نطق در رژه ارتش سرخ
در تاریخ 7 نوامبر سال 1941 در میدان سرخ
رفقا – سربازان، ناویان، فرماندهان، رهبران سیاسی، مردان و زنان کارگر، مردان و زنان کلخوزی، کارکنان کارهای فکری، برادران و خواهرانی که در پشت جبهه دشمن ما قرار دارید و موقتاً در زیر یوغ راهزنان آلمانی افتاده اید. مردان و زنان پارتیزان که بانهدام پشت جبهه غاصبین آلمانی مشغولید!
بنام دولت شوروی و حزب بلشویکمان بمناسبت جشن بیست و چهارمین سال انقلاب کبیر اکتبر بشما درود می فرستم و شادباش می گویم.
رفقا! ما امروز در شرایط دشواری بیست و چهارمین سال انقلاب اکتبر را جشن می گیریم. حمله خائنانۀ راهزنان آلمانی و جنگ تحمیلی آنها برای کشور ما ایجاد خطر نموده است. ما موقتاً یک رشته از نواحی خود را از دست داده ایم. دشمن از پشت دروازه های لنینگراد و مسکو سر در آورده است. دشمن چنین حساب کرده بود که پس از اولین ضربۀ وی شیرازۀ ارتش ما از هم خواهد پاشید و کشور بزانو در خواهد آمد. ولی دشمن مرتکب اشتباه فاحشی گردید. با وجود عدم موفقیت های موقتی، ارتش و نیروی دریایی ما حملات دشمن را در سراسر جبهه قهرمانانه دفع می نمایند و تلفات سنگینی به وی وارد می آورند. کشور ما – تمام کشور ما – در یک اردوگاه جنگی واحد متشکل شده است تا به اتفاق ارتش و نیروی دریایی ما به تارومار نمودن غاصبین آلمانی جامۀ عمل بپوشاند.
روزهایی بود که کشور ما وضعیت به مراتب دشوار تری را می گذراند. سال 1918 را به خاطر بیاورید که در آن ما نخستین سال انقلاب اکتبر را جشن می گرفتیم. سه چهارم کشور ما در آن موقع در دست مداخله جویان خارجی بود: اوکرائین، قفقاز، آسیای میانه، اورال، سیبری، شرق دور موقتاً از دست ما بیرون رفته بودند. ما متفقی نداشتیم. ما دارای ارتش سرخ نبودیم، - ما تازه شروع به ایجاد آن نموده بودیم – غله کافی نبود. اسلحه کافی نبود. ساز و برگ کافی نبود. چهارده دولت در آن موقع کشور ما را در منگنه گذاشته بودند. ولی ما دچار یاس و حرمان نشدیم و روحیه خود را نباختیم – ما آن وقت در آتش جنگ ارتش سرخ را تشکیل دادیم و کشور خود را به یک اردوگاه جنگی مبدل نمودیم. روح لنین کبیر در آن موقع ما را در جنگ علیه مداخله جویان الهام می بخشید. نتیجه چه شد؟ ما توانستیم مداخله جویان را در هم شکنیم و کلیه اراضی از دست رفته را بازگردانیم و پیروزی به چنگ آریم.
اکنون وضعیت کشور ما بمراتب بهتر از 23 سال قبل است. کشور ما از لحاظ صنایع، خواربار و مواد خام چندین بار غنی تر از 23 سال قبل است. اکنون ما داری متفقینی هستیم که باتفاق ما علیه غاصبین آلمانی جبهه واحدی را تشکیل می دهند. ما اکنون از همدردی و پشتیبانی کلیه ملتهای اروپا که در زیر یوغ ستمگران هیتلری افتاده اند برخورداریم. ما اکنون دارای ارتش و نیروی دریایی شگرفی هستیم که برای آزادی و استقلال میهن ما سینۀ خود را سپر کرده اند. ما اکنون نه از لحاظ خواربار، نه از لحاظ تسلیحات و نه از لحاظ سازو برگ بهیچ وجه کمبود جدی نداریم. تمام کشور ما و تمام ملل کشور ما پشتیبان ارتش و نیروی دریایی ما بوده و برای در هم شکستن اردوهای اشغالگر فاشیستهای آلمانی به آنها کمک می کنند. ذخیرۀ انسانی ما بی پایان است. روح لنین کبیر و پرچم پیروزمند وی اکنون نیز مانند 23 سال قبل در این جنگ میهنی ما را الهام می بخشند. مگر می توان در این موضوع شک داشت که ما قادریم و باید بر غاصبین آلمانی پیروز گردیم؟
دشمن آنطور که برخی از روشنفکران وحشت زده و مرعوب تصور می کنند آنقدرها قوی نیست. شیطان آنقدر ها هم که تصویرش می کنند مهیب نیست. کی می تواند این موضوع را انکار کند که ارتش سرخ ما بارها نیروی لافزن آلمانی را سراسیمه وار متواری ساخته است؟ هر آینه ملاک فضاوت خود را لافزنی مبلغین آلمانی قرار نداده و روی وضعیت واقعی آلمان قضاوت نماییم آنوقت بسهولت می توان فهمید که غاصبین فاشیست آلمانی در آستانۀ فاجعه ایستاده اند. در آلمان اکنون قحطی و فقر حکمفرماست. در طی 4 ماه جنگ، آلمان و 4.5 میلیون سرباز از دست داده است. آلمان دارد از پای در می آید. ذخیرۀ انسانی آن بپایان می رسد. آتش خشم و نفرت نه تنها ملت های اروپا را که در زیر یوغ غاصبین آلمانی افتاده اند، بلکه خود ملت آلمان را نیز که پایانی برای جنگ نمی بیند فرا گرفته است. غاصبین آلمانی آخرین قوای خود را بکار می اندازند. شکی نیست که آلمان مدت مدیدی نمی تواند چنین فشاری را تحمل کند. چند ماه و یا حداکثر یک سال دیگر نمی گذرد که آلمان هیتلری باید در زیر فشار جنایات خود در هم شکسته شود.
رفقا – سربازان سرخ و ناویان سرخ، فرماندان و رهبران سیاسی، مردان و زنان پارتیزان! تمام جهانیان به شما به مثابۀ نیرویی می نگرند که قادر است اردوهای غارتگر غاصبین آلمانی را نابود نماید. ملتهای اسیر اروپا که در زیر یوغ غاصبین آلمانی افتاده اند شما را منجیان خود می شمرند. مأموریت عظیم آزاد بخشی نصیب شما شده است. شایستگی این مأموریت را داشته باشید! جنگی را که شما بدان مشغولید جنگ آزاد بخش و عادلانه است. بگذار در این جنگ سیمای مردانه نیاکان کبیر ما – آلکساندر نفسکی، دیمیتری دنسکوی، کوزما مینین، دیمیتری پاژارسکی، آلکساندر سووروف، میخائیل کوتوزف شمار را الهام بخشد!
بگذار پرچم پیروزمند لنین کبیر شما را زیر سایه خود بگیرد!
در راه تارو مار کامل غاصبین آلمانی!
مرگ بر اشغالگران آلمانی
زنده باد میهن پرافتخار ما و آزادی و استقلال آن!
در زیر پرچم لنین – بسوی پیروزی به پیش!
در تاریخ 8 نوامبر سال 1941 در شماره 310 روزنامه «پراودا» به چاپ رسید.
