شکست حاکمیت در مقابل جنبش رزمنده و دموکراتیک مردم ایران نه تنها مواضع رژیم را در درون ایران تضعیف کرد، بلکه رژیم جمهوری اسلامی را از سریر قدرت در عرصه افکار عمومی جهان به زیر کشید و به چاه انفراد افکند. حال حامیان رژیم جمهوری اسلامی اعم از مترقی و ارتجاعی ناچار می شوند با شرط احتیاط عمل نمایند و بی محابا عنان اختیار خویش را بدست ماجراجوئی ها و گزافه گوئی های احمدی نژاد ندهند.
رژیم جمهوری اسلامی، غافلگیر شد، حاکمیت ظاهرا نه از عمق تضادهای درون خود و نه حد پافشاری رقبا در تکذیب خویش خبر داشت و نه از درجه آمادگی مردم که حاضر به فداکاری و مبارزه برای کسب حقوق انسانی خویش بودند. حاکمیت بیکباره دید که جنبش از رهبران که خواهان هدایت و کنترل آن بودند پیشی گرفته و این مردمند که رهبران را بدنبال خود کشیده و به پذیرش پاره ای شعارها و خواستها مجبور می سازند. حاکمیت کله اش از غرور کاذب پر شده بود و حلوا حلوا کردنهایش به دهانش شیرین آمده بود و جا داشت که حالا از مردم تودهنی بخورد. رژیم که بسیار بخود غره بود و با تمسخر تفاوت آراء تقلبی را افزایش می داد و رقبای خویش را تحقیر می کرد و این اکاذیب را بی شرمانه به رخ آنها می کشید، بیکباره با کوهی از مقاومت روبرو شده بود. در این مبارزه هم روحیه مردم ارتقاء پیدا کرد و هم روحیه حاکمیت شکست و رهبران آنها و شخص ولی فقیه بی اعتبار شدند. ابر و باد مه و خورشید و فلک در کار شدند تا آبروی حاکمیت به کلی برود و مجبور شود دستهای غرقه بخون خویش را از آستین بدر آورد.
رژیم جمهوری اسلامی آن چنان ضربه ای نوش جان کرده که توانائی های سابق خویش در مقابله با زورگوئی امپریالیستها را از دست داده است. هم اکنون شواهدی در دست است که این رژیم در پی دادن امتیازاتی به امپریالیستهاست تا گریبان خویش را بویژه در مسئله غنی سازی اورانیوم که حق مسلم مردم ایران است از دست زورگویان جهانی خلاص کند و در راهی گام گذارد که با خیانت به منافع ملی ایران تزئین شده و تمام قوای خویش را باید برای پیمودن این راه صرف سرکوب مبارزات مردم در درون ایران بنماید. رژیم فکر می کند برای بقاء خود باید به امپریالیستها باج دهد، به نوکر آنها تبدیل شود، تا آنها بر سرکوبهای داخلی چشم بپوشند و دست رژیم را در نقض کامل حقوق بشر و قتل عام مردم باز بگذارند. رژیم جمهوری اسلامی با این پاهای چوبینی که پیدا کرده تاب مقاومت ندارد و طرفهای مخاطب رژیم نیز در نشستهای بین المللی از این ضعف رژیم بخوبی آگاهند و بر اساس آن، سیاستهای خویش را تنظیم می کنند. این شواهد نشان می دهد که تنها رژیمهائی می توانند در مقابل بیگانگان مقاومت کنند و زور و قلدری آنها را نپذیرند که به مردم میهنشان متکی هستند، حمایت مردمی را بدنبال دارند، از مردمشان که دارای نیروی لایزال هستند الهام و نیرو می گیرند در غیر اینصورت مبارزه ضد امپریالیستی آنها به صورت ناپیگیر و معیوب از کار در می آید و سرانجام به سازش ننگین با امپریالیسم خاتمه می یابد.
این اصل را حزب ما در شعار “مبارزه دموکراتیک جزء لاینفک مبارزه ضد امپریالیستی است“ بازگو کرده است. برای اتکاء بر نیروی مردم و جلب توجه نظر آنها باید به خواستهای دموکراتیک اقشار و طبقات اکثریت جامعه توجه کرد، آنها را متحقق ساخت تا زمینه بسیج مردم فراهم شود. اگر رژیمی با توجه به حقوق دموکراتیک مردم بتواند مردم را بسیج کند، هیچ قدرت امپریالیستی قادر به سرنگونی آن رژیم نیست.
