اخیرا آقای جرج بوش رئیس جمهور بی اعتبار آمریکا مصاحبه ای با صدای آمریکا که یک موسسه تبلیغاتی وابسته به سازمان جاسوسی آمریکاست ترتیب داده است که تفسیر آن خالی از فایده نیست.
خانم ستاره درخشش از ایشان در مورد پیامشان به مردم ایران که دچار مشکلات اقتصادی و محرومیت از آزادی در آستانه سال نو هستند می پرسند و آقای جرج بوش تلاش می کند حساب حاکمیت ایران را از مردم ایران جدا کند و بین آنها تفاوت بگذارد. به وی آموخته اند که توهین و تحقیر ایرانیها نتایج معکوس داشته است و باید آمریکا را سیاست تازه ای بیاید. این سیاست هم می تواند آراء ایرانیان مقیم آمریکا را در انتخابات آینده ریاست جمهوری به نفع جرج بوش و حزبش جلب کند و هم در ایران چهره “انسانی“ و حق به جانب به امپریالیست خونخوار آمریکا بدهد. جرج بوش می گوید: “... اما مردم ایران برای ما غرور آفرین هستند، و ما می خواهیم این مردم در یک جامعه آزاد زندگی کنند. ما بر این باوریم که آزادی حق همه افراد بشر است و هر چه جهان آزادتر باشد. بنابراین پیام من به ملت ایران این است: خواهش می کنم از شعارهایی که می گوید آمریکا شما را دوست ندارد دلسرد و نومید نشوید، زیرا ما شما را دوست داریم و برای شما عزت و احترام قائلیم“.
تا قبل از این پیام نوروزی جرج بوش که در مقابل پیام نوروزی ملاها بسیار سیاستمدارانه تر و موذیانه تر بود باید بخاطر آورد که امپریالیست آمریکا با انتشار کتاب “بدون دخترم هرگز“، با تهیه چندین فیلم سینمائی ضد ایرانی و نه ضد رژیم جمهوری اسلامی از جمله فیلم “سیصد“ در صنایع امپریالیستی و ایدئولوژی سازی هالیووود، با تبلیغات کتاب نژادپرستانه ساموئل هانتیگتون، با تحریم اقتصادی مردم ایران و گرسنگی دادن به آنها، با نقض حقوق روشن و قانونی مردم ایران، با تهدید بکار گیری بمب اتمی و راه انداختن جنگ جهانی سوم علیه ایران، با تلاش برای تجزیه ایران و دادن کمک مالی به جریانهای وابسته تجزیه طلب، با پخش اکاذیب و جعلیات در مورد مردم ایران دشمنی خویش را به مردم ایران ثابت کرده است. همین آمریکا با ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و کشتار بیش از 300 نفر ایرانی بر خلاف همه موازین جهانی و انسانی درجه بربریت و ضد بشری خویش را به ثبوت رسانید. امپریالیست آمریکا با کودتای خائنانه 28 مرداد سال 1332 با دخالت مستقیم در سرنگونی دولت قانونی و ملی دکتر مصدق خنجری زهرآگین بر ضد آزادی و استقلال ایران نشان داده است که برای مردم ایران هرگز عزت و احترامی قایل نیست. آنها دلشان برای دزدیدن نفت ایران لک زده است. دولتی که آزادی را حق همه ابناء بشر می داند نمی بایست در گذشته از رژیم جنایتکار و خائن پهلوی حمایت می کرد. همین رژیم آمریکا به جنایاتی در کره شمالی، ویتنام، عراق، افغانستان، شیلی، ایران و... دست زده است که قلم از نگارش آن عاجز است. آنها تا بامروز هزاران انسان عراقی را در زندانهای ابوغریب به بند کشیده و شکنجه می کنند. ما از زندان گوانتانامو و زندانهای مخفی آمریکا بر عرصه های کشتی سخن نمی رانیم.
یک لحظه سرنوشت غم انگیز مردم فلسطین را در نظر بگیرید. مردمی که امپریالیسم و صهیونیسم آنها را به مرگ محکوم کرده و هر روز صدها نفر از آنها قربانی می گیرند. این سرنوشت غم انگیز مورد تائید جرج بوش است و در سفر اخیرش به خاورمیانه سرکوب مردم فلسطین را توسط صهیونیستها مورد تائید قرار داد. آیا چنین جانوری می تواند نام انسان بر خود بگذارد و برای ایرانی دل بسوزاند.
چنین جانوری بیکباره قیافه “انسانی“ بخود می گیرد و برای مردم ایران دل می سوزاند. طبیعتا کیهان وابسته لندنی که سخنگوی فارسی زبان غیر رسمی وزارت جنگ آمریکاست وظیفه غسل تعمید دادن جرج بوش را بعهده گرفته و در عرصه تبرئه این جانور پیشقدم است.
تا اینجا ظاهرا جرج بوش پیامش به مردم ایران است. پیامی سراسر ریاکارانه و مملو از دروغ.
در بخش بعدی نظر خویش را ظاهرا در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران بیان می کند تا تفاوتی میان مردم و رژیم گذارده باشد. وی از رژیم ایران می خواهد که از “غنی سازی اورانیوم دست بردارد“ و انها را یکدنده خوانده و می گوید: “... از جهتی نمی گذارند مردم ایران به حقوق خود پی ببرند، و از جهتی دیگر مردم عراق را نیز با جاه طلبی های خود پریشان و گیج کرده اند“.
