۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

13 آبان، حماسۀ شنبۀ سرخ و هراس رژیم ازحضور مردم در خیابانﻫﺎ


13 آبان، روزدانش آموزبزودی فرا می رسد. این روز یاد آور حماسۀ خونین هزاران دانش آموزی است که در 1357 به حمایت از اعتصاب آموزگاران، به حمایت از اعتصاب هزاران نفر ار کارگران نفت خوزستان، کارگران و کارمندان شرکت ملی گاز ایران، اعتصاب کارگران و کارمندان دخانیات، اعتصاب کادرپزشکی بیمارستانﻫﺎ، اعتصاب کارکنان آب تهران و به حمایت و همبستگی از تظاهراتﻫﺎﻯ پر شکوه مردم در سراسر ایران یک پارچه به میدان آمدند و با پیوستن به دانشجویان انقلابی در مقابل دانشگاه تهران با نیروی گارد شاهنشاهی رژیم منفور پهلوی قهرمانانه دست به نبرد زدند. دراثر یورش وحشیانۀ نیروی سرکوبگر،دهﻫﺎ تن از دانش آموزان به خون درغلطیدند. در این روز تاریخی، جوانان انقلابی میهن ما با تودهﻫﺎﻯ رنج و کار پیمان خونین خویش را هرچه مستحکم تر ساختند. فریاد رسای جوانان که توفید:
دانشگاه سنگر آزادی است نه لانۀ جاسوسان، رژیم سرسپردۀ شاه را به لرزه در آورد. پی آمد حماسۀ شنبۀ سرخ، جوانان انقلابی مجسمۀ شاه را در صحن دانشگاه تهران به خاک کشیدند. شعلهﻫﺎﻯ خشم تودهﻫﺎﻯ ستمدیدۀ جوانان از فراز دانشگاه هرچه مشتعل تر به آسمان زبانه کشید. عکس درباریان طعمۀ آتش گشت و شور انقلابی به اوج رسید. تا سرانجام به رغم تمامی توطئهﻫﺎ، سرنیزهﻫﺎ، حبس و شکنجه و اعدام مخالفین و مبارزین انقلابی و کمونیست، شاه با تاج و تخت فرسودۀ سلطنت به مزبلۀ تاریخ راهی گشت.
با روی کارآمدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، 13 آبان، حماسۀ شنبۀ سرخ، به "حماسۀ مبارزه علیۀ استکبار جهانی، روز دانشجویان خط امام، روز تسخیر سفارت آمریکا و روز تبعید خمینی بت شکن به ترکیه"، تبدیل گشت. رژیم سرمایهﺩاری ولایت فقیه اسلامی هر ساله تلاش نمود صدها هزارنفر را به بهانۀ این روز به میدان آورد تا پایهﻫﺎﻯ حکومت استبدادی خویش را مستحکم نماید. رژیم که هیچ نقشی برای تودهﻫﺎ جز رمۀ گوسفند قائل نیست برای تفرقه و شستشوی مغزی جوانان و تداوم حکومت خویش به ریسمان مذهب چنگ زد و با فریب و نیرنگ بخشی از جوانان نا آگاه را به عملۀ سرکوبی و خبر چینی تبدیل ساخت. با این همه دیری نپائید که بازار فریب کاری رژیم پس ماندۀ اسلامی کساد شد و کفگیر سیاستﻫﺎﻯ اغواگرانه وهالۀ نور احمدی نژادها به ته دیگ خورد و اکنون بعد از سه دهه کشتار و سرکوب خونین مردم ، تجاوز و شکنجهﻫﺎﻯ وحشیانه، فقر و فساد و دزدی و تبعیض و دروغ و تقلب و ریا و شکاف و چند دستگی درون حکومتی، او خود را در محاصرۀ مردم می بیند و در آستانۀ برگزاری تظاهرات 13 آبان، به عزا نشسته است.