ی. استالین «درباره جنگ کبیر میهنی اتحاد شوروی» سال 1947. ص 37 – 40
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 23
نطق در هنگام پذیرایی
کارمندان آموزش عالی
در کرملین 15 مه سال 1938
رفقا!
اجازه بدهید این جام را در راه علم، در راه شکفتن آن و بسلامتی مردان علم بلند کنیم.
در راه شکفتن علم، آن علمی که خود را از مردم جدا نمی کند، خود را از مردم دور نگه نمی دار و آمادۀ خدمت به مردم است. آماده است تمام پیروزیهای علم را در اختیار مردم بگذارد و داوطلبانه و به طیب خاطر نه به اجبار به مردم خدمت می کند (کف زدنها).
در راه شکفتن علم، آن علمی که به رهبران قدیمی و مورد قبول خود اجازه نمی دهد با خود پسندی در تار کاهنان علم، در تار انحصار کنندگان علم بتنند. آن علمی که به مفهوم و اهمیت و نیرومندی اتحاد کارمندان قدیمی علم با کارمندان جوان علم پی می برد. آن علمی که داوطلبانه و با طیب خاطر تمام ابواب علم را به روی نیروی جوان کشور ما می گشاید و به آنان امکان می دهد قلل مرتفع علم را مسخر نمایند. علمی که آینده را متعلق به جوانان علم می داند (کف زدنها).
در راه شکفتن علم، آن علمی که مردان آن با وجود این که به نیرو و اهمیت سنن مستقره در علم پی می برند و استادانه آنها را به نفع علم مورد استفاده قرار می دهند مع الوصف نمی خواهند بندۀ این سنن باشند، آن علمی که در شکستن سنن کهنه و موازین و مقررات، هنگامی که آنها دیگر کهنه می شوند، هنگامی که مانع پیشروی می گردند، دارای شهامت و عزمی راسخ است و بالاخره آن علمی که قادر به ایجاد سنن نو، حدود نو و مقررات نو می باشد (کف زدنها).
علم در دوران سیر تکاملی خود افراد شجاع زیادی را می شناسد که با وجود انواع موانع و علیرغم همه چیز توانسته اند کهنه را بشکنند و نو را ایجاد کنند. این مردان علم از قبیل گالیله، داروین و بسیاری دیگر مشهور عامه اند. و من می خواستم در مورد یکی از بزرگان عالم علم که در عین حال بزرگترین مرد عصر حاضر است سخن بگویم. منظور من لنین معلم ما و مربی ماست (کف زدنها). سال 1917 را به خاطر بیاورید. بر اساس تجزیه و تحلیل علمی تکامل اجتماعی روسیه، بر اساس تجزیه و تحلیل علمی اوضاع بین المللی لنین به این نتیجه رسید که یگانه راه برون شدن از اوضاع، پیروزی سوسیالیسم در روسیه است. این استنتاج برای بسیاری از مردان علم آن زمان کاملاً غیر منتظره بود. پلخانف، که یکی از برجستگان علم بود، در آن موقع لنین را تحقیر می کرد و می گفت لنین «هذیان می گوید». دیگر مردان علم که اشتهارشان کم تر نیست اظهار نظر می کردند که «لنین عقلش کم شده است» و باید او را هر چه ممکن است دور ساخت. آن موقع انواع و اقسام مردان علم علیه لنین که او را یک شخص مخرب علم می دانستند زوزه راه انداخته بودند. ولی لنین هراسی نداشت از اینکه برخلاف جریان شنا کند و با کهنه پرستی مبارزه نماید. و لنین فاتح شد (کف زدنها).
این است نمونه یک مرد علم که شجاعانه علیه علم کهنه شده مبارزه می کند و راه را برای علم جدید هموار می نماید.
گاهی هم اتفاق می افتد که راه جدیدی را برای علم و تکنیک افرادی که در علم شهرت دارند باز نمی کنند. بلکه افرادی که بهیچ وجه در جهان علم شهرتی ندارند، افراد عادی، کارکنان علمی و نوآوران باز می کنند. اینجا پشت این میز رفیق استاخانف و رفیق پاپانین نشسته اند. این اشخاص در جهان علم شهرتی ندارند. ولی کیست که نداند استاخانف و استاخانویست ها در کارهای عملی خود در رشتۀ صناع موازین موجوده را که از طرف مردان مشهور علم تعیین شده بود بمثابه موازین کهنه شده باطل کردند و موازین جدیدی مطابق با مقتضیات علم و تکنیک واقعی معمول نمودند؟ کیست که نداند پاپانین و پاپانینیست ها در کارهای عملی خود دری یخهای شناور، بدون زحمت ویژه ای پندارهای کهن را دربارۀ ناحیه قطبی شمال به منزله پندارهای کهنه شده رد کردند و پندار جدیدی مطابق با مقتضیات علم واقعی به جای آن آوردند؟ چه کسی می تواند انکار کند که استاخانف و پاپانین نوآوران علم و مردان علم پیشرو ما می باشند؟
اینگونه «معجزه ها» هم در عالم علم اتفاق می افتد.
من دربارۀ علم صحبت کردم. ولی علم انواع و اقسام دارد. آن علمی که من دربارۀ آن صحبت کردم علم پیشرو است.
در راه شکفتن علم پیشرو ما!
به سلامتی مردان علم پیشرو!
در راه لنین و لنینیسم!
به سلامتی استاخانف و استاخانویست ها!
به سلامتی پاپانین و پاپانینیست ها! (کف زدنها).
در تاریخ 19 مه سال 1938 در شمارۀ 136 روزنامۀ «پراودا» به چاپ رسید.
ی. استالین درباره لنین، 1947، ص 66 – 69
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 22
نطق در جلسه پیش از
انتخاباتی انتخاب کنندگان
حوزه انتخابیه استالینی شهر
مسکو مورخه 11 دسامبر
سال 1937 در محل تئاتر بزرگ
رفقا، باید اعتراف کنم که من قصد نداشتم صحبت کنم. ولی نیکیتا سرگیویچ گرامی ما، می توان گفت، با زور مرا به این جلسه کشید و گفت: یک نطق خوبی بکن. در چه موضوعی سخن بگویم. چه نطقی بکنم؟ تمام آنچه که لازم بود قبل از انتخابات گفته شود در نطقهای رفقای رهبر ما کالینین، مولوتف، وروشیلف، گاگانویچ و بسیاری از رفقای مسئول دیگر گفته و تکرار شده است. چه چیز دیگری ممکن است به این نطق ها اضافه کرد؟
می گویند در خصوص بعضی از مسائل مربوط به فعالیت انتخاباتی توضیحاتی لازم است. چه توضیحاتی. درباره کدام مسائل؟ تمام آنچه که احتیاج به توضیح داشت در خطابیه های مشهور حزب بلشویکها، سازمان جوانان، شورای مرکزی اتحادیه های کل اتحاد جماهیر شوروی، جمعیت مساعدت به ساختمان هواپیمایی و شیمیایی، کمیتۀ امور ورزشی توضیح داده و تکرار شده است. چه چیز دیگری ممکن است به این توضیحات اضافه کرد؟
البته ممکن بود نطقکی از هیچ چیز و از همه چیز ایراد کرد (خنده مختصر). چه بسا چنین نطقی باعث تفریح جمعیت می شد. می گویند که استادان چنین نطقهایی نه تنها در آنجا یعنی کشورهای سرمایه داری بلکه در کشور شوروی ما هم یافت می شوند (خنده کف زدنها). ولی اولاً من استاد چنین نطقهایی نیستم. ثانیاً آیا شایسته است در این هنگام، که برای ما بلشویکها به اصطلاح «کار از آسمان می بارد» وقت خود را صرف کارهای تفریحی بکنیم. به عقیده من که شایسته نیست.