در این اظهار نظر دو دروغ جدید نهفته است. نخست اینکه انصراف ایران از غنی کردن اورانیوم به نفع امپریالیستهاست و یک خیانت روشن ملی است. دوم اینکه وضعیت دهشتناک عراق که منجر به کشتار 600 هزار عراقی و 4 تا 6 میلیون آوراه عراقی شده است نه ناشی از جاه طلبیهای رژیم ایران بلکه ناشی از تجاوز یک عده بربر وحشی به عراق است. جرج بوش جای علت و معلول را با هم با موذیگری عوض می کند. مردم عراق داشتند حتی در زیر پرچم دیکتاتوری صدام حسین به زندگی روزانه عادی خویش ادامه می داند. استعمارگران مدرن این حق طبیعی را از آنها سلب کرده اند. امنیت را از بین برده اند. به جان و مال و ناموس آنها تجاوز می کنند. منابع طبیعی ثروت آنها را غارت می نمایند. موذیانه و ریاکارانه است که کابوسی را که امپریالیستها در عراق به وجود آورده اند به گردن نیروهای خارجی دیگر از جمله جمهوری اسلامی ایران انداخت. علت العلل همه نابسامانیها و آشفتگیهای عراق حضور نیروهای بربرمنش تجاوزگر در عراق است. آنها باید بدون قید و شرط خاک عراق را ترک کنند. کشیدن پای جمهوری اسلامی در این میان خلط مبحث است. نقش کثیف جمهوری اسلامی اتفاقا در تائید رژیمی است که آمریکائیها آنرا در عراق به روی کار آورده اند. جرج بوش با دروغ جدید دروغ قبلی را تقویت می کند.
جرج بوش بیکباره مدعی می شود که حق ایران در غنی سازی اورانیوم را برسمیت می شناسد. وی می گوید: “من علنا گفته ام، و به آن باور دارم که مردم ایران باید بدانند که ایران حق دارد نیروی هسته ای غیر نظامی تولید کند، و من به نیروی هسته ای غیر نظامی اعتقاد دارم“. آقای جرج بوش علنا تا کنون عکسش را می گفت و هرگز این حق ایران را در غنی سازی اورانیوم که در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای منعکس شده است برسمیت نمی شناخت. شگفت انگیز است که با چه وقاحتی رنگ عوض می کند. حال تغییر نظر خود را با دروغ بخورد افکار عمومی می دهد و طوری جلوه می دهد که تو گوئی این وی بوده است که از حقوق مسلم مردم ایران در آموزش فنآوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم دفاع می کرده است.
وی در توضیح دروغهای بالا اضافه می کند: “بنابر این پیشنهاد روسیه دائر بر عقد قرارداد و تامین سوخت به طور مداوم به حل مساله کمک خواهد کرد، و ایران دیگر نیازی ندارد که اورانیوم را غنی سازی کند، زیرا سوخت مورد نیاز برای رآکتور آن تامین خواهد شد و مردم ازنیروی برق ارزان برخوردار خواهند شد و من از این طرح پشتیبانی می کنم“.
جرج بوش ادعائی را که در دو سطر بالاتر کرده بود پس می گیرد. وی حق ایران را ظاهرا برسمیت می شناسد ولی این برسمیت شناختن به مفهوم استفاده از این حق در عمل نیست. ایران حق دارد ولی نباید از این حق استفاده کند بلکه باید خود را به روسیه وابسته نماید. ایران حق دارد نیروگاه هسته ای بخرد ولی سوخت آنرا باید از امپریالیستها تهیه کرده و وابسته به آنها باشد. هر وقت امپریالیستها میله های سوخت را به ایران دادند می تواند از نیروی برق ارزان استفاده کند و هروقت نداند باید درب نیروگاه هسته ای را بعنوان ساختمان کلنگی ببندد. آمریکائیها ظاهرا با روسیه به توافقهای پشت پرده رسیده اند و قرارشان این است که ایران از نظر تامین سوخت هسته ای به انحصار امپریالیست روسیه وابسته شود. امپریالیستها مایل نیستند ممالک جهان ازنظر تامین انرژی از حیطه نظارت آنها بدر آیند. آنها هم برای کنترل بهای نفت و هم برای تامین بهای انرژی در آتیه به انحصار ساختمان نیروگاههای هسته ای و تامین سوخت آن نیاز دارند. از هم اکنون این بازار میان آنها یعنی آمریکا، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و انگلیس تقسیم شده است. کسان دیگر حق ورود به این بازار انحصاری را ندارند. انصراف از غنی کردن اورانیوم در ایران تنها یک معنا دارد که ایران تا ابد وابسته به غارتگران جهانی باشد. موافقت جرج بوش با تحویل سوخت از روسیه به ایران بهترین گواه برای وابستگی ایران در آینده خواهد بود. تجربه همین چند ده سال اخیر نشان می دهد که ریش و قیچی در دست روسهاست و آنها همواره در اتمام ساختمان نیروگاه اتمی و تحویل سوخت به ایران