باند نظامی- کودتاچی احمدی نژاد می پنداشت با سرکوب خونین تظاهرات مردم که در اعتراض به نتایج انتخابات شکل گرفت، می تواند با توسل به بستن تمام روزنهﻫﺎﻯ تنفسی جامعه، تودهﻫﺎ به ویژه جوانان را خانه نشین گرداند و به خلافت جابرانهﺍش ادامه دهد. لیکن مردم ما نیز با زیرکی و استفاده از هر فضایی به خیابانﻫﺎ آمده و فریاد خشم خود را علیۀ رژیم جمهوری اسلامی و باندهای تبهکار و آدمکش و شکنجه گر بی وجدان ابراز داشتهﺍند. روز قدس برای رژیم زهر مار شد. وی در انظار داخلی و بین المللی بیش از پیش افشاء و بی اعتبارشد. مسابقۀ فوتبال در استادیوم صد هزارنفری نیزموجب نگرانی رژیم گشت. جوانان با شعا مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر دولت کودتا به رژیم و سیاست ورزشی وی تف ریختند. دانشجویان با پرتاب لنگه کفش به سوی وزیراسبق ارشاد جمهوری اسلامی و فریاد دولت کودتا، استعفا، استعفا، نشان دادند که برای آزادی قاطعانه می رزمند و هراسی به دل راه نمی دهند. مبارزات کارگران، دانشجویان و جوانان در اشکال مختلف ادامه داشته و خواب از چشمان ارتجاع ربوده است. مردم ما ،امروزاز هر فرصت و مراسم و یادبودی، هر رخداد تاریخی چه در قالب برگزاری نمایشگاهﻫﺎ، فرهنگی، اجتماعی، روزدانش آموز، روزدانشجو، سالگرد انقلاب بهمن، روزقدس و نمازجمعهﻫﺎ... سود می جویند و به صورت تودهﺍﻯ به خیابانﻫﺎ می آیند و با مشتﻫﺎﻯ گره کرده و شعارهای کوبنده با مزدوران سرکوبگر رژیم اسلامی در گیرمی شوند. رژیم نه راه پیش دارد و نه راه پس.جمهوری اسلامی اگربه استقبال این مراسمﻫﺎ و سالگردها برود با تظاهرات و شعارهای کوبنده روبرو می شود و اگر غیر این عمل کند به معنای عقب نشینی و اعلام شکست رسمی وتائید هراس و وحشت ازمردم معترض و خشمگین است. رژیم مافیای احمدی نژاد که به شدت احساس خطر می کند و به مردم دندان نشان می دهد. سردارجوکار رئیس بسیج دانش آموزی در مورد 13 آبان تهدید نمود که : « دراین روز سه میلیون دانش آموز بسیجی در مراسم مبارزه با استکبار جهانی در راه پیمائی سراسر کشور حضوری سازمان یافته خواهند داشت .... عدهﺍﻯ فریب خورده می خواهند از این فضاها سوء استفاده کنند و دشمن سعی دارد در جنبشﻫﺎﻯ انقلابی انحراف ایجاد کند. اما مردم با بصیرت و هوشیاری که دارند این توطئهﻫﺎ را خنثی خواهند کرد» .
علی فضلی فرماندۀ سپاه استان تهران نیز درجمع بسیجیان کرج گفت:« کانون فتنه اعلام کرده که در روز 13 آبان شیطنتﻫﺎئی خواهد داشت. در این زمینه باید هشیارباشیم و غفلت نکنیم».
اسماعیل احمدی مقدم فرماندۀ نیروی انتظامی ایران نیز در سوم آبان به خبرگزاری ایلنا گفت که « برای برگزاری هرگونه تجمعی در 13 آبان باید مجوز گرفته شود». این در حالی است که در گذشته برای برگزاری چنین روزی هیچ سخن از مجوز نبود. احمد جنتی دبیر شورای نگهبان نیز درهمین رابطه درنماز جمعه 24 مهرماه اشاره داشت: « کسانی که مهرۀ دست دیگران هستند و نقشهﻫﺎیشان در مراسمی مانند روز قدس خنثی شد، در این مراسم نیز بی نقشه نیستند، هرچند می دانند این بارهم نقشهﻫﺎیشان بر آب خواهد شد .عده‌ای می‌خواهند نظام را براندازی کنند و عده‌ای هم نمی‌گذارند،عده‌ای در روز 13 آبان اگر «رو» پیدا کنند بدشان نمی‌آید که شعار زنده‌باد آمریکا هم سر دهند،اگر دستگاه قضائی در مقابل فتنه‌گران سست رفتار کند خیانت كرده است»
اینها همه وحشت روزافزون رژیم امنیتی نظامی احمدی نژاد از روز13 آبان، روز دانش آموز است و می خواهد با این عربده کشیﻫﺎ به هواداران و مزدوران خود اعتماد به نفس دهد و با جوانان مبارز و انقلابی مقابله نماید. اما این تازه آغاز جنگ است. جوانان پر شور و مبارز باز هم به میدان خواهند آمد و با، شعارهای توپ، تانک، مسلسل، اعدام، شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری" دیگر اثر ندارد و "نترسیم، نترسیم ما همه باهم هستیم" رژیم را به چالش خواهند گرفت. روز13 آبان ، حماسۀ شنبۀ سرخ، سنت باشکوه ضد استبدادی و همبستگی و یگانگی دانش آموزان با کارگران اعتصابی جنوب و آموزگاران و سایر زحمتکشان علیۀ ارتجاع سلطنت پهلوی است و اکنون با گسترش اعتصابات کارگری، اعتراضات کارگران لوله سازی اهواز، پیکارکارگران نیشکر هفت تپه، اعتراضات کارگران شرکت واحد، اعتراضات کارگران ایران خودرو صدها اعتصاب دیگر کارگری، می باید به دفاع روشن از مطالبات بر حق کارگران و آزادی بی قید و شرط فعالین کارگری و همۀ زندانیان سیاسی پرداخت و بر پیوند جنبش اعتراضی با کارگران قهرمان ایران تأکید ورزید.
