میلوسوویچ و یا تبرئه جنایتکاران کوزووئی را در افکار عمومی توجیه کنیم. پس در اینجا پای سبیل آمریکائی و ریش اروپائی در کار است.
بقدری صحنه های جنایات صهیونیستها در نوار غزه که ملتی را به جرم انتخاب حزبی که مورد قبول “دموکراتهای“ امپریالیست و صهیونیست نبوده گرسنگی می دهند، تکان دهنده بوده است که حتی صدای سربازان اسرائیلی نیز در آمده است. سربازان اسرائیلی در خاطرات و مصاحبه های خویش تائید کرده اند که دستور مستقیم داشته اند که هر جنبده ای را بدون پرس و جو بکشند. پیر و جوان برای آنها فرق نمی کرده است. آنهاموظف بودند بداخل خانه ها نفوذ کرده و قتل عام نمایند تا هیچ فلسطینی باقی نماند. آنها همان سیاست صبرا و شتیلا را در نوار غزه اعمال کرده اند. سربازان موظف بوده اند بچه ها را نیز بکشند و آنها این کار را در خدمت منافع صهیونیستی اسرائیل کرده اند. بمبهای فسفری آنها همه مناطق ازدحام فلسطینی ها را هدف قرار داده بوده است. پاره ای سربازان اسرائیلی که وجدانشان از این همه جنایت معذب شده بود اعتراف کردند که رهبری دولت اسرائیل با هدف نابودی خانه های فلسطینیها و کشتار مردم غیر نظامی به نوار غزه حمله کرد. سربازان گزارش دادند که به ما دستور داده شده بود “برای حفظ خود“ حتی افراد غیر مسلح را نیز به قتل برسانیم. یکی از آنها گفت: “واحد نظامی ما وارد یک ساختمان شد و طبقه به طبقه همه افراد ساختمان را به قتل رسانید. من این عمل را جنایت نام می نهم“. این سرباز از قتل یک زن مسن صحبت کرد که مسلح نبود ولی فرمانده به سربازان امر کرد وی را به قتل برسانند. سرباز دیگری به فرمان قتل یک خانواده فلسطینی اشاره کرد که در سردرگمی بمباران در جهت نادرست پا به فرار گذاشته بودند. فرمان این بود همه را به قتل برسانید. وی بعد از این قتل احساس دهشتناکی داشت. تبلیغ حاکم در ارتش این بود که جان فلسطینیها از جان ما ارزش کمتری دارد و سربازان با این روحیه آدم می کشتند. این ها تنها گوشه ای از جنایات اسرائیل در نوار غزه است که در نشریات اشپیگل و زود دویچه آلمان منتشر شده است. حتی روزنامه های اسرائیلی نیز آنرا منتشر کرده اند. وقایع نشان می دهند که صهیونیستهای اسرائیلی مانند نازیها و با همان روش نازیها، فلسطینیها را می کشتند تا از تعداد آنها بکاهند و سرزمینهایشان را اشغال کنند. اسرائیلیها هولوکاست به مراتب وحشتناک تری را در نوار غزه برپا ساخته اند. سخن بر سر بود و نبود ملت فلسطین است، سخن بر سر کشتار قومی است. سخن بر سر نفی موجودیت یک ملت با قتل عام آن ملت است. در چنین وضعی همه نیروهای فلسطینی متحد و یکپارچه در مقابل فاشیستهای اسرائیلی بپا خواستند و یک تنه به مقابله برخاستند. این یک روش انقلابی و آن چیزی بود که عقل سلیم حکم میکند. مشتی مالیخولیائی ایرانی که خود را انقلابی می دانند ولی چه خود بدانند و چه از روی نادانی ندانند همدست صهیونیستها در ایران هستند شعار می دادند که ملت فلسطین نباید تنها علیه اسرائیل بجنگد بلکه باید یک تیر به سوی اسرائیل رها کند و سه تیر به سمت حماس شلیک نماید. بنظر آنها وظیفه مردم فلسطین این است که در هر دو جبهه(کدام دو جبهه-توفان) بجنگد. بنظر این ارتشبدان و سپه سالاران ضد انقلابی نیروهای “مترقی“ فلسطینی باید “جبهه موهومی سوم“ خود را با سپاه موهومی خویش تاسیس کنند و مانند دون کیشوت به جنگ آسیاب بادی بروند. این پرت و پلاگوئیها را این عده مالیخولیائی تئوریهای انقلابی جا می زنند. آن نیروی فرضی “انقلابی“ در نوار غزه که در زمان تجاوز واقعی اسرائیل برای قتل عام یک ملت که شامل همان مالیخولیائیهای “انقلابی“ هم می شود، به روی حماس اسلحه بکشد تنها می توانند جاسوس اسرائیل و آمریکا باشند و نه متحد خلق یکپارچه فلسطین. آنها انقلابی نیستند ضد انقلابی هستند ومردم فلسطین درسته آنها را قورت می دهند. خوشبختانه کسی در نوار غزه از این رهبران مالیخولیائی ایرانی ندارد که مردم را در آنجا به کشتن دهد. این عده همانهائی هستند که در