ولی رژیم جمهوری اسلامی به مردم متکی نیست. اگر این رژیم به مردم ایران اتکاء داشت نیازی نداشت تا در انتخابات تقلبی انجام دهد. وی می خواست با این نمایش در انظار جهانی مشروعیت پیدا کند و در مذاکرات با اوباما در مورد مسئله هسته ای و سایر مسایل مورد مشاجره در منطقه با دست پر به آنجا رفته خویش را نیروی مهم منطقه معرفی نماید که حاضر است مسئولیتهای معینی را بعهده گیرد. اعتراض مردم در 22 خرداد این رویای رژیم جمهوری اسلامی را برهم زد.
مردم جهان در ممالک عربی و مسلمان و در اروپا و آمریکای جنوبی دیدند که رژیم احمدی نژاد علیرغم مواضع ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی که اتخاذ می کند به علت ماهیت ارتجاعی سیاستش در درون، به خاطر نقض حقوق مردم ایران و توسل به خشونتهای غیر انسانی در سرکوب مردم فاقد آن پشتوانه ای است که تا به امروز تصور آنرا می کردند. رژیم جمهوری اسلامی دارای آن پایگاه وسیع اجتماعی نیست که آنرا در بیرون تبلیغ می کند. همین تناقض چشمان مردم جهان را می گشاید و با دیده تردید به سخنان احمدی نژاد در مراجع جهانی نگاه می کنند. این تردید جبهه جهانی حامیان وی را تضعیف می کند و در عمل جبهه امپریالیستها و صهیونیستها را تقویت می نماید. بن بست حاکمیت اسلامی در ایران بن بست همه رژیمهای ارتجاعی است که رابطه دیالکتیکی میان مبارزه دمکراتیک و مبارزه ضد امپریالیستی را نمی فهمند و در عمل حامیان میلیونی مردمی خویش را در جهان از دست می دهند. رژیم جمهوری اسلامی اکنون به معنی واقعی در جهان منفرد شده است. محاصره اقتصادی و تبلیغات امپریالیستی نشانه انفراد رژیم ایران نبود. انفراد را بر اساس دور و نزدیکی به امپریالیسم و صهیونیسم نمی شود ملاک زد. انفراد یک رژیم در دوری و نزدیکی به خلق خود و خلقهای جهان است. رژیمی که این اتکاء را از دست دهد هر روز میتواند مورد تجاوز نظامی قرار گیرد بدون آنکه جبهه گسترده ای در جهان به حمایت از وی برخیزد. رژیم احمدی نژاد تمام آن عوامل منفی را که می تواند به تضعیف مواضع ایران در عرصه جهانی منجر شود تقویت کرد و خطر تجاوز امپریالیستی را به ایران افزایش داد. امپریالیستها و صهیونیستها که منتظر باجگیری بودند خود را برای باجگیریهای بعدی آماده می کنند. کسی که انگشت را داد باید دست را هم بدهد.
رژیمی که اتکای داخلی خویش را از دست بدهد، رژیمی که قادر نباشد مردم کشور را بسیج کند و به دنیا نشان دهد که از حمایت مردمی برخوردار است تنها می تواند به اجانب متکی شود.
رژیم جمهوری اسلامی نه تنها منفرد شده از مردم کشورش نیز بسیار می ترسد. رژیمی که در سابق از مردم همیشه در صحنه سخن می راند حال آرزو می کند که کسی در صحنه حاضر نشود. روز قدس را با اکراه برگذار می کند، از شرکت مردم در مسابقات ورزشِی می هراسد. هر چه با تجمع مردم سرو کار دارد خاری به چشم رژیم است. کار رژیم این شده است که با مامورین خویش مرتب در پی پراکنده کردن مردم بر آید حال نوبت به دانشگاهها رسیده است و دانشگاه را به زندان و پادگان تبدیل کرده اند. هیچ رژیمی در جهان نمی تواند یک کشور را با این روش اداره کند. ناقوس مرگ رژیم نواخته می شود و آنها روز بروز بیشتر در این گرداب غرق می شوند. این شاهکار روحانیت همواره در تمام طول تاریخ معاصر ایران بوده است.
بر گرفته ازتوفان شماره 116 آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org