۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

(( تا فردا ))



(( تا فردا ))


شادى مثل پرچم هاى گل عشق

شبيه دانه هاى گياه مهر

مثل ابر آبستن باران

و دوستى

مثل درياى خاطرات ما

از لبه ساحل شنى

كه موج بر سينه ساحل بوسه مى زند .

اين دوستى را در برابر آئينه هايمان

تا بى نهايت ادامه مى دهيم

قطره هاى مهرت مثل پژواك بوسه ها

از سر شاخه هاى لبخند و تبسم

سر ريز مى كند .

به پرتگاه بازگشتى نيست

چشم ها به دور دست

به فردا

به نور و خورشيد

و قلبها گره خورده در هم

تا فردا !

شعر از منصور اسالو

رئيس هيئت مديره سنديكاى كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه

15/3/1387