اخلال کرده اند. ایران هرگز توانائی آنرا در آینده نخواهد داشت که برای عدم تحویل میله های سوخت از جانب روسیه به مراجع بین المللی شکایت کند و یا روسیه را از نظر سیاسی تحت فشار قرار دهد. منافع ملی ایران صرفنظر از اینکه چه حکومتی در ایران بر سر کار باشد ایجاب می کند که خودش بر روی پای خودش بایستد و برای این منظور باید از تضادهای موجود جهانی و شرایط مساعد سیاسی استفاده کند. امپریالیست آمریکا میلیاردها دلار اموال ایران را در آمریکا بطور غیر قانونی مصادره کرده است و از این گنج باد آورده کیسه مشتی ایرانیان خودفروخته و اتباع آمریکائی را پر می کند. اقدام آمریکا زورگوئی و آمرانه است. فرانسه قرار داد تحویل اورانیوم غنی شده را از کارخانه اوردیف به ایران که شریک و سهامدار این کارخانه در زمان رژیم سابق بوده است زیرپا گذارده است. آلمان برخلاف قراردادش با ایران از ساختمان نیروگاه هسته ای بوشهر خودداری کرده است و... بر این اقدامات غیر قانونی، زورگویانه و مغایر قراردادهای جهانی می توان موارد بیشتری افزود. در هیچیک از این موارد دولت ایران صرفنظر از ماهیت آن قادر نیست بدون توانائی نظامی و قدرت سیاسی و نفوذ اقتصادی به حقوق خود دست پیدا کند. مگر محاصره کوبا و نیکاراگوئه در زمان انقلاب ساندنیستی غیر قانونی و مغایر پیمانهای جهانی نبود؟ مگر اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیلی غیر قانونی و مغایر منشور سازمان ملل متحد نیست؟ روشن است که اساس روابط جهانی بر منافع سرمایه انحصاری و مصالح سیاسی آنها بنا شده است. این حقایق نشان می دهد که پیمانهای جهانی تا لحظه ایکه دولتی توانائی پیشبرد سیاست خویش را ندارد فقط ورق پاره ای بیش نیست. مگر ایران بدون توان نظامی و قدرت اقتصادی و حمایت دیپلماتیک در عرصه جهانی قادر است به حقوق خویش در دریای مازنداران(خزر) دست پیدا کند؟ هرگز!
این است که تمام این پیمانهای جهانی بی پشتوانه است. در سابق کشورهای جهان می توانستند با تکیه بر بلوک بندیهای جهانی و استفاده از این تضادها امکان تنفس نسبی برای خویش به دست آوردند. هر اردوگاه امپریالیستی حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ممالک را بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر از ترس رقیبش برسمیت می شناخت. در کادر این زورآزمائی برای دسته بندیهای موجود در جهان مشکل بود که بدون مقاومت، اصطکاک، استهلاک، بگیر و بستان بتوانند مقاصد و نیات معینی را از پیش ببرند. منظره سیاسی جهان ما بطور کلی فرق کرده است. وعده های پوچ بهر صورت فاقد ارزش است. سخنان جرج بوش برای وعده های پوچ روسیه حکم قاقالی لی و یا لالائی را برای مردم ایران دارد. یا ما قادر خواهیم بود با اتکاء به نیروی خودمان و با استفاده از تضادهای سیاسی و تکیه به نیروی مردم کشورمان به حداقل امکانات ادامه بقاء دست پیدا کنیم و یا نابودی ملتهائی نظیر ملتهای ما قطعی است. در این مبارزه سخن بر سر بود و نبود، سخن بر سر سیاست آتی ممالکی نظیر ایران است. ما با یک سیاست راهبردی در جهان که در مرکز آن تامین و تسلط و مصادره منابع انرژی قرار دارد قرار گرفته ایم. دلسوزیهای جرج بوش برای مردم ایران دلسوزیهای یک گرگ است.
جرج بوش مرتب برای توجیه سیاست استعماری خویش به “عدم اعتمادی“ که نسبت به رژیم جمهوری اسلامی در جهان دارد اشاره می کند و این ابزار را در دست گرفته است تا حقوق مردم ایران را نقض کند. ما می پرسیم وجود سوء ظن و بی اعتمادی به رژیم جمهوری اسلامی صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند و یا دروغگوئی و تجاوزکاری و جنایات وحشیانه امپریالیستها در فلسطین، لبنان، افغانستان و عراق؟ خطر موهومی جمهوری اسلامی بیشتر فعلیت دارد یا خطر واقعی مزدوران و اجیران آمریکائی در عراق که به 600 هزار قربانی منجر شده است؟ آیا می توان به جرج بوش که نماینده دروغگوی امپریالیست حیله گر و ریاکار آمریکاست اعتماد کرد. باین پرسشها فقط نوکران آمریکا و ازجمله نوکران ایرانی آنها پاسخ مثبت می دهند. خلق ایران علیرغم دشمنی برحقی که نسبت به جمهوری اسلامی دارد در دلسوزیهای جرج بوش ذره ای از صمیمیت نمی یابد.