واضح است که در چنین شرایطی نطق خوبی نخواهی کرد. با وجود این، حال که من پشت تریبون آمده ام، البته لازم است هر طور شده لا اقل چیزی بگویم (کف زدنهای شدید).
قبل از همه من می خواستم از انتخاب کنندگان به خاطر اعتمادی که نسبت به من ابراز داشته اند (کف زدنها) اظهار تشکر نمایم (کف زدنها).
مرا به نمایندگی کاندیدا کرده اند و کمیسیون انتخاباتی حوزۀ استالینی پایتخت شوروی نام مرا به عنوان کاندید نمایندگی ثبت کرده است. این، رفقا، اعتماد بزرگی است. اجازه بدهید به مناسبت اعتمادی که شما به حزب بلشویکها که من عضو آن هستم و نسبت به شخص من که نمایندۀ این حزب می باشم ابراز داشته اید تشکر عمیق بلشویکی خود را اظهار نمایم (کف زدنهای شدید).
من می دانم معنی اعتماد چیست. این اعتماد بالطبع یک وظیفۀ جدید و اضافی و بالنتیجه یک مسئولیت جدید و اضافی به عهدۀ من محول می نماید. باشد. در بین ما بلشویک ها شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت معمول نیست. من هم آن را با کمال میل می پذیرم (کف زدنهای شور انگیز ممتد).
و اما از طرف خود می خواستم به شما، رفقا، اطمینان بدهم که شما می توانید بدون ترس به رفیق استالین اعتماد داشته باشید (هیجان شور انگیزی که تا مدتها خاموش نمی شود، صدای حضار «ما همه با رفیق استالین هستیم!») میتوانید مطمئن باشید که رفیق استالین خواهد توانست وظیفه خود را در پیشگاه مردم (کف زدنها)، در پیشگاه طبقه کارگر (کف زدنها)، در پیشگاه توده دهقانی (کف زدنها) و در پیشگاه روشنفکران (کف زدنها) ادا کند.
اما بعد، من می خواستم، رفقا، به مناسبت پیش آمدن جشن همگانی مردم، به مناسبت روز انتخابات شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی به شما تبریک بگویم (کف زدنهای شدید). انتخاباتی که در پیش است انتخابات ساده ای نیست. رفقا، این حقیقتاً جشن همگانی مردم، جشن کارگران، دهقانان و روشنفکران ماست (کف زدنهای شورانگیز). هرگز در جهان یک چنین انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک وجود نداشته است. هرگز! تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد (کف زدنها). موضوع بر سر این نیست که انتخابات ما همگانی، متساوی، مخفی و مستقیم خواهد بود اگر چه این موضوع هم به خودی خود دارای اهمیت بزرگی است. موضوع بر سر این است که انتخابات همگانی در کشور ما نسبت به انتخابات هر کشور دیگر جهان آزاد ترین و دموکراتیک ترین انتخابات خواهد بود.
انتخابات همگانی در برخی از کشورهای سرمایه داری، کشورهای به اصطلاح دموکراسی هم جریان می یابد. ولی در آنجا این انتخابت در چه محیطی می گذرد؟ در محیط تصادمات طبقاتی، در محیط خصومت طبقاتی، در محیط فشار بر انتخاب کنندگان از طرف سرمایه داران، ملاکین، بانکداران و سایر نهنگهای سرمایه داری. این گونه انتخابات را حتی اگر عمومی، متساوی، مخفی و مستقیم هم باشد به هیچ وجه نمی توان انتخابات کاملاً آزاد و کاملاً دموکراتیک نامید.
در کشور ما، بر عکس انتخابات کاملاً در محیط دیگری صورت می گیرد. در کشور ما سرمایه دار و ملاک وجود ندارد. پس فشاری هم از طرف طبقات دارا بر طبقات ندار وجود ندارد. در کشور ما انتخابات در محیط همکاری کارگران، دهقانان، روشنفکران، در محطی اعتماد متقابل آنان، در محیط می خواهم بگویم، دوستی متقابل جریان می یابد. زیرا در کشور ما سرمایه دار نیست. ملاک نیست. استثمار نیست و خلاصه هیچکس نیست که مردم را تحت فشار قرار دهد و از اراده خود باز دارد.
به این علت است که انتخابات ما یگانه انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک در تمام جهان می باشد (کف زدنهای شدید).
چنین انتخابات آزاد و حقیقتاً دموکراتیکی فقط ممکن بود در زمینۀ پیروزی نظامات سوسیالیستی و فقط بر این پایه بروز نماید که سوسیالیسم در کشور نه تنها ساخته می شود، بلکه اکنون دیگر وارد زندگی، وارد زندگی روزانۀ مردم شده است. در حدود 10 سال قبل هنوز ممکن بود در این باره بحث کرد که آیا می توان سوسیالیسم را در کشور ما برپا نمود یا خیر. ولی اکنون دیگر این یک مسئله قابل بحث نیست. اکنون این مسئله جزو واقعیات است. مسئله حیات واقعی، مسئلۀ زندگی است. مسئله ایست که در تمام شئون زندگی مردم راه یافته است. در فابریکها و کارخانه های ما بدون وجود سرمایده داران کار می کنند. کار را افراد مردم هدایت می نمایند. همین است که ما آن را سوسیالیسم در عمل می نامیم. در مزارع ما زحمتکشان روستا بدون ملاکین و بدون کولاک ها زندگی می کنند. کار را افراد مردم هدایت می نمایند. همین است که ما آن را سوسیالیسم در حیات و زندگی آزاد و سوسیالیستی می نامیم.
بر روی همین اساس هم بود که در کشور ما انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک به وجود آمد. انتخاباتی که نظیر آن در تاریخ بشر وجود ندارد.
پس چگونه ممکن است بعد از تمام این ها، به مناسبت روز جشن همگانی مردم، به مناسبت روز انتخابات شورای عالی اتحاد شوروی به شما تبریک نگفت! (هیجان شورانگیر تمام حضار).
اما بعد، من می خواستم، رفقا، به شما نصیحتی بکنم. نصیحت یک کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. اگر کشورهای سرمایه داری را در نظر بگیریم، آنجا بین نمایندگان و انتخاب کنندگان بعضی مناسبات مختص به خود می خواهم بگویم کاملاً عجیب وجود دارد. تا وقتی که انتخابات در جریان است، نمایندگان در مقابل انتخاب کنندگان خود اظهار چاپلوسی می نمایند، از در تملق وارد می شوند، سوگند یاد می کنند، مشت مشت وعده های گوناگون می دهند. این طور نتیجه می شود که تابعیت نمایندگان از انتخاب کنندگان کامل است. ولی همین که انتخابات گذشت و کاندیدها به نماینده مبدل شدند – نمایندگان استقلال کامل می یابند. در خلال 4 یا 5 سال یعنی تا انتخابات جدید، نماینده خود را کاملاً آزاد و مستقل از توده و از انتخاب کنندگان خود حس می نمایند. او می تواند از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر برود. او می تواند از صراط مستقیم براه غلط بپیچد. او حتی می تواند در بعضی دسائس و نیرنگهای شیادانه گمراه شود. او می تواند هر طور که میل دارد معلق بزند. – او مستقل است.