ایران نیز می خواستند در زمان تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها و پرتاب بمبهای فسفری و شاید هم اتمی در دو جبهه بجنگند. هم “به جمهوری اسلامی نه بگویند و هم به آمریکا و اسرائیل“. آنها در ایران می خواستند جبهه سومی با لشگریان موهومی ایجاد کنند. برخی از این ضد انقلابیهای خارج کشور ارتش موهومیشان در مرز ترکیه و ایران کمین گرفته بود و منتظر حمله آمریکا بود. حال که خطر تجاوز ارتش آمریکا کاهش یافته ارتش موهومی آنها دچار سرگردانی است و حاضر نیست به ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه رودررو برود. آنها که می خواستند در دو جبهه مبارزه مسلحانه کنند حال که کار به مبارزه تنها در یک جبهه رسیده است از زیرش درمی روند. کسی که زورش به مبارزه در دو جبهه می رسید به طریق اولی باید زورش به مبارزه در یک جبهه هم برسد. پس چرا از این انقلابیون کاذب خبری نیست. حزب ما همان روز گفت و امروز تائید می کند که آنها می خواستند در پا رکابی امپریالیستها و صهیونیستها به ایران روند. کسانی که در زمان تجاوز و جنایات کاری صهیونیستها به مردم فلسطین دو طرف را محکوم کرده و مزورانه از اسرائیل دفاع می کردند از صهیونیستها نیز جنایتکارترند. اینها همان جنگجویان همه فن حریف در ایران هم هستند. ماهیت خطرناک و ضد انقلابی آنها در جریان مبارزه مردم فلسطین برملا شد. این امر باید به هشیاری مردم ایران منجر شود. حزب ما از افشاء این همدستان پنهان صهیونیستها که پیروان تئوریهای ارتجاعی منصور حکمت هستند لیکن “غرور“ خرده بورژوائی و روشنفکرانه آنها به آنها اجازه نمی دهد که جسورانه به آن اعتراف کنند، دست بر نمی دارد. سیر تاریخ نظریه حزب ما را تائید می کند و کار این تروتسکیستهای بی وطن و ماجراجو و سوپر انقلابی زار خواهد شد. این عده اگر از گردابی که در آن افتاده اند بدر نیایند در کنار ارتجاع سر در خواهند آورد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 110 اردیبهشت ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
بقدری صحنه های جنایات صهیونیستها در نوار غزه که ملتی را به جرم انتخاب حزبی که مورد قبول “دموکراتهای“ امپریالیست و صهیونیست نبوده گرسنگی می دهند، تکان دهنده بوده است که حتی صدای سربازان اسرائیلی نیز در آمده است. سربازان اسرائیلی در خاطرات و مصاحبه های خویش تائید کرده اند که دستور مستقیم داشته اند که هر جنبده ای را بدون پرس و جو بکشند. پیر و جوان برای آنها فرق نمی کرده است. آنهاموظف بودند بداخل خانه ها نفوذ کرده و قتل عام نمایند تا هیچ فلسطینی باقی نماند. آنها همان سیاست صبرا و شتیلا را در نوار غزه اعمال کرده اند. سربازان موظف بوده اند بچه ها را نیز بکشند و آنها این کار را در خدمت منافع صهیونیستی اسرائیل کرده اند. بمبهای فسفری آنها همه مناطق ازدحام فلسطینی ها را هدف قرار داده بوده است. پاره ای سربازان اسرائیلی که وجدانشان از این همه جنایت معذب شده بود اعتراف کردند که رهبری دولت اسرائیل با هدف نابودی خانه های فلسطینیها و کشتار مردم غیر نظامی به نوار غزه حمله کرد. سربازان گزارش دادند که به ما دستور داده شده بود “برای حفظ خود“ حتی افراد غیر مسلح را نیز به قتل برسانیم. یکی از آنها گفت: “واحد نظامی ما وارد یک ساختمان شد و طبقه به طبقه همه افراد ساختمان را به قتل رسانید. من این عمل را جنایت نام می نهم“. این سرباز از قتل یک زن مسن صحبت کرد که مسلح نبود ولی فرمانده به سربازان امر کرد وی را به قتل برسانند. سرباز دیگری به فرمان قتل یک خانواده فلسطینی اشاره کرد که در سردرگمی بمباران در جهت نادرست پا به فرار گذاشته بودند. فرمان این بود همه را به قتل برسانید. وی بعد از این قتل احساس دهشتناکی داشت. تبلیغ حاکم در ارتش این بود که جان فلسطینیها از جان ما ارزش کمتری دارد و سربازان با این روحیه آدم می کشتند. این ها تنها گوشه ای از جنایات اسرائیل در نوار غزه است که در نشریات اشپیگل و زود دویچه آلمان