جنبش تودهﺍﻯ هر روز دامنۀ وسیع تری می گیرد. ما ایقان داریم با میدان آمدن طبقۀ کارگرقهرمان ایران و کنارزدن تمام تفالهﻫﺎﻯ ضد انقلاب و جناحﻫﺎﻯ رنگارنگ بورژوازی که در سرکوب و خفه کردن انقلاب بهمن و دست آوردهای آن سهیم بودند و امروز نیزبرسرقدرت وغارت مردم با جناح غالب در گیرند، کلیت نظام فاشیستی جمهوری اسلامی را با تمام سازو برگش سرنگون و یک باردیگررسالت و نقش تاریخی خویش را در برچیدن استبداد سیاه قرون وسطائی و استقرار آزادی ایفا خواهد نمود و جزاین نیز نخواهد بود.

یاد جانباختگان حماسۀ شنبۀ سرخ گرامی باد!
سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
آبان 1388
www.toufan.org

* * * * * *
یادی از رفیق داریوش فاضلی عضو هئیت رهبری شنبۀ سرخ

13 آبان، روز دانش آموز، حماسۀ شنبۀ سرخ نزدیک است. شنبۀ سرخ نام نشریه اتحادیۀ دانش آموزان ایران بود که در بهار آزادی و در فضای انقلابی تأسیس گردید، به سرعت رشد کرد و در دفاع از آزادی و دست آوردهای انقلاب شکوهمند بهمن 57 و آگاهی بخشیدن به دانش آموزان نقش به سزائی ایفا نمود. نشریۀ شنبۀ سرخ به طور مرتب انتشار می یافت و در قلوب بسیاری از دانش آموزان جای گرفته بود و هر روز بر تیراژش افزوده می شد. روزی نبود که اتحادیۀ دانش آموزان ــ شنبۀ سرخ مورد هجوم وحشیانۀ تاریک اندیشان و چماقﺩاران حزب اللهی قرار نگیرد. بارها اعضای اتحادیۀ شنبۀ سرخ به خاطر فعالیت خستگی ناپذیر و آگاهی بخش و افشاگرانۀ شان از مدارس اخراج و مورد آزار و اذیت و سرکوب قرارگرفتند. بعد از کودتای 30 خرداد 60، فرمان سلاخی انقلابیون و ریشه کن کردن انقلاب توسط رهبر جمهوری اسلامی، خمینی جلاد و اصلاح طلبان رنگارنگ کنونی آغاز شد و اعدامﻫﺎﻯ جنون آمیز جوانان، شکنجه و تجاوز به دختران باکره قبل از تیرباران و سرکوب وحشیانۀ خانوادهﻫﺎﻯ داغدار شرط بقای رژیم کثیف و ضد بشری نظام اسلامی گردید. در این بین اعضای شنبۀ سرخ نیز از زیر تیغ سلاخی رژیم اسلامی گذشتند و دهﻫﺎ تن ازیاران و نونهالان این اتحادیه به جوخۀ اعدام سپرده شدند. رفقا نبی مفیدی 14 ساله، مهدی شیرخدا، داریوش اسفراینی، مسعود نائبیان، داریوش انصاری و دهﻫﺎ دانش آموز پر امید دیگر اعضای اتحادیۀ شنبۀ سرخ یا به زندان افتادند و یا بلافاصله درسالﻫﺎﻯ 60 تا 63 تیرباران شدند. رفیق داریوش فاضلی یکی از اعضای رهبری اتحادیۀ دانش آموزان شنبۀ سرخ و مسئول کل تشکیلات مازندران بود که به جرم وفاداری به آرمان کمونیستی و دفاع از کارگران و زحمتکشان درمهرماه 1362 تیرباران شد. یاد نامۀ زیر در سال 1362 توسط حزب کارایران(توفان) درایران انتشار یافت وبا اضافاتی بر آن در کتاب یادنامۀ جانباختگان توفان، مرغان پرکشیدۀ توفان ، در 1364 مجدداً منتشرگردید. ما با انتشار این یادنامه