آیا می توان چنین مناسباتی را عادی دانست؟ به هیچ وجه. رفقا، این کیفیت را قانون اساسی ما در نظر گرفت و قانوی وضع نمود که به حکم آن انتخاب کنندگان حق دارند در صورتیکه نمایندگان آنها دست به حقه بازی بزنند، در صورتیکه راه را کج کنند، در صورتیکه تابعیت خود را از توده و از انتخاب کنندگان فراموش نمایند، آنها را به قید فوریت عزل کنند.
این یک قانون بسیار عالی است. رفقا، نماینده باید بداند که او خادم مردم و فرستادۀ مردم در شورای عالی است و باید رفتار او بر طبق خط مشی باشد که مردم برای او معین کرده اند. اگر راه را کج کرد، انتخاب کنندگان حق دارند تقاضای اعلام انتخابات جدیدی بکنند. حق دارند نماینده ای که راه را کج کرده باشد، قالش را بکنند (خنده، کف زدنها). این قانون بسیار عالی است. نصیحت من، نصیحت کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود این است که این حق انتخاب کنندگان – یعنی حق عزل قبل از موعد نمایندگان را به خاطر داشته باشند. مراقب نمایندگان خود باشند. عمل آنها را بازرسی نمایند و هر آینه نمایندگانی بخواهند از راه راست منحرف شوند آنها را از سر خود باز کنند و درخواست اعلام انتخابات جدید بنمایند. دولت موظف است انتخابات جدیدی را اعلام نماید. نصیحت من این است – این قانون را به خاطر داشته باشید و در مورد لزوم از آن استفاده کنید.
سرانجام یک نصیحت دیگر کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. اگر از کلیه توقعات ممکنه ابتدایی ترین توقعات را در نظر بگیریم بطور کلی چه چیزی را باید از نمایندگان خود خواستار بود؟
انتخاب کنندگان یعنی تودۀ مردم باید از نمایندگان خود بخواهند که به اهمیت وظایف خود پی ببرند. در کار خود به مرحله عامیان سیاسی سقوط ننمایند. در مقام مردانی سیاسی از طراز لنین باقی بمانند. از زمره آن مردان سیاسی صریح و معینی باشند که لنین بود (کف زدنها). به همان اندازه در مبارزه بی باک و نسبت به دشمنان توده بی امان باشند که لنین بود (کف زدنها). هنگامی که اوضاع به وخامت می گراید و در افق خطری نمودار می شود از هرگونه سراسیمگی و از هر چیزی که شبیه به سراسیمگی باشد آنطور مبرا باشند که لنین بود (کف زدنها). در مواقع حل مسائل بغرنج، آنجایی که احتیاج به توجه همه جانبه و بررسی همه جانبه کلیه جنبه های مثبت و منفی در میان است همانطور با تدبیر و شکیبا باشند که لنین بود (کف زدنها). همانقدر صدیق و شرافتمند باشند که لنین بود (کف زدنها). خلق خود را همانقدر دوست بدارند که لنین دوست می داشت (کف زدنها).
آیا ما می توانیم بگوییم که تمام کاندیدهای نمایندگی عیناً از این نوع رجال هستند؟ من که این طور خیال نمی کنم. در دنیا انواع اشخاص و انواع رجال یافت می شوند. افرادی هستند که نمی شود به هویتشان پی برد. هم ممکن است خوب باشند هم بد باشند. هم شجاع باشند، هم ترسو باشند. هم تا آخر با مردم بمانند، هم با دشمنان مردم باشند. چنین افرادی یافت می شوند و چنین رجالی وجود دارند. در بین ما بلشویک ها هم از این نوع اشخاص یافت می شوند. شما خودتان می دانید، رفقا که خانواده بدون بدگل نمی شود (خنده کف زدنها).
دربارۀ چنین افرادی که معلوم نیست از چه تیپی هستند، و بیشتر به عامیان سیاسی شباهت دارند تا رجال سیاسی، گوگل نویسنده کبیر روس کاملاً به جا گفته است که : «اینها اشخاص نامشخصی هستند. نه این طرفی هستند نه آن طرفی. از کار این اشخاص نمی شود سر در آورد. نه در شهر قاضی هستند و نه در ده کدخدا» (خنده. کف زدنها). دربارۀ چنین افراد و رجال نا مشخص، در بین مردم هم ما ضرب امثل های کاملاً مناسبی داریم می گویند:«ای، اینهم یکنوع آدمی است – نه بو دارد نه خاصیت» (خنده عموم. کف زدنها). «نه به درد دنیا می خورد نه آخرت» (خنده عموم. کف زدنها).
من نمی توانم کاملاً مطمئن باشم و بگویم که در بین کاندیدهای نمایندگی (البته، من خیلی از آنها معذرت می خواهم) و بین رجال ما یافت نمی شوند که بیشتر شبیه به عامیان سیاسی باشند و از حیث اخلاق و سیمای خود همانند همان اشخاصی باشند که مردم دربارۀ آنها می گویند «نه به درد دنیا می خورد نه آخرت» (خنده. کف زدنها).
من می خواستم، رفقا، که شما مرتباً نمایندگان خود را زیر نفوذ داشته باشید، به آنها تلقین کنید که باید همیشه سیمای ارجمندی لنین بزرگ را در مقابل خود داشته باشند و در تمام کارها به لنین اقتدا نمایند (کف زدنها).
وظایف انتخاب کنندگان با انتخابات به پایان نمی رسد. این وظایف در تمام مدت موجودیت دورۀ اجلاسیه حاضر شورای عالی ادامه می یابد. من قبلاً دربارۀ قانونی که به انتخاب کنندگان حق می دهد در صورتیکه نمایندگان از راه راست خارج شدند آنها را قبل از موعد مقرر معزول کنند، صحبت کردم. پس وظیفه و حق انتخاب کنندگان عبارت از این است که همیشه و همه موقع نمایندگان خود را تحت کنترل داشته باشند و به آنها تلقین کنند که – در هیچ موردی به مرحلۀ عامیان سیاسی سقوط ننمایند و آنها – انتخاب کنندگان – باید به نمایندگان خود تلقین کنند تا همانطور باشند که لنین کبیر بود(کف زدنها).
این است، رفقا نصیحت دوم من به شما. نصیحت یک کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. (کف زدنهای شور انگیزیکه تا مدت ها خاموش نمی شود و بدل به هیجان می گردد. همه بر می خیزند و نظرهای خود را به جایگاه مخصوص نمایندگان دولت که رفیق استالین به آنجا می رود می دوزند. ندا بلند می شود:«به افتخار استالین کبیر، هورا!»، «به افتخار رفیق استالین، هورا!»، «زنده باد رفیق استالین، هورا!»، «زنده باد اولین لنینیست – کاندید نمایندگی شورای اتحاد – رفیق استالین! هورا!» ).
در تاریخ 12 دسامبر سال 1937 در شماره 340 روزنامۀ «پراودا» به چاپ رسیده است.