منتشر شده است. حتی روزنامه های اسرائیلی نیز آنرا منتشر کرده اند. وقایع نشان می دهند که صهیونیستهای اسرائیلی مانند نازیها و با همان روش نازیها، فلسطینیها را می کشتند تا از تعداد آنها بکاهند و سرزمینهایشان را اشغال کنند. اسرائیلیها هولوکاست به مراتب وحشتناک تری را در نوار غزه برپا ساخته اند. سخن بر سر بود و نبود ملت فلسطین است، سخن بر سر کشتار قومی است. سخن بر سر نفی موجودیت یک ملت با قتل عام آن ملت است. در چنین وضعی همه نیروهای فلسطینی متحد و یکپارچه در مقابل فاشیستهای اسرائیلی بپا خواستند و یک تنه به مقابله برخاستند. این یک روش انقلابی و آن چیزی بود که عقل سلیم حکم میکند. مشتی مالیخولیائی ایرانی که خود را انقلابی می دانند ولی چه خود بدانند و چه از روی نادانی ندانند همدست صهیونیستها در ایران هستند شعار می دادند که ملت فلسطین نباید تنها علیه اسرائیل بجنگد بلکه باید یک تیر به سوی اسرائیل رها کند و سه تیر به سمت حماس شلیک نماید. بنظر آنها وظیفه مردم فلسطین این است که در هر دو جبهه(کدام دو جبهه-توفان) بجنگد. بنظر این ارتشبدان و سپه سالاران ضد انقلابی نیروهای “مترقی“ فلسطینی باید “جبهه موهومی سوم“ خود را با سپاه موهومی خویش تاسیس کنند و مانند دون کیشوت به جنگ آسیاب بادی بروند. این پرت و پلاگوئیها را این عده مالیخولیائی تئوریهای انقلابی جا می زنند. آن نیروی فرضی “انقلابی“ در نوار غزه که در زمان تجاوز واقعی اسرائیل برای قتل عام یک ملت که شامل همان مالیخولیائیهای “انقلابی“ هم می شود، به روی حماس اسلحه بکشد تنها می توانند جاسوس اسرائیل و آمریکا باشند و نه متحد خلق یکپارچه فلسطین. آنها انقلابی نیستند ضد انقلابی هستند ومردم فلسطین درسته آنها را قورت می دهند. خوشبختانه کسی در نوار غزه از این رهبران مالیخولیائی ایرانی ندارد که مردم را در آنجا به کشتن دهد. این عده همانهائی هستند که در ایران نیز می خواستند در زمان تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها و پرتاب بمبهای فسفری و شاید هم اتمی در دو جبهه بجنگند. هم “به جمهوری اسلامی نه بگویند و هم به آمریکا و اسرائیل“. آنها در ایران می خواستند جبهه سومی با لشگریان موهومی ایجاد کنند. برخی از این ضد انقلابیهای خارج کشور ارتش موهومیشان در مرز ترکیه و ایران کمین گرفته بود و منتظر حمله آمریکا بود. حال که خطر تجاوز ارتش آمریکا کاهش یافته ارتش موهومی آنها دچار سرگردانی است و حاضر نیست به ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه رودررو برود. آنها که می خواستند در دو جبهه مبارزه مسلحانه کنند حال که کار به مبارزه تنها در یک جبهه رسیده است از زیرش درمی روند. کسی که زورش به مبارزه در دو جبهه می رسید به طریق اولی باید زورش به مبارزه در یک جبهه هم برسد. پس چرا از این انقلابیون کاذب خبری نیست. حزب ما همان روز گفت و امروز تائید می کند که آنها می خواستند در پا رکابی امپریالیستها و صهیونیستها به ایران روند. کسانی که در زمان تجاوز و جنایات کاری صهیونیستها به مردم فلسطین دو طرف را محکوم کرده و مزورانه از اسرائیل دفاع می کردند از صهیونیستها نیز جنایتکارترند. اینها همان جنگجویان همه فن حریف در ایران هم هستند. ماهیت خطرناک و ضد انقلابی آنها در جریان مبارزه مردم فلسطین برملا شد. این امر باید به هشیاری مردم ایران منجر شود. حزب ما از افشاء این همدستان پنهان صهیونیستها که پیروان تئوریهای ارتجاعی منصور حکمت هستند لیکن “غرور“ خرده بورژوائی و روشنفکرانه آنها به آنها اجازه نمی دهد که جسورانه به آن اعتراف کنند، دست بر نمی دارد. سیر تاریخ نظریه حزب ما را تائید می کند و کار این تروتسکیستهای بی وطن و ماجراجو و سوپر انقلابی زار خواهد شد. این عده اگر از گردابی که در آن افتاده اند بدر نیایند در کنار ارتجاع سر در خواهند آورد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 110 اردیبهشت ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org