جرج بوش در مقابل پرسشگر که نظر وی را در مورد تحریمهای اقتصادی بر ضد ایران می خواهد عبارات زیر را بیان می کند: “... من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند. والبته، هر زمان که دولتی قادر به تامین نیازهای مردم خود نباشد. ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم. اما هر زمان که دولتی از تامین نیازهای مردمش ناتوان می شود، به ویژه در جامعه غیر آزاد و غیر شفاف ، همیشه به دنبال کسی است که مسئولیت ناتوانی خود را، بر عهده او بیاندازد. تعجبی ندارد که زمامداران ایران آمریکا را مسئول مشکلاتی می دانند که خودشان بوجود آورده اند. پس، مردم ایران باید درک کننند که بخش بزرگی از وضعیتی که در حال حاضر بر ایران حاکم است یا مولود سوء مدیریت دولت ایران است یا معلول انزوائی است که رفتار و تصمیمهای دولت ایران در روابط خارجی، آن را بوجود آورده است، از قبیل اینکه دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند. این گونه اظهارات غیرمسئولانه است، و اعتبار ایران را تا اندازه زیادی از بین می برد“.
در این گفتار ضد ونقیض تنها یک نکته درست وجود دارد و آن اینکه بخشی از نابسامانیهای اقتصادی ایران ناشی از سوء مدیریت دولت ایران است. خوانندگان خوب است به این دروغ که با کمال بی شرمی گفته می شود توجه کنند: “ دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند“. دولت ایران کجا و کی چنین ادعائی کرده است؟ نام آن کشورهای دیگر که ایران می خواهد آنها را بمباران هسته ای کند کدامند؟ از کی تا بحال ایران این همه بمب اتمی دارد؟. جرج بوش با دروغگوئی در پی ایجاد افکار عمومی است تا فضائی آکنده از جنگ طلبی و فشار علیه ایران تولید نماید. آنکس که ایران را با بمباران اتمی تهدید کرد، رئیس جمهور فرانسه و شخص آقای جرج بوش بودند. آنکس که می خواست بر سر ایران جنگ جهانی سوم راه بیاندازد نامش جرج بوش بود و هست. پرسشگر کیهان لندنی نیز تلاشی نمی کند تا این دروغها را بر ملا کند.
امپریالیست آمریکا با یاری سایر امپریالیستها، با رشوه دهی و تحت فشار گذاردن سایر دول کوشید با قطعنامه غیر قانونی جدید به مردم ایران گرسنگی دهد. اقتصاد ایران را ویران سازد و و به خیال خود از این طریق رژیم جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد. همین کار را این جنایتکاران با مردم فلسطین می کنند تا آنها تسلیم اسرائیل شوند. امپریالیستها بر این باورند که با تحت فشار گذاردن مردم و گرسنگی دادن به آنها موج نارضایتی آنچنان بالا می گیرد که رژیم ملاها با یک طغیان عمومی که ظاهرا رهبریش نیز بدست آمریکائیها می افتد سرنگون گردیده و رژیم مورد نظر آمریکائیها به روی کار می آید. در این محاسبات قربانی واقعی مردم ایران هستند و نه رژیم ملایان که بر خر مراد سوارند. این خر سواری از دید امپریالیستها با آن همه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسان مزدور و یا ایدئولوژیک خویش پنهان نیست. پس علت این تحت فشار گذاردنها برای چیست؟ برای این است که با این فشارها رژیم ایران را تهدید کرده و امتیازات بیشتری از آنها بگیرند. هم رژیم ملاها و هم امپریالیستها مردم میهن ما را قربانی این رقابت و تبانی می کنند. وقتی جرج بوش می گوید: “من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم“ بی اختیار به آدمی چندش دست می دهد. قاتل ده ها هزار مادر افغانی و عراقی و فلسطینی و لبنانی و ایرانی بیکباره دلش برای مادران ایران می سوزد. در همین چندی قبل ممنوع کردند که دانشجویان ایرانی در رشته های معینی از علوم به تحصیل بپردازند. پاره ای از دانشگاههای جهان از جمله در هلند زیر بار این تهدید و ممنوعیت نرفته به استقلال دانشگاهی خویش استناد کردند. ولی جرج بوش ومشاورینش که دلشان بیکباره برای فرزندان ایران نگران شده است دانشگاههای جهان را تحت فشار می گذارند تا منابع علوم را از دسترس ایرانیها دور کنند. جرج بوش خودش در این مصاحبه عکس رفتارش را بیان کرده است. وی مدعی است: “من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند“. عبارت وی در واقع به این مفهوم است که وی نگران آن است که دانشجویان ایرانی در طلب دانش به اطلاعاتی دست پیدا کنند که خوشآیند امپریالیستها نباشند. جرج بوش مظهر مجسم ریاکاری و دروغگوئی است و این چیز جدیدی نیست. همه روسای جمهور آمریکا حیله گر و مکار بوده اند. تمام رهبران ئنیای سرمایه داری مکار، ریاکار و حیله گرند.
گفتگوی اخیر جرج بوش با صدای آمریکا برای تحمیق افکار عمومی و فریب مردم ایران است. ولی این حنا در ایران رنگی ندارد. مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به همدستی با امپریالیستها نیازی ندارند. هرگونه مماشات با امپریالیستها از جانب هر نیروئی که باشد موجب بی اعتباری آن نیرو می گردد.