ی. استالین، درباره لنین، 1947، ص 57 – 65
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 19 و 20 و 21
نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد 1387ساعت 18:18 توسط
در تاریخ 7 نوامبر سال 1941 در میدان سرخ
رفقا – سربازان، ناویان، فرماندهان، رهبران سیاسی، مردان و زنان کارگر، مردان و زنان کلخوزی، کارکنان کارهای فکری، برادران و خواهرانی که در پشت جبهه دشمن ما قرار دارید و موقتاً در زیر یوغ راهزنان آلمانی افتاده اید. مردان و زنان پارتیزان که بانهدام پشت جبهه غاصبین آلمانی مشغولید!
بنام دولت شوروی و حزب بلشویکمان بمناسبت جشن بیست و چهارمین سال انقلاب کبیر اکتبر بشما درود می فرستم و شادباش می گویم.
رفقا! ما امروز در شرایط دشواری بیست و چهارمین سال انقلاب اکتبر را جشن می گیریم. حمله خائنانۀ راهزنان آلمانی و جنگ تحمیلی آنها برای کشور ما ایجاد خطر نموده است. ما موقتاً یک رشته از نواحی خود را از دست داده ایم. دشمن از پشت دروازه های لنینگراد و مسکو سر در آورده است. دشمن چنین حساب کرده بود که پس از اولین ضربۀ وی شیرازۀ ارتش ما از هم خواهد پاشید و کشور بزانو در خواهد آمد. ولی دشمن مرتکب اشتباه فاحشی گردید. با وجود عدم موفقیت های موقتی، ارتش و نیروی دریایی ما حملات دشمن را در سراسر جبهه قهرمانانه دفع می نمایند و تلفات سنگینی به وی وارد می آورند. کشور ما – تمام کشور ما – در یک اردوگاه جنگی واحد متشکل شده است تا به اتفاق ارتش و نیروی دریایی ما به تارومار نمودن غاصبین آلمانی جامۀ عمل بپوشاند.
روزهایی بود که کشور ما وضعیت به مراتب دشوار تری را می گذراند. سال 1918 را به خاطر بیاورید که در آن ما نخستین سال انقلاب اکتبر را جشن می گرفتیم. سه چهارم کشور ما در آن موقع در دست مداخله جویان خارجی بود: اوکرائین، قفقاز، آسیای میانه، اورال، سیبری، شرق دور موقتاً از دست ما بیرون رفته بودند. ما متفقی نداشتیم. ما دارای ارتش سرخ نبودیم، - ما تازه شروع به ایجاد آن نموده بودیم – غله کافی نبود. اسلحه کافی نبود. ساز و برگ کافی نبود. چهارده دولت در آن موقع کشور ما را در منگنه گذاشته بودند. ولی ما دچار یاس و حرمان نشدیم و روحیه خود را نباختیم – ما آن وقت در آتش جنگ ارتش سرخ را تشکیل دادیم و کشور خود را به یک اردوگاه جنگی مبدل نمودیم. روح لنین کبیر در آن موقع ما را در جنگ علیه مداخله جویان الهام می بخشید. نتیجه چه شد؟ ما توانستیم مداخله جویان را در هم شکنیم و کلیه اراضی از دست رفته را بازگردانیم و پیروزی به چنگ آریم.
اکنون وضعیت کشور ما بمراتب بهتر از 23 سال قبل است. کشور ما از لحاظ صنایع، خواربار و مواد خام چندین بار غنی تر از 23 سال قبل است. اکنون ما داری متفقینی هستیم که باتفاق ما علیه غاصبین آلمانی جبهه واحدی را تشکیل می دهند. ما اکنون از همدردی و پشتیبانی کلیه ملتهای اروپا که در زیر یوغ ستمگران هیتلری افتاده اند برخورداریم. ما اکنون دارای ارتش و نیروی دریایی شگرفی هستیم که برای آزادی و استقلال میهن ما سینۀ خود را سپر کرده اند. ما اکنون نه از لحاظ خواربار، نه از لحاظ تسلیحات و نه از لحاظ سازو برگ بهیچ وجه کمبود جدی نداریم. تمام کشور ما و تمام ملل کشور ما پشتیبان ارتش و نیروی دریایی ما بوده و برای در هم شکستن اردوهای اشغالگر فاشیستهای آلمانی به آنها کمک می کنند. ذخیرۀ انسانی ما بی پایان است. روح لنین کبیر و پرچم پیروزمند وی اکنون نیز مانند 23 سال قبل در این جنگ میهنی ما را الهام می بخشند. مگر می توان در این موضوع شک داشت که ما قادریم و باید بر غاصبین آلمانی پیروز گردیم؟
دشمن آنطور که برخی از روشنفکران وحشت زده و مرعوب تصور می کنند آنقدرها قوی نیست. شیطان آنقدر ها هم که تصویرش می کنند مهیب نیست. کی می تواند این موضوع را انکار کند که ارتش سرخ ما بارها نیروی لافزن آلمانی را سراسیمه وار متواری ساخته است؟ هر آینه ملاک فضاوت خود را لافزنی مبلغین آلمانی قرار نداده و روی وضعیت واقعی آلمان قضاوت نماییم آنوقت بسهولت می توان فهمید که غاصبین فاشیست آلمانی در آستانۀ فاجعه ایستاده اند. در آلمان اکنون قحطی و فقر حکمفرماست. در طی 4 ماه جنگ، آلمان و 4.5 میلیون سرباز از دست داده است. آلمان دارد از پای در می آید. ذخیرۀ انسانی آن بپایان می رسد. آتش خشم و نفرت نه تنها ملت های اروپا را که در زیر یوغ غاصبین آلمانی افتاده اند، بلکه خود ملت آلمان را نیز که پایانی برای جنگ نمی بیند فرا گرفته است. غاصبین آلمانی آخرین قوای خود را بکار می اندازند. شکی نیست که آلمان مدت مدیدی نمی تواند چنین فشاری را تحمل کند. چند ماه و یا حداکثر یک سال دیگر نمی گذرد که آلمان هیتلری باید در زیر فشار جنایات خود در هم شکسته شود.
رفقا – سربازان سرخ و ناویان سرخ، فرماندان و رهبران سیاسی، مردان و زنان پارتیزان! تمام جهانیان به شما به مثابۀ نیرویی می نگرند که قادر است اردوهای غارتگر غاصبین آلمانی را نابود نماید. ملتهای اسیر اروپا که در زیر یوغ غاصبین آلمانی افتاده اند شما را منجیان خود می شمرند. مأموریت عظیم آزاد بخشی نصیب شما شده است. شایستگی این مأموریت را داشته باشید! جنگی را که شما بدان مشغولید جنگ آزاد بخش و عادلانه است. بگذار در این جنگ سیمای مردانه نیاکان کبیر ما – آلکساندر نفسکی، دیمیتری دنسکوی، کوزما مینین، دیمیتری پاژارسکی، آلکساندر سووروف، میخائیل کوتوزف شمار را الهام بخشد!
بگذار پرچم پیروزمند لنین کبیر شما را زیر سایه خود بگیرد!
در راه تارو مار کامل غاصبین آلمانی!
مرگ بر اشغالگران آلمانی
زنده باد میهن پرافتخار ما و آزادی و استقلال آن!
در زیر پرچم لنین – بسوی پیروزی به پیش!
در تاریخ 8 نوامبر سال 1941 در شماره 310 روزنامه «پراودا» به چاپ رسید.
ی. استالین «درباره جنگ کبیر میهنی اتحاد شوروی» سال 1947. ص 37 – 40
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 23
نطق در هنگام پذیرایی
کارمندان آموزش عالی
در کرملین 15 مه سال 1938
رفقا!
