کارگران و زحمتکشان شوروی هرگز خدمات فنا ناپذیر رفیق استالین را فراموش نمی کنند. حمل تصاویراستالین و لنین در تظاهراتهای خیابانی و امسال نیزدراول ماه مه مبین این است که استالین رهبر کبیر خلق شوروی وبزرگترین مفسر لنینیسم است و در قلوب کارگران وزحمتکشان جای دارد.
……………………………………………………………………………………………………
«... مسئله استالين که با نطق سري (؟!!) خروشچف در کنگرهی بيستم مطرح گرديد، يکي از آن مسایل بود. اين نطق بدون آنکه در اختيار احزاب برادر گذاشته شود براي نخستين بار در مطبوعات امريکا انتشار يافت. برخورد خروشچف در اين نطق به شخصيت استالين به زندگي و فعاليت او برخوردي ذهني، "خاله زنکي" و فاقد جنبه علمي بود. حملات خروشچف و بدنبال آن روش گروهي از عوامل امنيت شوروي که مجسمههاي استالين را با تحقير و بياحترامي زنندهاي بزير آوردند، عکسهاي او را که زينتبخش اتاقها و دفاتر بود پايين کشيدند و شکستند به اين نيت صورت گرفت که شخصيت استالين را در هم بکوبند، او را از مقام و اعتبار عظيم خود بياندازند. استالين مظهر مارکسيزم ـ لنينيزم و ساختمان سوسياليزم و دفاع از سوسياليزم بود. بدون شکستن استالين گرايش به رويزيونيزم و سپس غلتيدن در آن، بردن جامعه سوسياليستي بسوي سرمايهداري امکان نداشت. کساني که خود فاقد شخصيت بودند ميپنداشتند که با شکستن شخصيت استالين ميتوانند براي خود شخصيتي دست و پا کنند. سرنوشت خروشچف مصداق اين شعر پر معناي فارسي است:
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد
خروشچف ميخواست با پايين آوردن مقام و شخصيت استالين نام و مقامي براي خود کسب کند. اما او در بينام و نشاني فرو شد و در بينام و نشاني مرد. تاريخ از او به مثابه بزرگترين خاين به جنبش کمونيستي و کارگري نام خواهد برد».
(«سندی در مبارزه با رویزیونیزم» ـ قاسمی)
……………………………………………………………………………………………………
«... مسئله استالين که با نطق سري (؟!!) خروشچف در کنگرهی بيستم مطرح گرديد، يکي از آن مسایل بود. اين نطق بدون آنکه در اختيار احزاب برادر گذاشته شود براي نخستين بار در مطبوعات امريکا انتشار يافت. برخورد خروشچف در اين نطق به شخصيت استالين به زندگي و فعاليت او برخوردي ذهني، "خاله زنکي" و فاقد جنبه علمي بود. حملات خروشچف و بدنبال آن روش گروهي از عوامل امنيت شوروي که مجسمههاي استالين را با تحقير و بياحترامي زنندهاي بزير آوردند، عکسهاي او را که زينتبخش اتاقها و دفاتر بود پايين کشيدند و شکستند به اين نيت صورت گرفت که شخصيت استالين را در هم بکوبند، او را از مقام و اعتبار عظيم خود بياندازند. استالين مظهر مارکسيزم ـ لنينيزم و ساختمان سوسياليزم و دفاع از سوسياليزم بود. بدون شکستن استالين گرايش به رويزيونيزم و سپس غلتيدن در آن، بردن جامعه سوسياليستي بسوي سرمايهداري امکان نداشت. کساني که خود فاقد شخصيت بودند ميپنداشتند که با شکستن شخصيت استالين ميتوانند براي خود شخصيتي دست و پا کنند. سرنوشت خروشچف مصداق اين شعر پر معناي فارسي است:
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد
خروشچف ميخواست با پايين آوردن مقام و شخصيت استالين نام و مقامي براي خود کسب کند. اما او در بينام و نشاني فرو شد و در بينام و نشاني مرد. تاريخ از او به مثابه بزرگترين خاين به جنبش کمونيستي و کارگري نام خواهد برد».
(«سندی در مبارزه با رویزیونیزم» ـ قاسمی)