بر گرفته ازتوفان شماره 98 اردیبهشت ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org
خانم ستاره درخشش از ایشان در مورد پیامشان به مردم ایران که دچار مشکلات اقتصادی و محرومیت از آزادی در آستانه سال نو هستند می پرسند و آقای جرج بوش تلاش می کند حساب حاکمیت ایران را از مردم ایران جدا کند و بین آنها تفاوت بگذارد. به وی آموخته اند که توهین و تحقیر ایرانیها نتایج معکوس داشته است و باید آمریکا را سیاست تازه ای بیاید. این سیاست هم می تواند آراء ایرانیان مقیم آمریکا را در انتخابات آینده ریاست جمهوری به نفع جرج بوش و حزبش جلب کند و هم در ایران چهره “انسانی“ و حق به جانب به امپریالیست خونخوار آمریکا بدهد. جرج بوش می گوید: “... اما مردم ایران برای ما غرور آفرین هستند، و ما می خواهیم این مردم در یک جامعه آزاد زندگی کنند. ما بر این باوریم که آزادی حق همه افراد بشر است و هر چه جهان آزادتر باشد. بنابراین پیام من به ملت ایران این است: خواهش می کنم از شعارهایی که می گوید آمریکا شما را دوست ندارد دلسرد و نومید نشوید، زیرا ما شما را دوست داریم و برای شما عزت و احترام قائلیم“.
تا قبل از این پیام نوروزی جرج بوش که در مقابل پیام نوروزی ملاها بسیار سیاستمدارانه تر و موذیانه تر بود باید بخاطر آورد که امپریالیست آمریکا با انتشار کتاب “بدون دخترم هرگز“، با تهیه چندین فیلم سینمائی ضد ایرانی و نه ضد رژیم جمهوری اسلامی از جمله فیلم “سیصد“ در صنایع امپریالیستی و ایدئولوژی سازی هالیووود، با تبلیغات کتاب نژادپرستانه ساموئل هانتیگتون، با تحریم اقتصادی مردم ایران و گرسنگی دادن به آنها، با نقض حقوق روشن و قانونی مردم ایران، با تهدید بکار گیری بمب اتمی و راه انداختن جنگ جهانی سوم علیه ایران، با تلاش برای تجزیه ایران و دادن کمک مالی به جریانهای وابسته تجزیه طلب، با پخش اکاذیب و جعلیات در مورد مردم ایران دشمنی خویش را به مردم ایران ثابت کرده است. همین آمریکا با ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و کشتار بیش از 300 نفر ایرانی بر خلاف همه موازین جهانی و انسانی درجه بربریت و ضد بشری خویش را به ثبوت رسانید. امپریالیست آمریکا با کودتای خائنانه 28 مرداد سال 1332 با دخالت مستقیم در سرنگونی دولت قانونی و ملی دکتر مصدق خنجری زهرآگین بر ضد آزادی و استقلال ایران نشان داده است که برای مردم ایران هرگز عزت و احترامی قایل نیست. آنها دلشان برای دزدیدن نفت ایران لک زده است. دولتی که آزادی را حق همه ابناء بشر می داند نمی بایست در گذشته از رژیم جنایتکار و خائن پهلوی حمایت می کرد. همین رژیم آمریکا به جنایاتی در کره شمالی، ویتنام، عراق، افغانستان، شیلی، ایران و... دست زده است که قلم از نگارش آن عاجز است. آنها تا بامروز هزاران انسان عراقی را در زندانهای ابوغریب به بند کشیده و شکنجه می کنند. ما از زندان گوانتانامو و زندانهای مخفی آمریکا بر عرصه های کشتی سخن نمی رانیم.
یک لحظه سرنوشت غم انگیز مردم فلسطین را در نظر بگیرید. مردمی که امپریالیسم و صهیونیسم آنها را به مرگ محکوم کرده و هر روز صدها نفر از آنها قربانی می گیرند. این سرنوشت غم انگیز مورد تائید جرج بوش است و در سفر اخیرش به خاورمیانه سرکوب مردم فلسطین را توسط صهیونیستها مورد تائید قرار داد. آیا چنین جانوری می تواند نام انسان بر خود بگذارد و برای ایرانی دل بسوزاند.
چنین جانوری بیکباره قیافه “انسانی“ بخود می گیرد و برای مردم ایران دل می سوزاند. طبیعتا کیهان وابسته لندنی که سخنگوی فارسی زبان غیر رسمی وزارت جنگ آمریکاست وظیفه غسل تعمید دادن جرج بوش را بعهده گرفته و در عرصه تبرئه این جانور پیشقدم است.
تا اینجا ظاهرا جرج بوش پیامش به مردم ایران است. پیامی سراسر ریاکارانه و مملو از دروغ.
در بخش بعدی نظر خویش را ظاهرا در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران بیان می کند تا تفاوتی میان مردم و رژیم گذارده باشد. وی از رژیم ایران می خواهد که از “غنی سازی اورانیوم دست بردارد“ و انها را یکدنده خوانده و می گوید: “... از جهتی نمی گذارند مردم ایران به حقوق خود پی ببرند، و از جهتی دیگر مردم عراق را نیز با جاه طلبی های خود پریشان و گیج کرده اند“.