اجازه بدهید این جام را در راه علم، در راه شکفتن آن و بسلامتی مردان علم بلند کنیم.
در راه شکفتن علم، آن علمی که خود را از مردم جدا نمی کند، خود را از مردم دور نگه نمی دار و آمادۀ خدمت به مردم است. آماده است تمام پیروزیهای علم را در اختیار مردم بگذارد و داوطلبانه و به طیب خاطر نه به اجبار به مردم خدمت می کند (کف زدنها).
در راه شکفتن علم، آن علمی که به رهبران قدیمی و مورد قبول خود اجازه نمی دهد با خود پسندی در تار کاهنان علم، در تار انحصار کنندگان علم بتنند. آن علمی که به مفهوم و اهمیت و نیرومندی اتحاد کارمندان قدیمی علم با کارمندان جوان علم پی می برد. آن علمی که داوطلبانه و با طیب خاطر تمام ابواب علم را به روی نیروی جوان کشور ما می گشاید و به آنان امکان می دهد قلل مرتفع علم را مسخر نمایند. علمی که آینده را متعلق به جوانان علم می داند (کف زدنها).
در راه شکفتن علم، آن علمی که مردان آن با وجود این که به نیرو و اهمیت سنن مستقره در علم پی می برند و استادانه آنها را به نفع علم مورد استفاده قرار می دهند مع الوصف نمی خواهند بندۀ این سنن باشند، آن علمی که در شکستن سنن کهنه و موازین و مقررات، هنگامی که آنها دیگر کهنه می شوند، هنگامی که مانع پیشروی می گردند، دارای شهامت و عزمی راسخ است و بالاخره آن علمی که قادر به ایجاد سنن نو، حدود نو و مقررات نو می باشد (کف زدنها).
علم در دوران سیر تکاملی خود افراد شجاع زیادی را می شناسد که با وجود انواع موانع و علیرغم همه چیز توانسته اند کهنه را بشکنند و نو را ایجاد کنند. این مردان علم از قبیل گالیله، داروین و بسیاری دیگر مشهور عامه اند. و من می خواستم در مورد یکی از بزرگان عالم علم که در عین حال بزرگترین مرد عصر حاضر است سخن بگویم. منظور من لنین معلم ما و مربی ماست (کف زدنها). سال 1917 را به خاطر بیاورید. بر اساس تجزیه و تحلیل علمی تکامل اجتماعی روسیه، بر اساس تجزیه و تحلیل علمی اوضاع بین المللی لنین به این نتیجه رسید که یگانه راه برون شدن از اوضاع، پیروزی سوسیالیسم در روسیه است. این استنتاج برای بسیاری از مردان علم آن زمان کاملاً غیر منتظره بود. پلخانف، که یکی از برجستگان علم بود، در آن موقع لنین را تحقیر می کرد و می گفت لنین «هذیان می گوید». دیگر مردان علم که اشتهارشان کم تر نیست اظهار نظر می کردند که «لنین عقلش کم شده است» و باید او را هر چه ممکن است دور ساخت. آن موقع انواع و اقسام مردان علم علیه لنین که او را یک شخص مخرب علم می دانستند زوزه راه انداخته بودند. ولی لنین هراسی نداشت از اینکه برخلاف جریان شنا کند و با کهنه پرستی مبارزه نماید. و لنین فاتح شد (کف زدنها).
این است نمونه یک مرد علم که شجاعانه علیه علم کهنه شده مبارزه می کند و راه را برای علم جدید هموار می نماید.
گاهی هم اتفاق می افتد که راه جدیدی را برای علم و تکنیک افرادی که در علم شهرت دارند باز نمی کنند. بلکه افرادی که بهیچ وجه در جهان علم شهرتی ندارند، افراد عادی، کارکنان علمی و نوآوران باز می کنند. اینجا پشت این میز رفیق استاخانف و رفیق پاپانین نشسته اند. این اشخاص در جهان علم شهرتی ندارند. ولی کیست که نداند استاخانف و استاخانویست ها در کارهای عملی خود در رشتۀ صناع موازین موجوده را که از طرف مردان مشهور علم تعیین شده بود بمثابه موازین کهنه شده باطل کردند و موازین جدیدی مطابق با مقتضیات علم و تکنیک واقعی معمول نمودند؟ کیست که نداند پاپانین و پاپانینیست ها در کارهای عملی خود دری یخهای شناور، بدون زحمت ویژه ای پندارهای کهن را دربارۀ ناحیه قطبی شمال به منزله پندارهای کهنه شده رد کردند و پندار جدیدی مطابق با مقتضیات علم واقعی به جای آن آوردند؟ چه کسی می تواند انکار کند که استاخانف و پاپانین نوآوران علم و مردان علم پیشرو ما می باشند؟
اینگونه «معجزه ها» هم در عالم علم اتفاق می افتد.
من دربارۀ علم صحبت کردم. ولی علم انواع و اقسام دارد. آن علمی که من دربارۀ آن صحبت کردم علم پیشرو است.
در راه شکفتن علم پیشرو ما!
به سلامتی مردان علم پیشرو!
در راه لنین و لنینیسم!
به سلامتی استاخانف و استاخانویست ها!
به سلامتی پاپانین و پاپانینیست ها! (کف زدنها).
در تاریخ 19 مه سال 1938 در شمارۀ 136 روزنامۀ «پراودا» به چاپ رسید.
ی. استالین درباره لنین، 1947، ص 66 – 69
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 22
نطق در جلسه پیش از
انتخاباتی انتخاب کنندگان
حوزه انتخابیه استالینی شهر
مسکو مورخه 11 دسامبر
سال 1937 در محل تئاتر بزرگ
رفقا، باید اعتراف کنم که من قصد نداشتم صحبت کنم. ولی نیکیتا سرگیویچ گرامی ما، می توان گفت، با زور مرا به این جلسه کشید و گفت: یک نطق خوبی بکن. در چه موضوعی سخن بگویم. چه نطقی بکنم؟ تمام آنچه که لازم بود قبل از انتخابات گفته شود در نطقهای رفقای رهبر ما کالینین، مولوتف، وروشیلف، گاگانویچ و بسیاری از رفقای مسئول دیگر گفته و تکرار شده است. چه چیز دیگری ممکن است به این نطق ها اضافه کرد؟
می گویند در خصوص بعضی از مسائل مربوط به فعالیت انتخاباتی توضیحاتی لازم است. چه توضیحاتی. درباره کدام مسائل؟ تمام آنچه که احتیاج به توضیح داشت در خطابیه های مشهور حزب بلشویکها، سازمان جوانان، شورای مرکزی اتحادیه های کل اتحاد جماهیر شوروی، جمعیت مساعدت به ساختمان هواپیمایی و شیمیایی، کمیتۀ امور ورزشی توضیح داده و تکرار شده است. چه چیز دیگری ممکن است به این توضیحات اضافه کرد؟
البته ممکن بود نطقکی از هیچ چیز و از همه چیز ایراد کرد (خنده مختصر). چه بسا چنین نطقی باعث تفریح جمعیت می شد. می گویند که استادان چنین نطقهایی نه تنها در آنجا یعنی کشورهای سرمایه داری بلکه در کشور شوروی ما هم یافت می شوند (خنده کف زدنها). ولی اولاً من استاد چنین نطقهایی نیستم. ثانیاً آیا شایسته است در این هنگام، که برای ما بلشویکها به اصطلاح «کار از آسمان می بارد» وقت خود را صرف کارهای تفریحی بکنیم. به عقیده من که شایسته نیست.