یاد و خاطرۀ رفیق داریوش فاضلی و دهﻫﺎ تن از اعضای جانباختۀ شنبۀ سرخ و هزاران جوان و نو جوان دانش آموز مبارز و انقلابی را که توسط رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی تیرباران شدند، گرامی می داریم و ایمان داریم که روزی مردم شریف ایران انتقام خون این جوانان را با سرنگونی رژیم اسلامی، محاکمه و مجازات عاملان و آمران این کشتار بیرحمانه خواهد گرفت و جز این نیز نخواهد شد.
هئیت تحریریه نشریه الکترونیکی توفان
آبان ماه 1388
* * *
« رفیق داریوش فاضلی در سال ١٣٤۰ در خانوادهﺍﻯ متوسط در شهر محمود آباد مازنداران چشم به جهان گشود. او به همت و فداکاری پدرش که کارگر خیاطی است توانست به مدرسه رود و ضمن کار به تحصیل خویش نیز ادامه دهد و تا کلاس سوم نظری را در شهر محمود آباد به پایان رسانید.
رفیق داریوش به اتفاق برادر کمونیست خویش قدرت فاضلی و رفیق جان برار روحی و سایر رفقای توفان با فعالیت در روستاهای محمود آباد موجب حرکتﻫﺎﻯ وسیع روستائی گردیدند و بدین مناسبت از نفوذ قابل توجهی در میان دهقانان منطقه برخوردار بودند. قبل از انقلاب، فعالیت ارزشمند رفقا دوشادوش دهقانان زجر کشیدۀ منطقه، منجر به تقسیم زمین فئودالﻫﺎ بین دهقانان گردید و بدین جهت توفانیان نزد روستائیان از محبوبیت خاص برخوردار بودند.
رفیق داریوش٬ این فرزند رنج و کار٬ مارکسیسم ــ لنینیسم این مکتب رهائی بشریت از جور و ستم و استٽمار را در نزد کمونیستﻫﺎ و قهرمانانی چون رفیق شهید قدرت فاضلی و جان برار روحی آموخت و به خاطر شایستگی و پشتکار بی نظیر به عضویت حزب کار ایران نائل گردید.
در دوران انقلاب٬ شهید داریوش در کنار همرزمان توفانی در کنار مردم آمل و محمود آباد٬ جهت سرنگونی رژیم منفور شاه فعالیت چشمگیری از خود نشان داد. رفیق داریوش در دوران تحصیلی به خاطر هوش و ذکاوت و اخلاق پسندیدهﺍﻯ که داشت توانست نظر بسیاری از دانش آموزان را به خود جلب کند به طوری که قبل از انقلاب بهمن بسیاری از دانش آموزان را به خیابانﻫﺎ کشانید. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل اتحادیۀ دانش آموزان ایران (شنبۀ سرخ)٬ رفیق داریوش خیلی زود توانست دانش آموزان بسیاری را که دور و بر او بودند و خواهان فعالیت انقلابی بودند٬ به این اتحادیۀ انقلابی بکشاند٬ به طوری که در مدت کوتاهی نه تنها این تشکیلات در شهر محمود آباد گسترش یافت بلکه دامنۀ فعالیت آن به شهرهای دیگر مازندارن چون آمل٬ بابل٬ ساری و ..........رسید.
دیری نگذشت که رفیق داریوش به خاطر فعالیتﻫﺎﻯ بی نظیرش مسئولیت کل تشکیلات شنبۀ سرخ در مازندارن را به عهده گرفت و برای این که بتواند هر چه بیشتر این اتحادیۀ دانش آموزی را به دانش آموزان مدارس مختلف بشناساند٬ هر سال وارد یک مدرسهﺍﻯ میشد.