در این اظهار نظر دو دروغ جدید نهفته است. نخست اینکه انصراف ایران از غنی کردن اورانیوم به نفع امپریالیستهاست و یک خیانت روشن ملی است. دوم اینکه وضعیت دهشتناک عراق که منجر به کشتار 600 هزار عراقی و 4 تا 6 میلیون آوراه عراقی شده است نه ناشی از جاه طلبیهای رژیم ایران بلکه ناشی از تجاوز یک عده بربر وحشی به عراق است. جرج بوش جای علت و معلول را با هم با موذیگری عوض می کند. مردم عراق داشتند حتی در زیر پرچم دیکتاتوری صدام حسین به زندگی روزانه عادی خویش ادامه می داند. استعمارگران مدرن این حق طبیعی را از آنها سلب کرده اند. امنیت را از بین برده اند. به جان و مال و ناموس آنها تجاوز می کنند. منابع طبیعی ثروت آنها را غارت می نمایند. موذیانه و ریاکارانه است که کابوسی را که امپریالیستها در عراق به وجود آورده اند به گردن نیروهای خارجی دیگر از جمله جمهوری اسلامی ایران انداخت. علت العلل همه نابسامانیها و آشفتگیهای عراق حضور نیروهای بربرمنش تجاوزگر در عراق است. آنها باید بدون قید و شرط خاک عراق را ترک کنند. کشیدن پای جمهوری اسلامی در این میان خلط مبحث است. نقش کثیف جمهوری اسلامی اتفاقا در تائید رژیمی است که آمریکائیها آنرا در عراق به روی کار آورده اند. جرج بوش با دروغ جدید دروغ قبلی را تقویت می کند.
جرج بوش بیکباره مدعی می شود که حق ایران در غنی سازی اورانیوم را برسمیت می شناسد. وی می گوید: “من علنا گفته ام، و به آن باور دارم که مردم ایران باید بدانند که ایران حق دارد نیروی هسته ای غیر نظامی تولید کند، و من به نیروی هسته ای غیر نظامی اعتقاد دارم“. آقای جرج بوش علنا تا کنون عکسش را می گفت و هرگز این حق ایران را در غنی سازی اورانیوم که در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای منعکس شده است برسمیت نمی شناخت. شگفت انگیز است که با چه وقاحتی رنگ عوض می کند. حال تغییر نظر خود را با دروغ بخورد افکار عمومی می دهد و طوری جلوه می دهد که تو گوئی این وی بوده است که از حقوق مسلم مردم ایران در آموزش فنآوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم دفاع می کرده است.
وی در توضیح دروغهای بالا اضافه می کند: “بنابر این پیشنهاد روسیه دائر بر عقد قرارداد و تامین سوخت به طور مداوم به حل مساله کمک خواهد کرد، و ایران دیگر نیازی ندارد که اورانیوم را غنی سازی کند، زیرا سوخت مورد نیاز برای رآکتور آن تامین خواهد شد و مردم ازنیروی برق ارزان برخوردار خواهند شد و من از این طرح پشتیبانی می کنم“.
جرج بوش ادعائی را که در دو سطر بالاتر کرده بود پس می گیرد. وی حق ایران را ظاهرا برسمیت می شناسد ولی این برسمیت شناختن به مفهوم استفاده از این حق در عمل نیست. ایران حق دارد ولی نباید از این حق استفاده کند بلکه باید خود را به روسیه وابسته نماید. ایران حق دارد نیروگاه هسته ای بخرد ولی سوخت آنرا باید از امپریالیستها تهیه کرده و وابسته به آنها باشد. هر وقت امپریالیستها میله های سوخت را به ایران دادند می تواند از نیروی برق ارزان استفاده کند و هروقت نداند باید درب نیروگاه هسته ای را بعنوان ساختمان کلنگی ببندد. آمریکائیها ظاهرا با روسیه به توافقهای پشت پرده رسیده اند و قرارشان این است که ایران از نظر تامین سوخت هسته ای به انحصار امپریالیست روسیه وابسته شود. امپریالیستها مایل نیستند ممالک جهان ازنظر تامین انرژی از حیطه نظارت آنها بدر آیند. آنها هم برای کنترل بهای نفت و هم برای تامین بهای انرژی در آتیه به انحصار ساختمان نیروگاههای هسته ای و تامین سوخت آن نیاز دارند. از هم اکنون این بازار میان آنها یعنی آمریکا، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و انگلیس تقسیم شده است. کسان دیگر حق ورود به این بازار انحصاری را ندارند. انصراف از غنی کردن اورانیوم در ایران تنها یک معنا دارد که ایران تا ابد وابسته به غارتگران جهانی باشد. موافقت جرج بوش با تحویل سوخت از روسیه به ایران بهترین گواه برای وابستگی ایران در آینده خواهد بود. تجربه همین چند ده سال اخیر نشان می دهد که ریش و قیچی در دست روسهاست و آنها همواره در اتمام ساختمان نیروگاه اتمی و تحویل سوخت به ایران