واضح است که در چنین شرایطی نطق خوبی نخواهی کرد. با وجود این، حال که من پشت تریبون آمده ام، البته لازم است هر طور شده لا اقل چیزی بگویم (کف زدنهای شدید).
قبل از همه من می خواستم از انتخاب کنندگان به خاطر اعتمادی که نسبت به من ابراز داشته اند (کف زدنها) اظهار تشکر نمایم (کف زدنها).
مرا به نمایندگی کاندیدا کرده اند و کمیسیون انتخاباتی حوزۀ استالینی پایتخت شوروی نام مرا به عنوان کاندید نمایندگی ثبت کرده است. این، رفقا، اعتماد بزرگی است. اجازه بدهید به مناسبت اعتمادی که شما به حزب بلشویکها که من عضو آن هستم و نسبت به شخص من که نمایندۀ این حزب می باشم ابراز داشته اید تشکر عمیق بلشویکی خود را اظهار نمایم (کف زدنهای شدید).
من می دانم معنی اعتماد چیست. این اعتماد بالطبع یک وظیفۀ جدید و اضافی و بالنتیجه یک مسئولیت جدید و اضافی به عهدۀ من محول می نماید. باشد. در بین ما بلشویک ها شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت معمول نیست. من هم آن را با کمال میل می پذیرم (کف زدنهای شور انگیز ممتد).
و اما از طرف خود می خواستم به شما، رفقا، اطمینان بدهم که شما می توانید بدون ترس به رفیق استالین اعتماد داشته باشید (هیجان شور انگیزی که تا مدتها خاموش نمی شود، صدای حضار «ما همه با رفیق استالین هستیم!») میتوانید مطمئن باشید که رفیق استالین خواهد توانست وظیفه خود را در پیشگاه مردم (کف زدنها)، در پیشگاه طبقه کارگر (کف زدنها)، در پیشگاه توده دهقانی (کف زدنها) و در پیشگاه روشنفکران (کف زدنها) ادا کند.
اما بعد، من می خواستم، رفقا، به مناسبت پیش آمدن جشن همگانی مردم، به مناسبت روز انتخابات شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی به شما تبریک بگویم (کف زدنهای شدید). انتخاباتی که در پیش است انتخابات ساده ای نیست. رفقا، این حقیقتاً جشن همگانی مردم، جشن کارگران، دهقانان و روشنفکران ماست (کف زدنهای شورانگیز). هرگز در جهان یک چنین انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک وجود نداشته است. هرگز! تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد (کف زدنها). موضوع بر سر این نیست که انتخابات ما همگانی، متساوی، مخفی و مستقیم خواهد بود اگر چه این موضوع هم به خودی خود دارای اهمیت بزرگی است. موضوع بر سر این است که انتخابات همگانی در کشور ما نسبت به انتخابات هر کشور دیگر جهان آزاد ترین و دموکراتیک ترین انتخابات خواهد بود.
انتخابات همگانی در برخی از کشورهای سرمایه داری، کشورهای به اصطلاح دموکراسی هم جریان می یابد. ولی در آنجا این انتخابت در چه محیطی می گذرد؟ در محیط تصادمات طبقاتی، در محیط خصومت طبقاتی، در محیط فشار بر انتخاب کنندگان از طرف سرمایه داران، ملاکین، بانکداران و سایر نهنگهای سرمایه داری. این گونه انتخابات را حتی اگر عمومی، متساوی، مخفی و مستقیم هم باشد به هیچ وجه نمی توان انتخابات کاملاً آزاد و کاملاً دموکراتیک نامید.
در کشور ما، بر عکس انتخابات کاملاً در محیط دیگری صورت می گیرد. در کشور ما سرمایه دار و ملاک وجود ندارد. پس فشاری هم از طرف طبقات دارا بر طبقات ندار وجود ندارد. در کشور ما انتخابات در محیط همکاری کارگران، دهقانان، روشنفکران، در محطی اعتماد متقابل آنان، در محیط می خواهم بگویم، دوستی متقابل جریان می یابد. زیرا در کشور ما سرمایه دار نیست. ملاک نیست. استثمار نیست و خلاصه هیچکس نیست که مردم را تحت فشار قرار دهد و از اراده خود باز دارد.
به این علت است که انتخابات ما یگانه انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک در تمام جهان می باشد (کف زدنهای شدید).
چنین انتخابات آزاد و حقیقتاً دموکراتیکی فقط ممکن بود در زمینۀ پیروزی نظامات سوسیالیستی و فقط بر این پایه بروز نماید که سوسیالیسم در کشور نه تنها ساخته می شود، بلکه اکنون دیگر وارد زندگی، وارد زندگی روزانۀ مردم شده است. در حدود 10 سال قبل هنوز ممکن بود در این باره بحث کرد که آیا می توان سوسیالیسم را در کشور ما برپا نمود یا خیر. ولی اکنون دیگر این یک مسئله قابل بحث نیست. اکنون این مسئله جزو واقعیات است. مسئله حیات واقعی، مسئلۀ زندگی است. مسئله ایست که در تمام شئون زندگی مردم راه یافته است. در فابریکها و کارخانه های ما بدون وجود سرمایده داران کار می کنند. کار را افراد مردم هدایت می نمایند. همین است که ما آن را سوسیالیسم در عمل می نامیم. در مزارع ما زحمتکشان روستا بدون ملاکین و بدون کولاک ها زندگی می کنند. کار را افراد مردم هدایت می نمایند. همین است که ما آن را سوسیالیسم در حیات و زندگی آزاد و سوسیالیستی می نامیم.
بر روی همین اساس هم بود که در کشور ما انتخابات حقیقتاً آزاد و حقیقتاً دموکراتیک به وجود آمد. انتخاباتی که نظیر آن در تاریخ بشر وجود ندارد.
پس چگونه ممکن است بعد از تمام این ها، به مناسبت روز جشن همگانی مردم، به مناسبت روز انتخابات شورای عالی اتحاد شوروی به شما تبریک نگفت! (هیجان شورانگیر تمام حضار).
اما بعد، من می خواستم، رفقا، به شما نصیحتی بکنم. نصیحت یک کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. اگر کشورهای سرمایه داری را در نظر بگیریم، آنجا بین نمایندگان و انتخاب کنندگان بعضی مناسبات مختص به خود می خواهم بگویم کاملاً عجیب وجود دارد. تا وقتی که انتخابات در جریان است، نمایندگان در مقابل انتخاب کنندگان خود اظهار چاپلوسی می نمایند، از در تملق وارد می شوند، سوگند یاد می کنند، مشت مشت وعده های گوناگون می دهند. این طور نتیجه می شود که تابعیت نمایندگان از انتخاب کنندگان کامل است. ولی همین که انتخابات گذشت و کاندیدها به نماینده مبدل شدند – نمایندگان استقلال کامل می یابند. در خلال 4 یا 5 سال یعنی تا انتخابات جدید، نماینده خود را کاملاً آزاد و مستقل از توده و از انتخاب کنندگان خود حس می نمایند. او می تواند از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر برود. او می تواند از صراط مستقیم براه غلط بپیچد. او حتی می تواند در بعضی دسائس و نیرنگهای شیادانه گمراه شود. او می تواند هر طور که میل دارد معلق بزند. – او مستقل است.