او به خاطر هوش و ذکاوت بی نظیرش و پشتکاری که در مبارزه داشت به هئیت مرکزی شنبۀ سرخ انتخاب گردید و به طور حرفهﺍﻯ به کار پرداخت. در این موقع که رژیم فاشیستی خمینی دست آوردهای انقلاب را یکی پس از دیگری زیر پا گذاشت و با متشکل کردن چماقداران حزب اللهی به سرکوبی آزادیخواهان و آزادی می پرداخت٬ رفیق با دانش آموزان متشکل در شنبۀ سرخ و دیگر دانش آموزان به همراه سایر نیروهای انقلابی به ویژه رفقای حزب کار ایران به دفاع جانانه از آزادی پرداخت. در همین رابطهﻫﺎ بود که سه بار به دست رژیم جلاد خمینی گرفتار آمد و پس از مدتﻫﺎ در زندان سرانجام به خاطر جو انقلابی حاکم بر جامعه و فشار تودهﻫﺎ در آن زمان از زندان آزاد شد. او هر باری که از زندان آزاد می شد٬ بر شدت فعالیت خود می افزود و همین مسئله باعٽ می شد که رفیق هم چون خاری در چشم دشمنان بود و آنها همواره منتظر فرصتی بودند تا بالاخره او را از سر راه خود بردارند. تا این که ٣۰ خرداد ٦۰ فرا می رسد. رفیق به خاطر جو ترور و خفقانی که در شهرها به وجود آمده بود، از محمود آباد فرار می کند و مٽل سایر رزمندگان و رفقای انقلابی همسنگرش به مبارزات مخفی می پردازد. تا آن که محل سکونت وی در تهران توسط یک مزدور تودهﺍﻯ که از اقوامش بود٬ کشف و به سپاه پاسداران اطلاع داده میشود. در تیرماه ٦۰ رفیق داریوش در منزل عمویش در تهران دستگیر و به آمل باز گردانده می شود و بلافاصله حکم اعدام رفیق توسط حاکم شرع بیدادگاه رژیم در شهر آمل صادر می گردد. رفیق داریوش چند ساعت قبل از تیرباران با جسارت و خلاقیت خاص خویش از پنجرۀ دستشوئی زندان به محوطۀ باغ پریده و با وجود زخمی شدن و در رفتگی پایش به کمک روستائیان منطقه از مزرعهﻫﺎ گذشته و مجدداً در تهران ارتباطش را با حزب برقرار می نماید.
رفیق داریوش پس از فرار قهرمانانه از چنگال دژخیمان رژیم چنین تعریف می نمود:
"من باتفاق چهار مجاهد هم سلول بودیم. شب هنگام که پاسداران به اطلاع رساندند که فردا صبح تیرباران می شویم٬ یکی از مجاهدین پیراهن خود را به من هدیه نمود و گفت دلم میخواهد در هنگامیکه گلوله می خوری ٬ پیراهن من با خون تو رنگین بشود."
رفیق داریوش جهت ادامۀ فعالیتﻫﺎﻯ حزبی خود به شهر اصفهان منتقل گردید و به زندگی خویش ادامه داد تا این که در آذر ماه ٦١ مجدداً در اصفهان دستگیر گردید و ماهﻫﺎ شکنجه قرون وسطائی رژیم ننگ و نفرت را مردانه تحمل نمود و با استقامتی بی نظیر که صفت مشخصۀ کمونیستﻫﺎ و انقلابیون است٬ کلیۀ اسرار حزبی و خلق را در سینه محفوظ نگهداشت و بالاخره در مهر ماه ٦2 به جرم وفاداری به کمونیسم٬ زحمتکشان و انقلاب، تیرباران گردید. گر چه رفیق داریوش بیشتر از ٢١ بهار از زندگی پرٽمرش نگذشت٬ ولی با خون سرخ خویش نهال انقلاب دمکراتیک و ضد امپریالیستی مردم ایران را که همانا راهگشای انقلاب سوسیالیستی است آبیاری نمود.
رژیم نوکر صفت جمهوری اسلامی٬ نام رفیق داریوش فاضلی را همانند هزاران انقلابی دیگر منتشر ننمود تا پردهﺍﻯ بر جنایت بی حد ننگین خویش پوشانده باشد.»

یاد رفیق داریوش گرامی و راهش استوار باد!