اخلال کرده اند. ایران هرگز توانائی آنرا در آینده نخواهد داشت که برای عدم تحویل میله های سوخت از جانب روسیه به مراجع بین المللی شکایت کند و یا روسیه را از نظر سیاسی تحت فشار قرار دهد. منافع ملی ایران صرفنظر از اینکه چه حکومتی در ایران بر سر کار باشد ایجاب می کند که خودش بر روی پای خودش بایستد و برای این منظور باید از تضادهای موجود جهانی و شرایط مساعد سیاسی استفاده کند. امپریالیست آمریکا میلیاردها دلار اموال ایران را در آمریکا بطور غیر قانونی مصادره کرده است و از این گنج باد آورده کیسه مشتی ایرانیان خودفروخته و اتباع آمریکائی را پر می کند. اقدام آمریکا زورگوئی و آمرانه است. فرانسه قرار داد تحویل اورانیوم غنی شده را از کارخانه اوردیف به ایران که شریک و سهامدار این کارخانه در زمان رژیم سابق بوده است زیرپا گذارده است. آلمان برخلاف قراردادش با ایران از ساختمان نیروگاه هسته ای بوشهر خودداری کرده است و... بر این اقدامات غیر قانونی، زورگویانه و مغایر قراردادهای جهانی می توان موارد بیشتری افزود. در هیچیک از این موارد دولت ایران صرفنظر از ماهیت آن قادر نیست بدون توانائی نظامی و قدرت سیاسی و نفوذ اقتصادی به حقوق خود دست پیدا کند. مگر محاصره کوبا و نیکاراگوئه در زمان انقلاب ساندنیستی غیر قانونی و مغایر پیمانهای جهانی نبود؟ مگر اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیلی غیر قانونی و مغایر منشور سازمان ملل متحد نیست؟ روشن است که اساس روابط جهانی بر منافع سرمایه انحصاری و مصالح سیاسی آنها بنا شده است. این حقایق نشان می دهد که پیمانهای جهانی تا لحظه ایکه دولتی توانائی پیشبرد سیاست خویش را ندارد فقط ورق پاره ای بیش نیست. مگر ایران بدون توان نظامی و قدرت اقتصادی و حمایت دیپلماتیک در عرصه جهانی قادر است به حقوق خویش در دریای مازنداران(خزر) دست پیدا کند؟ هرگز!
این است که تمام این پیمانهای جهانی بی پشتوانه است. در سابق کشورهای جهان می توانستند با تکیه بر بلوک بندیهای جهانی و استفاده از این تضادها امکان تنفس نسبی برای خویش به دست آوردند. هر اردوگاه امپریالیستی حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ممالک را بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر از ترس رقیبش برسمیت می شناخت. در کادر این زورآزمائی برای دسته بندیهای موجود در جهان مشکل بود که بدون مقاومت، اصطکاک، استهلاک، بگیر و بستان بتوانند مقاصد و نیات معینی را از پیش ببرند. منظره سیاسی جهان ما بطور کلی فرق کرده است. وعده های پوچ بهر صورت فاقد ارزش است. سخنان جرج بوش برای وعده های پوچ روسیه حکم قاقالی لی و یا لالائی را برای مردم ایران دارد. یا ما قادر خواهیم بود با اتکاء به نیروی خودمان و با استفاده از تضادهای سیاسی و تکیه به نیروی مردم کشورمان به حداقل امکانات ادامه بقاء دست پیدا کنیم و یا نابودی ملتهائی نظیر ملتهای ما قطعی است. در این مبارزه سخن بر سر بود و نبود، سخن بر سر سیاست آتی ممالکی نظیر ایران است. ما با یک سیاست راهبردی در جهان که در مرکز آن تامین و تسلط و مصادره منابع انرژی قرار دارد قرار گرفته ایم. دلسوزیهای جرج بوش برای مردم ایران دلسوزیهای یک گرگ است.
جرج بوش مرتب برای توجیه سیاست استعماری خویش به “عدم اعتمادی“ که نسبت به رژیم جمهوری اسلامی در جهان دارد اشاره می کند و این ابزار را در دست گرفته است تا حقوق مردم ایران را نقض کند. ما می پرسیم وجود سوء ظن و بی اعتمادی به رژیم جمهوری اسلامی صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند و یا دروغگوئی و تجاوزکاری و جنایات وحشیانه امپریالیستها در فلسطین، لبنان، افغانستان و عراق؟ خطر موهومی جمهوری اسلامی بیشتر فعلیت دارد یا خطر واقعی مزدوران و اجیران آمریکائی در عراق که به 600 هزار قربانی منجر شده است؟ آیا می توان به جرج بوش که نماینده دروغگوی امپریالیست حیله گر و ریاکار آمریکاست اعتماد کرد. باین پرسشها فقط نوکران آمریکا و ازجمله نوکران ایرانی آنها پاسخ مثبت می دهند. خلق ایران علیرغم دشمنی برحقی که نسبت به جمهوری اسلامی دارد در دلسوزیهای جرج بوش ذره ای از صمیمیت نمی یابد.