آیا می توان چنین مناسباتی را عادی دانست؟ به هیچ وجه. رفقا، این کیفیت را قانون اساسی ما در نظر گرفت و قانوی وضع نمود که به حکم آن انتخاب کنندگان حق دارند در صورتیکه نمایندگان آنها دست به حقه بازی بزنند، در صورتیکه راه را کج کنند، در صورتیکه تابعیت خود را از توده و از انتخاب کنندگان فراموش نمایند، آنها را به قید فوریت عزل کنند.
این یک قانون بسیار عالی است. رفقا، نماینده باید بداند که او خادم مردم و فرستادۀ مردم در شورای عالی است و باید رفتار او بر طبق خط مشی باشد که مردم برای او معین کرده اند. اگر راه را کج کرد، انتخاب کنندگان حق دارند تقاضای اعلام انتخابات جدیدی بکنند. حق دارند نماینده ای که راه را کج کرده باشد، قالش را بکنند (خنده، کف زدنها). این قانون بسیار عالی است. نصیحت من، نصیحت کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود این است که این حق انتخاب کنندگان – یعنی حق عزل قبل از موعد نمایندگان را به خاطر داشته باشند. مراقب نمایندگان خود باشند. عمل آنها را بازرسی نمایند و هر آینه نمایندگانی بخواهند از راه راست منحرف شوند آنها را از سر خود باز کنند و درخواست اعلام انتخابات جدید بنمایند. دولت موظف است انتخابات جدیدی را اعلام نماید. نصیحت من این است – این قانون را به خاطر داشته باشید و در مورد لزوم از آن استفاده کنید.
سرانجام یک نصیحت دیگر کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. اگر از کلیه توقعات ممکنه ابتدایی ترین توقعات را در نظر بگیریم بطور کلی چه چیزی را باید از نمایندگان خود خواستار بود؟
انتخاب کنندگان یعنی تودۀ مردم باید از نمایندگان خود بخواهند که به اهمیت وظایف خود پی ببرند. در کار خود به مرحله عامیان سیاسی سقوط ننمایند. در مقام مردانی سیاسی از طراز لنین باقی بمانند. از زمره آن مردان سیاسی صریح و معینی باشند که لنین بود (کف زدنها). به همان اندازه در مبارزه بی باک و نسبت به دشمنان توده بی امان باشند که لنین بود (کف زدنها). هنگامی که اوضاع به وخامت می گراید و در افق خطری نمودار می شود از هرگونه سراسیمگی و از هر چیزی که شبیه به سراسیمگی باشد آنطور مبرا باشند که لنین بود (کف زدنها). در مواقع حل مسائل بغرنج، آنجایی که احتیاج به توجه همه جانبه و بررسی همه جانبه کلیه جنبه های مثبت و منفی در میان است همانطور با تدبیر و شکیبا باشند که لنین بود (کف زدنها). همانقدر صدیق و شرافتمند باشند که لنین بود (کف زدنها). خلق خود را همانقدر دوست بدارند که لنین دوست می داشت (کف زدنها).
آیا ما می توانیم بگوییم که تمام کاندیدهای نمایندگی عیناً از این نوع رجال هستند؟ من که این طور خیال نمی کنم. در دنیا انواع اشخاص و انواع رجال یافت می شوند. افرادی هستند که نمی شود به هویتشان پی برد. هم ممکن است خوب باشند هم بد باشند. هم شجاع باشند، هم ترسو باشند. هم تا آخر با مردم بمانند، هم با دشمنان مردم باشند. چنین افرادی یافت می شوند و چنین رجالی وجود دارند. در بین ما بلشویک ها هم از این نوع اشخاص یافت می شوند. شما خودتان می دانید، رفقا که خانواده بدون بدگل نمی شود (خنده کف زدنها).
دربارۀ چنین افرادی که معلوم نیست از چه تیپی هستند، و بیشتر به عامیان سیاسی شباهت دارند تا رجال سیاسی، گوگل نویسنده کبیر روس کاملاً به جا گفته است که : «اینها اشخاص نامشخصی هستند. نه این طرفی هستند نه آن طرفی. از کار این اشخاص نمی شود سر در آورد. نه در شهر قاضی هستند و نه در ده کدخدا» (خنده. کف زدنها). دربارۀ چنین افراد و رجال نا مشخص، در بین مردم هم ما ضرب امثل های کاملاً مناسبی داریم می گویند:«ای، اینهم یکنوع آدمی است – نه بو دارد نه خاصیت» (خنده عموم. کف زدنها). «نه به درد دنیا می خورد نه آخرت» (خنده عموم. کف زدنها).
من نمی توانم کاملاً مطمئن باشم و بگویم که در بین کاندیدهای نمایندگی (البته، من خیلی از آنها معذرت می خواهم) و بین رجال ما یافت نمی شوند که بیشتر شبیه به عامیان سیاسی باشند و از حیث اخلاق و سیمای خود همانند همان اشخاصی باشند که مردم دربارۀ آنها می گویند «نه به درد دنیا می خورد نه آخرت» (خنده. کف زدنها).
من می خواستم، رفقا، که شما مرتباً نمایندگان خود را زیر نفوذ داشته باشید، به آنها تلقین کنید که باید همیشه سیمای ارجمندی لنین بزرگ را در مقابل خود داشته باشند و در تمام کارها به لنین اقتدا نمایند (کف زدنها).
وظایف انتخاب کنندگان با انتخابات به پایان نمی رسد. این وظایف در تمام مدت موجودیت دورۀ اجلاسیه حاضر شورای عالی ادامه می یابد. من قبلاً دربارۀ قانونی که به انتخاب کنندگان حق می دهد در صورتیکه نمایندگان از راه راست خارج شدند آنها را قبل از موعد مقرر معزول کنند، صحبت کردم. پس وظیفه و حق انتخاب کنندگان عبارت از این است که همیشه و همه موقع نمایندگان خود را تحت کنترل داشته باشند و به آنها تلقین کنند که – در هیچ موردی به مرحلۀ عامیان سیاسی سقوط ننمایند و آنها – انتخاب کنندگان – باید به نمایندگان خود تلقین کنند تا همانطور باشند که لنین کبیر بود(کف زدنها).
این است، رفقا نصیحت دوم من به شما. نصیحت یک کاندید نمایندگی به انتخاب کنندگان خود. (کف زدنهای شور انگیزیکه تا مدت ها خاموش نمی شود و بدل به هیجان می گردد. همه بر می خیزند و نظرهای خود را به جایگاه مخصوص نمایندگان دولت که رفیق استالین به آنجا می رود می دوزند. ندا بلند می شود:«به افتخار استالین کبیر، هورا!»، «به افتخار رفیق استالین، هورا!»، «زنده باد رفیق استالین، هورا!»، «زنده باد اولین لنینیست – کاندید نمایندگی شورای اتحاد – رفیق استالین! هورا!» ).
در تاریخ 12 دسامبر سال 1937 در شماره 340 روزنامۀ «پراودا» به چاپ رسیده است.
ی. استالین، درباره لنین، 1947، ص 57 – 65
منبع: مجموعه آثار لنین – ترجمه محمد پور هرمزان – ص 19 و 20 و 21
نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد 1387ساعت 18:18 توسط