جرج بوش در مقابل پرسشگر که نظر وی را در مورد تحریمهای اقتصادی بر ضد ایران می خواهد عبارات زیر را بیان می کند: “... من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند. والبته، هر زمان که دولتی قادر به تامین نیازهای مردم خود نباشد. ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم. اما هر زمان که دولتی از تامین نیازهای مردمش ناتوان می شود، به ویژه در جامعه غیر آزاد و غیر شفاف ، همیشه به دنبال کسی است که مسئولیت ناتوانی خود را، بر عهده او بیاندازد. تعجبی ندارد که زمامداران ایران آمریکا را مسئول مشکلاتی می دانند که خودشان بوجود آورده اند. پس، مردم ایران باید درک کننند که بخش بزرگی از وضعیتی که در حال حاضر بر ایران حاکم است یا مولود سوء مدیریت دولت ایران است یا معلول انزوائی است که رفتار و تصمیمهای دولت ایران در روابط خارجی، آن را بوجود آورده است، از قبیل اینکه دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند. این گونه اظهارات غیرمسئولانه است، و اعتبار ایران را تا اندازه زیادی از بین می برد“.
در این گفتار ضد ونقیض تنها یک نکته درست وجود دارد و آن اینکه بخشی از نابسامانیهای اقتصادی ایران ناشی از سوء مدیریت دولت ایران است. خوانندگان خوب است به این دروغ که با کمال بی شرمی گفته می شود توجه کنند: “ دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند“. دولت ایران کجا و کی چنین ادعائی کرده است؟ نام آن کشورهای دیگر که ایران می خواهد آنها را بمباران هسته ای کند کدامند؟ از کی تا بحال ایران این همه بمب اتمی دارد؟. جرج بوش با دروغگوئی در پی ایجاد افکار عمومی است تا فضائی آکنده از جنگ طلبی و فشار علیه ایران تولید نماید. آنکس که ایران را با بمباران اتمی تهدید کرد، رئیس جمهور فرانسه و شخص آقای جرج بوش بودند. آنکس که می خواست بر سر ایران جنگ جهانی سوم راه بیاندازد نامش جرج بوش بود و هست. پرسشگر کیهان لندنی نیز تلاشی نمی کند تا این دروغها را بر ملا کند.
امپریالیست آمریکا با یاری سایر امپریالیستها، با رشوه دهی و تحت فشار گذاردن سایر دول کوشید با قطعنامه غیر قانونی جدید به مردم ایران گرسنگی دهد. اقتصاد ایران را ویران سازد و و به خیال خود از این طریق رژیم جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد. همین کار را این جنایتکاران با مردم فلسطین می کنند تا آنها تسلیم اسرائیل شوند. امپریالیستها بر این باورند که با تحت فشار گذاردن مردم و گرسنگی دادن به آنها موج نارضایتی آنچنان بالا می گیرد که رژیم ملاها با یک طغیان عمومی که ظاهرا رهبریش نیز بدست آمریکائیها می افتد سرنگون گردیده و رژیم مورد نظر آمریکائیها به روی کار می آید. در این محاسبات قربانی واقعی مردم ایران هستند و نه رژیم ملایان که بر خر مراد سوارند. این خر سواری از دید امپریالیستها با آن همه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسان مزدور و یا ایدئولوژیک خویش پنهان نیست. پس علت این تحت فشار گذاردنها برای چیست؟ برای این است که با این فشارها رژیم ایران را تهدید کرده و امتیازات بیشتری از آنها بگیرند. هم رژیم ملاها و هم امپریالیستها مردم میهن ما را قربانی این رقابت و تبانی می کنند. وقتی جرج بوش می گوید: “من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم“ بی اختیار به آدمی چندش دست می دهد. قاتل ده ها هزار مادر افغانی و عراقی و فلسطینی و لبنانی و ایرانی بیکباره دلش برای مادران ایران می سوزد. در همین چندی قبل ممنوع کردند که دانشجویان ایرانی در رشته های معینی از علوم به تحصیل بپردازند. پاره ای از دانشگاههای جهان از جمله در هلند زیر بار این تهدید و ممنوعیت نرفته به استقلال دانشگاهی خویش استناد کردند. ولی جرج بوش ومشاورینش که دلشان بیکباره برای فرزندان ایران نگران شده است دانشگاههای جهان را تحت فشار می گذارند تا منابع علوم را از دسترس ایرانیها دور کنند. جرج بوش خودش در این مصاحبه عکس رفتارش را بیان کرده است. وی مدعی است: “من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند“. عبارت وی در واقع به این مفهوم است که وی نگران آن است که دانشجویان ایرانی در طلب دانش به اطلاعاتی دست پیدا کنند که خوشآیند امپریالیستها نباشند. جرج بوش مظهر مجسم ریاکاری و دروغگوئی است و این چیز جدیدی نیست. همه روسای جمهور آمریکا حیله گر و مکار بوده اند. تمام رهبران ئنیای سرمایه داری مکار، ریاکار و حیله گرند.
گفتگوی اخیر جرج بوش با صدای آمریکا برای تحمیق افکار عمومی و فریب مردم ایران است. ولی این حنا در ایران رنگی ندارد. مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به همدستی با امپریالیستها نیازی ندارند. هرگونه مماشات با امپریالیستها از جانب هر نیروئی که باشد موجب بی اعتباری آن نیرو می گردد.
بر گرفته ازتوفان شماره 98 اردیبهشت ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org